حجت الاسلام عالی: تائب واقعی کیست؟

کد خبر: 44681
مراسم شام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام عالی و مداحی حاج حسن خلج در بیت الحسین علیه السلام برگزار شد

وارث: مراسم شام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام عالی و مداحی حاج حسن خلج در بیت الحسین علیه السلام برگزار شد.

در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام عالی را می خوانید:


حجت الاسلام عالی:

عوامل هبط اعمال

 بعضی از اعمال زشت باعث می شود که اعمال صالح انسان از بین برود. سوء اخلاق و بد رفتاری را گفتیم که اگر کسی بد اخلاق باشد عملش را خراب می کند. نه تمام اعمال را، بعضی از اعمال صالح را می سوزاند و از بین می برد. اگر آدم دلی را که جای خدا هست را برنجاند چوبش را می خورد.

ز خود هرگز نرنجانم دلی را

که میترسم در او جای تو باشد

دل هایی هست که خدا در آن ها هست که اگر آن دل ها را برنجاند آثار بدی برایش دارد. یکی دیگر از عوامل هبط اعمال عُجب و غرور است که کفر خفی است. این ها اموری است که در روایات گفته شده است.

یکی دیگر از چیزهایی که برای ما عادی شده است غیبت کردن است. نه تنها باعث هبط اعمال می شود بلکه به آن شخصی می رسد که غیبت او را کرده ای.

در روایت است که می فرماید: آن کسی که غیبت می کند وقتی در روز قیامت نامه عملش را به او دادند می بیند که بسیاری از اعمال صالحش نیست. سوال می کند خدایا من که فلان کار را کرده بودم. عملم را در این نامه نمی بینم. می گویند این نامه عمل تو است ولی با غیبتی که کردی از بین رفت.

از آن طرف آن کسی که غیبتش را کرده اند وقتی نامه عملش را به او می دهند می بیند کلی اعمال صالح برایش آمده است. می گوید من که این کارها را نکرده ام. می گویند: کسی غیبت تو را کرده و حسناتش به تو منتقل شده است.

بعضی از گناهان در بین ما مرسوم نیست. مثلا زنا را اگر بدانیم کسی اهلش است خوشمان نمی آید. ولی در روایات است که «الغیبة اشد من الزنا»1. چطور است که این کار برای ما عادی شده است.

آیت الله مظاهری2 می گوید امام رحمت الله علیه روزی می خواستند به مجلس درسشان بیایند شنیدند که یکی از شاگردانشان غیبت کرده است. امام حالشان بد شد و تب مالتی داشت که سه روز نتوانست از خانه بیرون بیاید. برای کسی که کل عمرش مراقبت کرده است که غیبت نکند خیلی سخت است.

مورد دیگر توهین به اولیای خدا است که اعمال صالح را می سوزاند. یک موقعی بی ادبی نسبت به معصوم از باب اذیت کردن معصوم، کفر است و باعث می شود تمام اعمال صالح آدم از بین برود. در مقابل پیامبر قیل و قال کردن هم چیزی نیست ولی قرآن می گوید همین ها هم اعمال را هبط می کند.

تکفیر

بحث دیگر تکفیر است که نقطه مقابل هبط است. یعنی انسان یک سری کارهایی را انجام می دهد که خدا این قدر این کارها را دوست دارد که اعمال بدی را که انجام داده را یا همه را می سوزاند و پاک می کند یا بعضی از آن ها را. این را کفاره شدن و پاک شدن می گویند. مثلا یکی از اعمالی که در روایات و قرآن است ایمان است. یک کسی که مشرک است و پیامبر خدا و خدا را قبول ندارد و عمل و نماز و روزه ای ندارد مسلمان می شود. در روایات ما است که «الاسلامُ یَجُبُّ ما قَبْلَه»3 مسلمان شدنش این قدر عمل قشنگی است که جبران ضعف های گذشته اش را می کند.

در سوره مائده آیه 65 خدا می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعيمِ» اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند گناهان آن ها را می پوشانیم و آنها را در بهشت های پرنعمت درمی آوردیم. بعضی از همین هایی که مسلمان می شوند درجاتی پیدا می کنند که دیگران به گرد پایشان هم نمی رسند.

در کربلا یک مسیحی بود به نام وهب بن وهب که با مادر و همسرش در بیابان زندگی می کردند. وهب که تازه چند روز بود با همسرش ازدواج کرده بودند گوسفندانش را برای چرا برده بود. یک مادر پیری داشت که در خیمه بود. ابا عبدالله علیه السلام در مسیر که به این خیمه رسیدند به آن زن پیر سلام و علیکی کرد و به او فرمود: چیزی احتیاج دارید؟ او گفت: ما چند مسیحی هستیم که دچار خشکی و مضیقه آب هستیم. سیدالشهدا علیه السلام یک سنگی را برداشتند و آب از آن جاری شد. آن زن می دانست عادی نیست. ابا عبدالله علیه السلام فرمودند: وقتی پسرت آمد اگر می خواهد خودش را به ما برساند.

وقتی حضرت رفتند و وهب برگشته بود از مادرش پرسید چه خبر بوده است. مادرش به او گفت: مردی آمده بود و من به او گفتم اینجا کم آبی داریم و او با دستش خاک را کنار زد و چشمه ای جوشید. این آقا آدم عادی ای نبود. به من گفت: وقتی پسرت آمد به او بگو اگر می خواهی به ما ملحق شوی ملحق شو. وهب پرسید: اسم ایشان چه بود؟ مادرش گفت: حسین بن علی فرزند فاطمه زهرا سلام الله علیها. وهب گفت: این آدم، شخص معمولی نیست. دل وهب پیش سیدالشهدا علیه السلام رفته بود. مادرش گفت: ما هم می آییم. همسرش هم گفت: من هم می آیم. روز دوم محرم خودشان را به سیدالشهدا علیه السلام رساندند و به دست ایشان مسلمان شدند. فقط هشت روز مسلمان بود.

روز عاشورا که شد از حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجازه ورود به میدان را گرفت. رفت از جوانش خداحافظی کند همسرش به او گفت: من قولی از امام حسین علیه السلام می گیرم بعد برو. او را پیش ابا عبدالله علیه السلام آورد و گفت: ما 17 روز بیشتر با هم نبودیم ولی جانمان فدای شما است. قولی می خواهم پیش شما به من بدهد اینکه بدون من بهشت نرود. سیدالشهدا علیه السلام اشکشان جاری شد. وهب گفت: من قول می دهم. بعد گفت: یک قولی هم از شما می خواهم. من کسی را ندارم اگر همسرم شهید شد من در خاندان شما باشم و بتوانم کاری را انجام بدهم. ابا عبدالله علیه السلام هیچ چیزی نگفتند. وهب رفت و ضربات متعددی خورد و مادرش برایش دعا می کرد. برگشت و گفت: مادر جان از من راضی شدید؟ مادرش گفت: تا پیش فرزند فاطمه جان ندهی از تو راضی نمی شوم.

وقتی که رفت چند جور شهادتش را نقل می کنند اینکه وقتی او را به شهادت رساندند سرش را به سمت خیمه ها پرت کردند و مادرش سر را بلند کرد و گفت: خدا را شکر که رو سفیدم کردی و بعد سر را به سمت میدان پرت کرد و گفت: چیزی را که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم. عمود خیمه ها را از جا کند و به سمت میدان رفت و همسرش هم به سمت پیکر وهب رفت. شمر لعنت الله علیه هم کسی را فرستاد تا او را در همان بالین همسرش بزند. که وقتی رفت همسرش بالین شوهرش به شهادت رسید و اولین زنی بود که در کربلا شهید شد. سه مسیحی که هشت روز مسلمان شدند به جایی رسیدند که تا قیامت هیچ مسلمان دیگری به گرد پایشان نمی رسد و امام حسین علیه السلام هم به آن ها فرمودند: بهشت بر شما گوارا باد. یکی از چیزهایی که باعث عفو کردن خدا می شود همین مسلمان شدن است.  

شهادت

یکی دیگر از چیزهایی که موجب تکفیر می شود شهادت است. در روایت است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «اوّل قطره من دم الشّهيد کفّاره لذنوبه الّا الدّين فانّ کفّارته قضاءه4 اولین قطره خون شهید کفاره گناهانش است مگر دینی که بر گردن او است و باید آن را ادا کنند.

امام حسین علیه السلام فرمودند: آن کسی که حق الناس بر گردنش است برود و حقش را ادا کند. کسانی باید در رکاب ایشان باشند که نقطه ضعفی نداشته باشند. حضرت فرمودند: از جدم شنیدم اگر کسی بمیرد و دِینی و قرضی بر گردنش باشد روز قیامت از حسناتش بر می دارند و به آن شخصی که بدهکار است می دهند. مسئله شهادت هم چیزی است که قلم عفو بر همه کوتاهی ها می کشد.

توبه

یکی دیگر از چیزهایی که موثر است توبه است. توبه هم یکی از چیزهایی است که باعث می شود خدا قلم عفو بکشد و آن گناهان را بپوشاند.

بعضی که شک می کنند خدا گناهان ما را می بخشد باید بدانند توبه اول از خدا آغاز می شود. توبه یعنی رجوع. خدا به بعضی ها رجوع می کند و عده ای را به این سمت دعوت می کند.

وقتی آن شخص توبه کرد دوباره خدا به او رجوع می کند و او را نظر می کند. یعنی یک توبه ما با دو توبه خداوند گره خورده است. لذا اگر ما تائب هستیم خدا تواب است.

کسی که می گوید نمی دانم خدا مرا بخشیده است یا نه باید بداند اول خدا به دل او رجوع کرده است که او از کارش نادم است پس بخشیده می شود. پشیمانی برای این است که خدا به دل شخص رجوع کرده است. روایت عجیبی ذیل آیه قرآن است که می فرماید: « إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»5 خدا سیئات کسی را که توبه می کند به حسنات تبدیل می کند. در نامه عمل می بیند چقدر کار خوب انجام داده ام. خدا به دنبال بهانه می گردد.

روایتی از امام باقر علیه السلام ذیل این آیه شریف قرآن آمده است که حضرت می فرمایند: روز قیامت خدا خودش به گناهان فردی که گنهکار است رسیدگی می کند و کسی هم مطلع نیست. وقتی خدا گناهانش را به رویش می آورد آن عبد می گوید خدایا من اقرار می کنم که چیزی ندارم. خدای متعال به فرشته هایش می گوید تمام این گناهان را تبدیل به حسنات کنید آن وقت به مردم نشان دهید که او کیست و من چقدر دوستش داشتم. امام باقر علیه السلام فرمودند: این مخصوص شیعیان ما است که اهل آلودگی هستند. اگر توبه کنند یک همچین الطافی شامل حالشان می شود.

اولا کسی نگوید این تبعیض است. بعضی فکر می کنند این کم چیزی است. تو که ولایت را پذیرفته ای بزرگ ترین عمل را در این عالم انجام داده ای. شیعه حق را پذیرفته است و این خودش عمل است. نباید به این نعمت هم مغرور شود که هر کاری دلش می خواهد انجام دهد.

در هر حال چون خود ولایت اهل بیت علیهم السلام را پذیرفتن یک عمل بزرگی است از این جهت زمینه است که اگر آلودگی هایی انجام داد یک تخفیف هایی به حالش می شود. کسی که سر کلاس ولایت آمده است اگر یک کوتاهی هایی کرد به او ارفاق می کنند.

توبه یک معنایی دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر کسی توبه واقعی کند یک شرایطی دارد که اگر کسی این کار را انجام دهد زیر و رو می شود و ماهیتش عوض می شود و تمام گناهانش تبدیل به حسنه می شود.

درست است که اصل توبه همان پشیمانی است اما اگر می خواهد توبه کامل باشد که سیئات تبدیل به حسنه شود توبه کامل این است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تائب واقعی کیست؟ گفتند: یا رسول الله شما بفرمایید. فرمودند: اگر کسی این 5 کار را انجام دهد. اگر توبه کند اما کسانی که خصم و ظلم به آن ها کرده است را راضی نکند این توبه واقعی نیست. یعنی حق الناس بر گردنش باشد. لذا پیغمبر صلوات الله علیه فرمود: اگر توبه کند باید طلبکارانش را راضی کند. این وسوسه شیطان است که می گوید آبرویت می رود اگر حلالیت بطلبی. خدا به تو آبرو می دهد.

رسول ترک عجیب و غریب شد. هر جا که توانسته بود حلالیت بطلبد و طلبیده بود خدا به او آبرویی عجیب داده بود. رئیس کلانتری که در محله او بود و محله توسط او قرق بود می گفت من می دانم او چه کارهایی کرده است ولی حاضرم خاک کف پای او را در چایی ام به عنوان تبرک بریزم. چون می دانم او زیر و رو شده است. آبرو دست خدا است. آیت الله بروجردی بین شاگردانش به این که دست می بوسید معروف بود. اگر به کسی تندی می کرد و دلش را می شکست برای اینکه او را راضی کند دستش را می بوسید.

آدم باید پا روی خودش بگذارد و وسوسه ها را کنار بگذارد که آن وقت خدا به او خیلی آبرو می دهد. علی بن حمزه بطائنی6 می گوید با یکی از رفیقانم به خدمت امام صادق علیه السلام رفتیم. رفیقم از دفتر دارهای بنی امیه بود. یک مرتبه به من گفت یک وقتی از مولای خودت امام صادق علیه السلام بگیر من او را کار دارم. علی بن حمزه از امام صادق علیه السلام وقت گرفت و خدمت امام رفتند.

آن شخص به امام عرض کرد من دفتردار بنی امیه بوده ام و تمام حقوقی که از بنی امیه گرفته ام طبیعتا حرام بوده است. زندگی ام با این تشکیل شده است. چه کنم؟ حضرت فرمودند: اگر بگویم عمل می کنی؟ یک مقداری تامل کرد و گفت: بفرمایید. امام صادق علیه السلام فرمودند: تمام حقوقی که گرفته ای از مال حرام بوده است. آن کسانی که می شناسی از آن ها حقی ضایع شده است حقشان را برگردان و کسانی را هم که نمی شناسی رد مظالم و صدقه به نیت آن ها بده. بعد حضرت فرمودند: این کار را بکنی من تو را ضمانت می کنم. او به کوفه رفت و چند روز گذشت که از خانه بیرون نیامد. علی بن حمزه از کسی پرسید که او چه می کند؟ گفتند: حالش بد است و در خانه است و ما زیاد از او خبر نداریم. علی بن حمزه رفت و دید او حتی لباس هایش را هم داده است و هیچ چیزی در خانه ندارد. حتی زیر انداز هم ندارد. از زور گرسنگی هم چیزی نداشته است و بخورد و در خانه مانده است.

علی بن حمزه برای او لباس گرفت و برای او خوراکی برد. دید انصافا تمام سخنان امام را انجام داده است ولی باز هم حالش بد بود. چند روز که گذشت به حالت احتضار افتاد و لحظات آخر عمرش یک جمله ای گفت: به خدا قسم به مولای تو وفا کردم و بعد مُرد. او را تشییع کردند و بعد از مدتی علی بن حمزه به مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رفت و حضرت فرمودند: انصافا به چیزی که گفتیم مردانه عمل کرد.

مرحوم آیت الله مرعشی نجفی در وصیت نامه خود نوشته اند فریاد بزنید که کسانی که حقی بر گردن من دارند من را حلال کنند.

دومین چیزی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند این بود: «مَنْ تَابَ وَ لَمْ یَزِدْ فِی الْعِبَادَةِ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ»7 اگر کسی توبه کرد ولی عبادت هایش را اضافه نکرد توبه ای نکرده است.

امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: خودت وصی خودت باش. نگذار بعد از مرگت دیگران کارت را انجام دهند. دیگران معلوم نیست انجام دهند.

همه در این عمر کوتاهمان مکرر دیده ایم کسی از دنیا رفته است و پدر و مادرش و ورثه اش کارش را درست و حسابی انجام نداده اند.

بعد فرموده اند: «من تاب ولم یغیر لباسه فلیس بتائب»8 اگر کسی توبه کند و ظاهرش را عوض نکند توبه ای نکرده است.

اگر کسی توبه کرد ولی رفقایش را عوض نکرد باز هم فرقی نکرده است. این زمینه کشاندن به کارهای قبلی را دارد.

مورد پنجم هم اگر کسی توبه کرد ولی اخلاقش را عوض نکرد توبه ای نکرده است.

/1102101304

حجت الاسلام عالی:

پی نوشت:

1.     

حر عاملي: وسائل الشيعه، ج 12، ص 280، ح 16308.

2.     

حسین مظاهری (زادهٔ ۱۳۱۲ تیران - استان اصفهان)، استاد اخلاق، عضو جامعه مدرسین، رئیس حوزه علمیه اصفهان و از مراجع تقلید شیعه است.

3.     

سید محمد کاظم مصطفوی، القواعد /38، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، قم، 1412 ه ق.

4.     

وسائل الشیعه، ج 13، ص 85

5.     

سوره فرقان آیه 70

6.     

بِطائنی، ابوالحسن علی بن ابی حمزه، از اصحاب و راویان امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و از سران واقفیه است.

7.     

بحارالأنوار، ج‏6، ص‏35

8.     

همان