حجت الاسلام موسوی مطلق: عاقل کسی است که اهل عبادت باشد +گزارش تصویری
وارث: جلسه هفتگی هیئت آل یاسین با سخنرانی حجت الاسلام موسوی مطلق و مداحی حاج سید مجید بنی فاطمه در حسینیه شهید همت برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام موسوی مطلق را می خوانید:
امام موسی کاظم علیه السلام می فرماید: "يا هشام، إنَّ لله على النَّاس حجَّتين؛ حجّة ظاهرة وحجّة باطنة، فأمّا الظّاهرة
دسته ی دوم، حجت باطنی و عقل است.
مقصود از عقل چیست؟ از عقل تعریف های متعددی شده است. عامه ی مردم، کسی را که زرنگ باشد و امور دنیایی اش را بچرخاند، عاقل گویند. در حالی که تعریف مؤدبانه از این تصور، عقل معاش است. فلاسفه از عقل تعریف دیگری دارند که عقول عشره است. ما با این تعاریف کاری نداریم چون دردی از ما دوا نمی کند و صرفا بازی با الفاظ است.
ما باید ببینیم ائمه معصومین علیهم السلام چه تعریفی از عقل کرده اند. در روایات دیگر داریم که اولین چیزی که خدا خلق کرده است، عقل است و در برخی دیگر، نور ذکر شده است. همه ی این ها یک حقیقت با تجلّی های مختلف است. گاهی تجلّی آن می شود نور و عقل، که نور، نور پیامبر صلی الله علیه و آله است.
تعریف عقل در کلام معصومین علیهم السلام
در قرآن تعریف از عقل با "اولی الاباب" ذکر شده است. یک تعریف رسا از عقل این است که وجود مقدس امام صادق علیه السلام می فرمایند: "العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمانُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنان"2؛ عقل آن چیزی است که با او، خدای رحمان عبادت می شود و بهشت با او کسب می شود.
یعنی آن کسی که اهل عبادت است، عاقل تر است. منظور از عبادت، عبادت با گستره ی تعاریف خودش است چون مفاهیم گسترده ای دارد. در ادبیات فارسی هم، عابد به کسی می گویند که خلوت گزیده است و معتکف محراب باشد. در حالی که عابد یکی از صفات همه ائمه معصومین علیهم السلام است.
عبادت یک عرض عریضی دارد. بعضی از عبادات، مناسک است. برخی از این مناسک، وجوب دارد و برخی مستحب است. برخی در فکر انسان است.
می فرمایند: نماز، خدمت به خلق، نگاه به چهره ی پدر و مادر، شاد کردن مؤمن، طواف خانه ی خدا، حاجت برادر مومن را برطرف کردن، نگه داشتن حرمت پدر و مادر و همسر، همه این ها عبادت است.
هرچه انسان اهل عبادت شود، معلوم می شود که عاقل تر است و هرچه از عبادت، گریزان باشد با همه ی تعاریف از عبادت، معلوم می شود که بهره ی کافی از عقل نبرده است.
عاقل کسی است که با رغبت، خداوند را عبادت کند، نه اینکه کسالت در عبادت بر او مستولی بشود.
یکی از جاهایی که ائمه علیهم السلام به خدا پناه برده اند، کسالت در عبادت است چون ایجاد کسالت در عبادت، کار شیطان است. شیطان مثل خون در رگ های بدن انسان می گردد.
بهشت، کسب شدنی است. در روایت اول گفتیم که عقل، حجت باطنی پروردگار بر اهل عالم است. کنیه و القابی که به ائمه علیهم السلام داده می شود، ناظر به شأنی از شئونات آنان و اعتراف به مقامی از مقامات بزرگواران است. یکی از راه های معرفت یابی به اهل بیت علیهم السلام، تدبّر در اسماء و القاب آنان است. این القاب، شما را راهنمایی می کند. نام گذاری اهل بیت علیهم السلام از ناحیه ی خدای متعال است. کنیه هایی که به ایشان اعطا می شود به این علت است که درصدد بودند، شأنی را معرفی فرمایند.
حضرت زینب سلام الله علیها "عقیله بنی هاشم" بود
از جمله القاب حضرت زینب سلام الله علیها "عقیلة العرب" و "عقیله بنی هاشم" است. یعنی عاقله عرب و بنی هاشم، ایشان است. حجت باطنی، تبلور و ظهورش در ایشان است. لذا عاقل بودن و عقل ایشان، او را راهنمایی کرده است که به برخی مقامات دست پیدا کند. بعضی از شئونات ایشان برای تمام مردم الگوست. او چون عقیله بود، محور تمام کارهایش امامش است.
حمل امر کربلا بسیار دشوار بود. اما حضرت زینب سلام الله علیها، این امر دشوار را انجام دادند. پیام رسان واقعه ی عاشورا تحت اراده ی امام زین العابدین علیه السلام بوده است. این موضوع، عاقله بودن ایشان را نشان می دهد. هم امام حسین علیه السلام و هم امام سجاد علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها التماس دعا گفته اند.
حضرت زینب سلام الله علیها علم لدنّی دارد.(علم لدنّی، علمی است که بدون تعلیم و تعلّم و از طریق کشف و الهام به دست می آید.)
ایشان در شب یازدهم هم نماز شب را نشسته می خوانند و دست از عبادت نمی کشند. قوه ی شجاعت ایشان، زاییده عاقله بودن ایشان است. در آن معرکه با لباس اسیری، در آن خطبه ی مفصّل، یزید را تحقیر می کند.
حضرت زینب سلام الله علیها، فرمود: "ما رایت الّا جمیلا"، که فقط برازنده ی ایشان است. باید از کانال بلا بگذری تا بتوانی این جمله را بگویی. یک روی سکه کربلا، مصائب است و روی دیگر آن، عشق است. معنای این جمله حضرت این است که ایشان با عبور از کوه بلا، زیبایی را دید. این دید هم نشان دهنده ی عاقل بودن اوست.
به عمه ی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف افتخار می کنیم که در لباس اسارت با شجاعت تمام فرمود: یزید من تو را کوچک و ریز می بینم. این ها نشانه ی عاقله بودن است. مقامات معنوی او که تحت اراده ی عبادت و تربیت ایشان بود باعث شد که ایشان به این زاویه از دید رسیدند.
نزد امیر کوفه آمدند و گفتند: این زن شهر را به هم ریخته است. او دختر امیرالمومنین علیه السلام است. امیر گفت: او را آرام کنید و اگر نشد، بزنیدش. گفتند: چطور بزنیم؟ از شام تا این جا داریم می زنیم! امیر گفت: 12 هزار لشکر همراهتان کردم، نمی توانید یک زن را ساکت کنید؟ گفتند: امیر، دختر امیرالمومنین علیه السلام در بازار مانده و همه را رسوا کرده است. زنان و مردان را گویی قبض روح کرده است. همه ساکت شدند حتی زنگوله ی شترها هم ساکت شد!
پی نوشت:
1- اصول کافی جلد 1 صفحه 16.
2- هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة علیهم السلام . (هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة علیهم السلام ، 1/104)