--- نامحرمترین مَحرَم ---

کد خبر: 44769

-وارث:  بقیع، در خلوت غریبانه اش دل به صدای مردی سپرده است؛ مردی که خدا، بسیار دوستش دارد.ماه، رخسار به خاک مزاری نهاده، که مدت هاست روشنای هیچ شمعی را حس نکرد، سوسوی هیچ فانوسی را نشنید و گرمایِ هیچ اشکی را لمس نکرد. مزاری که مثل صاحب غریبش، غریب است. تنها حضور اشک های یک مرد را می فهمد.یک تکّه از آسمان است، که در دل خاک پنهان است. یک سهم از بهشت است، که در بقیع گم شده است. یک سوره از قرآن است، که قرن ها تلاوت نشد، جز با لب و زبان همین مرد؛ همین مرد که چهره بر خاک گذارده و غریبانه ترین عاشقانه ها را در فراق آن غربت بی نهایت، سر داده است!سلام، غریب تر از هر غریب!سلام، آشنایِ غریب، مهربانِ غریب، بزرگ زاده غریب!سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!سلام، امام غریب من!آمده ام؛ با تمام دلم، با قدم های احساسم، با حضور هر چه تمام ارادتم.آمده ام؛ تا فانوس های روشن اشک هایم را، بر مزار بی چراغت، بیاویزم!آمده ام؛ تا شریک غربت بی نهایتت باشم.آمده ام ـ کبوترانه آمده ام ـ تا از دستان مهربانت، آب و دانه بدهی!آمده ام؛ با دسته دسته یا کریم های اخلاص و محبّت، تا شاید لحظه ای در گنبد نگاه مهربانت، پناه گیرم.ای کریم اهل بیت! حالا این من و این وسعت بی حدّ و مرزِ لطف تو.این دلِ کوچک من و این عنایت بزرگ تو. این گدای غریب و این هم، سلطان غریب؛ بزم غریبانه مان جور است.تو غریب، من هم غریب.امّا ... نه! غربت من کجا و غریبی تو کجا! آخر شما، غربتت را هم از پدر به ارث برده ای و هم از مادر مولای من! چگونه می شود زینت شانه های پیامبر باشی، خون علی و فاطمه در رگ هایت جاری باشد، سید جوانان اهل بهشت باشی و آن وقت، این روزگار نامرد، دل به عشقت نسپارد. امام مظلوم من! چند بار از پشت، خنجر خورده ای؟! چند بار نیش سوزناک خیانت را چشیده ای؟! چند بار ...؟ انگار قصّه غربت شما پایان ندارد! آقا! زهری که بر جگرت نشست، تنها زهر جعده نبود؛ زهر بدعتی بود که مسیر عشق را عوض کرد. وقتی که دل به این بدعت بسپرند، عجیب نیست این که حتی در کنار همسفر زندگیت، غریب باشی!یا کریم اهل بیت! تو بزرگ تر از آن بودی که در ذهن کوچک بشر بگنجی.چگونه به تنهایی مولایم اشک نریزم؟سیدعلی اصغر موسویبقیع، ای آستان غربت، ای تربت مظلومیّت و ای ساحت دیر آشنای غم و تنهایی! چه بیدادها با تو روا داشته اند؛ خنجر کینه، بر قامت آسمان آرایت نواختند؛ از جنس کینه های ابوجهلی و اباسفیانی، از جنس کوفی و شامی!... و آن زن، که شبان گاهان، زلالی آب را نتوانست تحمّل کند!آن زن، که آفتاب را به قیمت سایه فروخت!آن زن، که دست هایش را در آب، به «آتش» سپرد!بقیع، ای آستان غربت! چگونه به تنهایی مولایم نگریم، آن گاه که به «مداین» فکر می کنم، آن گاه که خیمه اش را منافقان داعیِ جهاد، غارت کردند!چگونه به تنهایی مولایم اشک نریزم، وقتی که حتی سایه تابوتش را به آماج تیر گرفتند!چگونه به تنهایی اش گریه نکنم، که حتی امروز، بر آستان کبریایی اش، شمعی جز اشک فرشتگان نمی سوزد! چه قدر کینه فرزندان قابیل سخت است! کینه ای که گاه با شمشیر، گاه با زهر، گاه با آماج تیر و گاه با تخریب تربت پاکان، توام است.شب بود و لب های تشنه مولا، حلاوت شربت را می چشید؛ شربتی که انگیزه بازگشت به منزل ازلی ـ بهشت ـ بود، شربتی که طعم «شهادت» داشت.عشق، تمام وجودش را می سوزاند و مستی شهادت، نگاهش را به عرش دوخته بود. کسی صدایش می کرد؛ کسی که دستش را از سینه آسمان، به سمت او دراز کرده بود.بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش آن دود که از سوزِ جگر، بر سرِ ما، رفت دور از رخ تو، دم به دم از گوشه چشمم سیلاب سرشک آمد و توفان بلا رفت نجوای اندوه، تمام اهل خانه را گرفته بود و گاه، صدای ناله ای بلند، تا انتهای نخلستان می رفت. باز هم بانویی بی طاقت؛ بانویی که تاب خود را برای حضور در کربلا می آزمود. آه از رسم ناجوانمردانه دنیا! که سیاهی قلبش نژند، و کینه نژندش، ناتمام است.مولا جان! قسم به نامت ـ که زیبایی تمام هستی در آن نهفته است ـ ، معنایی برای دل، برای «عشق»، برای اشک و تماشا، نمی ماند؛ اگر جرعه ای از زلال محبتت را نمی چشیدیم!مولای من! مهربانی نگاهت، مثل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، سخاوت دست هایت، مثل علی علیه السلام و شهامت کلامت، مثل فاطمه علیهاالسلام بود. مولاجان! امروز، تمام هستی خود را به پای اشکی می فشانیم که با یاد تو، از گونه هایمان جاری ست؛ تا دل به مویه های غریبانه بقیع بسپارد.ای خفته در پناه تاریخ، بقیع! آیینه نمای آه تاریخ، بقیع! مصداق تمام غصه هامان هستی مظلوم ترین نگاه تاریخ، بقیع!  دریافت فایل مولاجان! با یاد تو، دل ها شکسته می شوند و با نام تو، اشک ها جاری! تو را به دل های شکسته؛ تو را به اشک های جاری! ما را جرعه ای زیارت، بچشان؛ که اشک هامان نذر آستانه توست. دریافت فایل کریم اهل بیت (ع) در گذر تاریخامام حسن مجتبی علیه السلام در نیمه رمضان سال دوم هجری به دنیا آمد . پیامبر ( ص ) نام فرزند هارون ( وزیر و  و صی حضرت موسی « علیه السلام » ) را برگزید . چون پدرش علی «‌علیه السلام » به منزله هارون بود برای پیامبر.«شُبر» کمله ای عبری است , که به عربی می شود حسن . نام حسن واقعا برازنده ایشان بود . چهره زیبا و خصائل اخلاقی او دقیقا مانند پدر بزرگ عزیزش رسول خدا ( ص) بود . در هفتیمن روز تولدش پیامبر ( ص ) گوسفندی خرید و برای سلامتی فرزند عزیزش قربانی کرد،که بعد ها این عمل بنام عقیقه سنت شده است.امام حسن علیه السلام  در روزگاری سخت متولد شدند . تقریبا تمام جنگهای صدر اسلام در این هفت سال آغازین عمر شریف ایشان اتفاق افتاد . امام حسن علیه السلام  از همان کودکی به یادگیری قرآن و سخنان حکیمانه و طریقه نبرد و شجاعت و دینداری پرداختند ؛ آن هم در محضر عالی ترین اسطوره های دین و انسانیت . نه سال بعد از ولادت ایشان پیامبر ( ص) وفات یافت و مشکلات خلافت و خیانت عناصر منافق آغاز شد. بدون شک سخت ترین ایام عمر مبارک ایشان بین وفات حضرت رسول صلی الله علیه اله  و شهادت مادرشان فاطمه زهرا( س) بوده است. پس از عثمان بنا به درخواست توده مردم علی علیه السلام خلافت را پذیرفت اگر چه هرگز مردم را لایق نمی دید که خلیفه ایشان باشند .جنگ جمل اولین نبرد بعد از خلافت علی( ع ) بود با گروهی که «ناکثین» معروف شدند. دوران جنگ همه دیدند که جنگ آوری و قدرت علی « علیه السلام » چگونه در وجود امام حسن مجتبی (‌ع ) جوشان است . جنگ بعدی به فتنه گری معاویه در صفین به راه افتاد و یا غیان این جنگ ( قاسطین ) حدود سه سال با خلافت علی ( ع ) درگیر بودند و بالاخره با پول و رشوه های معاویه و حیله عمروعاص ملعون به نفع معاویه تمام شد و نتایج این جنگ بسیار تلخ بود . آنقدر که علی  علیه السلام آرزوی مرگ نمود و بعد ها امام حسن  علیه السلام  مجبور به صلح با معاویه گردید . بدون توضیح روزگار خلافت علی « علیه السلام » نمی توان به ذهنیت درستی از فضای زندگی امام حسن مجتبی « علیه السلام » دست یافت . جنگ دیگری توسط گروهی نادان و متعصب در نهروان اتفاق افتاد خوارج که ابن ملجم ملعون از ایشان است به مارقین معروفند .آری امام حسن  علیه السلام  در کنار پدر تمام این روز گار پر ظلم را بعد از وفات پیامبر ( ص ) تحمل کرد . بعد از شهادت علی  علیه السلام  بالاخره مردم امام حسن  علیه السلام  را برای خلافت بر معاویه ترجیح دادند . امام که مردم منافق زمانه اش را خوب می شناخت ابتدا خلافت را قبول نمی کرد و با لاخره با اصرار مردم پذیرفت . البته مشروط به اینکه هر چه امام بگوید چه جنگ چه صلح همه بپذیرند.اولین اقدام ایشان بعد از خلافت یکطرفه کردن حضور معاویه بود . در سرزمین خلافت امام معصوم معاویه چه جایگاهی دارد ؟ برای همین قبل از اعلام جنگ امام حسن علیه السلام نامه ای برای معاویه نوشت و او را به تبعیت از خود فرا خواند . معاویه نپذیرفت و گفت مسئله من و تو درست شبیه مسئله پدر تو و ابوبکر است . تو باید خانه نشین و من حکومت کنم . امام آماده جنگ شد و به تمام کسانی که با او بیعت کرده بودند ندا داد ؛ اما ایشان به بهانه های واهی حاضر به همکاری در نبرد نشدند . امام عبید اله بن عباس را با 12 هزار نفر بسوی معاویه فرستاد تا آماده نبرد شوند و به او دستور داد که چگونه رفتار کند تا از پشت سر امام به آنها برسد . ولی چندی نگذشت که در میان سپاه  عبید اله بن عباس  خبر پیچید امام صلح با معاویه را پذیرفته است . معاویه نامه ای به ابن عباس نوشت با پانصد هزار درهم نقداً و پانصد هزار درهم هنگام پیوستن به لشکریان او. عبید اله بن عباس هم که فرمانده لشکر بود شبانه با نیمی از سپاه به اردوی معاویه پیوستند . آخرین ضربه را نیز اشراف و سرشناسان دنیا دوست زدند . آنها با نوشتن نامه قول هر همکاری را به معاویه دادند . در این ایام امام حسن مجتبی  علیه السلام آنقدر تنها بود که در میان خودی ها   نیز  زره بر تن به نماز می ایستاد . بالاخره امام بعد از هفت ماه خلافت بر مردمی منافق و نادان و بی ایمان مجبور به پذیرش صلح شد و معاویه به حکومت رسید .با لاخره در 28 صفر سال 50 ه. ق توسط همسر فریب خورده اش مسموم شد و به شهادت رسیده . اما دشمنان از جنازه آن حضرت هم دست بردار نبودند . گروهی به سر کردگی عایشه و مروان حکم مانع از دفن آن حضرت در جوار پیامبر شدند و جنازه را تیرباران کردند .امام حسین « علیه السلام » که بنا به وصیت برادر اجازه درگیری نداشتند ، جنازه ایشان را در قبرستان بقیع کنار مادر بزرگ گرامیشان فاطمه بنت اسد به خاک سپردند . پیامبر ( ص) می فرمودند : هر کس بخواهد آقای جوانان بهشت بنگرد به حسن نگاه کند . وصف نیکی ها و خصایل ایشان بسیار زیاد است.حدیث زیر درسی است از آن حضرت : مکارم اخلاق ده صفت است:راستگویی ، درستکاری ،  بخشندگی ، نیکخوئی ، پاداش خیر ،پیوند با خویشان ، حمایت از همسایگان ، حق شناسی ، میهمان نوازی و سر آمد همه مکارم، حیاء‌ است .  برای مطالعه بیشتر اینجا کلیک کنید. اشعار ویژه شهادت امام حسن(ع)دست و پا ميزني و بال و پرت ميريزدگريه ي خواهر تو روي سرت ميريزد بهتر است سعي كني اين همه سرفه نكنيورنه در طشت تمام جگرت ميريزد در تقلاي سخن گفتني اما نه... نه... جگرت از دهنت دور و برت ميريزد خبرش پخش شده زهر تو را خواهد كشت بي سبب نيست كه اشك پسرت ميريزد جگرت،بال و پرت،اشك ترت ريخت وليچه كسي هست كه با نيزه سرت ميريزد؟ هانی امیر فرجی برای دریافت اشعار اینجا کلیک کنید. در محضر کریم اهل بیت (ع)برای دریافت احادیث اینجا کلیک کنید. چشمه ای از فضائل امام حسن مجتبی (ع) دریافت فایل برای مطالعه بیشتر اینجا کلیک کنید.شبهات مربوط به امام حسن (ع)برای دریافت شبهات و پاسخ ها اینجا کلیک کنید. دودمه برای دریافت دودمه اینجا کلیک کنید. گلچین مداحی ویژه شهادت امام حسن مجتبی (ع)  دریافت فایل گلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای حاج حسن خلجگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای حاج محمد کمیلگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای حاج سعید حدادیانگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای حاج محمود کریمیگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای حاج محمد رضا طاهریگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای حاج سید مجید بنی فاطمهگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی(ع) با نوای حاج سید مهدی میردامادگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای حاج حسین سیب سرخیگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی(ع) با نوای حاج عبدالرضا هلالیگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی(ع) با نوای حاج میثم مطیعیگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای حنیف طاهریگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای کربلایی محمد حسین پویانفرگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی(ع) با نوای حاج امیر عباسیگلچین مداحی شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای کربلایی حمید علیمیگلچین شهادت امام حسن مجتبی (ع) با نوای کربلایی جواد مقدم