پرخوری و گرسنگی شدید، مساوی کسالت در نماز

کد خبر: 49982
بر طبق آیات و روایات مربوطه، نمازگزار باید قبل از وقت نماز خود را آماده کند و رفع خستگی نماید، نه این که دایماً خود را به دلیل اول وجود، دوم سجود فریب دهد.
وارث: نماز را نباید در حال کسالت خواند بلکه ابتدا باید خستگی و خواب آلودگی را بر طرف کرد، آن گاه به نماز ایستاد. امام باقر علیه السلام در این زمینه حدیثی دارند که فرمایند:  "لا تقم الی الصلوة متکاسلا و لا متناعسا ولا متثاقلا فانها من خلل النفاق / با بی حالی، خواب آلود، کاهلانه به نماز نایستید، چرا که اینها از علامات نفاق است." یعنی کسی که در مقابل خدا می‏ایستد، باید در حضور او حاضر و قلبش متوجه او باشد. هنگامی که انسان با کسالت و بی حالی به عبادت بپردازد معلوم می‏شود که قلب او در جای دیگر است و با سختی و کراهت به نماز ایستاده و غرض از عبادت، غیر خداست و این مصداق روشن خود فریبی است.  گاهی انسان برای فرار از نماز و یا به تاخیر انداختن آن، کسالت و خستگی و گرسنگی را بهانه قرار داده و خود را فریب می‏دهد، لذا همیشه رفع کسالت و گرسنگی را بر نماز مقدم می‏دارد، در حالی که بر طبق آیات و روایات مربوطه، نمازگزار باید قبل از وقت نماز خود را آماده کند و رفع خستگی نماید، نه این که دایماً خود را به دلیل اول وجود، دوم سجود فریب دهد.

در نظام مناسبات عالم انگار رابطه ای بین جسم و جان انسان برقرار است که هرچه به وزن توجه به تن افزوده می شود روح انسان، لاغر و نحیف می شود و برعکس هرچه از مقدار توجه و اعتنای به تن کاسته می شود روح جان می گیرد و بال و پر پرواز می یابد. برای خواندن نماز با حضور قلب هم گریزی نیست که از وزن توجه به تن کاسته شود اما مهم ترین ریشه های جان گرفتن و پروار شدن تن، پرخوری و پرخوابی است که اجازه رشد روحانی را به انسان نمی دهد. بحث های این مطلب برگرفته از کتاب "حضور قلب در نماز، علل و درمان حواس پرتی در نماز" تألیف علی اصغر عزیزی تهرانی است.

پرخوری و گرسنگی شدید، مساوی کسالت در نماز

این که در روایات دستور داده شده با شکم گرسنه عبادت کنید، این به تناسب حال افراد است و هر کس باید به حال خود رجوع کند و ببیند با چه مقدار از غذا خوردن می‏تواند حال مناسبی برای عبادت داشته باشد.
منظور از گرسنگی، سیر نشدن و پر نکردن شکم است که مسلماً کسی که به اندازه لازم غذا بخورد با یک سبکی و نشاط مخصوص به طرف عبادت می‏رود، نتیجه این که پر خوردی و گرسنگی بیش از حد، موجب بی حالی و کسالت در عبادت و کسالت و بی حالت موجب حواس پرتی در نماز می‏گردد.  سعدی می گوید: نه چندان بخور کز دهانت برآید/ نه چندان که از ضعف، جانت برآید
چگونه به پرخوری فائق آییم و به حضور قلب برسیم؟

اما چگونه می توان به ترک پرخوری فایق آمد و سپس به حضور قلب در نماز رسید؟ ترک پرخوری جز از طریق کنترل شکم ممکن نیست و این کنترل میسر نمی‏گردد، مگر این که مضرات پرخوری را بدانیم، به همین جهت به چند روایت در این باب توجه کنید. روایتی از امام صادق علیه السلام است که می‏فرماید:  "لیس شی‏ء اضر لقلب المؤمن من کثره الا کل و هی مور ثة شیئین: قسوة القلب و هیجان الشهوة. و الجوع ادم للمؤمنین و غذاء للروح و طعام للقلب و صحة للبدن / برای قلب مؤمن، چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست. پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت می‏شود و گرسنگی، خورشت مؤمن و غذای روح و طعام قلب و صحت بدن است. "
و در روایت دیگر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله داریم که:  "من تعود کثرة الطعام و الشراب قسی قلبه / هر کس زیادی خوردن و آشامیدن عادت او شود قلبش سیاه می‏شود."

پرخوابی علیه بندگی

پرخوابی هم یک نوع مریضی است که مبتلا به آن نه تنها توفیق تحصیل حضور قلب پیدا نمی‏کند، بلکه تارک نماز هم می‏شود.  پرخوابی و اعتیاد به آن، جسم را بی حال می‏کند و موجب ضعیف شدن اراده می‏گردد و اعتماد به نفس از آدمی که سلب می‏شود در نتیجه آدمی در مقابل معنویات عکس العمل منفی نشان می‏دهد، چنین شخصی در نماز با حالت خواب آلود روبه رو می‏شود و هنگام بیدار شدن از خواب، به سختی بر می‏خیزد و به علت اسارت خواب، با بی حالی وضو می‏گیرد و طوری صورت را می‏شوید که خواب از سرش نپرد و در هنگام نماز در فکر خواب است و با اتمام نماز دست و پا شکسته، به طرف رختخواب پرواز می‏کند، چرا که محبوبش خواب است و نماز مزاحم بود. در این مورد روایتی از حضرت عیسی علیه السلام آمد:  "یا بنی اسرائیل لا تکثروا الاکل فانه من اکثر الا کل اکثر النوم و من اکثر النوم اقل الصلاة و من اقل الصلاة کتب من الغافلین / ای بنی اسرائیل در خوردن زیاده روی نکنید که همانا محصول زیاد خوردن بسیار خوابیدن است و هر کس بسیار بخوابد نماز و عبادتش کم خواهد بود و آن گاه در زمره غافلان به شمار خواهد آمد. "
چگونه می توان پرخوابی را مهار کرد و به عبادت رسید؟
در مرحله نخست باید بدانیم که پرخوابی طبیعت اولیه ما آدمیان نیست بلکه بر اثر تکرار، جزء طبیعت ثانویه ما شده و شکل عادت گرفته است. سپس باید، عزم بر تنظیم اوقات خواب گرفته و زمان مناسب و متعادلی را برای آن تعیین کنیم و دایماً مراقب بر آن داشته باشیم. هیچ گاه اراده بر انجام کاری نمی‏کنیم، مگر این که به اهمیت موضوع پی برده باشیم؛ یعنی وقتی بدانیم که پرخوابی چه بلای عظیم و بیماری خطرناکی است و شخص مبتلا به آن هیچ چیز ندارد، در این صورت مصمم می‏گردیم تا خود را از این مصیبت بزرگ برهانیم.  در مذمت پرخوابی همین بس که روح عبادت را از آدمی می‏گیرد و موجب ضعیف اراده بر تحصیل امور معنوی می‏شود، چنان که در روایت از امام صادق علیه السلام داریم که می‏فرماید:  "کثرة النوم یتولد من کثرة الشرب و کثرة الشرب یتولد من کثرة الشبع و هما یثقلان النفس عن الطاعة و یقسیان القلب عن الفکر / خوابیدن فراوان بر اثر زیاد خوردن است و این دو سنگین کننده نفس هستند از طاعت و عبادت و قساوت می‏بخشند دل را از تفکر. "
پس از این که اهمیت موضوع را به قلب تفهیم نمودیم، در صدد اصلاح برآییم که با مراقبت و مجاهدت، آهسته آهسته مشکل حل خواهد شد.  سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم / که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته‏
اگر لذت سحرخیزی را بچشیم پرخوابی را کنار می گذاریم

اگر یک بار خواب خود را کنترل کنیم و از لذت سحر خیزی بهره‏مند شویم، آن گاه درک خواهیم کرد که تاکنون چه نعمت عظیمی را از کف می‏داده‏ایم و در می‏یابیم که با تنظیم خواب و سحر خیز شدن، همت آدمی بلند و اراده بشر راسخ و قدرت اعتماد به نفس افزایش می‏یابد و در این صورت است که تحصیل حضور قلب ممکن خواهد شد، چرا که کسب حضور قلب در نماز، بستگی به میزان عزم و اراده و مراقبت آدمی دارد.

نماز را در حالت کسالت نخوانیم

نماز را نباید در حال مستی و کسالت خواند بلکه ابتدا باید خستگی و خواب آلودگی را بر طرف کرد، آن گاه به نماز ایستاد. امام باقر علیه السلام در این زمینه حدیثی دارند که فرمایند:  "لا تقم الی الصلوة متکاسلا و لا متناعسا ولا متثاقلا فانها من خلل النفاق / با بی حالی، خواب آلود، کاهلانه به نماز نایستید، چرا که اینها از علامات نفاق است." یعنی کسی که در مقابل خدا می‏ایستد، باید در حضور او حاضر و قلبش متوجه او باشد. هنگامی که انسان با کسالت و بی حالی به عبادت بپردازد معلوم می‏شود که قلب او در جای دیگر است و با سختی و کراهت به نماز ایستاده و غرض از عبادت، غیر خداست و این مصداق روشن خود فریبی است.
اول وجود، دوم سجود یک فریب است
گاهی انسان برای فرار از نماز و یا به تاخیر انداختن آن، کسالت و خستگی و گرسنگی را بهانه قرار داده و خود را فریب می‏دهد، لذا همیشه رفع کسالت و گرسنگی را بر نماز مقدم می‏دارد، در حالی که بر طبق آیات و روایات مربوطه، نمازگزار باید قبل از وقت نماز خود را آماده کند و رفع خستگی نماید، نه این که دایماً خود را به دلیل اول وجود، دوم سجود فریب دهد.

/1102001307