امام سجاد (ع) از دیدگاه اهل‏ سنّت

کد خبر: 53380
یکی از وظایفی که بر عهده شیعیان نهاده شده، «شناخت پیشوا و رهبر» است. در یک نگاه کلی دو راه برای شناخت امام وجود دارد: از دیدگاه احادیث اهل تشیّع و از دیدگاه احادیث اهل تسنّن. در این نوشتار سعی شده از دیدگاه اهل سنّت گوشه‏ ای از شخصیت ممتاز امام زین‌العابدین (ع) به پیشگاه شما سروران گرامی تقدیم شود.

وارث: «ذهبی» دودمان آن حضرت را این‌گونه می‏نویسد: علی فرزند حسین فرزند علی بن ابی‌طالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف است.۱

کنیه ایشان ابوالحسن، ابوالحسن، ابو محمّد و ابوعبدالله است.۲

لقب ایشان زین‌العابدین، سجاد، هاشمی، علوی، مدنی، قریشی، علی‌اکبر۳ و برخی ایشان را علی‌اصغر۴ دانسته ‏اند.

به ایشان «ابن الخیرتین» نیز می‏گویند، به خاطر این که پیغمبر فرمود: خداوند متعال از میان بندگان خود، دو گروه را برگزیده است؛ از میان عرب، قریش و از عجم، فارس را برگزید.۵ پدر بزرگوار امام سجاد از قریش و مادر ایشان از ایران است، لذا به ایشان فرزند دو خیر می‏‌گویند.

«ذوالثَّفنات» لقب دیگری است که به آن حضرت داده‏ اند. چرا که ایشان براثر عبادت و نماز بسیار، جایگاه‌های سجده‌اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود.۶

پدر بزرگوارش حسین بن علی و مادرش دختر یزدگرد سوم است. در نام مادرش اختلاف است برخی ایشان را سلاّفه، سلاّمه، غزاله و شاه زنان نامیده ‏اند.۷

آن حضرت در سال ۳۸ هجری در مدینه به دنیا آمد و در دوران خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسیده و بدن مطهّرش در قبرستان بقیع کنار قبر عموی گرامی‏ اش امام حسن مجتبی به خاک سپرده شد.۸ در سال شهادت وی میان مورّخان اختلاف است؛ برخی سال شهادت را ۹۲۹، ۹۳۱۰، ۹۴۱۱، ۹۵۱۲، ۹۹۱۳ و ۱۰۰۱۴ هجری می‏دانند.

سالی که امام در آن رحلت نمود را سال «سَنَهُ الفقهاء» نامیدند به دلیل این که در این سال بسیاری از فقهای مدینه رحلت کردند.۱۵

جایگاه علمی و حدیثی ایشان نزد اهل سنت بدین صورت است که تمام صحاح ششگانه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع الصحیح ترمذی، سنن ابو داود، سنن نسائی، سنن ابن ماجه) و مسانید اهل تسنّن از ایشان حدیث نقل کرده ‏اند. بخاری در کتاب خود در ابواب تهجّد، نماز جمعه، حج و بعضی از مسائل تاریخی۱۹ و مُسلم نیز در کتاب خود در مباحث صوم، حج و فرایض، فِتَن، ادب و سایر مسائل تاریخی از امام سجاد (ع) حدیث نقل کرده‏ اند.۲۰امام سجاد از لحاظ طبقه رجال حدیث، از تابعین بوده۱۶ و از طبقه دوم۱۷ است ولی برخی ایشان را از طبقه سوم می‏دانند.۱۸

ذهبی می‏نویسد: ایشان از بسیاری از بزرگان حدیث نقل کرده است: از پیامبر و امام علی بن ابی‌طالب به‌صورت مرسل، از حسن بن علی، حسین بن علی (پدرش)، عبدالله بن عباس، صفیّه (امّ ‏المؤمنین)، عایشه، ابو رافع؛ و متقابلاً افرادی چون: محمّد بن علی (امام باقر)، زید بن علی، ابوحمزه ثمالی، یحیی بن سعید، ابن شهاب زهری، زید بن اسلم و ابوالزناد از وی حدیث نقل کرده‏ است .

 

گوشه ‏ای از فضایل و احوالات

احترام به مادر

ابن خلّکان می‏نویسد: با این که مادر وی کنیز بوده، زین‌العابدین بسیار به ایشان محبت و نیکی می‏کرد تا آنجا که به ایشان گفتند: تو برترین مردمی هستی که به مادرت نیکی می‏کنی ولی چرا با وی سر یک سفره نمی‏نشینی؟ وی در پاسخ گفت: «از آن می‏هراسم که لقمه ‏ای را برداشته و مادرم به آن نظر داشته باشد.»۲۱

عبادت وی

مالک بن انس می‏گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می‏خواند تا این که از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین ‏العابدین» می‏گویند.۲۲

ابن عبد ربّه می‏نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می‏شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می‏گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می‏دانید که من در برابر چه کسی می‏خواهم بایستم و در برابر چه کسی می‏خواهم مناجات کنم؟!»۲۳

ابی نوح انصاری می‏گوید: روزی منزل علی بن حسین در حالی که وی در حال سجده بود، آتش گرفت؛ مردم به وی می‏گفتند: یا بن رسول اللّه! آتش. ولی ایشان سر از سجده برنداشت تا آتش را خاموش کردند. به وی گفتند: چرا خود را نجات ندادی؟ فرمود: «آتش جهنّم مرا از این کار بازداشت.»۲۴

ابن سعد می‏نویسد: هنگام وضو گرفتن رنگ چهره‏ اش زرد می‏شد. علت امر از ایشان سؤال شد، فرمود: «آیا می‏دانید در برابر چه کسی می‏خواهم بایستم؟!»۲۵

مالک بن انس می‏گوید: هنگامی که علی بن حسین احرام می‏بست، لبیک اللّهمّ لبیک را قرائت کرد و در همان لحظه، بی‌هوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد.۲۶

زید بن اسلم می‏گوید: یکی از دعاهای علی بن حسین این است که: «خداوندا! مرا به خودم وامگذار و مرا به خلق خود وامگذار که ذلیلم می‏کنند.»۲۷

کمک به فقرا

امام باقر (ع) می‏فرماید: پدرم دومرتبه اموالش را در راه خدا داد و می‏فرمود: «خداوند، مؤمن گنه کارِ پشیمان را دوست دارد.»۲۸

محمد بن اسحاق می‏گوید: مردم مدینه زندگی می‏کردند و نمی‏دانستند معاش آن‌ها از کجا تأمین می‏شود؛ اما با رحلت علی بن الحسین غذای شبانه آنان قطع شد.۲۹

شیبه بن نعامه می‏گوید: بعد از وفات علی بن حسین فهمیده شد ۱۰۰ خانوار را در مدینه اداره می‏کرد.۳۰ با این حال، امام سجاد (ع) یک درهم نیز از بیت‌المال برای خود استفاده نمی‏کرد.۳۱

عمر بن ثابت می‏گوید: هنگامی که علی بن حسین رحلت کرد، روی کمر آن حضرت پینه‏ های زیادی براثر حمل غذا برای فقرا دیده شد.۳۲

حلم و کرم

عبدالرزاق می‏گوید: کنیز علی بن حسین در هنگام شستن دست امام، ناگهان ظرف آب از دستش به‌صورت حضرت افتاد. امام با حالت ناراحتی به کنیز نگاه کرد، کنیز گفت: خداوند متعال می‏فرماید: «والکاظمین الغیظ» امام فرمود: خشم خود را فرو بردم. کنیز در ادامه گفت: «والعافین عن النّاس» امام فرمود: خداوند تو را ببخشد. کنیز در ادامه گفت: «واللّه یحبّ المحسنین» امام فرمود: برو تو آزاد هستی.۳۳

نتیجه

آنچه از میان اقوال و نظرات گوناگون اهل تسنّن پیرامون امام سجاد (ع) مطرح شده، ایشان یکی از شخصیت‏های بی‏نظیر و برجسته فقهی، اخلاقی در دوران خویش بوده که این نکته در کلام شمس ‏الدّین ذهبی کاملاً مشهود است. وی امام را به خاطر جایگاه والای علمی، اخلاقی، تدبیر و دوراندیشی، مستحق امامت و زعامت امر مسلمین می‏داند: «و کان له جلاله عجیبه و حُقّ له واللّه ذلک فقد کان اهلاً للامامه العظمی لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله.»

منبع: کرب و بلا

پی نوشت:

۱. سیر اعلام النبلاء، شمس‏الدین‏ذهبی، ج ۴، ص ۳۸۶.

۲. همان؛ موسوعه رجال الکتب التسعه، ج ۳، ص ۶۴؛ الجرح و التعدیل، ابو حاتم رازی، ج ۶، ص ۱۷۸؛ الکنی و الاسماء، دولابی، ج ۱، ص ۱۴۷؛ طبقات الحفّاظ، سیوطی، ص ۳۷؛ المقتنی فی سرد الکنی، شمس الدین ذهبی، ج ۱، ص ۱۹۹؛ تهذیب الکمال، مزّی، ج ۱۳، ص ۲۳۶.

۳. سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۸۶؛ العِبَر، شمس الدین ذهبی، ج ۱، ص ۸۳؛ تهذیب الکمال، ج ۱۳، ص ۲۳۶؛ النجوم الزاهره، ابن تغری، ج ۱، ص ۲۲۹؛ وفیات الاعیان، ابن خَلَّکان، ج ۳، ص ۲۶۶؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج ۷، ص ۲۳۱؛ موسوعه رجال الکتب التسعه، ج ۳، ص ۶۴.

۴. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ۵، ص ۲۲۲.

۵. قال رسول‏اللّه: «للّه تعالی من عباده خیرتان فخیرته من العرب قریش و من العجم فارس.» (وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۶۷؛ اکمال تهذیب الکمال مُغْلَطای، ج ۹، ص ۳۰۴.)

۶. وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۷۴؛ صبحی الاعشی، قلقشندی، ج ۱، ص ۵۱۶؛ مروج الذهب، مسعودی، ج ۳، ص ۱۶۰؛ ثمارالقلوب، ابومنصور ثعالبی، ص ۲۲۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن‏ابی‏الحدید، ج ۱۰، ص ۷۹.

۷. سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۸۶؛ وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۶۶؛ النجوم الزاهره، ج ۱، ص ۲۹۳؛ تهذیب الکمال، ج ۱۳، ص ۲۳۶.

۸. سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۸۶ و ۳۹۱؛ تهذیب الکمال، ج ۱۳، ص ۲۳۸؛ طبقات الحفّاظ، ص ۳۷؛ وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۶۹؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۶۹؛ البدایه‏والنّهایه، ابن‏کثیردمشقی، ج ۹، ص ۱۱۹.

۹. طبقات الحفّاظ، ص ۳۷؛ تاریخ خلیفه بن خیاط، ص ۱۹۳؛ الوفیات، ابن قنفذ، ص ۱۰۰.

۱۰. موسوعه رجال الکتب التسعه، ج ۳، ص ۶۴؛ طبقات الحفاظ، ص ۳۷؛ سیراعلام‏انبلاء، ج ۴، ص ۳۹۲.

۱۱. الکاشف، ج ۱، ص ۲۲۹؛ دُوَلُ الاسلام، شمس الدین ذهبی، ج ۲، ص ۲۳۱؛ العِبَر، ج ۱، ص ۱۸۳؛ وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۶۹.

۱۲. مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۶۹؛ النجوم الزاهره، ج ۱، ص ۲۲۹؛ البدایه و النهایه، ج ۹، ج ۱۰۳.

۱۳. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۰۳.

۱۴. موسوعه رجال الکتب التسعه، ج ۳، ص ۶۴؛ طبقات الحفّاظ، ص ۳۷.

۱۵. تاریخ الامم و الملوک، ابن جریر طبری، ج ۴، ص ۲۵؛ البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۱۰۳؛ الجامع فی العلل و معرفه الرجال، عبدالله بن احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۲۷۲؛ تهذیب الکمال، ج ۱۳، ص ۲۵۰؛ اکمال تهذیب الکمال، ج ۹، ص ۲۹۶.

۱۶. ذکر اسماء التابعین، دارالقطنی، ج ۱، ص ۲۴۸. «تابعی» به کسی گفته می‏شود که پیامبر را ندیده، ولی اصحاب پیامبر را دیده است.

۱۷. الطبقات، خلیفه بن خیاط، ص ۴۱۷؛ المعین فی طبقات المحدثین، شمس الدین ذهبی، ص ۴۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۸۶؛ تاریخ الاسلام، ج ۶، ص ۴۳۱؛ النجوم الزاهره، ج ۱، ص ۲۹۳؛ طبقات الحفّاظ، ص ۳۷؛ الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۱۱.

۱۸. موسوعه رجال الکتب التسعه، ج ۳، ص ۶۴.

۱۹. رجال صحیح بخاری، ابونصر بخاری کلاباذی، ج ۲، ص ۵۲۷.

۲۰. رجال‏صحیح‏مسلم، ابن‏منجویه‏اصفهانی، ج ۲، ص ۵۳.

۲۱. وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۶۹؛ شذرات الذهب، ج ۱، ص ۳۷۵، الائمه الاثنی عشر، ص ۷۷؛ النجوم الزاهره، ج ۶، ص ۲۲۹.

۲۲. العِبَر، ج ۱، ص ۸۳.

۲۳. عقدالفرید، ج ۳، ص ۱۶۹؛ تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۲.

۲۴. سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۱؛ تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۲.

۲۵. الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۱۶؛ تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۲؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۱۳۳.

۲۶. تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۲.

۲۷. اللهم لاتکلنی الی نفسی فاعجز عنها، فلاتکلنی الی المخلوقین فیضیعونی. (تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۶).

۲۸. تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۶.

۲۹. همان؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۳.

۳۰. الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۲۲؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۱۳۶، تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۷.

۳۱. تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۳؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۱۳۶.

۳۲. تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۹؛ آل عمران / ۱۳۴.

۳۳. تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۱۶۸.