حجت الاسلام علوی تهرانی: وجود نازنین حضرت فاطمه(س) کمال، عین ذاتشان است+ گزارش صوت و تصویر
وارث: شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی و مداحی حاج سید مجید بنی فاطمه در مسجد حضرت امیر علیه السلام برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام علوی تهرانی را می خوانید:
ارزش هر انسانی به میزان کمالاتی است که دارد. انسان بدون کمالات با سایر گونه های حیوانی هیچ فرقی ندارد. فقط در هیئت و صورت است که تفاوت دارد. اگر انسان بخواهد از حیوانیت خارج شود باید متصف به کمالات شود. این متصف شدن به کمالات امتیاز انسانی است. انسان حیوان بالفعل است. اگر در طول زندگی مسیر بندگی و کمال را طی کرد آنگاه انسان بالفعل می شود. پس انسان بالفعل آن انسانی است که دارای کمالات باشد. آنگاه افراد از حیث اتصاف به کمالات به دو گروه تقسیم می شوند. بعضی هستند که در طول عمرشان تلاش می کنند و همت می کنند و مسیری را برای زندگی طی می کنند و کمالاتی را احراز می کنند و بعد از چند سال صاحب کمالات می شوند.
مثلا شروع به تحصیلات علم می کند و بعد از چند سال عالم می شود. هر کسی که متصف به آن باشد آن شخص هم صاحب کمالات می شود. هر کسی مجتهد نمی شود. اگر کسی بخواهد مجتهد شود و ورود پیدا کند و صاحب مقام افتاء شود حداقلش این است که 30 سال درس بخواند.
مراد ما از کمالات، کمالات واقعی است. بعضی از کمالات توهمی است. مال، کمال است ولی کمالِ پنداری است. بعضی همه همتشان برای به دست آوردن همین کمال خیالی است. یک دسته از موجودات هستند که صاحب کمال هستند ولی برای رسیدن به کمالات تلاش نمی کنند. عین ذاتشان است. حقیقتشان چیزی جدای از کمال نیست تا بخواهند از هم جدا شوند. اصلا جدا شدنی معنا ندارد. برخی از موجودات ذات و حقیقتشان کمال است.
نمک در غذا ویژگی آورده است و غیر از غذا است. ولی اینکه خود نمک شور است حقیقتش است. اگر شوری را از نمک بگیرید دیگر حقیقتی برایش باقی نمی ماند. یک دسته کمالات جزئی از ذاتشان است و هیچ گاه از هم جدا نمی شوند. وجود مقدسه حضرت زهرا سلام الله علیها آیا تلاش کرده است تا کمالاتی را به دست بیاورد یا کمالات عین ذات و حقیقت او است؟ این حقیقت جز کمال چیز دیگری نیست. رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایتی دارند که می فرمایند: «وَ لَوْ كانَ الْحُسْنُ هَيْئَةً [شخصاً] لَكانَتْ فاطِمَةَ، بَلْ هِيَ اَعْظَمُ. اِنَّ فاطِمَةَ اِبْنَتي خَيْرُ اَهْلِ الأَرْضِ عُنْصُراً، شَرَفاً، وَ كَرَماً»1 اگر خوبی ها بخواهد تجسم پیدا کند و یک موجودی قابل اشاره شود هر آینه به صورت فاطمه بیرون می آید. بلکه فاطمه بزرگ تر از این مقام است. یعنی فاطمه خوب نیست چون انفاق می کند. خوب نیست چون کرامت می کند. کرامت خوب است چون از فاطمه سلام الله علیها ساطع می شود. انفاق خوب است چون فاطمه انفاق می کند.
این یعنی تمام کمالات متصور عین ذات وجود نازنین حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. خوبی ها را اگر بخواهی برایش شاخصه بگذاری ببین فاطمه چه کار کرده است. تعبیری که در القاب حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها وجود دارد این است: "حوراء الانسیة" موجود ملکوتی در لباس انسان. در مورد حضرت یوسف علیه السلام در قرآن این طور گفته شده است: این بشر نیست یک بشری در لباس فرشته است. یعنی این قدر خوشگل است مثل ملائکه می ماند. اما در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها این طور گفته شده است. ملکوتی است در لباس انسان که چند صباحی به این دنیا آمده است. این نشان می دهد که حضرت فاطمه سلام الله علیها کمالات عین ذاتشان است.
چون کمال محض است ما وضع شهر را به یاد او تغییر می دهیم. اما در مقام اهل بیت علیهم السلام جفا زیاد است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: مادر ما اسمش فاطمه است به خاطر اینکه خلائق از شناخت مادر ما باز مانده اند و نتوانسته اند بفهمند چه کسی است. هر کسی که فاطمه را به حقیقت بشناسد لیلة القدر را درک کرده است. تو چه می دانی لیلة القدر چی است؟
دشمن برای اینکه نمی تواند با این فضائل کنار بیاید در مواجهه با این فضائل ترفندهای مختلفی را ایجاد می کند. گاهی می آیند شأن نزول آن فضیلتی که صادر شده است را تغییر می دهند. ما یک روایتی داریم که هم در کتب شیعی است و هم در کتب اهل سنت که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «إِنَّ اللّهَ تَعَالَى يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»2. اگر دو خط بعد از این روایت را در کتب اهل سنت بخوانید می فهمید که آن ها می خواهند جسارت کنند. می گویند درست است خدا به غضب فاطمه غضبناک می شود و به رضایت فاطمه راضی می شود اما این حرف قصه اش این است که یک روز فاطمه به خانه آمد و در خانه را که باز کرد دید علی دختر ابوجهل را دارد به عنوان همسری خواستگاری می کند. علی عالی اعلی دارد دختر دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله را خواستگاری می کند! عصبانی شد و در خانه را به هم زد و پیش پدرش رفت و گله کرد و پدرش این حرف را زد. شأن نزول را از آن دو نفر به اینجا آوردند. چه اصراری دارید که بگویید اهل سنت هم فضائل را نقل می کنند؟ خب اگر می خواستند نقل کنند که حقیقت را قبول می کردند. اصلا اهمیتی ندارد که نپذیرند.
شأن نزول را تغییر می دهند. معاویه لعنت الله علیه یک والی در بصره دارد به نام سمرة بن جندب که هم مرد علم است و هم مرد سیاست. به او گفت: شأن نزول آیه "وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ از بین مردم کسانی هستند که در راه رضای خدا جان خود را می فروشند"3 چیست؟ او گفت: این قصه بر می گردد به لیلة المبیت که پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را در جای خودشان گذاشتند و قریش حمله کردند و نزدیک به قتل رساندن متوجه شدند که پیامبر صلی الله علیه و آله نیست و علی علیه السلام است و این آیه نازل شد. به او گفت: اگر 400 هزار درهم بدهیم چه؟ گفت: چیزی یادم نمی آید. یعنی هنوز علی علیه السلام است. گفت: اگر 800 هزار درهم بدهیم چه؟ گفت: الان یادم افتاد که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شأن نزول این آیه ابن ملجم مرادی است. خیلی راحت شأن نزول را تغییر دادند.
گاهی اوقات برای اینکه فضیلت را از بین ببرند شبیه سازی می کنند. یکی از فضائل حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها این است که پیامبر صلی الله علیه و آله مکرر دست ایشان را می بوسید. وقتی هم که همسر پیامبر اشکال می کرد که چرا دست او را می بوسی و او ممکن است لوس شود، حضرت می فرمود: این از باب شفقت پدری نیست که دست او را می بوسم. این دستور خدای متعال است. برای اینکه این فضیلت را از بین ببرند گفتند پیامبر صلی الله علیه و آله دست کارگر را هم می بوسد. البته اسلام برای کار و کارگر بسیار ارزش قائل است ولی هرگز پیامبر صلی الله علیه و آله دست کارگری را نبوسیده است.
گاهی در مسیر از بین بردن فضائل اهل بیت علیهم السلام شیوه شریک سازی را پیشی می گیرند. آن روایت پیامبر را دیگران را هم در آن شریک کردند. «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»4 من شهر علم هستم و علی علیه السلام هم در آن است. آمدند گفتند در بدون دیوار که نمی شود. بعد گفتند فلانی دیوارش است. گفتند اشکالی ندارد سقف هم باشد و گفتند نفر دوم هم سقفش است. برای اینکه فضیلت امام علی علیه السلام را از بین ببرند.
باب به معنای در نیست به معنای راه است. شما ملائکه را که مورد خطاب قرار می دهید و سلام می کنید می گویید: "السلام علیک یا ملائکة الله و یا باب الله الاعظم". خدا مگر در دارد؟ بنابراین برای از بین بردن از این کارها می کنند.
در یک جاهایی پول دادند و فضیلت ساختند. می خواهند فضیلت را از بین ببرند. معاویه لعنت الله علیه چقدر پول در این زمینه خرج کرد. او سَیاسی بود که اگر او در این زمان بود همه عالم را به تنهایی حکومت می کرد. اون موقع که امکانات نبود ببین چه بلایی بر سر جهان اسلام آورده است که امروز که 1400 سال بعد است باید صدمات و لطمات او را جبران کنیم.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: این قدر روزگار مرا پایین آورده است که مرا با معاویه لعنت الله علیه مقایسه می کنند. من که جایگاهم این نیست. من جایگاهم این است که پیامبر صلی الله علیه و آله در شب معراج به انبیاء علیهم السلام فرمودند: چه شد که مبعوث شدید؟ و آنها گفتند: به خاطر اینکه ولایت تو و علی علیه السلام را پذیرفتیم و پیغمبر شدیم. روزگار فاطمه را این قدر پایین آورده است که او را به عنوان یک موجود کامل از یک جنس قرار می دهند. اگر کسی بخواهد فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشناسد فضیلت او اینجا است: نبوت برای کسی شکل نگرفت مگر اینکه به فضیلت فاطمه زهرا سلام الله علیها اقرار کرد. اقرار به فضائل فاطمه سلام الله علیها، آدم علیه السلام را پیغمبر می کند.
معرفی شخصیت فاطمه سلام الله علیها همان جریان نفوذ است. وجود نازنین حضرت فاطمه سلام الله علیها کمال عین ذاتش است. این از کجا در می آید. ایشان یک فقره زیارت نامه دارند. که در آن می گوییم: «اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مُمْتَحَنَةُ، قَدِ امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَكِ» این فقره سلامی که به فاطمه زهرا سلام الله علیها وجود دارد تمام شخصیت ایشان را رو می کند که ایشان در کجای نظام خلقت ایستاده است. برای اینکه این فقره را بتوانیم تفسیر کنیم دو کلید واژه دارد که باید راجع به آن ها صحبت کنیم تا جایگاه ایشان مشخص شود.
ممتحن به چه معنایی است؟ امتحان در لغت عرب به دو معنا است. یک معنای شایع و رایج. امتحان به معنای خبر گرفتن. شما سه ماه درس می خوانید و بعد می گویند امتحان بده که بفهمی آن سه ماه چه کار کرده ای. خبر گرفتن است. این معنای شایع و رایج است اما یک معنای دیگر هم دارد. امتحان به معنای خالص کردن است. به واسطه آتش نقره را خالص کرد.
سلام بر تو بانویی که خداوند از تو امتحان گرفت؟ اینجا منظور این است که سلام بر تو بانویی که خدا تو را خالص کرد. تو را از هر شاعبه ای تصفیه کرد. این خالص کردن تو زمانی اتفاق افتاد که تو را خلق کرد قبل از اینکه تو را خلق کند. باید راجع به واژه خلق هم صحبت کنیم. خلقت در دو عالم اتفاق افتاده است. عالم اول اسمش عالم ذر است. در سوره مبارکه اعراف آیه 10 می فرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ» آدم را که خواستیم خلق کنیم و بعد تصویرگری اش کنیم و بعد به ملائکه بگوییم در مقابلش سجده کنید این خلقت در عالم ذر بوده است. دومین خلقت در عالم دنیا و ماده بوده است. در سیوره مبارکه مومنون آیات 12 تا 14 می فرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ {12} ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ {13} ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» ما انسان را از عصاره ای گل خلق کردیم. او را به صورت نطفه ای در رحم قرار دادیم و منی را تبدیل به خون بسته کردیم و آن خون بسته را تبدیل به مضغه (یک چیزی شبیه گوشت جویده شده) کردیم. به این گوشت جویده شده استخوان اضافه کردیم بعد هم در آن روح دمیدیم و چه کار کردیم. این خلقت در عالم ماده است. پس ما دو جا خلقت داریم. یک خلقت در عالم نور و یک خلقت در عالم ماده.
سلام بر تو بانویی که خداوند تو را از هر شاعبه ای خالص کرد. تو را خلق کرد زمانی که در عالم نور بودی و قبل از اینکه در عالم ماده بیایی. آیه تطهیر ناظر به همین است. تطهیر در عالم نور است. یعنی "فاطمه مخلصة من کل الشاعبه" یعنی چیزی جز کمال تشکیل دهنده ذاتش نیست.
/1102101304
پی نوشت:
1.
مقتل الحسين : 1/60.
2.
رواه الشيخ الصدوق في عيون أخبار الرضا 2: 46 الحديث 176، و كنز العمال 12: 111/ 34237، و بشارة المصطفى: 208 و فرائد السمطين 2: 46 الحديث 378، و أخرجه الطبري في ذخائر العقبى عن مسند الامام الرضا و شرف النبوة لابي سعيد و معجم ابن المثنى و باللفظ الآتى: (يا فاطمة ان اللّه عزّ و جلّ يغضب لغضبك و يرضى لرضاك)، و نحوه في مناقب أمير المؤمنين لابن المغازلى 1: 35 الحديث 401 و المستدرك للحاكم 3: 154. الأمالي( للصدوق)، النص، ص:
3.
آیه 207 سوره بقره
4.
المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۷، ح ۴۶۳۷ و ح ۴۶۳۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۷۹، ح ۸۹۷۸ کلّها عن ابن عبّاس و ص ۳۸۳، ح ۸۹۸۵ وفیه «الدار» بدل «المدینة»؛ تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۳۷۷، ح ۸۸۷ وفیه «البیت» بدل «المدینة»؛ الفردوس، ج ۱، ص ۴۴، ح ۱۰۶ والثلاثة الأخیرة عن جابر؛ کنز العمّال، ج ۱۳، ص ۱۴۸، ح ۳۶۴۶۳؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۳۳، ح ۱ عن الریان بن الصلت؛ تحف العقول، ص ۴۳۰ کلاهما عن الإمام الرضا(ع) عنه(ص) ؛ الفصول المختارة، ص ۲۲۰؛ الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۱۹؛ عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۱۲۳، ح ۲۰۵.