اختصاصی / برگزاری مراسم تعزیه در مسیر نجف به کربلا
وارث: زینب(س) مرهم برادر بود،همیشه و همه جا تنها غم خوار برادرش... نه! برادرانش!اصلا خدا زینب (س)را آفرید تا غم خوار بنی هاشم شود...زینب (س) اما صبور بود!داغ زینب (س) از همان روز دوشنبه ای شروع شد که در کوچه... بگذارید نگویم!داغ مادر، داغ کوچه ...داغ پدرش...پدرش علی (ع) بود! دختر علی (ع) که باشی صبرت باید زیاد باشد، 25 سال اندوه پدر را دید...دلگرمی اش برادر بود!فکر کن خواهر حسن (ع) بودن چه قدر خوب است، کریم اهل بیت بود، خواهر کریم اهل بیت بودن زینب را آرام می کرد!اما حسن (ع) مظلوم بود! مظلوم هست! درست همان اندازه ای که کریم بود...اما خدا خواست زینب را جور دیگری امتحان کند!کاروان به کربلا رسید...قاسم(ع)عبدالله(ع)علی اکبر(ع)علی اصغر(ع)پسرانش...برادر زاده هایش...دیگر کسی برای زینب (س) نماند! نیمه شب با خدا میگفت، عباس (ع) که باشد غمی نداریم! قصه اما به ظهر نهم رسید...نه فقط زینب، کمر برادر بزرگتر هم از این داغ خم شد...عباس (ع) رفت،حسین (ع) که مانده است! زینب (س) خود را برای عاشورا آماده می کرد، شنیده بود قرار است قیامت شود...زینب (س) صبور بود!از برادر سری مانده بود روی نیزه،شاید روی نیزه رفت تا مراقب خواهر باشد... سایبانی باشد در مسیر شام کاروان دلش به زینب (س) گرم بودزینب (س) دلش به خدا...حالا چهل روز از قیامت کربلا می گذرد،زینب (س) چهل روز است برادر را ندیده...زینب (س) باید خود را به کربلا برساند...شاید در راه با خود می گفت: رقیه (س) را چه بگویم؟کاروان زینبی راه افتاده استقدم به قدم با زینب (س)تا خود را به حسین (ع) برسانند!