اعمال خود را پیوسته محاسبه نمایید!

کد خبر: 48358
بربنده بندگیست و روزی و سایر مصالح او بر عهده آقای اوست و اقبح قبایح دست برداشتن از بندگی و اهتمام او در امور خویش می باشد...
وارث:استاد و آموزگار اخلاق و عرفان، حضرت آیةالله سید احمد کربلایی در خانواده ای دانش پرور و هاشمی تبار در شهر مقدس کربلا دیده به جهان گشود. مراحل رشد و تعالی را گام به گام تحت نظارت پدری دانشور و پارسا سپری کرد، سپس از سنین نوجوانی در حوزه علمیه کربلا به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. این فقیه وارسته در پی کوشش پی گیر و پشتکار فراوان در ردیف یکی از معروف ترین و بر جسته ترین اساتید حوزه علمیه نجف اشرف قرار گرفت و گروهی از دانش پژوهان و دل سوختگان وادی عشق، پروانه وار به گرد این شمع فروزان جمع شده و در حوزه فقه و اصول، حکمت و اخلاق و عرفان، بهره های فراوان بردند. بزرگانی در مهد تربیتی این استاد وارسته، پرورش یافتند که خود نمادی از دانش و عرفان و وارستگی بودند، بزرگ مردانی چون حاج سیدعلی آقا قاضی طباطبایی، میرزا مهدی غروی اصفهانی، شیخ محمدتقی بافقی، از شاهکار های تربیتی این استاد فرزانه اند. یکی از ویژگی های این عالم وارسته بیان دستورالعملهایی اخلاقی به ویژه در زمینه محاسبه روزانه نفس می باشد:

طالب حضرت حق جل و علا را شایسته آنست که چون عزم برخوابیدن نماید، محاسبه اعمال و افعال و حرکات و سکنات صادره از خود را از بیدار شدن شب سابق، تا آن زمان تمام و کمال نموده و از معاصی و اعمال ناشایسته واقعه از خود پشیمان شده و توبه حقیقی نموده و عزم بر آنکه ان شاء الله در ما بعد بنماید و متذکر شود که «خواب برادر مرگ است» و « اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي‌ لَمْ تَمُتْ في‌ مَنامِها؛ خداوند جانها را به هنگام مرگ می گیرد، جان زندگان را نیز بهنگام خواب می گیرد». تجدید عهد به ایمان و شهادتین و عقاید حقه نموده با طهارت رو به قبله به نام خدا استراحت نموده و به مقتضای آیه شریفه در مقام تسلیم روح خود به حضرت دوست جل و علا بر آمده، بگوید:

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
 روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

مشغول به توجه به حضرت حق جل و علا و تسلیم خود به او شده تا او را خواب بِرُ باید و ملتفت آن باشد، که چون خواب رود به شراشر وجودش، از روح و بدن، در قبه قدرت حضرت حق جل و علا خواهد بود به حدی که حتی از خود غافل و بی شعور می شود و اگر اعاده روح به بدن نفرماید، موت حقیقی خواهد بود . چنانکه در آیه شریفه می فرماید: «فَيُمْسِکُ الَّتي قَضی عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ اْلأُخْری إِلي أَجَلٍ مُسَمًّی؛ آنرا که اجل او فرارسیده است نگه می دارد و روح آن را که باید زنده بماند، تا وقت معین به دنیا می فرستد».

چه بسیار کسانی که خوابیدند و بیدار نشده تا روز قیامت سربرنداشتند. پس امید برگشتن به دنیا، دوباره نداشته باشد مگر به تفضل جدیدی از حضرت حق جل و علا به برگردانیدن روح او را به بدن به لسان حال وقال: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ؛ پروردگارا! باز گردانم شاید در این فرصت باقی مانده کار شایسته ای کنم» بگوید .

لهذا، چون از خواب برخیزد، اولا: متذکر نعمت اعاده روح که بمنزله حیات تازه ای است از حضرت حق جل و علا شده حمد و شکر الهی بر این نعمت چنانکه فرموده سجده شکری بر این نعمت، چنانکه حضرت پیغمبر (ص) فرمود، ادا نموده، ملتفت آن شود که چندین هزارها، این خواهش را از او در خواست نموده و بغیر از «کلا انها کلمه هوقائلها» جوابی نشنیده اند، کمال مرحمت از حضرت حق جل و علا درباره او شده که خواهش او را اجابت فرموده و او را دوباره به دنیا ارجاع فرموده، این حیات تازه را غنیمت شمرده و کمال همت بر آن گماره که ان شاء الله تعالی تجارت رابحه نموده که برای دفعه دیگر که به این سفر رود، او را مدد حیات ابدی بوده باشد .

پوشیده نباد بر طالب حضرت حق جل و علا که علاوه بر اینکه سایر اشیاء و موجوادت، غیر از حضرت حق جل و علا در معرض فنا وزوال است و لهذا شایسته مطلوبیت ندارد، ممکن بما هو ممکن را هیچ موجودی نافع و مفید نیست جز حضرت حق جل و علا؛ چه هر آنچه فرض کنی غیر او، چون ممکن است، محتاج است من جمیع الجهات به حضرت او جل و علا و در قبضه قدرت اوست جل و علا و لهذا هیچ موجودی غیر از او نه در زمین و نه در آسمان و نه در دنیا و نه در آخرت، شایسته مطلوبیت برای شخص عاقل و دانا ندارد. لهذا، شایسته برای عاقل چنان است که صرف نظر و همت طلب از جمیع اشیاء غیر از او نموده و به مقتضای «قل الله ثم ذرهم»، همت طلب را، منحصر در او نموده و او را بذاته و بنفسه قرار داده، بگوید:

ما از تو نداریم بغیر از تو تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده

پس غنیمتی را در این حیات تازه جز از طلب جل و علا منظور نداشته باشد و در تمام آنات و لحظات و حرکات و سکنات نظر به او جل و علا داشته و او را حاضر و ناظر در جمیع اوقات بداند، تا وقت خوابیدن در شب آینده و هکذا و از این بیان معلوم شد که قبیح ترین قبائح برای چنین کسی، صرف همت نمودن است به «مشتهیات» و «مستلذات» و امور معاش خود مانند بطن و فرج و غیر ذالک . لذا شایسته است با غفلت از امور مزبوره و به هیچ وجه التفات به امورات مذکوره ننماید و اگر من باب ضعف نفس، قهرا التفات به امورات مزبوره بشود، چون نه از او نه از غیر او جز از حضرت حق جل و علا کاری برنمی آید، پس امورات خود را تسلیم و تفویض به حضرت او جل و علا بنماید:

به جد و جهد چوکاری نمی رود از پیش
 به کردگار رها کرده به مصالح خویش

بربنده بندگیست و روزی و سایر مصالح او بر عهده آقای اوست و اقبح قبایح دست برداشتن از بندگی و اهتمام او در امور خویش می باشد. پس لازم و واجب بر طالب حق کمال اهتمام است در اطاعت و بندگی و رفتن به حضور و دربار او جل و علا به کمال شوق و تضرع و تذلل و ابتهال و چون توجه به حضرت او به قلب است  و حضور و ظهور و جلوه گاه او جل و علا قلب است، بلکه در تمام موجودات مظهری و مجلائی اتمم واکمل از قلب مومن برای او جل و علا نیست که :«لا يَسَعُني اَرْضِي وَلا سَمائي و لَكِنْ يَسَعُني قَلْبُ عَبْدِي المُؤمِن؛ زمین و آسمان قدرت پذیرش مرا ندارند، ولی قلب بنده با ایمان گنجایش پذیرش مرا دارد».
کمال اهتمام طالب بعد از توجه به حضرت حق جل و علا که تعبیر از آن به ذکر میشود، معرفت قلب و نفس است که تعبیر می شود، به تفکر در نفس که: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه؛ هر که خو را شناخت رب خود را شناخته است».

لهذا، طالب حق را به غیر از دل و دلبر، کاری نیست. بلی من باب المقدمه بر او لازم است تطهیر و تنظیف قلب از «ارجاس» و «انجاس»، که مقصود اخلاق رذیله بوده باشد، بلکه از ما سوی حق جل و علا که تعبیر از آن می شود به تخلیه و آرایش قلب و صیقل دادن آنست به اطاعات و عبارات و صفات حسنه و اخلاق کریمه تا قابلیت ظهور و حضرت حق جل و علا را بیاید که تعبیر از آن می شود «تجلیه» و «تحلیه»: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا؛ اراده خدا بر این قرار گرفت که پلیدی را از شما اهل بیت بدور دارد و شما را پاک گرداند تا الگوی انسانها باشید».

فدایت! اگر عمل کنی، همین قدر بس است و اگر عاملی نباشد، درد و غصه در دل باشد، بهتر از آنست که «عبث» اظهار کند و کسی گوش به درد دل او نکند. امید چنانست که در خلولت با حبیب، این روسیاه در گاه اله را فراموش نکرده و اظهار شوق مندی این روسیاه را به دربار منیع او جل و علا بنماید.

منابع:

1-قرآن کریم، سوره زمر: آیه 43؛ سوره مومنون: آیه 100؛ سوره احزاب: آیه .72
2-محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 10: .259
3-آمدی، غرر الحکم، ج 5: 208.
4-جمعی از نویسندگان، دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق: 34.

 

/1102101305