فضل بن شاذان
«ابو حمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری » از چهره های درخشان تشیع و از علمای برجسته فقه، کلام و دیگر رشته های متنوع علوم اسلامی است. چنین به نظر می رسد که فضل تا اواسط قرن سوم هجری، حیات داشته و افتخار شاگردی و مصاحبت چهار نور پاک از امامان شیعه را برای خود ثبت کرده است; او از اصحاب و شاگردان امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام عسکری (ع) می باشد. در روایتی آمده است: «که امام حسن عسکری (ع) سه بار بر او رحمت فرستاند و او را به نیکی یاد کردند.» فضل بن شاذان دانش را از امام علی بن موسی الرضا (ع) فرا گرفت. فضل طبق نقل اکثر مورخین در سال 260 هجری، دار فانی را وداع کرده است، پدر فضل بن شاذان از شاگردان «یونس بن عبد الرحمن » فقیه و متکلم امامی بود که به گفته فضل، یونس در نزد او جایگاه و مقام ویژه ای داشت. عصر فضل بن شاذان یکی از برهه های ویژه تاریخ اسلام مخصوصا تشیع می باشد او در زمانی حیات علمی خود را آغاز نمود که جهان اسلام با پدیده ای جدید به نام «نهضت ترجمه » رو به رو گردید، این نهضت در حقیقت از عهد «منصور دوانیقی » خلیفه عباسی آغاز شد و خلفای دیگر، کار او را دنبال کردند. «مامون » در سال 217 برای ترجمه، مدرسه ای تاسیس کرد که به «بیت الحکمه » معروف شد. او گروهی از مترجمان را در آنجا گرد آورد و یک طبیب نصرانی به نام «یوحنا بن ماسویه » را بر آنها ریاست داد، در آغاز، کتبی که ترجمه شد، مربوط به علوم عملی مانند: طب، حساب و کیمیا بود ولی بعدها به علوم دیگر و معارف نظری و ما بعد الطبیعه و دین نیز پرداخته شد، که نخستین جرقه های انحراف دینی نیز از همین جا زده شد. ترجمه تورات و انجیل و نیز کتب مانوی و مزدکی در این دوره صورت گرفت. مهمترین و موثرترین کتبی که نظر مسلمانان را به خود جلب کرد، کتب طبی و فلسفی بود، و بسیاری از عقاید مسلمانان تحت تاثیر این کتب قرار گرفت. «ابن ندیم » می گوید: «مسلمانان بعضی از فلاسفه قبل از سقراط و برخی از سوفسطائیان و شکاکان و رواقیان و اپیکوریان را می شناختند، مذهب ذری ذیمقراطیس و اپیکورس در عقاید متکلمین و اشاعره، تاثیر گذاشت; همچنان که مذهب مادی رواقیان در متفکران معتزلی، مؤثر بود. نوشته های «نظام »، بزرگترین دلیل بر این مدعاست.» همانگونه که «شهرستانی » در کتاب «ملل و نحل » از فلسفه طالس، فیثاغورث و امباذ قلس و مباحث مختصری را ذکر کرده است. ولی آنچه قابل توجه است این که آگاهی مسلمانان از این فلسفه ها سطحی و ناقص و مغشوش بود. ترجمه ها در جهان اسلام موجب چنان انقلاب فکری، فرهنگی و لغوی گردید که شاید بتوان گفت در تمام تاریخ تمدن بشری نظیر نداشته است حتی می شد گفت بر «رنسانس اروپا» در قرن پانزدهم میلادی نیز برتری داشت. مسلمانان از صدر اسلام و عهد اموی و اوائل عهد عباسی جز به علوم قرآنی، فقه، حدیث و لغت توجهی نداشتند و از علوم دخیله یا علوم اوائل مانند: طب، ریاضیات، موسیقی و فلسفه بی بهره بودند و از طرف دیگر سریانیان، صابئین و حرابیان در نقل این علوم به عربی و انتشار آن در جهان اسلام، سهم به سزایی داشتند. این علوم که مسلمانان از راه ترجمه ها بدان آشنایی یافتند در همه نواحی فکر اسلامی حتی در مسائل دینی تاثیر عمیق داشت زیرا برخورد مسلمانان با فرهنگها و فلسفه های بیگانه آنها را وادار کرد تا هر چه را با تعبد فراگرفته بودند به محک عقل بسنجند و از همین جا بود که در کیان اسلام، فرقه های مختلف پیدا شد. فرقی که به علل سیاسی پدید آمدند.
تعبدزدائی
شاید بشود گفت: اولین نتیجه بارز برخورد مسلمانان با علوم بیگانه، خروج آنها از فطرت نخستین و ایمان ساده خود بود تا آنجا که گروه کثیری چون به دیده عقل در آنچه بی چون و چرا پذیرفته بودند، نگریستند، در آنها تردید کردند. و در واقع، تعقل جای تعبد را گرفت. به کار گرفتن عقل در امور دین در پاره ای موارد موجب الحاد و زندقه و انکار نبوت و معجزات گردید. بنابراین می شود گفت: نهضت ترجمه با همه خدماتی که برای جهان اسلام همراه داشت. باعث ظهور و بروز بسیاری از فرقه های انحرافی گشت و در این راستا رسالت کسانی که به فکر حفظ اسلام اصیل بودند دو چندان گشت در این حال و هوا بود که «فضل بن شاذان » قدم به عرصه یک مبارزه فکری نهاد و در همین رابطه با فرقه های انحرافی بی شماری دست و پنجه نرم کرد. فرقه هایی نظیر: ثنویه، حشویه، کرامیه، اهل تعطیل، قرامطه و غیر اینها. فرقه هایی بودند که بیشترین ظهور و بروز را داشتند. بطور مثال در مورد «حشویه » می توان گفت: آنان متاثر از عقاید «برهمائیان » بودند که اصل نبوت را انکار کرده و وجود عقل را برای هدایت، کافی می دانستند. حشویه در مورد امامت و عدم لزوم آن این چنین عقیده دارند که: «پیامبر برای خود جانشینی قرار نداده و امور مسلمین را به خود ایشان واگذار کرده است.» و یا اینکه در مسئله ارتکاب معصیت تحت تاثیر تعلیمات یهود و نصاری قرار گرفته و ارتکاب کبائر را بر انبیاء جایز دانستند. ارزش کار فضل بن شاذان هنگامی مشخص می شود که می بینیم عمده تالیفات او در رد این فرق انحرافی است. که این امر می تواند برای اندیشمندان دینی ما مخصوصا حوزویان عزیز به عنوان یک سرمشق باشد زیرا در این برهه از زمان نیز گروههای انحرافی به شدت به ارکان نظام اسلامی حمله ور شده و اگر مدافعان نظام به خود نیایند قطعا فردا خیلی دیر خواهد بود. تعداد تالیفات فضل در رد گروهکهای انحرافی، بالغ بر 180 اثر است که برخی از آنها عبارتند از: 1- الرد علی اهل التعطیل 2- الرد علی الثنویه 3- الرد علی الحشویه 4- کتاب الوعید 5- الرد علی القرامطه 6- کتاب الاستطاعه 7- بیان اصل الضلاله 8- الخصال فی الامامه 9- الاعراض و الجواهر 10- مسائل البلدان 11- الملاحم 12- المعیار و الموازنه 13- محبة السلام 14- الایضاح «شیخ مفید» در کتاب کلامی «الفصول المختاره » مطالب زیادی را در موضوعات مختلف از ابن شاذان نقل کرده است که نشان از حدت ذهن و ممارست و احاطه علمی او بر مسائل دارد. چیزی که باعث شهرت فضل گردید تالیفات او در موضوعاتی بود که جامعه اسلامی آن روز با آنها دست به گریبان بود.
فضل و علم تفسیر:
در بحث های علوم قرآنی، موضوعات مختلفی طرح و بحث شده است که در کتب تفسیر و علوم قرآنی به طور تفصیل آمده است. یکی از این موضوعات که در جای خود قابل تامل است مسئله ترتیب سور قرآنی است که آیا ترتیب قرآن موجود همان ترتیب صدر اسلام است و یا تغییراتی در آن رخ داده است؟ در این باب، ابن ندیم از فضل مطالبی را نقل می کند، فضل ابن شاذان می گوید: «یکی از اصحاب ما که مورد اعتماد است می گفت: ترتیب سوره های قرآن را به قرائت «ابی بن کعب » در بصره در دهکده ای به نام «قریة الانصار» در دو فرسنگی بصره نزد «محمد بن عبد الملک انصاری » یافتم، او قرآنی به ما نشان داده و گفت: این قرآن متعلق به پدر من بوده و ما از پدران خود آن را روایت می نمائیم. من در آن قرآن نظر کردم و اوایل و اواخر سوره ها و عدد آیات آن را درآوردم: اول آن سوره بقره و آخر آن سوره ناس بود.»
فضل و مباحثات کلامی:
شاید بشود گفت: تمام حیات علمی فضل را مباحث کلامی تشکیل داده است. برای نمونه به از آنها، اشاره می گردد: از فضل سؤال شد: چه دلیلی بر امامت علی بن ابی طالب وجود دارد؟ فضل پاسخ داد: دلایل زیادی بر این امر وجود دارد. یکی از آنها، آیه قرآن است که فرمود: (یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) به این توضیح که خداوند ما را به اطاعت «اولی الامر» دعوت کرده، همچنان که ما را به اطاعت از خود و رسولش امر کرده است. بنا بر این، همچنان که بر ما شناخت خدا و رسول واجب است شناخت «اولی الامر» نیز واجب می گردد.از طرف دیگر، همه اجماع دارند که این آیه در شان علی بن ابی طالب است ولی در معنای «اولی الامر» اختلاف کرده اند. بعضی گفته اند: منظور امیران و فرماندهان جنگ می باشند. بعضی گفته اند: منظور، علما هستند. و برخی منظور از اولی الامر را آمرین به معروف می دانند. حال ما می پرسیم: بر فرض که همه اینها درست باشد، آیا علی (ع) از فرماندهان جنگ نبود؟ قطعا می گویند: بوده است. به دسته دوم می گوییم: آیا علی (ع) از علما نبود؟ باز جواب مثبت است. به دسته سوم می گوییم: آیا علی (ع) آمر به معروف و ناهی از منکر نبود؟ این را نیز قبول دارند. نتیجه این که با اقرار طرف مقابل، این اتفاق و اجماع به دست می آید که مقصود از آیه قرآن، قطعا علی (ع) است.
فضل و کتاب الایضاح:
مهمترین کتابی که در این زمان از ابن شاذان در دسترس می باشد کتاب گران سنگ «الایضاح » است که یکی از مهمترین کتب کلامی شیعه است. در این کتاب، مباحث کلامی بیشماری که در آن عصر مورد ابتلا بوده بحث شده است. کافی ست با نگاهی تیزبینانه به مطالب کتاب الایضاح، دریابیم که بعضی از انحرافات دینی زمان ما نیز عینا همان قضایایی است که در آن زمان اتفاق افتاده است و به راستی که تاریخ تکرار شده است. هر چند پوسته، رنگ و لعاب مطالب تغییر یافته اما باطن و مغز انحراف، یکی است. از باب نمونه، به چند مورد بسنده می کنیم:
الف- پیامبر (ص) و دغدغه جانشین بعد از خود
فضل در کتاب الایضاح حدیث مشهور «حدائق بهشتی » را ذکر کرده و به جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) اشاره می کند که روزی پیامبر اکرم (ص) به همراه حضرت علی (ع) از کنار باغی می گذشتند. حضرت علی (ع) اظهار داشتند: عجب باغی! زیبایی باغ، مورد تعجب آن حضرت واقع شد. پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: باغ تو در بهشت از اینها، زیباتر است. آنگاه سر مبارکش را بر روی شانه حضرت علی (ع) نهاد و گریست. وقتی حضرت علی (ع) علت گریه را سؤال کردند فرمود: «ضغائن فی صدور اقوام لا یبدونها لک الا من بعدی احقاد بدر و تراث احد» یعنی: ای علی! کینه های بدر و احد را در دل گروههایی می بینم که آنها را بر تو ظاهر نمی کنند مگر بعد از من. سپس فرمود: پدرم فدای تو، که تنها و شهید خواهی شد. آری، اگر آن روز کینه های بدر و احد رخ می نمایاند و علی را به جرم اسلام خواهی و دفاع از دین، محاکمه می کنند و سرانجام او را به همین جرم به شهادت می رسانند، امروز نیز بعد از 20 سال از انقلاب اسلامی و بعد از 10 سال از رحلت ابر مرد تاریخ یعنی خمینی کبیر (ره) عقده های سرکوبی منافقین و گروهکهای منحرف در سالهای نخست انقلاب، سر باز می کند و سران نفاق با حالتی طلبکارانه از خوشگذرانیهای فرنگ، برگشته و اساس انقلاب را زیر سؤال می برند و از آن بدتر، افرادی در مناصب کلیدی کشور قرار می گیرند که سابقه خوشی نداشته و به بدهکاران نظام، چراغ سبز نشان می دهند. مخالفتهایی که امروز در قالبهای مختلف با اصل «ولایت فقیه » می شود اگر در زمان امام (ره) یک هزارم آن مطرح می گشت با مشت آهنین امام مواجه بود. همانگونه که برخی از این افراد در مصاحبه هایشان گفته اند: ما در زمان امام جرات نمی کردیم آنچه را در دل داریم، بگوییم.
ب- خطر تکیه بر یهود و نصاری و ایجاد رابطه با آنها:
فضل در بخش دیگری از کتاب الایضاح با ذکر مطلبی از «عبد الله بن عمر» می گوید: روزی شخصی از علمای یهود به نام «یوسف » نزد ابن عمر نشسته بود. فردی آمد و از ابن عمر مسئله ای را پرسید. ابن عمر به سائل گفت: از یوسف بپرس. زیرا او «اهل ذکر» است و قرآن فرموده است: (اگر مطلبی را نمی دانید از اهل ذکر سؤال کنید.) فضل می گوید: شما گمان می کنید «اهل ذکر» یهود و نصاری هستند؟ و حال آن که اگر ما از آنها در مورد دین خود سؤال کنیم آنها با عقاید خویش به پرسش ما پاسخ خواهند گفت و ما را منحرف خواهند کرد. در مورد ایجاد روابط با یهود و نصاری، می گوید: روزی عمر بن الخطاب نزد پیامبر اکرم (ص) آمد، در حالی که کتابی را در دست داشت که در آن، تورات به عربی نوشته شده بود. عمر آن را برای پیامبر (ص) قرائت کرد. پیامبر به محض شنیدن تورات غضبناک گردید به صورتی که آثار غضب از چهره اش نمایان شد. سپس بر بالای منبر رفته فرمودند: «ای مردم! هیچگاه چیزی را از اهل کتاب سؤال نکنید زیرا آنان شما را هدایت نخواهند کرد. اگر اهل هدایت بودند خود به ضلالت نمی رفتند.» حال چه شده است که ما برای اکثر امور اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره، نسخه های پیچیده شده در غرب را مو به مو در این کشور اسلامی اجرا می کنیم خداوند آخر و عاقبت همه را ختم به خیر کند.
ج- بررسی چهره های صدر اسلام:
شناختن رجال دینی و سیاسی هر مکتب یا کشور، نقش زیادی در پیشبرد اهداف آن مکتب یا انقلاب یا کشور دارد. مثلا چرا افرادی مانند «زبیر» که 25 سال برای اسلام و پیشبرد آن شمشیر می زنند ولی یکباره در مقابل حق قرار می گیرند و تقاضای «مصونیت قضائی، می کنند و خواستار امتیازات بیشتری می گردند. فضل در جای دیگری از کتاب الایضاح، به معرفی چهره های مهم نفاق پنهان در قضایای صدر اسلام می پردازد و در این رابطه از ابو هریره، ابو موسی اشعری، مغیرة بن شعبه، سمرة بن جندب، عبد الله بن عمر، عایشه و عمرو بن عاص نام می برد. او حدیثی را از «حذیفة بن یمان » نقل می کند که می گفت: به خدا قسم کسی از اصحاب پیامبر (ص) مثل من، منافقین را نمی شناخت و من شهادت می دهم که: ابو موسی اشعری، منافق است. حال چه شده است که همین ابو موسی به عنوان «حکم » انتخاب و چنان ضربه ای به دین می زند که هزاران مرد جنگی از آن ناتوانند. امروز نیز وقتی انحرافات برخی افراد را گوشزد می کنی داد بسیاری بلند می شود که فلان شخص دارای چندین حکم از امام است. مگر می شود منحرف شود؟ و حال آنکه همین امام (ره) فرمود: «ملاک، حال فعلی افراد است.» و هیچگاه کسی را برای همیشه، مصونیت نبخشید. کما این که پیامبراکرم (ص) نیز چنین کاری را نکرد. امید این که حوزه های علمیه بتوانند صدها فضل بن شاذان را که آشنای به زمان و مکان باشند، تربیت کرده و به جامعه عرضه کنند.