پیامبر اکرم (ص) با چه شیوهای جامعه عرب جاهلیت را متحول نمود؟
امام صادق (ع) در این باره فرمود: ابليس (پدر شيطان ها) در اسمان های هفتگانه، رفت و آمد ميكرد، هنگامی كه عيسی( ع)متولد شد، از پرواز به سه آسمان ممنوع گرديد، ولی در چهار آسمان، رفت و آمد ميكرد و هنگامی كه پيامبر اسلام (ص) متولد شد، از پرواز به سوی همه آسمان های هفتگانه ممنوع شد و شيطانهايی كه به سوی آسمان می رفتند با تيرهای شهاب آسمانی رانده می شدند. هنگامی كه افراد قبيله قريش، اوضاع آسمان را پريشان و دگرگون ديدند، گمان كردند كه قيامت بر پا شده، به هم ديگر می گفتند: «اين پديده ها نشانه بر پا شدن قيامت است كه يهوديان و مسيحيان از آن سخن ميگويند يكی از كاهنان زبر دست آن عصر به نام عمروبن امير گفت:«به ستارگان آسمان كه نشانه های مسير راه زمستان و تابستان ما بودند بنگريد، اگر آنها از جای خود پرتاب شوند، بدانيد كه نابودی همه ما و همه چيز فرا رسيده است، ولی اگر آنها در جای خود قرار دارند و ستارگان ديگری پرتاب ميگردند، اين نشانه بروز حادثه جديدی است كه من چگونگی آن را نمی دانم.
در همان بامداد تولد پيامبر اسلام ص همه بتها از جا كنده شده و سرنگون شدند
در ان هنگام ايوان عظيم كاخ مدائن (كاخ شاه ايران) به لرزه در آمد و چهارده كنگره(دندانه سر ديوار) آن فرو ريخت.
آب درياچه ساوه در زمين فرو رفت و خشكيد
آب رود سماوه(در بين كوفه) زياد شد و به جريان افتاد.
آتشكده سرزمين فارس، پس از هزار سال روشنايی خاموش شد.
نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید.
و این چنین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله متولد گردید. و به نیکویی پروش یافت. و در جامعه عرب جاهلت به پیامبری برانگیخته شد. جامعه ای که از نظر اخلاق و اعتقادات و آداب اجتماعی به تعبیر قرآن در لبه پرتگاه آتش بود
وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا [1]
و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد كه دشمن يكديگر بوديد پس او ميان دلهاى شما الفت داد و به موهبت او با هم برادر شديد و بر لبه پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد.
پیامبر اکرم (ص) طی دو دهه از عمر شریف خودتمام آداب و رسوم زشت جاهلیت را ریشه کن کردند و اخلاق نیکو را جایگزین آن نمودند و آنچنان بر سر این امر سختی کشیدند تا جايی كه آن حضرت فرمود: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت؛ هيچ پیامبری مثل من اذیت نشد. [2]
شایسته است نگاهی به شیوه تربیتی حضرت داشته باشیم، که ایشان چگونه و با چه ابزاری توانستند آداب و اخلاق ناصحیح مردم آن عصر را اصلاح نمایند و الگویی شایسته برای تاریخ بشریت بر جای گذارند. البته شیوه های رفتاری پیامبر گرامی اسلام بسیار است و ما در اینجا به چند مورد از مهمترین این شیوه ها میپردازیم.
اولین شیوه تربیتی؛ بشارت و انذار
در قرآن مکرر به این امر پرداخته شده است و پیامبر را به عنوان بشارت دهنده و انذار دهنده خطاب کرده است
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا [3]
اى پيامبر ما تو را گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم
همواره محبت شدید و غیر منطقی در افراد توقع بیجا ایجاد می کند و ملامت و سرزنش بسیار هم سبب لجاجت فرد میگردد.
حضرت علی(عليه السلام) در وصيت خود به فرزند بزرگوارش امام حسن(عليه السلام) می فرمايد: «وَ الاِفراطُ فی المَلامَةِ يَشُبُّ نيران اللِّجاجَة»; زياده روی در سرزنش، آتش لجاجت را برمی افروزد. [4]
لذا تشویق و سرزنش هر دو در جای خود لازم است تا فرد قبح و حسن اخلاق خود را متوجه گردد.
چه بسا افرادی که در آن دوره زشتی و علت اشتباه بودن بت پرستی یا قبح شیوه های ازدواج های رایج را نمی دانستند و فضای جامعه آن عمل را در نظرشان مقبول جلوه میداد.
زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا [5]
آن كس كه زشتی كردارش براى او آراسته شده و آن را زيبا می بيند...
قرآن کریم در جای دیگر میفرماید
وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ [6]
و اين گونه براى بسيارى از مشركان بتانشان كشتن فرزندانشان را آراستند
یعنی کشتن فرزند به عنوان یک فرهنگ رایج در آمده بود و در نظرشان زشت و ناپسند نبود.
در اینگونه موارد پیامبر با بیان زشتی این اعمال و جایگزین نمودن آن با اعمالی نیکو و بیان ثواب و عقاب انجام آنها مردم را متوجه می ساختند.
دومین شیوه تربیتی؛ یادآوری نعمت
به یاد آوردن نعمت ها انسان را متحول میگردند و اثر ویژه ای در روح او به جا میگذارد. به عنوان مثال با سر زدن به خانه سالمندان، عیادت از بیماران، و رفتن به قبرستان چون انسان نعمت سلامتی و حیات خویش را به یاد می آورد معمولا تا چند روز این تاثیر در رفتار فرد محسوس است.
قرآن کریم می فرماید:
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ [7]
اى فرزندان اسرائيل نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد
در این باره امام سجاد (ع) فرموده اند: خداوند به موسی (ع) وحی کرد که ای موسی؛ مرا نزد بندگانم به خوبی و نیکی جلوه دِه و عشق و علاقه مرا در دل های آنان نمایان کن و آنان را هم محبوب من قرار دِه و کاری کن که بندگانم مرا دوست بدارند. موسی (ع) عرض کرد: خداوندا؛ چگونه این کار را انجام دهم؟ خداوند فرمود: نعمت های مرا به آنان یادآوری کن و بگو که چه عزت و برکاتی نصیب آنان شده است.[8]
نمونه ای دیگر؛
در جنگ حنین که اولین جنگ پس از فتح مکه بود، مسلمانان در دو گروه در این جنگ حضور داشتند. دسته اول اهل مدینه بودند و دسته دوم اهل مکه که تازه مسلمان شده بودند و برخی از این اهل مکه پس از فتح مکه به ناچار اسلام را پذیرفته بودند و چندان اعتقاد قلبی قوی نداشتند. نوشته اند که در جنگ حنین غنائم بسیاری نصیب مسلمانان شد و فقط 6000 شتر و گوشفند در بین غنائم بود. پیامبر(ص) غنائم را در میان اهل مکه تقسیم نمودند و به هر کدام مقدار زیادی غنیمت رسید. و به اهل مدینه یا غنیمت ندادند و یا بسیار اندک بود. کم کم سر و صدا در بین لشکر به راه افتاد و اهل مدینه که سالها مسلمان بودند و سابقه یاری رسول خدا(ص) را داشتند اظهار نارضایتی میکردند.
وقتی این حرفها به پیامبر رسید، ایشان آمدند و در میان اینها ایستادند و فرمودند: شنیده ام به تقسیم غنائم معترضید، آیا فراموش کردید که سالها با یکدیگر در حال نزاع بودید، من به مدینه آمدم و دعوای شما پایان یافت. فراموش کردید که اسلام نداشتید و من اسلام را به شما عرضه کردم. شما در ضعف بودید و با آمدن من قدرت یافتید. و یکی یکی نعمت ها را برایشان یادآوری نمودند...
و سپس فرمودند: البته شما نیز میتوانید پاسخ دهید و بگویید: یا رسول الله تو در مدینه خانه ای نداشتی ما به تو خانه دادیم و برایت مسجد بنا کردیم، وقتی شبانه از مکه به مدینه آمدی ما تو را کمک کردیم و وقتی یاری نداشتی یاریت کردیم. و به مهاجرین نیز کمک کردیم. و ...
وقتی مردم با شنیدن این حرفها آرام شدند و بعضی ها اشک از چشمانشان جاری بود، پیامبر فرمود: شما غنیمت میخواهید یا پیامبر خدا را؟ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ليكن [شما] زندگى دنيا را بر می گزينيد با آنكه [جهان] آخرت نيكوتر و پايدارتر است [9]
گفتند: نه یا رسول الله، ما شما را میخواهیم
حضرت فرمودند: من با شما به مدینه بازمیگردم و بدن من در شهر شما دفن میگردد.
سومین شیوه تربیتی؛ بیداری وجدان
وقتی انسان را به خودش ارجاع می دهند، در خیلی از موارد میتواند بین حق و باطل و صحیح و ناصحیح آنچه درست است را برگزیند. در قرآن هم از این شیوه یاد شده است؛
فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ [10]
پس به خود آمده و [به يكديگر] گفتند در حقيقتشما ستمكاريد
به عنوان نمونه وقتی حضرت ابراهیم بت ها را شکستند و تبر را بر دوش بت بزرگ نهادند و با آمدن بت پرستان به آنها گفتند که بت بزرگ سایر بت ها را شکسته البته اگر بتواند. و در واقع مردم را به خودشان بازگرداندند و همگی گفتند این بت که نمی تواند چنین کاری انجام دهد.
بازگشت به وجدان خویش یعنی انسان با یک دلیل منطقی، خود به اشتباه بودن رفتار و گفتارش پی ببرد.
در بسیاری از موارد وقتی مردم نزد پیامبر می آمدند و اظهار تمایل به گناه میکردند، حضرت آنها را به خودشان ارجاع میدادند.
چهارمین شیوه تربیتی؛ تشبیه و تمثیل
در قرآن بسیار از این شیوه استفاده شده است و چه بسا تاثیر کلامی که در غالب تشبیه بیان شود از یک سخن معمولی بیشتر باشد و مدت طولانی تری در ذهن بماند. پس یکی از شیوه های بسیار موثر تربیتی شیوه تمثیل است.
به عنوان مثال قرآن انسانها خوش طینت و بد طینت را چنین معرفی می نماید:
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء [11]
آيا نديدى خدا چگونه مثل زده کلمه پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است
وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ [12]
و مثل کلمه ناپاك چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى ندارد
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: که روزی حضرت با دست به تنه خشکیده درختی می زنند و تمام برگهای خشک آن به زمیم می ریزد، حضرت می فرمایند: دیدید چگونه برگهای خشکیده به زمین ریختند، با توبه گناهان اینگونه می ریزد.
و یا در در یکی از سفرها وقتی پیامبر(ص) به همراه یارانشان در بیابانی بدون هیزم متوقف می شوند، میفرماید بروید و هیزم جمع کنید. اصحاب می گویند اینجا هیزمی نیست. حضرت می فرماید بروید و هر مقدار که میتوانید هرچند اندک هیزم بیاورید. وقتی اصحاب بر میگردند و هیزم ها را روی هم میگذارند تلی از هیزم جمع می شود. حضرت می فرمایند: گناه کوچک نیز اینگونه است. شاید به چشم نیایند اما با گذشت چند سال از عمر و جمع شدند آنها تلی از گناه ایجاد میگردد.
و بدین گونه نبی مکرم اسلام (ص) در شرایط گوناگون با استفاده از روش های مختلف به هدایت مردم پرداختند و لحظه ای از این امر غفلت نکردند و همواره نسبت به مومنان رئوف ومهربانند.
لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ [13]
رسولی از خود شما به سويتان آمد كه رنجهای شما بر او سخت است، و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤ منان رئوف و مهربان است.
[1] آیه 103 - سوره آل عمران
[2] مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 247
[3] آیه ۴۵ - سوره احزاب
[4] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 214
[5] آیه 8 - سوره فاطر
[6] آیه 137 - سوره انعام
[7] آیه 40 - سوره بقره
[8] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 4
[9] آیات 16 و 17 - سوره اعلی
[10] آیه 64 - سوره انبیا
[11] آیه 24 - سوره ابراهیم
[12] آیه 26 - سوره ابراهیم
[13] آیه ۱۲۸ - سوره توبه
/1102101305