حجت الاسلام کرمی: معنای مولی به معنای سرپرستی است نه محبت

کد خبر: 52305
مراسم جشن ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام شیخ مصطفی کرمی و مداحی حاج مهدی آصفی ودیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در حوزه حاج ابوالفتح برگزار شد.

وارث: مراسم جشن ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام شیخ مصطفی کرمی و مداحی حاج مهدی آصفی ودیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در حوزه حاج ابوالفتح برگزار شد.

در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام کرمی را می خوانید:

حجت الاسلام کرمی: معنای

در مورد غدیر یک بحث سندی داریم که مرحوم علامه امینی و چندتن از علما متکفل جواز سندی شدند و شبهه ی سندی را رفع کردند از مصادر طبقه ی اول اهل سنت به قدر کافی سند ارائه کردند. یک نزاع دلالی داریم درباره ی واژه ی "مولی".

اخذ مشترک لفظی در موارد استدلال، یکی از اسباب مغالطه است. به طور مثال اگر کسی گفت: "در باز است، باز پرنده است در نتیجه در پرنده است" صغری وکبری چید. لفظ "باز" مشترک است بین پرنده و نوعی درب. لذا می گویند مشترک لفظی در موارد استدلال نباید اخذ شود. چون نمی توانید مراد و منظور متکلم را در یک مورد محصور کنید. اگر کسی گفت "من یک شیر دیدم"، شما نمی توانید بفهمید کدام شیر منظورش بوده؟

لذا این اشکال را بعضی از علمای عامه کرده اند و گفته اند لفظ "مولی" در بین معانی متعدد مشترک است. به معنای محب، سرپرست، معتق (آزاد كننده)، جار، مجیر، معتق (آزاد شده) و... شما شیعیان از بین این محتملات متعدد، نمی توانید مراد را بر مطلوب خودتان یعنی "سرپرست و صاحب اختیار" بگیرید. کلمه ی "مولی" مشترک لفظی است.

از نظر منطقی درست نیست، چون ممکن است منظور از "مولی" به معنای "دوستی" باشد، چرا شما معنای "صاحب اختیار" را می گیرید؟ نمی شود حمل بر صاحب اختیار کرد.

جوابی که به این شبهه می دهیم این است. بحث اصولی است. از نظر اصولی اگر متکلم لفظ مشترکی را معنا کرد و هیچ قرینه ای در کلامش نبود، نمی توان تعیین کرد که منظورش کدام است؟ علما می گویند باید به مراد متکلم به قرائن حاللیه و قرائن مقامی مراجعه کرد. آیا متصل یا منفصل کلام است. باید ببینیم حال متکلم چیست. وقتی رنگ رخسار متکلم پریده و با ترس می گوید: "شیر" منظورش حیوان درنده است.

باید ببینیم کلام پیامبر صلی الله علیه و آله اقتضای در کدام یک از معانی لفظ "مولی" متعین است. از لحاظ تاریخی باید بررسی شود در چه اتمسفر و جوی این سخن زده شده است. قدر متیقن این است که معانی متعدد لفظ "مولی" مراد نبوده. نزاع بر سر دو معناست. یک "ولی" به معنای "سرپرستی و ولایت" و دوم از نظر اهل سنت "ولی" به معنای "دوستی" است.

این دو معنا محل منازعه است. به قرائن که مراجعه می کنیم ببنیم در چه شرایط و جوی سید انبیا صلی الله علیه و آله این خطبه را انشا فرمودند. خطبه ی طولانی است. ابتدا بحث قرائن حالیه را می کنیم.

سید انبیا صلی الله علیه و آله از نظر فقهی با اینکه متولد مکه هستند، یک دفعه بیشتر "حجة الاسلام" به جا نیاوردند و همان حجة الوداع بود. به حسب نقل تاریخی تنها مسافرتی بود که حضرت امیرالمومنین علیه السلام همراهشان نبود. حضرت امیرالمومنین علیه السلام از یمن عازم حج شدند و برای تبلیغ به یمن رفته بودند.

بررسی قرائن در رد شبهه دلالی حدیث غدیر

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند که اعلام عمومی کنند که مرگ ایشان قریب الوقوع است و این حج هم حج آخر ایشان است. ضمن اینکه به حسب تاریخی پیامبر صلی الله علیه و آله هشدار میدادند که حواستان باشد این سال آخر عمر من است. نزول دفعی حضرت جبرئیل بر ایشان هر سال یکبار بود، اما در آن سال دوبار بر ایشان نزول دفعی داشت. این علامت و اماره ی قریب الوقوع بودن مرگ ایشان بود.

قضیه غدیر بنا بود در عرفه انجام شود. چون از نظر تراکم جمعیت یک موقعیت ممتاز بود. چون از نظر تبلیغی وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه خارج شدند، ظرفیت مکه را از دست دادند. حضرت تا توانستند سعی کردند حج پرجمعیت باشد. از نظر تاریخی مستنداتی وجود دارد که جریان نفاق با اعراب و بزرگان متحد بودند و میدانستند یک خبر مهم در راه است، تبانی و توطئه کرده بودند که هر گاه پیغمیر صلی الله علیه و آله خواست بستر سازی کند برای اعلام، جو را به هم بزنند. در عرفات هم یک زد و خوردی بوجود آوردند، جو ملتهب شد و پیامبر صلی الله علیه و آله نتوانست مقصودش را اجرا کنند.

لحن وجود مقدس جبرئیل تقریبا لحن تهدید است. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ1؛ اگر پیام را ابلاغ نکنی گویا رسالتت را به پایان نرساندی.

به قرائن حالیه بپردازیم. پیامبر صلی الله علیه و آله 100 هزار نیرو را جمع کرد. دستور دادند کسانی که رفتند برگردند و صبر کنند کسانی که عقب هستند هم بیایند. از اول رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ، هیچ اجتماعی به این بسترسازی و شرایط نبود که پیامبر نفر داخل جمعیت بگذارد تا سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله را برای جمعیت تکرار کند. یا از افرادی که عقب بودند اقرار بگیرد که آیا سخنانم را می شنوید. بعد از این مراحل خطبه ی مفصل را ایراد بفرمایند. اگر "ولی" به معنای "دوستی" بود نیاز به این همایش و اجتماع ندارد. همه ی مومنان به اقتضای ایمان و گرایشات روانی موظف به حب قاطبه ی اهل ایمان هستند. حب و دوست داشتن عامل روانی است که عامل پیوند و گره خوردن همه ی عناصر و آحاد جامعه ی ایمانی است.

آیا دستور و امر به "دوست داشتن" ممکن است؟

سراغ قرائن کلامیه می رویم. به لحاظ فلسفی و روان شناختی آیا امر به حب، تصویر صحیحی دارد؟ فرض کنید من به صورت دستوری بخشنامه کنم که قاطبه ی اهل ایمان باید مثلا به زید محبت داشته باشند. آیا می شود با یک امر دستوری، حب و بغض درست کرد؟ از لحاظ روانشناسی کیفیات نفسانی و حالات روانی انسان، به عللی بستگی دارد. محبت منشایی به نام معرفت دارد، که اگر معرفت حاصل نشد، اگر انسان درک عظمت نکرد، نسبت به آن شی مورد نظر، حب و گرایش در قلبش ایجاد نمی شود.

می تواند چیزی گفت که مثلا یک شخصی که مورد غضب است معامله غیر مغضوب بکن. مثل امری که علما می گویند با اهل سنت داشته باشید. همان وحدت بین مذاهب، تقریب اعتقادی نیست. این وحدت سیاسی و عملی است وگرنه آب و روغن که مخلوط نمی شوند. وحدت نظری و ایدئولوژیک نیست، وحدت سیاسی است. معامله یک شیعه را با اهل سنت انجام بدهید.

اگر کسی دانست شخصی کافر است اما اظهار ایمان می کند در امور عبادی و اعتقادی، می گویند معامله مسلمان با او بکنید. پیامبر صلی الله علیه و آله می تواند بگوید اگر کسی را دوست ندارید، معامله ی کسی را با او داشته باشید که دوستش دارید. جهات بغض را از نظر عملی اعمال نکنید. اما آیا می تواند به کسی که حضرت علی علیه السلام را دوست ندارد، دستور بدهد که باید او را دوست بداری؟

اگر محبت در نفس انسان واقع نشده باشد، انسان جذبه و کشش ندارد. امکان عقلی ندارد. وقتی حالت روانی فرد بغض و شدت است، نمی شود به او دستور داد که خلاف امر درونی ات باید دوست بداری.

پس خلاف عقل است که پیامبر صلی الله علیه و آله 100 هزار نیرو را جمع کند و دستور بدهد هر کس من را دوست دارد باید حضرت امیرالمومنین علیه السلام را هم دوست بدارد. نه! می تواند بگوید امر امیرالمومنین علیه السلام، مطاع است و باید انقیاد و فرمانبردای تام داشته باشید. امر پیامبر صلی الله علیه و آله هم همین است. می شود بگوید هر چه او می گوید سند است و از طرف من است. اما در حالت اول امر غیر معقول است. در توان و وسع انسان نیست که وقتی به چیزی بغض دارد، آنرا دوست داشته باشد. حب و بغض مانعة الجمع است.

ممکن است شما از رئیس شرکت بدت بیاید اما در عین حال اوامر او را موظف باشی طبق قوانین، اطاعت کنی. پیامبرصلی الله علیه و آله هم مثلا کسی را سرکار بگذارد و بفرماید هرچه این آدم گفت، حرف و امر من است. این مانعی ندارد و شدنی است. محبت تحت اختیار مکلف نیست، مگر اینکه معرفتی پشتش باشد.

حمایت قرآن از پیامبرصلی الله علیه و آله نشاندهنده چالشی بودن مساله ریاست است

مساله دومی که در بین است. در صدر کلام پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: الست اولی بکم من انفسکم2؛ به اصطلاح ما طلبه ها، "برائت استهلال" است. یعنی در ابتدای کلام مطلبی ذکر می شود که مراد متکلم را در مایاتی و آنچه در ادامه می آید، مشخص می کند. مردم هم در جواب می گویند: "بلی". بعد از جمله ی مردم، حضرت جمله "من کنت مولی فهذا علی مولی" را بیان می فرمایند. یعنی به قرینه ی صدر کلام معنای مولی، همان ولایتی است که سید انبیا دارد.

از همه مهمتر آیه قرآن می فرماید: واللَّه يعصمك من النّاس3؛ خوف پیامبر از چه بود؟ آیا محبت موانعی دارد؟ اگر من و شما یکدیگر را دوست بداریم، آثاری بر این محبت مترتب نباشد، خوفی مترتب بر این است. معلوم می شود شی مراد که مراد پیامبر بوده یک امر چالش و محل منازعه بوده. آن هم ریاست و زعامت عامه است. آنکه اگر بگویی مردم تحریک می شوند و عواطفشان به غلیان می آید، مساله ریاست است. دعوا بر سر ریاست است.

وگرنه اگر دوست داشتن باشد بدون هیچ آثاری چه دعوایی پیش می آید که خدا به پیامبر می فرماید: نترس من هستم! یعنی یک باند و نیروی زبده ی عملیاتی آماده اند برای جلوگیری از تحقق مراد سیدانبیا. که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله حکم را اعلام کند، آنها توطئه می کنند و به هم می زنند. معلوم می شود امری بوده که دعوا بر سرش بوده است.

دعوا مال جایی است که بگویند من باشم تو نباشی. پس به قرائن کلام مهفوف به کلام سید انبیا، این جریان منتج به این شد که یک معنا متعین و محتمل است از بیم محتملات، برای لفظ "مولی"، آن هم عبارت است از "ولی" به معنای "سرپرستی" است.

پیامبر از رفتنش، راجع به جانشینش و راجع به همه ی کاره ی بعد از خودش صحبت می کند. یک چیز روشنی است. 100 هزار نیرو را نسبت به معنای محبت جمع کند؟ چه الزامی نسبت به عباد متوجه است؟ حال اگر مثلا کسی، شخصی را دوست نداشت، جرمی مرتکب شده؟ چه اشکالی دارد؟ مگر کسانی که در آنجا بودند و حضرت امیرالمومنین علیه السلام را دوست نداشته بودند، در آتش جهنم می سوختند؟

یک معنا فقط از "مولی" فهمیده می شود و همان است که شیعه می گوید، "ولی" به معنای سرپرستی ومحبت به معنای همه کاره بودن، حبی که منشا اطاعت باشد.

حجت الاسلام کرمی: معنای

پی نوشت:


1- سوره مائده آیه 67.


2-  خطبه غدیر

3- سوره مائده آیه 67.