حجت الاسلام شهاب: انسان عاقل دشمن شناس است+گزارش تصویری
وارث: مراسم عزاداری شهادت حضرت زینب سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام شهاب و مداحی حاج محمد نوروزی، حاج محمد کمیل، حاج حسین یعقوبیان و کربلایی محمد علی خادمی در هیئت علمدار کربلا برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام شهاب را می خوانید:
یکی از صفاتی که برای حضرت زینب سلام الله علیها ذکر شده است، صفت "عقیله" می باشد. عقیله یعنی انسان فهیم و چون بر وزن فعیل از صفت مشبهه است یعنی عقل در وجودش استمرار دارد و پایدار است. نه اینکه گاهی عقل باشد و گاهی نه. به این معنی که او خردمند و هنرمند است. فرمانبری از عقل دارد اما عقلی که توام با فطرت الهی است و بهترین تصمیمات را می تواند بگیرد.
شاید به همین دلیل است که ایشان را به یک ظرفیتی می رساند که امام سجاد علیه السلام فرمودند: عمه ما "امینة الله" بود، امین و امانتدار خداست. مثل وجود نازنین خودشان و امام حسین علیه السلام که امین الله بودند. نمی شود به همین سادگی هر صفتی را به اشخاص حمل کرد باید مقدماتش در شخص فراهم باشد.
علت کامل العقل بودن حضرت به حدیثی از ساحت مقدس پیغمبر صلی الله علیه و آله بر میگردد. رسول الله صلی الله علیه و آله نشانه های انسان عاقل را بیان می کند. وقتی آن وقتی خصوصیات را تطبیق با رفتار حضرت زینب سلام الله علیها میدهیم، به این نتیجه ی قطعی و حتمی می رسیم که به حق ایشان عقیله در میان بنی هاشم و کلا بر هر زنی که می خواهد تحت ولای او حرکت کند، هستند.
افراد مختلف تعاریف مختلفی درباره عاقل بودن می دهند. ولی اگر امام سجاد علیه السلام لقب عقیله به حضرت زینب سلام الله علیها میدهند، یقینا او دارای صفتی است که با آن بندگی خدا را می کنند. با عقلشان بارشان را برای آخرت می بندند نه فقط برای دنیا. حضرت زینب سلام الله علیها در دنیا عاقلانه ترین رفتار را از خودشان نشان دادند تا بار آخرتشان بسته شود.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: إِنَّ اَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاَطَاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ وَ عَرَفَ دَارَ إِقَامَتِهِ فَاَصْلَحَهَا وعَرَفَ سُرْعَةَ رَحيلِهِ فَتَزَوَّدَ لَها1؛ بدانيد كه عاقل ترين مردم كسى است كه پروردگارش را بشناسد و از او پيروى كند،دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانى كند، جايگاه ابدى خود را بشناسد و آن را آبادكند و بداند به زودى به آنجا سفر خواهد كرد و براى آن، توشه بردارد.
معرفت، محبت، اطاعت
اوّل: پروردگارش را بشناسد و از او اطاعت کند، هم خدا را خوب بشناسد و وقتی شناخت مطیع او باشد. سه محور برای عبودیت و بندگی تعریف شده است. اول بفهمد و صاحب معرفت باشد و خدا را خوب بشناسد. با این شناخت محبت معبود در دلش می نشیند و او را دوست دارد. به خاطر همین معرفت و دوست داشتن است که او را اطاعت می کند. رابطه بین معرفت، محبت و اطاعت مثل کلافی به هم چسبیده اند. هر کدام را جدا کنید حقیقت عبودیت زیر سوال می رود. یکی از نشانه های انسان عاقل همین است. وقتی شخص شناخت صحیح را پیدا کرد و در مسیر اطاعت حق هم درست به میدان آمد، اولین حرکتی که از یک عبد صادر می شود، تسلیم محض است. دیگر به خدا چون و چرا نمی کند.
حال ببینیم دختر امیرالمومنین علیه السلام در کجای این شاخصه هستند؟ امام سحاد علیه السلام فرمود: در شب عاشورا پدرم همه ی ماجرا را برایمان تعریف کرده بود، کشتن و اسارت و... حضرت زینب سلام الله علیها عارف به این اتفاقات شده بود. امام می فرماید عمه ام بر سجاده مستقر شد و طوری با خدا صحبت می کرد و استغاثه ی عحیبی به درگاه خدا می کرد، مراقب بودم و گوش می کردم ببینم شکایتی در مناجاتش هست یا نه؟ اما هیچ شکایتی نبود و فقط مناجات با خدا بود.
تمام اتفاقاتی که امام حسین علیه السلام فرموده بود را حضرت زینب سلام الله علیها دید، برادرزاده ات روی دستت بال بال میزند، کودک 6 ماهه را سر بریدند، بدن آن یکی برادرزاده ات مثل کندوی عسل تکه تکه کردند. همه ی این شنیده ها به عینیت رسید. علی القاعده شخص باید شکایت به خدا کند، از این همه غم و ناراحتی خسته بشود. امام سجاد علیه السلام قسم می خورد که تمام حالاتی که حضرت زینب سلام الله در شب عاشورا داشت، فردای عاشورا با آن همه اتفاقات تلخ هم داشت، فقط در شب عاشورا نماز شب مستحبیشان را ایستاده خواندند، ولی فردای عاشورا نشسته به جا آوردند. آن هم چون تازیانه و کتک خورده بودند.
ما یک دندان درد میگیریم دست از عبادت خدا برمیداریم. استاد ما میفرمود قتل سیدالشهدا علیه السلام اجمع بود و همه ی زنان و کودکان می دیدند. اوج طاعت را ببینید.اینجا بود که امام سجاد علیه السلام را به عمه بزرگوارشان افتخار می کنند. همان آرامش و حال عبادتی که در شب عاشورا داشت، که نه خیمه ای غارت، نه کسی کشته ونه جسارتی شده بود، وقتی هم تمام جسم و روحش آسیب دیده بود با همان حال عبادت و آرامش، در سکوت به عبادت مشغول بود. به حق عقیله است. چون خوب ادراک کرده به بندگی خدا مشغول است.
این ظرفیت را امام حسین علیه السلام در خواهرش دید که به او فرمود خواهرم در نماز شبت مرا فراموش نکن. ظرف باید به قدری گنجایش مظروف را داشته باشد که یک امام معصوم را در خود جا دهد.
دشمن شناسی، ویژگی یک انسان عاقل
دومین ویژگی انسان عاقل، دشمن شناسی است. حضرت زینب سلام الله علیها مخاطب را درست می شناسد و بهترین ایستادگی را در مقابلش انجام می دهد. به طوری که دشمن خدا قدرت ندارد در مقابلش دستی بلند کند. اتفاقا و ظاهرا مغلوب دشمن است و ولی با دست خالی دشمن را لگدکوب می کند. دختر امیرالمومنین علیه السلام این را ثابت کرد، با توجه به نوع مخاطبش را بهترین تصمیم را در مقاومت و ایستادگی انجام داد. در کوفه مخاطب جاهل نیست، بلکه غافل است. غافل خودش را به خواب زده باید گوشش را بکشید تا متوجه بیداری ات شود. لذا حضرت زینب سلام الله علیها محل درس داشت. 20 سال قبل پدرش در همین شهر کوفه خلیفه بود. مردم کوفه زینب شناس بودند. چطور باید در مقابل این دشمن ایستاد؟ در کلامات دختر امیرالمومنین یک کلمه سراغ ندارید که بخواهد خودش را به آنها معرفی کند، اصلا و ابدا. اول حرفی که بعد از ثنا و حمد خدا زد، این بود که طومار مردم کوفه را بر هم زد. تا حدی که مرد، زن، پیر و جوان همه گریه می کردند.
سخنان حکیمانه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
حضرت زینب سلام الله علیها به مردم کوفه فرمود: دست مریزاد! چه چیزهای خوبی برای آخرتتان فرستادید! گریه های مردم که بالا گرفت فرمود: گریه کنید لایق این گریه ها هستید نه به خاطر سر بریده ی برادم، او آزاده بود و مستحق این گریه ها نیست. به حال خودتان گریه کنید! می دانید چه پاره ای از تن پیامبرصلی الله علیه و آله را به خاک و خون کشیدید؟ آيا مى دانيد كدام جگر رسول خدا صلى الله عليه و آله را پاره پاره نموديد؟ امام حسین علیه السلام همان بود که برایش نامه فرستادید، دیدید چه زود عهد شکستید؟
وارد دربار عبیدالله شد، دخلت زینب علی ابن زیاد و علیها ارذل ثیابها و هی متنکرة هی تستر وجهها بکمها 2؛ هنگامی که حضرت زینب سلام الله علیها به مجلس پسر زیاد وارد می شد، پست ترین لباس به تن داشت و صورتش را با آستین پوشانده بود، این درس است و حرف دارد، اگر یک وقتی موقعیت ضیق و سختی شد، نکند از مواضعت دوری کنی! آنچه اولویت برای حضرت زینب سلام الله علیهاست، حفظ حجاب است.
در مجلس ابن زیاد همه تا کمر خم شده بودند دیدند یک زن با رشادت و صورت پوشیده استوار ایستاده است. پرسید این زن متکبره کیست؟ گفتند زینب سلام الله علیها دختر علی علیه السلام است. آن حرامزاده زخم زبان میزد و میگفت: "خداروشکر میکنم که آبرویتان رفت! این بود عزت حسین! اگر حق بودید که خدا آبرویتان را حفظ میکرد." ببینید حضرت داغ دیده، جسمش آسیب دیده و آن همه مصیبت، حال کسی هم بیاید زخم زبان بزند تا مغر استخوان انسان می سوزد.
اما حضرت زینب سلام الله علیها، عقیله است، مدیر بر عقل هستند. عقل شاگرد کوچک مکتب عقول اوست. حضرت زینب سلام الله علیها رو کرد و با قدرت به پسر مرجانه و فرمود: ای پسر زنا! آیا آبروی ما رفته؟ الحمد لله الذی اکرمنا بنبیه محمد و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمد لله3....; ستایش خدای راست که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک ساخت، به درستی که فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست.
آنکه آشکار گناه می کند آبرویش رفته است. تو فاسقی! فاسق به کسی می گویند که گناه آشکار انجام میدهد. گنهکار دروغگو هم می شود و این وصله ها به خانواده ی ما نمی چسبد. یک عبارت دیگر گفت که طومار زندگی اش را به هم زد. فرمود: ما باید شکر کنیم که کمترین قربانی را به درگاه خدا آوردیم، پاکدامنان و پاک سیرتان برای خدا قربانی می آورند نه فاسق و فاجر.
دشمن شناسی حضرت زینب سلام الله علیها را ملاحظه کنید، دقیقا پاسخ شبهه های آنها را می دهند. منطق شهادت منطق صفاست. دیگر نتوانست پاسخ حضرت را بدهد و متمسک به زور و آزار و اذیت شد.
حضرت زینب سلام الله علیها وقتی به شام رسید چون مردم شام غافل نبودند بلکه جاهل بودند. دیگر آنجا باید خودشان را معرفی می کردند. فرمود من دختر حضرت علی علیه السلام هستم، مادرم مصداق آیه ی تطهیر است. بعد هم رو به یزید کردند و فرمودند: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ4؛ این سر له شده، سر برادر من است، اما بدان او حی است و سرمد و باقی است ولو این سر له شده باشد.
این را بدان اگر خدا به تو نعمت و مهلت داده است، امیر لشگر شدی، فکر نکن خدا دوستت دارد، بلکه لهم لیزدادوا اثماً5؛ خدا می خواهد بار و ظرفیت گناهت به قدری پر باشد که در آخرت یک راست به جهنم بروی، یزید گزیه کرد اما چه فایده اشک بی منطق فایده ای ندارد.
پی نوشت:
1- اعلام الدين، ص ۳۳۷، ح ۱۵
2- ریاحین الشریعه، ج 3، ص 141 و بحارالانوار، ج 45، ص 116.
3- ارشاد مفید، ص 244; تاریخ طبری، ج 6، ص 263 و لهوف، ص 160.
4- سوره آل عمران آیه 169.
5- سوره آل عمران آیه 178.