حجت الاسلام ادیب یزدی: بقای اسلام منوط به خون گلوی حضرت سیدالشهدا(ع) بود+گزارش تصویری
وارث: جشن شب میلاد امام حسین علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام ادیب یزدی و مداحی حاج روح الله بهمنی در هیئت عشاق العباس علیه السلام برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام ادیب یزدی را می خوانید:
اجازه ی حضرت زهرا سلام الله علیها برای شهادت
یکی از کنیه های حضرت زهرا سلام الله علیها، "ام الحسنین" است. هر شیعه ای چه در رختخواب از دنیا بمیرد و چه در خون خود بغلتد باید حضرت زهرا سلام الله علیها امضا کند. حسنین، یعنی دو تا حسن، مومن بین الحسنین است. مومن از دو حال خارج نیست. یا در رختخواب می میرد مثل سلمان و ابوذر یا در میدان نبرد شهید می شود مثل عمار یاسر و مالک. در هر دو حال بی بی باید امضا کند. جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها است، چون مقامات ایشان است.
لذا یک سال قبل از اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله از دنیا برود، جبرئیل نزد ایشان می آید و می فرماید: خدایت سلام می رساند اما پرونده ی شهادت امام حسین علیه السلام هنوز ناقص است، چون مادر (حضرت زهرا سلام الله علیها) هنوز اجازه نداده است. لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله خودشان این ماموریت را قبول کردند. محضر حضرت زهرا سلام الله علیها و خیلی در لفافه تا گفتند فرزندم امام حسین علیه السلام، حضرت چنان صیحه می زد، رسول خدا پشیمان شدند و رفتند تا بار هفتم، ابلاغهای ایشان ادامه داشت. تا جایی که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: دخترم می خواهی اسلام زنده بماند؟ اگر خواهان بقای این مهم است، تماما منوط به خون گلوی حسین توست. اگر اجازه بدهی بقای اسلام تضمین می شود و اگر اجازه ندهی اسلام هم مثل ادیان دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند. حضرت زهرا سلام الله علیها در حالی که به شدت می گریست فرمود: الهی رِضاً بِرضِاکَ، صَبراً عَلی قَضائِک یا ربّ لا الهَ سِواکَ1؛ بعد از آن حضرت زهرا سلام الله علیها هر وقت امام حسین علیه السلام را میدید، بدنش می لرزید.
وجود کودک بیمار در خانه
بچه ای که در خانواده بیمار باشد و مشکل داشته باشد، پیش پدر و مادر عزیزتر است. اگر بدانید حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از دیدن امام حسین علیه السلام چه حالی میشدند. یک سال و نیم آخر عمرشان، چون حضرت زهرا سلام الله علیها تقریبا 16.5 ساله بودند که متوجه این موضوع شدند. تمام زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها شده بود امام حسین علیه السلام. خصوصیاتی در وجود مبارک امام حسین علیه السلام بود که هرکس ایشان را میدید شیدای ایشان می شد. اوج شجاعت و مظلومیت در وجودشان بود. امام حسین علیه السلام یک ناراحتی از طفولیت داشتند به نام "عطاش". لبها و جگرشان خشک میشد و نیازمند به آب بودند، از کودکی اینطور بودند. ام البنین هم این ناراحتی را فهمیده بود و به حضرت عباس سفارش می کرد که داداشت آب می خواهد. این قضیه ربطی به کربلا ندارد. از وقتی حضرت عباس توانست راه برود، مادر یک مشک را روی شانه اش می گذاشت که حواست باشد حضرت زود تشنه می شود. خصوصیت دیگر حضرت این بود که بسیار شیرین بودند، خوش بیان، با معرفت و آقا، اهل گذشت و بی توقع. یعنی هر چه خوبان عالم دارند، حضرت یک جا داشت. دریای حیا و ادب بود. بارها وقتی بر مادر بزرگوارشان وارد میشد، روی پای مادر می افتاد و پاهای حضرت زهرا سلام الله علیها را می بوسید. هرگز دیده نشد شانه به شانه ی امام حسن علیه السلام راه بروند، ایشان را امام خود می دانست. از کودکی رعایت برادر بزرگتر را می کرد. این رفتار باعث شده بود در کل اهل مدینه جایگاه بالایی داشته باشند. ارادت پیغمبر صلی الله علیه و آله هم نسبت به دو برادر زبانزد خاص و عام بود.
امام حسین(ع) و یارانش مرتکب یک کار مکروه نشدند
نوع تربیت و عملکرد سالار شهیدان به گونه ای بود که حضرت را در پیشانی تاریخ نشاند. معلوم بود حضرت گذرگاه تاریخ را می شناخت و می دانست چکار کند که این خون از جوشش و سازندگی نیفتد. در کربلا شخصیت های عظیمی وجود داشت. اما عظمت کربلا برای امام حسین علیه السلام است، روح معصوم است. بزرگترین شگردی که در نهضت بی سابقه ی کربلا به کار بردند این بود که چنین انقلابی را حضرت آفرید و خلق کرد و اجازه نداد کوچکترین معصیتی اتفاق بیفتد. ما ممکن است به خاطر انجام کار مستحبی، در کنارش کلی معصیت انجام می دهیم. بلد نیستیم چطور بی عیب کار کنیم. همانطور که بلد نیستیم دعا کنیم چون قاعده و آداب دعا کردن، آداب حرکات مصلحانه و انجام کار خیر را نمی دانیم. در انقلاب حضرت یک کار مکروه هم رخ نداد، نه از خودش و نه از اصحاب. به شدت آقا همه چیز را تحت کنترل داشت. به خاطر همین هم انقلابش ماند، چون معصیتی در آن نبود، هر چه بود صفا، عشق، بندگی و انجام وظیفه بود. مراقب انقلاب خودمان هم باشیم. برخی در این نظام معصیت می کنند به بهانه ی حفظ نظام، در حالی که نمی دانند تیشه به ریشه می زنند.
پیکر همه ی شهدای کربلا را امام حسین علیه السلام خودشان به خیمه ها می آوردند و در خیمه ای می گذاشتند تا دشمن جسارت به آنها نکند. دو پیکر را ایشان نیاوردند. یک پیکر حضرت عباس علیه السلام بود که خود ایشان خواست و وصیت شهید نافذ است و پیکر حضرت علی اکبر علیه السلام را هم ایشان نیاورد. حضرت علی اکبر از شدت زهد و تقوا و بزرگواری در آسمان معروفتر بود تا روی زمین. پس چرا حضرت خودش پیکر ایشان را نیاورد؟ آیا طاقت نداشت؟ چطور طاقت داشتند پیکر حضرت قاسم و ... را بیاورد؟ جوابش این است که کراهت دارد پدر به تنهایی جنازه ی فرزند جوانش را حمل کند، برای اینکه امام حسین علیه السلام کار مکروه انجام نداد. امر خداوند را روی سر خود بگذارید. جنازه طفل شیرخوار فرق دارد و مکروه نیست. این سرّ ماندگار حادثه ی کربلاست، آقا یک کار مکروه انجام نداد.
فکر نکنید با معصیت می توانید هیات را اداره کنید. جوانهای عزیز هیات با تقوا حفظ می شود. آبروی ما نزد امام حسین علیه السلام با نماز حفظ می شود. کاری که امام حسین علیه السلام انجام داد ما باید انجام دهیم. شیعتنا من شیّعنا2؛ شیعه ی ما باید از ما پیروی کنید. ببینید امام حسین علیه السلام یک کار مکروه انجام نداد، از پیکر حضرت علی اکبر علیه السلام بالاتر داریم؟ انقلابش می ماند، ببین چه غوغایی کرده! عالم و آدم می گویند حسین!
پی نوشت:
1- شرح شمع صفحه233
2- بحار الانوارج 3 ص 394.