سه داستان كوتاه از كرم كريم اهل بيت(ع)
بخششی بی مانند
روزی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و عبدالله بن جعفر به راه حج می رفتند. پس زاد و توشه ی آنان از میان رفت. گرسنه و تشنه به خیمه ای رسیدند که پیرزنی در آن زندگی می کرد. از او آب طلب کردند. پس پیرزن با مهربانی گفت: این گوسفند را بدوشید و شیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید.
هنگام رفتن به پیرزن گفتند: ما از بزرگان قریشیم و به حج می رویم. اگر گذرت به مدینه افتاد، نزد ما بیا تا جبران محبتهای تو را کنیم و بدان که با تو به نیکی رفتار خواهیم کرد.
پیرزن گفت: نه!
پاسخ به نیکی
انس بن مالک گوید: یکی از کنیزان امام حسن (ع) شاخه ی گلی را به آن حضرت اهدا کرد. امام آن گل را گرفت و به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد ساختم.
امام فرمود: کمال الجود بذل الموجود؛ نهایت بخشش آن است که تمام هستی خود را ببخشی و آن کنیز از مال دنیا جز آن شاخه ی گل را نداشت. خداوند در قرآنش فرموده است: هر گاه کسی به شما تحیت گوید او را همان گونه و بلکه بهتر پاسخ دهید.
دعا در حق محب اهل بیت
حضرت مجتبی (ع) بیش از بیست و پنج مرتبه با پای پیاده از مدینه به قصد زیارت خانه خدا به مکه رهسپار شد. در یکی از سفرها، پاهای حضرت ورم کرده و صدمه دید. یکی از خدمتکاران عرض کرد: یابن رسول الله! اگر سوار شوید ممکن است قدم هایتان بهبود یابد.
امام به من فرمود: آن شخص سیاه همین مرد است.
مرد سیاه پوست گفت: این روغن را برای که می خواهی؟ خدمتکار گفت: برای حسن بن علی.
مرد گفت: لطفا مرا به حضور آن حضرت راهنمایی کن و آنگاه با هم به محضر امام حسن (ع) شرفیاب شدند.
امام فرمود: به خانهات برگرد که خداوند به تو پسری سالم عطا فرموده و او از شیعیان ما می باشد.
آن کودک بعدها از شاعران خالص و ممتاز آل محمد (ص) گردید و با نام «سید حمیری» معروف گشت.
منابع:
1-ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4: 18.
2-کلینی، اصول کافی، ج1: 463.
3-قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1: 239.
4-علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 43: 324.
5-شیخ راضی آل یاسین، صلح الحسن (ع): 43.
*حسینی قمی، کرامات و مقامات عرفانی امام حسن مجتبی(ع): 25، 29، 72.
/1102001307