حجت الاسلام نجفی: مشکل ما این است که راه نفوذ دشمن را نمی شناسیم
وارث: جلسه هفتگی هیئت الرضا علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام نجفی و مداحی حاج عبدالرضا هلالی، حاج روح الله بهمنی و دیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام نجفی را می خوانید:
حیرت
بحثمان درباره حیرت در عصر غیبت بود. یکی از بلاها و گرفتاری های آخرالزمان این است که انسان ها در مواقع متعددی در حیرت می مانند و بلای حیرت از ناحیه شیطان در زندگی های ما می آید و اگر کسی اسباب فرار از این بلا را نشناسد یا بشناسد و به کار نبندد عمر خود را که ارزشمندترین نعمت خدا است را می بازد. منشا اصلی حیرت درگیری دو قوه متقابل در وجود ما انسان ها است. همه ما دو قوه ملکوتی و مُلکی داریم. جنبه مُلکی ما بُعد حیوانی و جسم ما است و عقلی که خدا به انسان داده است او را به سمت عالمی وراء این عالم ماده می کشد و دائماً بین عقل و نفس نزاع و درگیری است و همه انسان ها هم شاهد این درگیری هستند. اهل بیت علیهم السلام جنود عقل و نفس را هم معرفی فرموده اند که در این لشگر متقابل چه سربازهایی در حال فعالیت هستند و گاهی هر کدام از ما از ناحیه یکی از این سربازها مورد حمله قرار می گیریم.
عقل
گاهی به واسطه جنود عقل از حیثیت انسانی خودمان دفاع می کنیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند سه دسته مخلوق دارد: دسته اول ملائکه هستند، دسته دوم بهائم هستند و دسته سوم انسان ها هستند. از حیث تقدم خَلقی ملائکه بر انسان ها مقدم هستند. از روز اول که آدم ابوالبشر علیه السلام خلق شد با طائفه ای از ملائکه مواجه است که این ها سال ها بندگی خدا را کردند و تقدم رتبی از حیث وجود در عالم خلقت دارند که گفتند: خدایا چرا تو موجودی مثل آدم را خلق می کنی؟ کار همیشگی ما این بود که تو را تسبیح و تقدیس می کردیم. خداوند این وجود را خلق فرمود و او را تماماً از عقل بهره مند کرد. در وجود ملائکه شهوت نیست و لذا تمرد از فرامین خدا ندارند.
دسته دوم که حیوانات هستند از نعمت عقل محروم هستند. وجود انسان بُعدی از ملک و بُعدی از حیوان دارد. هم عقل دارد و هم شهوت و همه گرفتاری ها از اینجا شروع می شود که ما مکلف هستیم به تکالیف الهی چون عاقل هستیم. انسانی که از عقل محروم است تکلیف ندارد. لذا در روایات فرموده اند انسان خواب و مجنون و دیوانه که عقل او پوشیده شده است تکلیف ندارد. انسان مست تکلیف ندارد. البته مست اگر به اختیار خودش مست کرده باشد دو عقاب متوجه او است. اول اینکه چرا با عقل جنگیدی و کاری کردی که عقلت تعطیل شود و عقاب دوم هم این است که حال که از عقل محروم شده ای تکلیف نداری و تکلیف نداشتنت هم موجب عقاب دوم است. برخلاف انسان مجنون که عقابی از ناحیه خداوند ندارد.
عقاب ما انسان ها از همین دو قوه حیوانی و روحانی است که در ما است. عقل و نفس که در دو نقطه متضاد هستند و دائما با هم در حال جنگ هستند. یک لحظه با هم کنار نمی آیند. انسان ها باید به کمک سربازهای عقل لشگریان جهل و نفس را به طور کلی از بین ببرند. تکلیف یعنی همان دستوری که خدا برای تقویت عقل به ما می دهد.
حیرت از لحظه ای آغاز می شود که ما نمی دانیم که این امری که با آن مواجه هستیم امر معنوی و روحانی است یا امر نفسانی و جسمانی و لذا فرموده اند: تحصیل علم بر هر انسانی واجب است چون انسان باید جنبه های وجودی خودش را بشناسد. تکالیف خودش را در حین مواجهه با مشکلات مختلف زندگی را بداند. اگر کسی نداند اصلا نمی تواند تشخیص دهد که این مصداق کار خطا و اشتباه است یا کار درستی است. بعضی ها اصلا تلقی از کار خطا ندارند که در جامعه ما هم زیاد شده است. دینی را معرفی می کنند که در آن آئین، طرف هر کاری را که می کند به نوعی مُهر تایید در پرونده خودش می زند.
مشکل ما همین است که راه نفوذ دشمن را نمی شناسیم و اساساً شیطان دشمنی است که از درون خود ما است و نیازی به نفوذ ندارد. گرفتاری حیرت در آخرالزمان بسیار مهم است که انسان بین دوراهی می ماند.
چه کنیم از این بلای حیرت نجات پیدا کنیم؟
اولین نکته ای که از لا به لای مباحث گذشته ما، استخراج می شود این بود که گفتیم بلای حیرت به طور ویژه مخصوص عصر غیبت است که چشم شیعیان به جمال امام زمان خودش نمی رسد. از دیدار و مواجهه با آن حضرت محروم هستند. به جهت این محرومیت به حیرت می افتد. برای درمان حیرت اولین کاری که می کند این است که باید ارتباط خودش را با امام تقویت کند. خلا غیبت را پر کند. البته عصر غیبت هر چند عصر محرومیت است اما بارها در روایات اهل بیت علیهم السلام شما را ستوده اند و تمجید کرده اند به حدی که شیعیان زمان اهل بیت علیهم السلام این طور مورد مدح و ثنا واقع نشدند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «یا عَلِیُّ! اَعْجَبُ النّاسِ ایمانا وَاَعْظَمُهُمْ یَقینا قَوْمٌ یْکُونُونَ فی آخِرِ الزَّمانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وُحُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلی بَیاضٍ»1 شگفت آورترین مردم در ایمان و بزرگترین آنان در یقین مردمی می باشند که در آخرالزمان واقع شده اند، پیغمبر را ملاقات نکرده اند و از امام خود محجوبند و همانا به نوشته که خط سیاهی بر صفحه سفید است ایمان آورده اند. ایمان ما به صفحات قرآن است و لذا باید قدر این ایمان را دانست. این یقین به کار می آید.
تصور کنید چنین کسی اگر محضر امام را درک کند چه می کند؟ عصری که عصر حیرت و اضطراب و تشویش است محکم و قاطع این ها مسیر خودشان را طی می کنند.
در روایت داریم که یکی از اسامی قیامت، روز حسرت است. انسان ها وقتی حسرت می خورند که فرصت های طلایی را از دست داده اند. در قیامت حسرت می خورد که چه استفاده هایی می توانسته است ببرد و نبرده است. ما اینجا حقایق اشیاء را درک نمی کنیم.
خداوند متعال به فرزندان آدم علیه السلام دستور داد که هر دو قربانی بیاورید. مرحوم علامه طباطبایی رحمت الله علیه می فرمودند: قصه هایی که قرآن نقل می کند قصه زندگی خود ما است و ما با قصه های قرآن در متن زندگی کار داریم. قصه هابیل و قابیل قرآن قصه زندگی خود ما است. قصه یوسف و زلیخا قصه زندگی هر جوانی است که می خواهد پاک باشد.
ما در احکام معتقد هستیم که احکام اسلام حجیت دارد و لاغیر. اگر کسی آئین دین یهودیت را اجرا کند به ضلالت افتاده است ولو یهودی باشد. احکام یعنی همین رساله عملی ما در زندگی. این باید به دستور امام باشد. ما در اعتقادات با دین یهود و مسیح مشترک هستیم ولی در بعضی جاها آن ها دین را تحریف کرده اند. معتقدند حضرت عیسی علیه السلام زنده است و عروج کرده است. مسلمان ها قائل به عصمت ایشان هستند. خود مسیحی ها ایشان را به یک گناه کبیره متهم می کنند. مسلمان ها قائل هستند که عیسی علیه السلام موحد بود و مردم را به احدی غیر از او دعوت نمی کرد. مسیحی ها امروز قائل به تثلیث شدند. آن عقاید حقه ای که قرآن ترویج می کند فرقی ندارد از جانب چه کسی باشد.
در داستان هابیل و قابیل دستور آمد که قربانی کنید. هر دو این کار را انجام دادند. بعضی ها تصور می کنند هابیل رفت و بهترین قربانی را در درگاه خدا انتخاب کرد و قابیل هم امر خدا را زمین گذاشت. نه این طور نیست. قابیل به دنبال امر خدا رفت ولی باطنش خراب است و عملش روح ندارد. هر دو قربانی آوردند و خدا از یکی می پذیرد و از دیگری رد می کند. این حیرتی که عرض کردم در اینجا است. گاهی طرف اعمال عبادی را انجام می دهد و دچار حیرت است. نمی داند روح این عمل اشتباه است و طهارت باطن ندارد.
وقتی خدا از هابیل قبول کرد و از قابیل رد کرد قابیل به هابیل گفت: من تو را می کشم چرا قربانی تو را خدا قبول کرد و چرا تو مقبول درگاه خدا باشی و من مردود درگاه الهی؟ اینجا هابیل شعار زیبایی داد و آن هم این بود که اگر تو دست تعدی به سمت من دراز کنی من جز فرمان خدا را انجام نمی دهم. چون من از خدا می ترسم. لذا آن کفر درونی اش که در قربانی اظهار نشده بود در این قتل ظاهری نمود پیدا کرد. اگر شما در قصه کربلای ابی عبدالله علیه السلام ملاحظه کنید عمده کسانی که مقابل ایشان ایستادند اهل نماز و روزه و بسیاری شان از شاگردان مکتب اهل بیت علیهم السلام بودند. کسی که با اهل بیت علیهم السلام کاری ندارد که تکلیفش مشخص است و ما کاری با او نداریم. بسیاری از مشکل ها از کسانی است که ابتدای امر خدایی هستند.
/1102101304
پی نوشت:
1.
شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، 1413، ج4، ص366.