حیرت از آغاز تا فرجام غیبت
مقدّمه
واژه حیرت به معنای سرگردانی از ریشه "حیر" است. از این ریشه، در «قرآن کریم» تنها واژه «حیران» و در «آیه 71 سوره انعام» آمده است.1 در روایات، مشتقّات مختلفی از ریشه یادشده و با مفهوم سرگردانی به کار رفته است. در این مجموعه، در برخی روایات، از دوره غیبت امام زمان(عج) با تعبیر حیرت یاد شده است. این روایات از معصومانی است که پیش از تولّد امام زمان(عج)، پا در عرصه حیات گذاشته بودند. با بررسی گزارشهای تاریخی، میتوان میزان تطبیق این عنوان با ویژگیهای آن دوره، ابعاد و علل و بروز بحران یادشده را سنجید.
روایاتی که از این موضوع سخن به میان آوردهاند، گاه از تعبیر حیرت استفاده کردهاند، گاه از ابتلائات و آزمونهای مردمان این دوره پرده برداشتهاند و گاه از نتایج این حیرت و ریزشهای افراد خبر دادهاند. در ادامه، به مجموعه این روایات در کنار گزارشهای تاریخی خواهیم پرداخت.
تألیفات درباره عصر حیرت
در طول قرون مختلف، بزرگان و مؤلّفان شیعه، آثاری را با رویکرد رفع حیرت از شیعیان تألیف کردهاند. آثار متعدّدی با موضوع امامت و به خصوص غیبت2 دربرگیرنده این تألیفات، به شمار میآیند؛ امّا در عنوان برخی از کتابها نیز عبارت حیرت قید شده است. مهمترین این دست آثار را میتوان «الامامه و التّبصره من الحیره» نوشته پدر شیخ صدوق3 دانست. جالب اینکه نام کامل کتاب «کمال الدّین و تمام النّعمه»، اثر معروف شیخ صدوق، «کمالالدّین و تمام النّعمه فی اثبات الغیبه و کشف الحیره» بوده و خود او در پایان جلد اوّل4 و نیز برخی دیگر آثار خود، به آن اشاره داشته است؛5 امّا از دید بزرگان تراجم نویس و نه همه نویسندگان6 پنهان مانده است.
در میان آثار پژوهشگران معاصر که به نسبت بیش از بقیه به این موضوع پرداختهاند، میتوان از این تألیفات نام برد:
ـ «تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(ع)»، دکتر جاسم حسین، ترجمه دکتر سیّدمحمّدتقی آیتاللّهی؛
ـ «المهدی المنتظر(ع) عندالشّیعه الإمامیه»، دکتر جواد علی؛
ـ «اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری»، حسن حسین زاده شانهچی؛
ـ «الحیره فی عصر الغیبه الصغری»، سیّدیاسین موسوی؛
ـ «الحیره فی عصر الغیبه الکبری»، سیّدیاسین موسوی.
سابقه حیرت نسبت به امامان قبل(ع) و واکنش به آن
موضوع حیرت و سرگردانی در شناخت امام زمان(عج) موضوع تازهای نیست و در زمان حیات ائمّه(ع) سابقه داشته است. اوج این سرگردانی را در پی شهادت امام کاظم(ع) و ظهور جریان واقفیّه میتوان دید.7 البتّه اختلافات و مشکلاتی را که در تعیین امام بعد، با وفات اسماعیل در زمان امام صادق(ع) و سیّدمحمّد در زمان امام هادی(ع) رخ داده بود، نیز میتوان به این حیرتها ضمیمه نمود؛ زیرا پیش فرض افراد مبتلا به سرگردانی این بوده که فرزند ارشد امام، امام بعدی خواهد بود و با وفات این دو، آن قاعده به هم خورده و قائلان به آن، به دنبال توجیه و تفسیر شرایط تازه میافتادند.
امام صادق(ع) برای صیانت از جان امام بعد از خود، به پنج نفر، از جمله منصور، خلیفه وقت عبّاسی، امام کاظم(ع)، مادر و یکی دیگر از فرزندان خود وصیّت کرد. علاوه بر آن، در حرکتی آموزشی، نمایشی، بزرگان اصحاب امام(ع)، مانند زراره نسبت به امام بعدی اظهار بیاطّلاعی کردند و سپس با آزمون و بررسی گزینههای محتمل، امامت شیعیان را نهایتاً به امام کاظم(ع) رهنمون شدند. این روش را باید اقتباس از روش قرآنی حضرت ابراهیم(ع) دانست. در «آیات 76 تا79 سوره انعام» با همین روش، پس از اثبات فناپذیری و غروب ستارگان و ماه و خورشید به آنان فرمود:
«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْارْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكینَ؛
من از روی اخلاص، پاكدلانه روی خود را به سوی كسی گردانیدم كه آسمان ها و زمین را پدید آورده است و من از مشركان نیستم.»
بیّنه یا شاخصی که امامان برای اثبات امامت خود به پرسشگران نشان میدادند، عبارت بود از پاسخ به سؤالات و خبر از امور پنهانی؛ مانند نیّتهای افراد، محتویات نامهها و کیسههای پول بدون باز کردن آنها و مواردی از این دست. معمولاً اینگونه گزارشها، محتوای آثاری را تشکیل میدهد که با عناوینی، مانند معاجز، مدینه المعاجز و... نامگذاری شدهاند.
با مطالعه گزارشهای به خصوص ابتدای دوره غیبت صغرا و ماههای پایانی عمر امام عسکری(ع)، به خوبی میتوان دریافت این روش(درخواست اخبار غیبی برای اثبات امامت)، نزد شیعیان روش شناخته شدهای بوده است. آنان تا جایی به این روش پایبند بودهاند که افراد واسطه، به این شرط به امام یا نایب او اجازه داشتند وجوهات را تحویل دهند که تحویل گیرنده قبل از باز کردن، به محتویات آن، با بیان جزییات (مانند میزان تفکیک نقره و طلا، عیار آنها، حلال و حرام بودن اموال داده شده و...) اشاره کند.8 از این دست نقلها در منابع متقدّم و متأخّر، به وفور یافت میشود.
عصر حیرت
پیش از این، بیان شد که برخی روایات، دوره غیبت امام زمان(عج) را دوره حیرت نامیدهاند و شدّت و میزان این حیرت، در مقاطع مختلف عصر غیبت، نوسان داشته است. با بررسی گزارشهای تاریخی و روایات، میتوان اوج حیرت را در آغاز و فرجام غیبت و از همه شدیدتر در آستانه ظهور امام عصر(ع) دانست. به عبارت دیگر، دوره غیبت را باید به سه مقطع تقسیم کرد:
1. حیرت نخست: آغازین ایّام غیبت که باعث ظهور فرق مختلف شیعه شد؛
2. دوره میانی: افراد به مرور دچار ریزش میشوند و رویشها، به مراتب بیش از ریزشهاست و از اینرو، چندان حیرت به چشم نمیآید؛
3. حیرت دوم: آستانه ظهور و آخرین ماهها و سالهای غیبت امام زمان(عج)؛ این دوره حیرتی به مراتب شدیدتر از دوره نخست رخ میدهد و بسیاری دچار آسیبهای کلّی یا جزیی خواهند شد.
با توجّه به اینکه منشأ حیرت، غیبت امام زمان(عج) است، باید دوره ظهور آن را در طول غیبت ایشان، اعمّ از صغرا و کبرا در نظر بگیریم. البتّه در طول قرون مختلف غیبت امام زمان(عج)، این حیرت شدّت و ضعفهایی داشته است. آنگونه که از روایات و گزارشهای تاریخی برمیآید، در مقاطع آغاز و پایان آن، بیشترین شدّت حیرت را شاهد هستیم. مرحوم نعمانی در توصیف شرایط دوره خود مینویسد:
كدام حیرانی از این حیرت بالاتر است كه مردم بسیار و گروه فراوانی از زیر بار این امر در رفته و به جز اندكی بر آن باقی نماندهاند؛ زیرا مردم به شكّ افتادهاند و یقینشان ضعیف گشته و كمتر كسی است كه ثابت قدم مانده باشد بر گرفتاری سختی كه از برای افراد مخلص و بردبار و ثابت قدم و راسخان در علم آل محمّد(ص) پیش آمده است. آنانی كه همین حدیثها را روایت كردهاند و به مقصود ائمّه در این روایات آشنا هستند و معناهائی را كه اشاره فرمودهاند، درك میكنند، كسانی كه خداوند، نعمت ثبات قدم به آنان ارزانی داشته و آنان را با یقین سرافراز فرموده است و سپاس خدایی را كه پروردگار جهانیان است.9
انگیزه نگارش کتاب شریف «کمالالدّین» ماجرایی تکاندهنده و توصیفکننده اوج حیرت، حتّی بزرگان شیعه در اوان غیبت امام عصر(ع) است. شیخ صدوق در مقدّمه کتاب، جریان را چنین نقل کرده است:
انگیزه من در تألیف این كتاب، آن بود كه چون آرزویم در زیارت عليّبن موسی الرّضا(ع) برآورده شد، به «نیشابور» برگشتم و در آنجا، اقامت گزیدم و دیدم بیشتر شیعیانی كه به نزد من آمد و شد میكردند، در امر غیبت حیرانند و درباره امام قائم(عج) شبهه دارند و از راه راست منحرف گشته و به رأی و قیاس روی آوردهاند. پس با استمداد از اخبار وارده از پیامبر اكرم(ص) و ائمّه اطهار(ع) تلاش خود را در ارشاد ایشان، به كار بستم تا آنها را به حقّ و صواب دلالت كنم.
تا اینكه شیخی از اهل فضل و علم و شرف كه از دانشمندان «قم» بود، از «بخارا» بر ما وارد شد. من به جهت آنكه وی دیندار و خوش فكر و راستكردار بود، از دیر زمان، آرزوی ملاقات او را داشتم و مشتاق دیدار او بودم و او شیخ نجمالدّین محمّدبن حسنبن محمّدبن احمدبن علیّبن صلت رضی اللَّه عنه بود و پدرم از جدّ او، محمّدبن احمدبن عليّبن صلت روایت میكرد و علم و عمل و زهد و فضلش را میستود و احمدبن محمّدبن عیسی با آن فضل و جلالتی كه داشت، از ابوطالب عبداللهبن صلت قمی، رضی الله عنه، روایت میكرد و باقی بود تا آنكه محمّدبن حسن صفّار او را دیدار كرد و از او روایت نمود.
پس چون خدای تعالی مرا به این شیخ، كه از این خاندان رفیع بود، رسانید، او را سپاس گفتم كه دیدارش را نصیبم ساخت و به برادریاش گرامیام داشت و دوستی و صفایش را به من ارزانی فرمود. یك روز كه برایم سخن میگفت، كلامی از یكی از فلاسفه و منطقیان بزرگ بخارا نقل كرد كه آن كلام، او را در مورد قائم(ع) حیران ساخته بود و به واسطه طول غیبتش و انقطاع اخبارش، او را به شكّ و تردید انداخته بود. پس من فصولی در اثبات وجود آن حضرت(ع) بیان كرده و اخباری از پیامبر اكرم(ص) و ائمّه اطهار(ع) در غیبت آن امام، روایت كردم و او بدان اخبار، آرامش یافت و شكّ و تردید و شبهه را از قلب او زایل ساخت و احادیث صحیحی را كه از من فراگرفت، به سمع و طاعت و قبول و تسلیم پذیرفت و از من درخواست كرد كه در این موضوع، كتابی برایش تألیف كنم. من نیز درخواست او را پذیرفتم و به او وعده دادم كه هرگاه خداوند وسایل مراجعتم را به محلّ استقرار و وطنم، «شهر ری»، فراهم كند، به گردآوری آنچه خواسته است، اقدام نمایم.در این میان، شبی درباره آنچه در شهر ری بازگذاشته بودم، از خانواده و فرزندان و برادران و نعمتها اندیشه میكردم كه ناگاه خواب بر من غلبه كرد و در خواب دیدم گویا در «مكّه» هستم و به گرد «بیت الله الحرام» طواف میكنم و در شوط هفتم به «حجر الأسود» رسیدم، آن را استلام كرده و بوسیده و این دعا را میخواندم:
این امانت من است كه آن را تأدیه میكنم و پیمان من است كه آن را تعاهد می كنم تا به ادای آن، گواهی دهی. آنگاه مولایمان صاحب الزّمان(عج) را دیدم كه بر در خانه كعبه ایستاده است و من با دلی مشغول و حالی پریشان به ایشان نزدیك شدم. آن حضرت در چهره من نگریست و راز درونم را دانست.
بر او سلام كردم و او پاسخم را داد. سپس فرمودند: «چرا در باب غیبت، كتابی تألیف نمیكنی تا اندوهت را زایل سازد؟» عرض كردم: یا ابن رسولالله! درباره غیبت پیشتر رسالههایی تألیف كردهام. فرمود: «نه به آن طریق. اكنون تو را امر میكنم كه درباره غیبت، كتابی تألیف كنی و غیبت انبیا را در آن بازگویی.» آنگاه آن حضرت(ع) گذشت.
من از خواب برخاستم و تا طلوع فجر، به دعا و گریه و درد دل كردن و شكوه نمودن پرداختم و چون صبح دمید، به تألیف این كتاب آغاز كردم تا امر ولیّ و حجّت خدا را امتثال كرده باشم؛ درحالیكه از خدای تعالی كمك میخواهم و بر او توكّل میكنم و از تقصیرات خود آمرزش میخواهم و توفیق من به واسطه اوست. بر او توكّل میكنم و به سوی او بازمیگردم.10
منشأ و گستره حیرت
حیرت بیان شده در روایات، ناشی از غیبت امام زمان(عج) است. افراد به سبب غیبت امام دوازدهم و ندیدن ایشان برای مدّت طولانی، نسبت به اصل وجود امام زمان(عج) دچار تردید میشوند. غیبت امام دوازدهم شیعیان(ع) که در سال 260 هـ .ق. پس از شهادت امام عسکری(ع) آغاز شد، تحوّلی جدید در جامعه شیعه بود که آن را با وضعیتی جدید و نه چندان به سامان، روبهروساخت؛ به طوریکه تا مدّتی، دست کم بخش عمدهای از جامعه شیعه را دچار حیرت و سردرگمی کرد. برای درک وضعیت دشوار پیش آمده در ابتدای غیبت، تنها توجّه به این نکته کافی است که پس از شهادت امام عسکری(ع) و آغاز غیبت امام دوازدهم(ع)، شیعه امامیه به طور بیسابقهای، دچار انشعابات فرقهای گردید؛ به گونهای کهبنا به نقلهای گوناگون، به دوازده تا بیست فرقه تقسیم شدند که هریک در موضوع امامت و جانشینی امام عسکری(ع) عقیده خاصّی را ابراز میکردند.11
این تردید به همینجا خاتمه نمییابد و فرد با تردید در وجود امام زمان(عج)، در صحّت و صدق روایات بیان شده درباره ایشان دچار تردید میشود. در مرحله بعد از تردید درباره روایات مهدوی، وی به اعتبار باقی روایات مشکوک میشود و با تردید درباره آنها، نهایتاً نسبت به بقیه معصومان(ع) مسیر انکار را در پیش میگیرد. برخی ممکن است در این منزل، به تغییر مذهب اکتفا کنند و برخی پا را فراتر نهاده، دین خود را تغییر میدهند و حتّی به طور کلّی دینداری را ترک میکنند.
آسیب دیدگان حیرت
آسیبپذیران از این حیرت را که در دوره غیبت رخ میدهد، در وهله اوّل باید شیعیان بدانیم؛ زیرا بقیه دچار حیرت ناشی از شناخت امام زمان(ع) خود نمیشوند. البتّه آنها در آخرالزّمان و سالهای منتهی به ظهور، به شدّت از گمراهی و پیدا نکردن راه درست زندگی در رنج و عذابند و دچار تحیّر و سردرگمی خواهند بود؛ بیآنکه بدانند درمانشان با شناخت و پیروی از امام زمان(عج) است.
حیرت و روایات اثناعشر و حجّت مستمرّ زمین
یکی از موضوعات مهمّی که در کنار موضوع حیرت شیعیان در دورههای مختلف حیات ائمّه(ع) و به خصوص غیبت امام عصر(ع)، نیاز به مطالعه جدّی دارد، مجموعه روایات موسوم به اثناعشر است. در مجموعه این روایات که با تعابیر مختلف در منابع شیعه و اهل سنّت آمده، جانشینان ائمّه(ع) بعد از رسول خدا(ص) و خلفای بعد از ایشان، دوازده تن از قریش،بنیهاشم و در مواردی با اسامی خود و پدرشان معرفی شدهاند. در کنار این روایات، مجموعهای از روایات را میتوان با تعبیر حجّت مستمرّ زمین نامگذاری نمود. در این روایات تصریح میشود که زمین لحظهای بدون حجّت باقی نخواهد ماند والّا زمین اهل خود را فرو خواهد برد یا... در کنار این دو دسته روایت، دسته سومی نیز وجود دارد که از آنها، با تعبیر روایات معرفت یاد میشود. این روایات متذکّر این مطلب هستند که هرکس بدون شناخت امام زمانش بمیرد، به مرگ جاهلیّت مرده است. این سه دسته روایت در کنار هم به طور طبیعی، مفهوم و مصداق امامان را در دورههای مختلف و ضرورت شناخت آنان تبیین میکند. پرسشی که در اینجا، به طور طبیعی مطرح میشود این است که با وجود این سه دسته روایات که از بیانکنندههای اهمّ باورهای شیعی، به شمار میآیند، چطور ممکن است جریانهایی مانند واقفیّه و دیگر فرقهها در میان تشیّع ظهور پیدا کنند؟ بسیاری به این مسئله نپرداختهاند و از آن رد شده و برخی نیز مانند نویسنده مکتب در فرآیند تکامل، در پاسخ به این پرسش، درصدد آن هستند که بیان تدریجی معارف را عامل ظهور این آسیب معرفی کنند. این در حالی است که در تاریخ صدر اسلام، میتوان مواردی را پیدا کرد که به رغم تصریح مسلّم، مردم مسیر دیگری غیر از آن انتخاب کردهاند. برای نمونه از این دست موارد، میتوان به ماجرای شهادت عمّار یاسر اشاره کرد. رسول خدا(ص) در جریان ساخت مسجد و اتّفاقاتی که ضمن آن میافتد، به عمّار یاسر میفرمایند:
«... روزی تو را گروه باغی خواهند کشت و آخرین نوشیدنی تو در این دنیا، ظرف شیری خواهد بود.»
این ماجرا را همه مسلمانها به یاد داشتند و عمّار در هر سپاهی قرار میگرفت، نماد حقّانیت آن میشد. در جنگ صفّین وقتی عمّار شهید میشود، معاویه هیاهو راه انداخت که قاتل عمّار ما نبودهایم، علی بوده که او را به میدان آورده و به کشتن داده است. آنقدر روی این جمله، تأکید و تکرار کردند تا شامیان آن را پذیرفتند. علاوه بر آن، با اتمام حجّتی که اتّفاق افتاده بود، توقّع میرفت که همراهان امام(ع)، قاطعیتی به مراتب بیش از پیش، از خود نشان دهند. سیر حوادث به شکل متفاوتی رقم خورد و امام را آنگونه که باید، همراهی نکردند و با پذیرفتن حکمیّت و تحمیل آن به امام(ع)، مشکلات جدّیای را تا پایان دوره حیات امام(ع) رقم زدند. جنگ نهروان، غارات معاویه و... همه و همه از همانجا نشئت گرفت.
اگر بر مبنای نظرات نویسنده یادشده، بخواهیم حوادث را تحلیل کنیم، باید فرض ابهام در فضای تشخیص را پیش بکشیم؛ در حالیکه نبود بصیرت و غفلت نسبت به تکلیف مسلّم بیان شده، عامل رخداد آن حوادث بوده است.
علل مختلفی را میتوان برای حیرت در عصر غیبت بیان کرد که از آن جمله است:
یکی از مهمترین علل را میتوان نقص اطّلاعاتی و معرفتی شیعیان درنظر گرفت؛ پدیدهای که به وضوح در دوره حاضر هم با آن درگیر هستند. به تعبیر امام علی(ع) انسانها دشمن چیزی هستند که نسبت به آن جهل دارند.12 وقتی فرد حقیقت باورهای تشیّع را نداند، با هر تغییر و تحوّلی، ممکن است دینداری آنها نیز دچار دگرگونی بشود. در واقع، کسی که نسخه اصلی را نشناسد، نمیتواند میان نسخه اصلی و جعلی تمیز قائل شود.
علّت بعدی را میتوان در شخصیّتگرایی پیدا کرد. افرادی که با ارادت به شخصیّتها دیندار شوند و دین خود را از افراد گرفته باشند، از همین راه هم از دین خارج خواهند شد.13 این ارادت ممکن است نسبت به یکی از دوستان، افراد قبیله، شهر یا نایب و وکیل امام(ع) بروز پیدا کند. عمده کسانی که به واسطه انحراف و کلّاً از مسیر دین و باورهای تشیّع امامیّه خارج میشدند، در این زمره قرار میگیرند.
سومین عامل را ابتلائات و امتحانات باید درنظر گرفت. در شرایط ابتلا و امتحان اینطور نیست که افراد بتوانند بر باورهای خود پابرجا بمانند. این مشکل در جایی شدّت پیدا میکند که فرد نسبت به کارکردهای دین، نگاه نادرستی داشته باشد. کسی که دین را برای حلّ مشکلات دنیایی و درمان بیماریهای خود و اطرافیانش پذیرفته باشد. زمانیکه از راه دین صحیح نتواند مشکلات خود را حل کند، به دامن مدّعیان و مرتاضانی می افتد که به راست یا دروغ، از راههای نامشروع ادّعای حلّ این دست مسائل را دارند.
چهارمین عامل ظهور حیرت با آغاز بیعت امام زمان(عج) را میتوان ناشی از این دانست که شیعیان طیّ دو قرن با تمسّک به حضور امامان معصوم(ع)، اندیشههای منحرفانه فرقههایی را که به وجود امام غایبی برای خود عقیده داشتند، رد و انکار میکردند و با آغاز غیبت، اظهار همان عقیده از ناحیه آنان، امری دشوار بود که نیاز به حل داشت.14
پیشگوییها درباره حیرت
اوّلین روایات درباره غیبت امام زمان(عج) را میتوان در بیانات رسول خدا(ص) مشاهده کرد. با مراجعه به آثاری، مانند «کمال الدّین» شیخ صدوق در میان متقدّمان و «منتخب الأثر» در میان آثار متأخّران، میتوان به وضوح، مجموعه این روایات را مشاهده کرد. در مجموعه روایات امام صادق(ع) موضوع چنان بیان شده بود که شیعیان نسبت به اصل آن، شکّ و تردیدی نداشتند و از ائمّه(ع) درباره چگونگی آن میپرسیدند. با نزدیک شدن زمان غیبت، گفتار امامان(ع) در این باب، از تصریح بیشتری برخوردار میشد. روایاتی که از امام جواد و امام هادی و امام عسکری(ع) در خصوص زمان غیبت و اینکه برای کدامیک از امامان، چه مطلبی به وقوع خواهد پیوست، نقل شده است، تصریح بیشتری دارد.15 برای نمونه، شیخ طوسی در «کتاب غیبت» خود از امام کاظم(ع) روایت کرده است که فرمودند:
«هنگامیكه پنجمین فرزند، از هفتمین گم شود. خدا را! خدا را! در دینتان كه مبادا شما را از دین بیرون برند كه صاحب این امر را به ناچار غیبتی خواهد بود تا آنجا كه از افرادی كه معتقد به این امرند، از اعتقاد بازگردند و این غیبت فقط آزمایشی است از جانب خداوند كه خلق را بدان می آزماید و اگر پدران و نیاكان شما دینی را درست تر از این دین میدانستند، از آن دین پیروی می كردند.» عرض كردم: ای آقای من، پنجمین از اولاد هفتمین كیست؟ فرمود: «پسرك من خردهای شما از دریافت این مطلب كوچكتر است و برداشت این معنا، در پندارهای شما نمیگنجد؛ ولی اگر زنده ماندید، آن روز را خواهید دید.»16
همچنین امام جواد(ع) از وقوع حیرت در میان شیعیان خبر داده بود.
امیّهبن علیّ قیسیّ میگوید: به ابیجعفر محمّدبن علیّ الرّضا (امام جواد(ع)) عرض كردم: جانشین تو پس از تو كیست؟ فرمودند: «فرزندم علیّ و دو فرزندان علی»، سپس اندكی سربه زیر افكند، آنگاه سر برداشت. سپس فرمودند: «همانا حیرتی پیش خواهد آمد.» عرض كردم: چون چنین شود، به كجا باید روی آورد؟ آن حضرت اندكی خاموش ماند و سپس فرمودند: «هیچ جا» و سه بار این كلمه را تكرار كردند. من سؤالم را دیگر باره پرسیدم. فرمودند: «به مدینه.» گفتم: كدامیك از مدینهها (یعنی شهرها) فرمودند: «همین مدینه خودمان؛ مگر مدینهای به جز این هست؟»17
و باز در روایت دیگری فرمودند:
از ابیجعفر محمّدبن علیّالرّضا (امام جواد) كه او شنیده است كه آن حضرت میفرمودند:
«زمانی كه فرزندم علی بمیرد، چراغ دیگری پس از او نمایان میشود و سپس پنهان میگردد. پس وای بر كسی كه شكّ نماید و خوشا به غریبی كه دین خود را برداشته و فرار كند. سپس به دنبال این پنهان شدن، پیش آمدهایی روی دهد كه بر پیشانیها نقش پیری نشیند و كوههای سخت و سنگین از جای كنده شود.»18
لازم به ذکر است با توجّه با گستردگی روایات و اطّلاعات در دسترس شیعیان در اینباره، مجموعه این روایات، متن دهها کتاب و اصول را تشکیل داده که پیش از ولادت امام زمان(عج) نگاشته شده بودند. این آثار گاه برای سوء استفاده فرق و جریانهای انحرافی، مانند واقفیّه در راستای اثبات باورهایشان استفاده میشده19 و گاه برای تبیین باورهای امامیّه و غیبت امام دوازدهم(ع).20
مراتب حیرت
بزرگان شیعه با هدایتهای مستقیم و غیرمستقیم امام عصر(ع)، چنان عنان شیعیان را به دست گرفتند که از مجموع تمام فرق به وجود آمده، تنها اثناعشریّه باقی ماند.21 مراتب حیرت پس از آن را میتوان چنین فهرست نمود:
1. حیرت در شناخت امام زمان(عج)؛
2. حیرت در شناسایی مصداق امام زمان(عج)؛
3. حیرت در پاسخ به شبهات؛
4. حیرت در یافتن حکم واقعی مسائل شرعی؛
5. حیرت عاشقان امام عصر(ع).22
مراتب سه گانه نخست را تا حدّ زیادی با مطالعه آثار اعتقادی و کلامی میتوان برطرف نمود. در مرتبه چهارم، با تلاش فقها تا حدّی از حیرت کاسته میشود؛ امّا تعدّد آرای میان فقها و مجتهدان، به خوبی گویای آن است که این حیرت به طور کامل برطرف نشده است. حیرت عاشقان و دلدادگان امام زمان(عج) نیز با درک محضر ایشان تسکین پیدا میکند. برخی از افراد که در منابع، از آنان با تعبیر تشرّف یافتگان یاد میشود، به چنین سعادتی نائل آمدهاند.
علاوه بر مطالعه آثار و ارتباط با فقها و علما، بر هر شیعهای لازم است که در عرصه باطنی نیز به سیر و سلوک همّت گماشته، با ادعیهای که از آنها با تعبیر ادعیه مهدوی یاد شده است23 با ساحت قدس مهدوی(ع) ارتباط برقرار کنند و از میزان و عوامل حیرت بکاهند. در این میان، برخی از این ادعیه، مانند «دعای غریق» و «دعای معرفت امام عصر(ع)» جایگاه ممتازی دارند که در جای خود، باید به آنان، به تفصیل پرداخته شود. پایان تمام حیرتها نیز با ظهور امام زمان(عج) خواهد بود.
به امید دیدار آن روز.
پینوشتها:
1. قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلی أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ كَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطینُ فِی الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَی ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ.
2. الذریعهإلیتصانیفالشیعه، ج16، ص: 72 – 84.
3. صدوق أول: شیخ أبی الحسن علیبن الحسینبن موسیبن بابویه قمی متوفی سنه 329.
4. «كمال الدین و تمام النعمه»، الشیخ الصدوق ،ج1،ص:332.
5. «عیون أخبار الرضا(ع)»، الشیخ الصدوق ،ج1،ص:54و69
6. «إعلام الوری، الطبرسی»، ج 2، ص 198؛ «كشف الغمه»، الإربلی، ج 2، ص1007.
7. «الغیبه للطوسی»، ص 83.
8. «كمال الدین و تمام النعمه»، ج 2، ص 487.
9. أی حیره أعظم من هذه الحیره التی أخرجت من هذا الأمر الخلق الكثیر و الجم الغفیر و لم یبق علیه ممن كان فیه إلا النزر الیسیر و ذلك لشك الناس و ضعف یقینهم و قله ثباتهم علی صعوبه ما ابتلی به المخلصون الصابرون و الثابتون و الراسخون فی علم آل محمّد(ع) الراوون لأحادیثهم هذه العالمون بمرادهم فیها الدارون لما أشاروا إلیه فی معانیها الذین أنعم الله علیهم بالثبات و أكرمهم بالیقین ـ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین. الغیبه للنعمانی، ص: 186.
10. «كمال الدین و تمام النعمه»، ج 1، صص 2ـ4.
11. «اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعیان در عصر غیبت»، ص36.
12. الناس اعداء ما جهلوا.
13.
14. اوضاع سیاسی،اجتماعی و فرهنگی شیعیان در عصر غیبت، ص26.
15. «اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعیان در عصر غیبت»، ص26 ـ 29.
16. «الغیبه للنعمانی»، ص 154.
17. همان، ص 185
18.همان، ص 186.
19. مانند کتاب غیبت علیبن حسن طائی معروف طاطری و نیز کتاب غیبت ابنسماعه شاگرد او.
20. مانند کتاب الغیبه ابراهیمبن صالح انماطی کوفی و کتاب الملاحم والقائم علیبن مهزیار اهوازی و کتاب المشیخه حسنبن محبوب سرّاد و بالأخره اثبات الرجعه فضلبن شاذان که همزمان با غیبت امام(ع) نوشته شده است.
21. پرداختن به مجموعه اقدامات علمای شیعه در دوره غیبت در این مجال نمیگنجد و علاقمندان میتوان به اثر ارزنده «اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری» نوشته حسن حسینزاده شانهچی، صص243ـ346 مراجعه نمایند.
22. «الحیره فی عصر الغیبه الکبری»، صص 40 ـ 29.
23. مجموعه کامل این ادعیه را در کتاب صحیفه مهدیه نوشته سیّدمرتضی مجتهدی سیستانی میتوانید ببینید.
/1102101305