شهيدي كه حاجتش را از مسجد مقدس جمكران گرفت
شهيد شمس الله رنجبر هميشه مي گفت؛ هركس 40 بار به مسجد جمكران برود هرچي از خدا بخواهد، خدا به او مي دهد.
وارث:اين بخشي از گفته هاي شهيد شمس الله رنجبر يكي ازشهداي ترور است. اين شهيد ، خودش 40 بار به مسجد جمكران رفت، پس از پايان 40 بار هم حاجتش روا شد و به درجه شهادت نائل شد.
شهيد شمس الله رنجبر ديماه 27 در روستاي فراهان (از توابع اراك) به دنيا آمد و 13 شهريور61 توسط گروهك تروريستي منافقين ترور وبه فيض شهادت نائل آمد.
برادر اين شهيد زندگي شمس الله را چنين روايت مي كند: شمس الله با آغاز جنگ تحميلي داوطلبانه به جبهه رفت و به پاسداري از اعتقادات و كشورش پرداخت؛ او پس از بازگشت از جبهه به پيشنهاد باجناقش در مغازه رنگ فروشي كه متعلق به يك فرد انقلابي بود مشغول به كارشد. منافقين هم او را به دليل فعاليت هاي صاحب مغازه چندين بار مورد تهاجم قرار دادند و بالاخره به شهادت رساندند.
صاحب مغازه يك فرد انقلابي بود و به خاطر تهديدات منافقين مدتي سركار نمي آمد. بارها از او خواستم به آن مغازه، ديگر، نرود. نگران بودم برايش اتفاقي بيفتد؛ اما او قبول نمي كرد.
برادرم خيلي عاطفي و مهربان بود؛ به تعزيه علاقه خاصي داشت. او هميشه نذر مي‌كرد و پسرش را براي تعزيه خاني به روستايمان مي برد. به مسجد جمكران اعتقاد زيادي داشت و هر سه شنبه شب به جمكران مي رفت.
فعاليت ديني ومذهبي و انقلابيش را همه جا حتي درمحل كارش با قوت ادامه مي داد. انصافا جبهه براي او كه يك فرد انقلابي فعال بود فضاي خيلي مناسبي بود.
برادرشمس الله مي گويد: روز شهادت، شمس الله با اصرار رفت تا كليد را صاحب مغازه بازگرداند او را با اصرار راضي كرده بوديم وقتي رفت كليد را تحويل بدهد مورد هجوم منافقين قرار گرفت و همان جا شهيد شد.
او ادامه مي دهد : برادر من كه به هدفش رسيد مطمئنم شهادتش يك اتفاق نبود. خودش خواسته بود.
/1102101305
شهيد شمس الله رنجبر ديماه 27 در روستاي فراهان (از توابع اراك) به دنيا آمد و 13 شهريور61 توسط گروهك تروريستي منافقين ترور وبه فيض شهادت نائل آمد.
برادر اين شهيد زندگي شمس الله را چنين روايت مي كند: شمس الله با آغاز جنگ تحميلي داوطلبانه به جبهه رفت و به پاسداري از اعتقادات و كشورش پرداخت؛ او پس از بازگشت از جبهه به پيشنهاد باجناقش در مغازه رنگ فروشي كه متعلق به يك فرد انقلابي بود مشغول به كارشد. منافقين هم او را به دليل فعاليت هاي صاحب مغازه چندين بار مورد تهاجم قرار دادند و بالاخره به شهادت رساندند.
صاحب مغازه يك فرد انقلابي بود و به خاطر تهديدات منافقين مدتي سركار نمي آمد. بارها از او خواستم به آن مغازه، ديگر، نرود. نگران بودم برايش اتفاقي بيفتد؛ اما او قبول نمي كرد.
برادرم خيلي عاطفي و مهربان بود؛ به تعزيه علاقه خاصي داشت. او هميشه نذر مي‌كرد و پسرش را براي تعزيه خاني به روستايمان مي برد. به مسجد جمكران اعتقاد زيادي داشت و هر سه شنبه شب به جمكران مي رفت.
فعاليت ديني ومذهبي و انقلابيش را همه جا حتي درمحل كارش با قوت ادامه مي داد. انصافا جبهه براي او كه يك فرد انقلابي فعال بود فضاي خيلي مناسبي بود.
برادرشمس الله مي گويد: روز شهادت، شمس الله با اصرار رفت تا كليد را صاحب مغازه بازگرداند او را با اصرار راضي كرده بوديم وقتي رفت كليد را تحويل بدهد مورد هجوم منافقين قرار گرفت و همان جا شهيد شد.
او ادامه مي دهد : برادر من كه به هدفش رسيد مطمئنم شهادتش يك اتفاق نبود. خودش خواسته بود.
/1102101305