ماجرایی خواندنی از مهمان شدن پیامبر(ص) در منزل جابر
وارث: از خیل عظیم شاگردان رسول خدا(ص)، یکی جابربن عبدالله انصاری است که پروانه صفت، به دور محمد(ص) شمع محفل اهل توحید می گشت. نوشته حاضر در مورد این شخصیت بزرگوار است که به زندگی جابر اختصاص یافته، که خود شامل خاندان جابر، زندگی او در زمان رسول خدا(ص)، خلفای راشدین و امامان معصوم(ع) پس از پیامبر(ص) تا زمان امام باقر(ع)، شخصیت معنوی وی، رحلت و آثار اوست.
جابربن عبدالله انصاری از جمله افراد نادری است که به راستی یک شاگرد فهیم و عارف پیامبر بود وی بیش از 90 سال عمرکرد و تمامی عمر پربرکت خود را در راه اسلام و گسترش آن صرف نمود. او پنج تن از امامان ( از امام علی تا امام باقر) را درک کرد و از شاگردان و یاران مخصوص آنان بود. وی نخستین زائر مرقد امام حسین(ع) بود. او کسی بود که اسلام او را پرورید و او اسلام را پروراند. در منابع شیعی وثاقت جابر اثبات شده و هیچ لغزشی از وی ثبت نشده است.
زندگی جابر
حدود پانزده سال قبل از هجرت پیامبر(ص)، کودکی در مدینه به دنیا آمد به نام «جابر» سیره نویسان سلسله، نسب وی را چنین نوشته اند: جابربن عبدالله بن عمرو بن حرام بن ثعلبه بن حرام بن کعب بن غنم بن کعب بن سلمه» یا جابربن عبدالله بن عمرو بن حرام بن کعب بن غنم بن کعب بن سلمه انصاری سلمی، کنیه وی به سبب نام فرزندانش، در منابع به صورت های مختلف از جمله ابوعبدالله، ابوعبدالرحمان و محمد آمده که از میان آن ها، ابوعبدالله صحیح تر دانسته شده است عبدالله بن عمرو پدر جابر، از مردم مدینه و از طایفه خزرج بود.
او پیش از هجرت پیامبراکرم(ص) به یثرب، مسلمان شد و در بیعت عقبه دوم با رسول خدا پیمان بست و جزو دوازده نقیبی شد که پیامبر(ص) آنان را به نمایندگی قبایلشان برگزید. وی در غزوه بدر حضور داشت و در غزوه احد به شهادت رسید. در مورد سلسله نسب مادر جابر، دو قول آمده است:
نسیبه دختر عقبه بن عدی بن سنان بن نابی بن زید بن حرام بن کعب بن غنم یا انیسه دختر غنمه بن عدی بن سنان بن نابی بن نابی بن عمرو بن سواد؛ البته با توجه به منابع گوناگون، قول اول صحیحتر به نظر می رسد و بر این اساس پدر و مادر جابر، در سلسله نسب خود، به حرام بن کعب می رسند و در حقیقت عبدالله با دختر عموی پدرش ازدواج کرده است.
سه بانو را به عنوان عمه های جابر نام برده اند: فاطمه، هند و ام عمرو. در سال سوم هجرت و پیش از غزوه ذات الرقاع، جابر با بیوه ای به نام سهمیه، دختر مسعود بن اوس، ازدواج کرد تا بتواند پس از شهادت پدرش، از نه خواهر خود بهتر سرپرستی کند.
در بعضی کتب برای جابر دو پسر به نام های عبدالرحمان و محمد و در برخی دیگر سه فرزند: عبدالرحمان، عقیل و محمد ذکر کرده اند، اما بعضی کتب سه فرزند پسر عبدالرحمان، محمد و حمید و دو فرزند دختر- میمونه و ام حبیب را برای وی برشمرده اند.
جابر با رسول خدا(ص):
گفته اند اولین دیدار جابر با پیامبر در بیعت عقبه دوم بود. وی که به همراه پدرش در آن جمع حضور داشت، کم سالترین ناظر بیعت اوسیان و خزرجیان با پیامبر(ص) بود.
پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه جنگهایی برای ایشان رخ داده است که مسلمانان در آن شرکت می کردند. جابر نیز از جمله جوانانی بود که در بیشتر غزوه ها و سریه ها، همراه پیامبر بوده است.
البته در گزارشهای رسیده، تفاوت هایی در تعداد مغازی رسول خدا(ص) و تعداد جنگ هایی که جابر در آن حضور داشته، به چشم می خورد، به عنوان نمونه در معارف و معاریف از زبان جابر آمده: رسول اکرم(ص) خود شخصاً در 21 غزوه حضور داشت و من در 19 غزوه شرکت داشتم.
جابر برخلاف میل باطنی اش در دو غزوه بدر و احد حاضر نبود گرچه گاهی او را بدری گفته اند و حتی از خود او نقل شده که در غزوه بدر آب رسان بوده است. اما این قول صحیح نیست چرا که در نقل های مشهور و معتبر از خود جابر آمده که در جنگ بدر حضور نداشته است.
«پدرم مسئولیت خانه را به عهده ام گذاشت تا به امور خانه و کشاورزی رسیدگی کنم و خود در این دو غزه شرکت جست و در احد به شهادت رسید.» غزوه حمراء الاسد که در سال چهارم هجرت و در پی غزوه احد رخ داد، اولین تجربه جنگی جابر بود به فرموده پیامبر فقط شرکت کنندگان در غزوه احد اجازه همراهی با آن حضرت را در این مأموریت نظامی داشتند؛ اما جابر تنها کسی بود که به رغم غایب بودن در احد، در این جنگ شرکت کرد؛ زیرا رسول اکرم(ص) عذر وی را پذیرفت.
بعد از این جنگ، وی در غزوهها و وقایع بیشماری در کنار رسول خدا(ص) بود، مانند غزوه المریسیع، غزوه احزاب، غزوه بنی قریظه، صلح حدیبه، غزوه خیبر، عمره القضاء، سریه خبط، فتح مکه، محاصره طائف، غزوه تبوک، واقعه حجه الوداع و غدیر، با توجه به گزارش های مندرج در کتب مختلف، پیوند میان جابر و پیامبر(ص) محبت آمیز و دوستانه بوده به طوری که داستان هایی را در این زمینه نقل کرده اند مثل مهمان شدن پیامبر به دست جابر، عیادت پیامبر از جابر و نازل شده آیه کلاله(نساء 176) یا ماجرای پرداخت بدهکاری پدر شهید جابر و .... که در ادامه فقط به ذکر نمونه ای بسنده می شود.
جابر خود می گوید: در غزوه خندق، پیغمبر(ص) و اصحاب را که مشغول حفر خندق بودند دیدم که سخت گرسنه اند، نزد همسرم رفتم و ماجرا را با وی در میان نهادم. وی گفت: در خانه جز یک گوسفند و مقداری ذرت نداریم. گفتم همین را بپز و آماده کن. چون گوسفند پخته و نان آماده گشت به خدمت پیغمبر رفتم و عرض کردم: یا رسول الله غذایی فراهم شده بفرمایید میل کنید و هر که را خواستید با خود بیاورید. حضرت صدا زد که جابر شما را به طعام دعوت نموده. جابر وحشت زده به نزد همسر شد و او را گفت: آبرومان رفت. زن گفت: چرا؟ گفت: پیغمبر همه اصحاب را دعوت نمود. زن گفت: تو گفته بودی همه بیایند یا پیغمبر فرمود؟ جابر گفت: پیغمبر فرمود. زن گفت: پس خاطر جمع دار که او خود بهتر می داند.
چون حضرت تشریف آوردند فرمود: پوست ها را بگسترانید اصحاب پوست ها را که به منزله سفره بود در بیرون خانه بگستردند و فرمود: تعدادی ظرف و قدح جمع آوری نموده آماده کرد. آن گاه حضرت رو به جابر کرد و فرمود: غذا چه داری؟ جابر گوید: آنچه بود به خدمتش معروض داشتم. فرمود: پرده در بیاویز و ظرف نان و خورش را بپوشان و از زیر سرپوش، نان و خورش به من ده، من حسب دستور، نان و خورش از زیر سرپوش بیرون می آوردم و به دست حضرت می دادم تا همه اصحاب که سه هزار تن بودند، سیر شدند و خود با خانواده نیز خوردیم و به عده ای هدیه کردیم و تا چند روز از آن غذا می خوردیم.
این ماجرا به صورت دیگری نیز آمده که اگر چه اختلافاتی با مورد ذکر شده دارد، اما اصل ماجرا ثابت شده است.
همه این مطالب نشان می دهد که جابر از صحابی گرانقدر پیامبر(ص) بود و نزد ایشان جایگاهی رفیع داشت، چنانکه پیغمبر در مورد وی فرمودند: ای جابر! تو از ما هستی، خداوند دشمن بدارد کسی را که با تو دشمنی کند و دوست بدارد کسی را که با تو دوستی نماید.
جابر بعد از پیامبر(ص) در زمان خلفای راشدین و امامان معصوم(ع):
در مورد موضع جابر در برابر خلفا و تشیع وی، اختلافاتی به چشم می خورد. مثلاً کسی می نویسد: از موضع جابر درباره خلیفه اول سخنی در منابع نیامده است، احتمالاً او ابتدا با انصار و مهاجران در مدینه همراه بوده، اما پس از چندی با استناد به منابع شیعی، به طرفداران حضرت علی و اهل بیت(ع) پیوسته است.
ابن عساکر در کتاب خود آورده: در دوره خلفای راشدین، جابر بیشتر به فعالیت های علمی و تعلیمی می پرداخت و از امور سیاسی و نظامی دوری می جست. وی فقط در یک مأموریت جنگی شرکت کرد و آن نیز در آغاز فتوحات مسلمانان در دوره خلیفه اول بود.
جابر در گزارشی، از حضور خود در سپاه خالد بن ولید، که برای محاصره دمشق به کمک سپاه شام رفته بود سخن گفته است، اما معلوم نیست که آیا جابر در فتح عراق نیز همراه سپاه خالد بوده یا در منطقه دیگر به سپاه پیوسته است. در دانشنامه جهان اسلام آمده: جابر در زمان خلافت عمر بن خطاب، عریف بود. عریف، فردی از قبیله بود که خلیفه، وی را به ریاست قبیله یا طایفه منصوب می کرد و او رابط خلیفه و افراد قبیله به شمار می آمد.
در مورد فعالیت های جابر در زمان خلیفه سوم، اطلاع چندانی در دست نیست، تنها مطلبی که وارد شده گزارشی است از ابن شبه در کتاب تاریخ المدینه المنوره، وی می نویسد: در آخرین روزهای خلافت عثمان مصریان معترض راهی مدینه شدند. جابر نیز به فرمان خلیفه همراه پنجاه تن از انصار مأموریت یافت که با آنان صحبت کند و آنان را به دیار خود برگرداند.
با توجه به اینکه هیچ کدام از کتب فوق، به طور واضح موضع جابر را در قبال خلفا مشخص نکرده اند باید متذکر شد که کتبی نیز وجود دارد که با روایاتی، تشیع و وفاداری جابر را نسبت به اهل بیت(ع) مخصوصاً حضرت علی(ع) بیان کرده اند. مثلاً محمدی اشتهاردی در کتاب خود می نویسد: از گفتار و روش جابر و قرائن بسیار استفاده می شود که جابر بن عبدالله بن انصاری، بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) هیچ گاه به راه دیگران نرفت و با کمال شهامت در خط راستین اسلام، پابرجا ماند.
واثقی نیز جابر را جزو یاران صدیق حضرت علی(ع) معرفی می کند و وی در کتاب خود ضمن بیان چند روایت در این زمینه می نویسد: وی در جنگ هایی مثل جمل، صفین و نهروان در سپاه حضرت علی(ع) قرار داشت البته برخی کتاب ها نیز معتقدند گزارش شرکت جابر در این جنگ ها چندان مؤثق نیست. جابر بعد از درک حضور امام علی(ع)، در محضر امامان بعد تا امام باقر(ع) درس آموخته است در کتب مختلف از ارادت و محبت او نسبت به این بزرگواران سخن گفته اند.
اکثر منابع شیعی، جابر را نخستین زائر امام حسین(ع) در 20 صفر همان سال شهادت امام معرفی می کنند، آخرین امامی که جابر موفق به درک محضر او رشد، امام باقر(ع) بودند. جابر از زمان رسول خدا(ص) همچنان منتظر بود که این امام را زیارت کند، چرا که از ایشان شنیده بود «ای جابر! بعد از من عمر می کنی تا آن که فرزندی از اولاد من به دنیا آید که نام وی نام من است و علم را سخت می شکافد، پس چون او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان.»
شخصیت علمی جابر:
جابر از آن گروه صحابهای است که احادیث فراوانی از پیامبراکرم(ص) نقل کرده است از این رو او را حافظ سنت نبوی و مکثر در حدیث خوانده اند. از امام باقر(ع) درباره جابر سئوال شد: فرمود: «خدا رحمت کند جابر را، وی به مرتبه ای از فقه و دانش رسید که تأویل آیه « إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَادٍ» که مراد رجعت است، را می دانست».
همچنین آمده جابر مجلس درسی در مسجد نبوی داشت و از او کسب علم می کردند. در منابع روایی و سیره و تاریخ، به روایات جابر استناد بسیار شده و روایات وی مورد توجه مذاهب اسلامی بوده است جابر در حوزه احکام فقهی، صاحب رأی بوده و فتوا می داد. ذهبی نیز او را متجهد و فقیه خوانده است.
جابر علاوه بر روایت هایی که از پیامبر(ص) نقل کرده است از افرادی مانند امام علی(ع)، عماربن یاسر، معاذبن جبل، عمر، ابوبکر، طلحه و ... نیز روایاتی نقل کرده است در مورد اهتمام جابر به یادگیری و نشر احادیث نبوی همین مطلب کافی است که او برای شنیدن حدیثی از پیامبر(ص)، از مدینه به مصر حرکت کرد یا برخی منابع نوشته اند به شام سفر کرد.
از جابر افراد فراوانی روایت نقل کرده اند که معروف ترین آنها: ابوحمزه ثمالی، ابوالزیبر، معاویه بن عمار، عمر بن شمر و جابربن یزید جعفی و ... هستند و همچنین از امامان شیعه، امام باقر(ع) و نیز امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) به نقل از امام باقر(ع)، چند حدیث نبوی از جابربن عبدالله نقل کرده اد.
رحلت جابر
جابر در پایان عمر خود، یک سال در جوار خانه خدا در مکه زیست او در اواخر عمر نابینا شد و سپس در گذشت. رجالیان و مورخان، سال وفات جابر را به تفاوت نقل کرده اند و در این باره این اقوال اظهار شده است: سال 73 هجری، 74 هجری، 76 هجری، 77 هجری و 78 هجری.
برخی منابع نوشته اند: حجاج بن یوسف ثقفی بر او نماز خواند و بعضی دیگر ایان بن عثمان را نام می برند. در مورد قبر جابر نیز چند قول وجود دارد، مثل بقیع، قبرستان طایفه «بنی سلمه» یا قبرستان غرب مدینه.
احادیث مستند جابر، که از طریق منابع روایی اهل سنت نقل شده است، به 1540 حدیث می رسد که بخاری و مسلم در نقل 58 حدیث آن اتفاق دارند. احمد بن حنبل روایات جابر را در مسند خود گردآورده است. نسخه خطی مسند جابربن عبدالله به روایت ابوعبدالرحمان عبدالله ابن احمد بن محمد بن حنبل در خزانه الرباط (در مغرب) موجود است که احتمالاً همان روایات جابر در مسند احمد بن حنبل است.
مهمترین اثری که از جابر در منابع یاد شده صحیفه اوست این صحیفه را که نمونه ای از کهن ترین صورت های تدوین حدیث است، سلیمان بن قیس یشکری گردآوری کرده، اما به سبب درگذشت زود هنگام سلیمان راویان دیگر بدون قرائت و سماع از متن صحیفه نقل کرده اند. در کتاب جابربن عبدالله انصاری: حیاته و مسنده، نوشته حسین واثقی نیز روایات جابر از منابع روایی شیعه گردآوری و نگاشته شده است.
اگر چه در منابع مختلف در مورد موضع جابر در برابر خلفا و امامان(ع) موارد ضد و نقیضی ارائه شده است اما باید در نظر داشت که وثاقت جابر در منابع شیعی به شدت تأکید شده است همچنین باید توجه داشت که روایات جابر بیشتر درباره اهل بیت(ع) و شأن و مقام آنان است حتی در کتب مختلف آمده که ایشان صاحب فتوا بوده و روایات فقهی زیادی نیز از ایشان رسیده است.
پی نوشت:
* دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآنی
مجله دانشجویی جوهره وحی؛ شماره 38؛ بهار و تابستان 92؛ صفحه 27