حضرت فـاطـمه زهرا سلام الله علیها در فـراسـوی تاریخ
بر این قوم خردهای نیست، این اقتضای طبیعتشان اسـت. شک ندارم که اینان مردگانند. این خداوند اسـت که به صراحت مخاطبشان میدارد که: «خدا را و رسول را اجابت کنید آنگاه که دعوتتان میکند تا زندهتان کند» و عجب آن کـه خداوند عزیزترین رسـولـش را به سـوی اینان فرسـتاده اسـت؛ در حالی کـه خود گـفـته: «تو نمی توانی خفتگان خاک را شنوا سازی.»[۱]
آری، اینان مردگانند. نمیبینید که زندگانشان را نیز دفن میکنند و به گاه تفاخر مردگانشان را نیز میشمرند؟ اینان مردمان خـواب و نمـازند. آن هـم نماز سکـوت. همگان موظفـند که در مسجـد، محـل شـورا، جمع شـوند و به سکوت بایسـتند و برای شنیدن صدای ضعیف پیشـنماز گوش تیز کنند. و پیشـنماز به یقین آهسـته تر از پیش خواهند خواند، هرگاه بـه ایـن آیـه رسـد کـه «یجعل الرجـس عـلی الـذین لایعـقـلون»: «رجـس و ناپاکی را بـر آنان قرار می دهـد کـه عـقـل نمیورزند.»[۲]
فاطمه (س) را با اینان چه کار؟ او باید برود. به کجا؟ هر کجا که اینان نباشـند، و چگونه؟ آنچنان که اینان نفهـمند. درست آنچنان که پدرش رفت. نهانی رفت و در غاری پنهان شد و ... و مشرکان فقط فهمیدند که او رفته . اما کی و کجا؟ ندانسـتند. علی (ع) بود که راهـشان را بسـت، درسـت مثل این بار. آن شـب در مقابل شمـشیـرهای کشـیده خـوابیـد و ایـن بـار در بـرابـر گردنهای کشـیده، شمـشـیر کشـید. راسـتی کـه چـه بی شـرمانه بود تقـاضای مردمان: "می خواهیم بدانیم که فاطمه (س) را کجا دفن کرده ای. می خواهیم بر او نماز بگزاریم!" آری، دردشان نماز بود. نمازی پشت به علی (ع) و رو به هر که و هر کجا. نمازی که خود می گفتند: "از خواب بهتر است"! نمازی آنچنان که گزارندگانش نماز علی بر فاطمه علیهما السلام را نمی پذیرفتند و کافی نمی دانستند و نمازی آنچنان که گزارندگانش می گفتند :« مگر علی (ع) هم نماز می خواند؟ » اما افسوس که قبله شان زادگاه علی (ع) بود! کاش می شد قبله را هم به جایی دیگر گرداند؛ مثلاً بیت المقدس! در آنجا مسجدی و قبلهای نیز ساختند؛ اما چه کنند که « یأبی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون»[۳]
فاطمه (س) را با اینان چه کار؟ او باید می رفت. به گونه ای که ننگی همیشگی را بر دامن آلودگان باقی بگذارد . او باید می رفت ...
منبع: کرب و بلا
/1102101305