زكریابن ادریس
ابوجریر(1)؛ زكریا بن ادریس قمی، محدث، عالم و شخصیتی وارسته از تبار شیعیان راستین اهل بیت وحی(ع) بود كه در سده دوم هجری،(2) در شهر قم می زیست و از بزرگان آن دیار به شمار می رفت.
او از خاندان بزرگ اشعری - كه پیشگام نشر و ترویج تشیع در شهر قم بودند. - شمرده می شد و نیكانش از برگان طایفه به حساب می آمدند و بارها مورد توجه خاص امامان معصوم(ع) بودند. امام صادق(ع)آنگاه كه «عمران بن عبدالله» عموی ابوجریر، به خدمت ایشان رسید، چنین فرمود: «هذا نجیب من قوم نجباء.» این شخص فردی نیك نژاد و از طایفه نیك نژاد است.(3) و نیز وقتی كه دیگر عموی وی «عیسی بن عبدالله» به دیدار حضرت شتافت، امام(ع)در وصف او فرمود: «منّا اهل البیت.» او از ماست.(4)
پسر عمویش «زكریا بن آدم» نیز از خواص یاران امام رضا(ع)بود كه آن حضرت بارها از او تعریف و تمجید نمود.
پدرش «ادریس بن عبدالله» روایت گری موفق و عالمی پرهیزگار بود
صفحه 74
كه به حضور امامان عصر خود به ویژه حضرت امام جعفر صادق(ع)نائل آمد و با نقل روایت از آنان، در شمار یاران و راویان قابل اعتماد ایشان جای گرفت. عالمان شیعی شخصیت والای او را همواره ستوده اند.
زكریا بن ادریس در میان چنین خانواده ای، كه همگی از پیروان راستین مكتب ولایت بودند، پرورش یافت و درس عشق و دلدادگی به مكتب را از ایشان، به ویژه پدر بزرگوارش، فرا گرفت.
عصر ابوجریر
فضای جامعه ای كه «زكریا بن ادریس» در آن زندگی می كرد، از آن جهت كه با عصر سه تن از امامان معصوم - امام صادق، كاظم و رضا(ع) - مصادف بود، بسیار درخشنده و سازنده می نمود. وی نیز از این فرصت كمال استفاده را برای ایجاد رابطه بیشتر با امامان و كسب فیض از ایشان برد؛ اما اوضاع سختی كه به وسیله زمامداران حكومت غاصب عباسی بر ضد شیعیان به وجود آمده بود، باعث گردید فضای جامعه آن روزگار به تیرگی و سیاهی گرائیده و عرصه بر پیروان مكتب تشیع تنگ گردد؛ ولی زكریا بن ادریس همانند بسیاری از شیعیان واقعی هرگز مرعوب اوضاع دشوار آن روزگار نگردید؛ بلكه با تقویت رابطه خود با پیشوایان دین به مقابله با دسیسه های دشمنان تشیّع پرداخت. آنچه از منابع و روایات موجود به دست می آید، این است كه وی به حضور امامان رسیده و سخنان ایشان را نقل نموده است؛ اما چگونگی آن سفرهایی كه در این باره داشته است، حتی نوع مبارزات او بر ضد دستگاه ظالم عباسی، مطلبی است كه هیچ گزارشی از آن در دست نیست.
صفحه 75
پیوند با ولایت
شیرین ترین فرازهای زندگی ابوجریر لحظاتی بود كه او شرفیاب پیشگاه امامان محبوب خود می شد و پیوندش را با خاندان وحی محكم می نمود. ثمره های این پیوند مقدس را می توان به بخشهای ذیل تقسیم كرد:
1- دلدادگی به ولایت:
ابوجریر شیدای ولایت بود و اوج دلدادگی خود را آنگاه كه به خدمت امام رضا(ع)رسید، با گفتن جمله های شیوا و رسا، صادقانه آشكار ساخت. وی در محضر امام(ع)چنین لب به سخن گشود: «جُعِلتُ فدك، قد عرفت انقطاعی الی ابیك ثمّ الیك...»، جانم به قربانت! شما آگاهید كه من، تنها به شما و پدر عزیزتان گرویده ام و از غیر شما بریده ام.»(5) با دقت در این جمله پرمعنا به خوبی در می یابیم كه زكریا بن ادریس در آن اوضاع آشفته كه بعضی شیعه نماها امامت حضرت رضا(ع)را قبول نداشتند و بر امامت حضرت كاظم(ع)توقف كرده بودند، از روی صدق و صفا خدمت امام رضا(ع)رسید و خالصانه اعلام وفاداری كرد. دلدادگیش به خاندان وحی را اثبات كرد.
2- در سلك یاران امام:
ابوجریر به اعتراف بسیاری از دانشمندان رجال شناس در شمار یاران سه تن از امامان شیعه(ع) جای داشت و به این درجه مفتخر گردید.
شیخ طوسی(ره) )م 460ه( از او در میان اصحاب امام صادق، امام كاظم و امام رضا(ع) نام برده است.(6)
3- مشمول دعای امام(ع) :
ابوجریر، زكریا بن ادریس همچون بسیاری از پیروان مكتب تشیع، از عنایت و توجه خاص امامان خود بی بهره نبود و از بالاترین افتخارات وی
صفحه 76
همین بس كه در آخرین شب زندگانیش حضرت رضا(ع)جویای حال او شد و برایش رحمت فرستاد.
پسر عمویش زكریا بن آدم گفت: «در شبی كه آخر عمر ابوجریر بود، وقتی بر حضرت رضا(ع)وارد شدم، ایشان حال ابوجریر را از من پرسید و برایش طلب رحمت كرد. )فَسَألِنی عنه و تَرَحَّم علیه.(7)
بدون شك «زكریا بن ادریس» نزد امام رضا(ع)منزلت بالایی داشته كه حضرت او را مورد توجه قرار داد و مشمول دعای خیر خود گردانید.
4- تشنه وظیفه:
در اوضاع دشواری كه شیعه گری جرم به حساب می آمد، ابوجریر پیوسته در جستجوی تكلیف و تشنه شناخت وظیفه بود. وی به منظور رفع این عطش بارها نزد امامان معصوم(ع) می شتافت و از دریای ژرف معارف ایشان سیراب می گردید و راه نجات طلب می كرد. از جمله - با توجه به اینكه، بلند خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» در نماز، از نشانه های شیعه است. - چنان چه كسی در آن روزگار خفقان «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نماز بلند
می خواند، شیعه بودنش آشكار می شد و باعث آزار و اذیت او از سوی دشمنان تشیع می گشت، از این رو «زكریا بن ادریس» به نزد امام كاظم(ع)شتافت و با طرح مسئله، كسب تكلیف نمود، حضرت(ع)در جواب، امر به تقیه كرد و فرمود: «... لا یَجهَر ؛ بلند نخواند.»(8)
زكریا بن ادریس از این روش )به دنبال شناخت وظیفه بودن( در مسائل مهم تری، نظیر مسئله رهبری و امامت، نیز پیروی كرد و به درستی وظیفه خودش را به انجام رساند. كه توضیح بیشتری در این زمینه را در بخش بعدی می خوانیم.
صفحه 77
مبارزه با جریان انحرافی واقفیه
پس از شهادت امام كاظم(ع)برخی از مردم بر اثر دنیا خواهی، توطئه جدیدی بر ضد شیعه و ولایت امامان معصوم(ع) به اجرا گذاشتند كه می توانست در راستای سیاست شوم نظام منحوس عباسیان - مبنی بر نفی رهبری امامان شیعه از صحنه اجتماع - قرار گیرد. طراحان این توطئه كه از شیعیان حضرت كاظم(ع)نیز به شمار می آمدند، چنین شایعه كردند كه: امام كاظم(ع)نمرده است. او، همان مهدی قائم«عج» است كه زنده است. برخی از شیعیان سست عنصر و كم مایه نیز، با شنیدن این خبر، بی هیچ تحقیق و جستجویی آن را باور كرده و به آنها گرویدند و به این وسیله، فرقه گمراه «واقفیه» شكل گرفت.
مرحوم كشی (رجال نویس سده چهارم هجری) با نقل روایت های زیاد در مذمت فرقه واقفیه به انگیزه پلید پایه گذاران آن اشاره می كند و می نویسد:
«زمانی كه حضرت كاظم(ع)در زندان عباسیان به سر می برد، دو تن از شیعیان را در شهر كوفه وكیل اخذ خمس و زكات گردانید. آن دو كه مبلغ فراوانی از این راه در اختیار داشتند، بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت(ع)حرص و طمع و دنیاطلبی شان باعث شد شهادت امام را انكار كنند و در میان شیعیان شایع سازند كه: امام موسی كاظم(ع)زنده است. زیرا او همان مهدی قائم(ع)است. برخی شیعیان نیز بدون تحقیق به گفته آنها اعتماد كردند و با آنان هم عقیده شدند. آن دو تن هنگام مرگ وصیت كردند كه اموال را به وارثان امام كاظم(ع)برگردانند كه این مطلب پرده از نیت پلید آنها برداشت و مردم دانستند كه انگیزه آنان تنها دست یازی به داراییهای غیر مشروع بوده است.»(9)
صفحه 78
در چنین اوضاعی «زكریا بن ادریس» شجاعانه و از روی اخلاص، در حالی كه از انحراف فرقه واقفیه به خوبی آگاه بود،به منظور مقابله با آنان خدمت امام رضا(ع)رسید و پس از گفتن كلماتی شیوا در دلبستگی خود به امام(ع)سؤال هایی مهمی را درباره مسئله امامت و عقائد واقفیه مطرح ساخت كه حضرت نیز با پاسخ به آنها، خط بطلان بر افكار و اندیشه این جماعت گمراه كشید. مضمون پاسخهای حضرت را می توان در این جمله خلاصه كرد كه: امام كاظم(ع)به شهادت رسیده است و من تنها جانشین و امام بعد از او هستم.(10)
به این ترتیب ابوجریر نقش خود را در افشاگری از جماعت منحرف واقفیه به خوبی ایفا كرد و با حضور خود نزد امام رضا(ع)مبارزاتش را بر ضد مخالفان امامت تكمیل كرد؛ وظیفه اش را در آن اوضاع حساس به شایستگی شناخت و عملی ساخت.
تجلیل عالمان از ابوجریر
رجال شناسان شیعه شخصیت والای «زكریا بن ادریس» را با واژه های زیبا و پرمعنایی مانند: وَجْهٌ (بلند مرتبه)، حَسَنٌ (فردی نیكو)، مُعْتَمَدٌ (قابل اعتماد) و... به شایستگی ستوده اند. آنان هر گاه به نام این محدث ارزشمند شیعی می رسیدند، از مقام بلند وی به خوبی تجلیل می نمودند و دیدگاهشان را درباره چهره قابل اطمینان او بیان می كردند.
شیخ صدوق(ره) (م - 381ه) در كتاب «من لا یحضره الفقیه» بخش مشایخ، در وصف ابوجریر چنین می نویسد: «... ابی جریر بن ادریس، صاحبُ موسی بن جعفر(ع) ....ابوجریر زكریا بن ادریس یار و همدم امام كاظم(ع)بود.(11)
صفحه 79
مرحوم علامه تستری آنگاه كه این جمله را از شیخ صدوق(ره) نقل می كند، در تكید بر آن می نویسد:«... معنای این توصیف كمتر از توثیق نیست؛ بلكه بالاتر از آن است.»(12)
شیخ مفید(ره) (متوفی - 413ه) در كتاب «الاختصاص» به روایتی كه حضرت امام رضا(ع)به ابوجریر رحمت می فرستد، اشاره می كند و شخصیت قابل اعتماد و موجّه او را می ستاید.(13)
نجاشی(14)، شیخ طوسی(15)، علامه حلّی(16) و دیگر بزرگان علم رجال نیز هر یك ضمن معرفی این محدث پرتلاش، در ردیف راویان قابل اطمینان، به ستایش مقام و منزلتش پرداخته.
استادان ابوجریر
خاندان وحی، استادان بزرگ زكریا بن ادریس بودند و زكریا از خزائن علوم و معارف ایشان فیض های فراوانی نصیبش شد. او در پیشگاه چهار امام (امام باقر، امام صادق، امام كاظم و امام رضا(ع)) زانوی دانش اندوزی بر زمین زد و از خرمن وجود مبارك ایشان خوشه های معرفت چید. وی بیشتر به محضر امام رضا(ع)رسید به طوری كه تعداد روایات وی از آن امام، هفت مورد، گواه این مطلب است؛ بعد از آن، از محضر امام كاظم(ع)پنج روایت و امام صادق(ع)سه و در نهایت از حضرت امام محمد باقر(ع)یك حدیث روایت كرد.
با توجه به منابع و روایات موجود، استادان روایی زكریا بن ادریس، همه از امامان بزرگوار(ع) بودند؛ امّا از دیگر اساتید احتمالی وی گزارشی به دست نیامده است. تنها در یك مورد از «صبغ بن نیاته» روایت نقل كرده است.(17) البته از جزئیات حضور زكریا نزد اصبغ بن نباته خبری در دست
صفحه 80
نیست و مرحوم محقق اردبیلی در جامع الرواة(18) و مرحوم خوئی در معجم رجال الحدیث(19) تنها به متن روایت او از «اصبغ بن نباته» اشاره كرده اند.
شاگردان ابوجریر
شخصیت های بزرگی، همچون: صفوان بی یحیی، محمد بن ابی عمیر، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی و... نزد «زكریا بن ادریس» حاضر شده اند و با استفاده از محضر درس او به شاگردی و نقل روایت پرداختند. با آنكه اشخاص زیادی (حدود ده نفر) از ابوجریر حدیث نقل كرده اند، روایت این سه تن - به ویژه «صفوان بن یحیی» - از وی، می تواند دلیل دیگری بر مقام و منزلت والای او به حساب آید؛ زیرا در بین دانشمندان رجال، مشهور
است كه: این سه بزرگوار فقط از افراد ثقه و قابل اعتماد روایت می كردند.(20) از این رو، «زكریا بن ادریس» كه از مشایخ (استادان) روائی آنها به شمار می رود، وثاقت و وجاهت فزونتری خواهد داشت.
كنون گوشه ای از زندگی آن سه را به اختصار در پیش روی خوانندگان عزیز می گذاریم:
1- صفوان بن یحیی:
ابو محمد، صفوان بن یحیی، عالمی وارسته و روایت گری بلند مرتبه بود كه در ورع و عبادت كسی به پای او نمی رسید؛(21) صفوان از یاران باوفای سه امام شیعه (حضرت كاظم، رضا و جواد(ع)) به شمار می رفت و نزد ایشان مقام و منزلت بزرگی داشت.(22)
از صفوان بن یحیی حدود 2800روایت در كتب روائی شیعه با عنوانهای «صفوان و صفوان بن یحیی» موجود است(23) و این همه روایت
صفحه 81
نشانگر عظمت و شخصیت روائی او است. علاوه بر این در عرصه علم و دانش نیز با تألیف سی عنوان كتاب از ممتازین به شمار می رود.(24)
این شخصیت بزرگوار با حضور نزد زكریا بن ادریس به نقل سه حدیث از او پرداخت و در میان دیگر شاگردان وی با نقل بیشتیرین روایت مقام نخست را به دست آورد، صفوان سرانجام پس از عمری باعزت و بركت در سال - 210ه به دیدار معبود شتافت.(25)
2- محمد بن ابی عُمیر:
محمد بن ابی عمیر، راوی و دانشمند والا مقام بود. در وارستگی و بندگی نزد شیعه و سنی سرآمد بود. او در عصر حیات ائمه معصوم(ع) می زیست و به فیض حضور امام كاظم، رضا و جواد(ع) نائل آمد و به جرگه یاران و راویان بلند مرتبه آنان پیوست.(26) با اینكه محمد ابی عمیر به حضور استادش «ابو جریر» نائل گشته؛ اما تنها یك روایت از وی نقل كرد.
محمد بن ابی عمیر پس از نقل احادیث فراوان و به جای گذاشتن آثار زیاد، در سال 217ه.ق دار فانی را وداع گفت.(27)
3- احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی:
ابو جعفر، احمد بن محمد بن ابی نصر، معروف به «بَزَنْطی» از عالمان و راویان برجسته شیعه است كه به دیدار امام رضا و جواد(ع) نائل آمد و منزلت بزرگی نزد ایشان یافت.(28)
شیخ طوسی(ره) او را از یاران امام كاظم و رضا و جواد(ع) می داند و به خوبی از او تحلیل می كند.(29) بزنطی كه بیش از 850روایت از اهل بیت نبوت(ع) نقل كرده است.(30)
تنها یك روایت از استاد خود «ابوجریر» دارد.
صفحه 82
دوران زندگی بزنطی در خدمت به مكتب، سپری شد و او در عرصه های مختلف به پاسداری از مرزهای اعتقادی پرداخت، وی سرانجام پس از عمری تلاش پیگیر با به جای گذاردن شاگردان كارآمد، كتابهای فراوان و روایت های سازنده، در سال 221ه. ق دعوت حق را لبیك گفت.(31)
تألیف كتاب
زكریا بن ادریس علاوه بر تربیت شاگردان برجسته و پرتوان، به گردآوری كتاب نیز روی آورد. شیخ طوسی(32) و نجاشی(33) تنها یك كتاب به نام او فهرست كرده اند و مرحوم آقا بزرگ تهرانی نیز در «الذریعه» با نام «كتاب الحدیث» از آن یاد كرده است.(34) زكریا در این كتاب به جمع آوری و تدوین سخنان گران مایه اهل بیت نبوت(ع) پرداخت؛ البته در حال حاضر اثری از آن - به صورت مستقل - بر جای نمانده است. شاید این كتاب نیز همانند بسیاری كتاب های روائی كوچك، با گذشت زمان محو شده، یا در كتاب های نزدیكتر مانند «كتب اربعه» ادغام شده است.
روایت های ابوجریر
بخش مهمی از زندگانی پرثمر زكریا بن ادریس، صرف حفظ و نقل آثار و سخنان خاندان رسالت(ع) شد. او در این میدان خالصانه تلاش كرد و با انعكاس احادیث و روایت های آموزگاران بشریت، ائمه طاهرین(ع) وظیفه سنگین و مقدس خود را به نیكی انجام داد.
ویژگی روایت های «ابوجریر» نقل مستقیم و بدون واسطه از امام(ع)است كه جز مواردی بسیار اندك، بقیه را با حضور نزد امام(ع)شنیده و روایت كرده است. بر اساس آنچه كه از روایت های وی بر می آید، او هر گاه
صفحه 83
توفیق حضور نزد امام(ع)را می یافت، به شكل های گوناگون (طرح سؤال و...) باب گفتگو را باز می كرد و با شنیدن كلمات دلنشین امام(ع)آنها را حفظ و روایت می كرد.
شمار حدیث های او با حذف تكراری ها نزدیك به شانزده مورد است كه با عنوان های (ابی جریر زكریا بن ادریس قمی، ابوجریر ادریس، ابی جریر قمی، و ابی جریر) در میان كتاب های روائی شیعه موجود است. در بین عنوان های یاد شده، عنوان «ابی جریر قمی» در سند تعداد بیشتری از روایات به چشم می خورد، هم چنان كه مرحوم خوئی نیز به این مطلب اشاره كرده است: «... عنوان ابوجریر قمی در سند یازده حدیث واقع گردیده است...»(35)
روایت های اندك «زكریا بن ادریس» موضوع های متنوّعی را در زمینه های فقه، عقاید و اخلاق شامل می شود. در این تعداد احادیث فقهی او (نماز، حج، تجارت، ازدواج، دیات و...) بیشتر از زمینه های دیگر است. لذا می توان نتیجه گرفت گرایش روایت های وی به مباحث فقهی متمایل بوده است. كنون با هم به تعمق در برخی روایت های نورانی ابوجریر می نشینیم:
1- ثمره های استغفار:
امام صادق (ع)فرمود: «هر كس بعد از نماز عصر هفتاد مرتبه استغفار كند، (یعنی استغفر الله ربی و اتوب الیه گوید.) گناهان پنجاه سالش آمرزیده شود، اگر گناهی نداشته باشد، خداوند پدر و مادرش را می آمرزد، اگر آنها هم گناهی نداشتند، گناهان نزدیكان را می بخشد، و چنان چه آنان نیز
صفحه 84
نداشتند، از گناه همسایه هایش چشم می پوشد.»
2- هدیه خداوند به ثروتمند:
امام باقر(ع)فرمود: «نیازمند، هدیه خداوند به ثروتمند است. اگر نیاز او را برآورد، هدیه خدا را قبول كرده است و چنان چه حاجتش را برنیاورد، پس واقعاً هدیه پروردگار - عزّ و جلّ - را ردّ كرده است.»
3- ضرورت آگاهی از دانش بازرگانی:
اصبغ بن نباته گفت: شنیدم كه حضرت علی(ع)بر بالای منبر چنین می فرمود: «ای گروه تجارت پیشگان! آگاهی و دانش، سپس تجارت، آگاهی و دانش، سپس تجارت. قسم به خدا هر آینه ربا در این امت چنان به نرمی راه می یاید كه از نرم راه رفتن مورچه بر سنگ سخت، مخفیانه تر است. سوگند خود را با راستگویی مخلوط كنید،(36) (همانا) تاجر فاخر است و فاجر در آتش؛ مگر تاجری كه به حق (و از روی راستی و درستی) داد و ستد كند.»
صفحه 85
پرواز ملكوتی
روح بلند زكریا بن ادریس در شبی كه حضرت رضا(ع)برایش دعا كرد و بر او رحمت فرستاد، پس از سالها تلاش و فعالیت در راه دین و مكتب، از كالبد تن به ملكوت پرواز كرد، و مشتاقانه به دیدار آفریدگار خود شتافت.
از زمان دقیق وفات او گزارشی در دست نیست؛ اما به احتمال زیاد در اواخر سده دوم هجرت و در شهر مقدس قم بدرود حیات گفت. مكان دفن او مقبره شیخان قم، در جوار قبر شریف پسر عمویش «زكریا بن آدم» است و كنون نیز موجود است. بر اساس دستور حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) سنگ قبر او تجدید شد. ترجمه آنچه بر روی قبر آن بزرگوار نوشته شده است، به این صورت است: «صاحب این آرامگاه شریف و قبر بلند مرتبه، شیخ بزرگوار و محدث باعظمت، زكریا فرزند ادریس فرزند عبدالله اشعری قمی است، كنیه اش، ابوجریر و از راویان قابل اعتماد و استادان بزرگ حدیث بود و راوی احادیث و نشر دهنده علوم اهل بیت وحی به حساب می آمده. او امامان بزرگوار؛ حضرت امام جعفر صادق، امام موسی كاظم و حضرت رضا(ع) را درك كرد و همین برای فخر و فضل و شرافت او كافی است. رحمت و رضوان خداوند بر روح او باد.
الحمدلله رب العالمین.
پی نوشت ها:
1 - ابوجریر به ضم جیم و فتح را نیز گفته شده است (رجال علامه، ص 76رقم )8.
2 - از تاریخ دقیق ولادت او گزارشی در دست نیست؛ اما این احتمال ممكن است داده شود كه چون رجال شناسان او را از یاران امام صادق(ع)شمرده اند، بنابراین با توجه به تاریخ شروع امامت آن حضرت ( 114ه) زمان ولادت وی به قبل از سال (114ه) بر می گردد این احتمال با تنها روایتی كه ابوجریر از امام محمد باقر(ع) ( بحار 3/170/96 ) و نیز از اصبغ بن نباته نقل كرده است، قوت می یابد؛ زیرا شروع امامت حضرت باقر(ع)سال ( 95ه) و شهادت ایشان ( 114ه) بود، اصبغ بن نباته نیز از یاران حضرت علی(ع)بود كه به نقل آقا بزرگ تهرانی در الذریعه 362/15بعد از یكصد هجری وفات یافت .
3 - تنقیح المقال، ج 2ص 184.
4 - معجم الثقات، ص ( 93به نقل از رجال كشی، ص )281.
5 - كافی، ج 1ص 380ح 1.
6 - رجال شیخ طوسی، ص 377 365 200و 396.
7 - رجال كشی، ص 616رقم 1150.
8 - وسائل الشیعه، ج 6ص 69ح ( 7348محمد بن الحسن با سناده عن ابی جریر زكریا بن ادریس القمی قال: سألتُ اباالحسن الأول، عن الرجل یصلی بقوم یكرهون ان یجهر ببسم الله الرحمن الرحیم؟ فقال: لا یَجْهَر) .
9 - رجال كشی، ص 329/390و همان 759/404.
10 - كافی، ج 1ص 380ح ( 1عن ابی جریر القمی، قال: قلت لأبی الحسن(ع)جُعِلتُ فدك قد عَرَفْتَ انقطاعی الی ابیك ثم الیك، ثم حَلَفْتُ له و حق رسول الله(ص)و حق فلان و فلان، حتی انتهیت الیه، بانّه لایخرج منی ما تخیرنی به الی احد من الناس و سألته عن ابیه، أحیّ هو او میت؟ فقال: قدوالله مات فقلت: جعلت فدك ان شیعتك برون ان فیه سنة اربعة انبیاء قال: قدوالله الذی لا اله الّا هو ملك قلت: هلك غیبة او هلك موت؟ قال: هلك موت فقلت: لعلّك منی فی تقیة؟ فقال: سبحان الله قلت: فأوصی الیك؟ قال: نعم قلت: فأشرك معك فیها احداً؟ قال: لا، قلت: فعلیك من اخوتك امام؟ قال: لا قلت فأنت الامام؟ قال: نعم) .
11 - من لا یحضره الفقیه، ج 4ص 471.
12 - قاموس الرجال، ج 4ص 193.
13 - الاختصاص، ص 85روایت مذكور در بخش پیوند با ولایت به تفصیل آمده است .
14 - رجال نجاشی، ص 173رقم 457.
15 - رجال طوسی، ص 377 365 200و 396.
16 - رجال علامه حلّی، ص 76رقم 8.
17 - الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 15ص 362وی از یاران ویژه علی(ع)بود و به قول آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه» تا بعد از یكصد هجری زنده بود .
18 - جامع الرواة، ج 1ص 371.
19 - معجم رجال الحدیث، ج 21ص 81.
20 - كلیات فی علم الرجال، ص 205.
21 - رجال نجاشی، ص 197رقم 524.
22 - رجال شیخ طوسی، ص 378 325و 405.
23 - معجم رجال الحدیث، ج 9ص 107و 130.
24 - رجال نجاشی، ص 197و 524.
25 - همان .
26 - فهرست شیخ طوسی، ص 142.
27 - رجال نجاشی، ص 326رقم 887.
28 - همان، ص 75رقم 180.
29 - رجال شیخ، ص 366 344و 397.
30 - معجم رجال الحدیث، ج 36/2تا 244و ج 22ص 64.
31 - رجال نجاشی .
32 - فهرست شیخ طوسی، ص 74.
33 - رجال نجاشی، ص 173رقم 457.
34 - الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 6ص 333رقم 1911.
35 - معجم رجال الحدیث، ج 21ص 80تا 82رقم 14010.
36 - شاید مقصود از «مخلوط كردن قسم با راستی» دفع قسم و نگفتن آن، به سبب راست گفتن باشد زیرا فرد راستگو نیازی به قسم خوردن ندارد؛ به دلیل اینكه مردم حرف او را باور می كنند، بر خلاف دروغگو(پاورقی: تهذیب )16/8/7.