دکتر محمدرضا سنگری: شرط دفاع از قرآن ثابت قدم بودن است
در ادامه متن سخنان دکتر محمدرضا سنگری را می خوانید:
مجموعه زیارات و روایاتی که در مورد حضرت عباس علیه السلام است 34 ویژگی از ایشان بیان شده است که این ویژگی ها به ندرت در حوزه مداحی و شعر ما آمده است. متاسفانه ما از مجموعه زندگی ایشان کم می دانیم و کم گفته ایم. امشب می خواهم از رجزهای حضرت ابوالفضل علیه السلام بگویم. رجز شعری است که در میدان جنگ گفته می شود و در ادبیات ملت های مختلف پدیده رجز را می بینیم. در شاهنامه فردوسی وقتی در میدان جنگ حاضر می شوند رجزخوانی می کنند. رجز معمولاً کوتاه است. معمولاً رجزها دوبیتی یا سه بیت بیشتر نیستند. وزن مستفعل یکی از وزن های روان و هیجانی بوده است. رجزها ارتجالی هستند. یعنی همان جا باید بخوانی و خودت هم بسازی.
معمولاً رجز دو بُعد دارد. یک بُعد ستایش خود است و بُعد دوم نکوهش و تحقیر دشمن است. معمولاً نوعی جنگ روانی است. در عرب رسم بود که اگر کسی در رجز پیروز می شد حتی اگر جنگ را نمی برد پیروز بود. لذا کسانی که در صحنه جنگ شرکت می کردند قبل از جنگ فکر می کردند که چه رجزی بخوانند. رجز در شرایط عادی نبوده است. در میدانی بوده است که گاهی وقت ها وارد که می شدند کشته شدگانی آنجا افتاده بودند.
همه اصحاب ابا عبدالله علیه السلام فرصت رجزخوانی نداشتند. پس ما 51 شهید داریم که رجزی نداشتند و با تیر کمان شهید شدند. به طور مشخص 47 نفر از اصحاب حضرت جنگ تن به تن داشتند.
طولانی ترین رجز کربلا رجز شخص ابا عبدالله الحسین علیه السلام است. 32 بیت است. این رجز فوق العاده است. جنگ حضرت ابا عبدالله علیه السلام بسیار طولانی بود. سوال اینجا است که این رجز را چه کسی ثبت می کرده است؟ گزارشگرانی در میدان جنگ بودند که این رجزها را ثبت می کردند. دو گزارشگر در سپاه دشمن بود که این وقایع را ثبت می کردند. بعد از حضرت ابا عبدالله علیه السلام بلندترین رجز برای حضرت عباس علیه السلام است. مجموع رجز حضرت عباس علیه السلام نصف حضرت ابا عبدالله علیه السلام می شود. 16 یا 17 بیت است. یک رجز ایشان که هر بار به میدان می رفت این رجز را می خواند. در کربلا هیچکسی به اندازه حضرت عباس علیه السلام به میدان نرفته است. گاهی برای بیرون بردن زخمی ها از میدان جنگ می رفتند، گاهی برای شکست محاصره بود، گاهی برای آوردن آب می رفتند. در رجز عام، حضرت عباس علیه السلام این طور سخن می گویند:
"أنا الذي أعرف عند الزمجرة" یعنی اگر می خواهید عباس را بشناسید، عباس را در سختی ها بشناسید.
حضرت علی اکبر علیه السلام هم در میدان جنگ فرموده بود: این جنگ است که حقیقت انسان ها را آشکار می کند. جنگ جوهره انسان ها را آشکار می کند. این جمله را امام خمینی رحمت الله علیه هم می گفتند. صداقت و جوهره انسان ها را بعد از جنگ می شود فهمید. باید نگاه راهبردی به این رجز داشته باشیم.
حضرت عباس علیه السلام در ادامه رجز فرمودند: "بابـن علـي المسمى حيدرة" من فرزند علی هستم که او را حیدر می نامند.
یکی از عجایب حضرت عباس علیه السلام این است که همه در او جمع شده اند. نماینده پیغمبر صلی الله علیه و آله علی اکبر است. نماینده امیرالمومنین علیه السلام ابوالفضل علیه السلام است. ولی وقتی در میدان قرار می گیرند باید نماینده همه باشند. یکی بود که همه بود و می جنگید. در توصیف رزمش گفته اند که وقتی نبرد می کرد همه تماشا می کردند.
"فاثبتوا اليـوم لنـا يا كفـرة ، لعتـرة الـحمد وآل البقـرة " من کسی هستم که ثابت قدم هستم و عقب نمی روم. من دارم از "آل حمد" دفاع می کنم. بقره بزرگ ترین سوره قرآن است. به زبان دیگر می فرماید: من دارم از قرآن و عترت دفاع می کنم. لطافت سخن ایشان است.
نکته ای که در این رجز می توانیم ببینیم این است که شرط دفاع از قرآن ثابت قدم بودن است. این آموزه حضرت عباس علیه السلام است. نکته دیگر این است که عترت و قرآن در کنار یکدیگر هستند. اگر قرار باشد رزم جانانه کنید باید مثل علی علیه السلام باشید. این رجز، رجز عام ایشان است. اما رجزهای خاص ایشان کدام است؟ این ها به آخرین، میدان رفتنِ ایشان بر می گردد.
وقتی که حضرت می رود مشک ها خشک هستند و علم ایشان هم کوتاه بوده است. یزید دستور داده بود که اموال مسروقه کربلا را بیاورند تا ببیند. یک نمایشگاه درست کردند و آوردند. یزید آمد و وقتی که به علم رسید دید که پارچه سوراخ سوراخ شده است و دسته اش سالم است. پرسید: این برای که بوده است؟ گفتند: برای عباس بن علی علیه السلام. یزید گفت: برای هر کسی بوده است احترام دارد چون یک خش به این دسته علم وارد نشده است. یزید سه بار نشست و برخاست.
حضرت عباس علیه السلام موقع رفتن به میدان می فرمودند: من الان که می خواهم به جنگ بروم با قلبم می روم. قلب هدایت یافته یعنی من الان خودم نیستم. مومن وقتی خودش را به خدا سپرد خدا اولین کاری که می کند این است که قلبش را هدایت می کند. حضرت عباس می خواست بفرماید: من با قلبی که خدا او را می چرخاند دارم وارد میدان جنگ می شوم.
من آمده ام از سبط پیامبر صلی الله علیه و آله مواظبت کنم. من دارم از فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله محافظت می کنم. من دارم با شمشیر هندی مبارزه می کنم. من می جنگم تا نگذارم یک آسیب کوچکی به آقایم برسد. من عباس عاشق هستم. من عاشق حسین هستم. این که در میدان می بینید یک عاشق است.
/11020101304