سجده بر آستان جانان در گوشه خیابان + عکس
اما بعضیها هم هستن که وقتی خدا صداشون میکنه کار، درس و پول رو کنار میزارن تا دلشون رو جلا بدن، مثل پیرمردی که به محض شنیدن صدای اذان مهرش رو از جیب درآورد و کنار فرغون میوهاش ایستاد و نماز اقامه کرد.
به سمتش رفتم، فرغونی کوچک با مقدار کمی میوه به چشم میخورد، اما پیرمرد با جورابهایی که دیگه جایی برای وصله و پینه نداشت چنان سجده بر خاک گذاشته بود و شکر خدا میکرد که گویی از مال و مکنت دنیا بینیاز شده.
برای اینکه رمز رضایتش را بدانم به سمتش رفتم و چند دقیقهای مهمان دل آبی و آسمانیش شدم، پیرمرد که ۸۰ ساله بود و سه دختر و ۱۵ نوه و نتیجه داشت گفت: روزی ۱۵ کیلو میوه بیشتر برای فروش نمیارم، چون میدان اصلی میوه به این میزان میوه بهم نمیفروشه و کرایه بار هم برام زیاد میشه، مجبورم همین مقدار رو هم با قیمت بیشتر و سود کمتر از مغازه دارها بخرم. اما گل بار رو جدا میکنم که جنس خوب دست مردم بدم.
هر چه از دوست رسد نیکوست
وقتی ازش پرسیدم که سود حاصل از فروش ۱۵ کیلو میوه پاسخ گوی نیاز و خرج روزانه شما هست یا نه گفت: توقعی از دنیا ندارم، با کم و کاستیهایش همیشه ساختیم و شاکر بودم. بعد خیلی آروم زیر لب زمرمه کرد: «هر چه از دوست رسد نیکوست.»
به قیمتها به نسبت بار میوهای که عرضه کرده نگاه میکنم، منصفانه به نظر میآمد. وقتی از نحوه قیمتگذاری میوهها ازش پرسیدم گفت: قیمت مغازه دارها خیلی بالا و پایین میشه، من میوه را سوا میکنم و سعی میکنم حلال واری نسبت به قیمت خریدم، قیمت روشون بزارم که یه وقت نتیجه فروشندگی زیر آفتاب برام کسب درآمد حرام نباشه.
پیرمرد با دقت میوهها رو برای خریدارها وزن میکرد وانقدر از ترازوش مطمئن بود که به خریدارها میگفت اگر میخواهید مطمئن بشید برید و بدید این مغازه شیرینی فروشی کناری که به من اجازه داده بساط کنم براتون وزنش کنه. گویا مغازه کناری هم با پیرمرد حسابی رفیق شده بود و کمکش میکرد که مردم از ترازوش مطمئن باشن.
![سجده بر آستان جانان در گوشه خیابان + عکس سجده بر آستان جانان در گوشه خیابان + عکس](/files/fa/news/1395/3/24/261978_757.jpg)
تن سالم و بچههای صالح؛ برکت رزق حلال
ترازوش رو مدام چک میکرد تا شامل حال کم فروشا نشه و میگفت: من تابستانها زیر آفتاب ۴۰ درجه میام و میوه میدم دست مردم و تا زمانی که مطمئن نشم که میزان و قیمت عادلانه است میوه رو به مشتری تحویل نمیدم. همین مال حلال باعث شده که همیشه تن سلامت و بچههای صالح داشته باشم. اینا همه از برکت رزق حلاله.
![سجده بر آستان جانان در گوشه خیابان + عکس سجده بر آستان جانان در گوشه خیابان + عکس](/files/fa/news/1395/3/24/261979_532.jpg)
پیرمرد روزه بود و میگفت: وقتی تن سالم دارم چرا روزه نگیرم. خجالت میکشم از اینکه خدا نعمت سلامتی بهم داده باشه و عذر بیهوده برای روزه گرفتن بیارم.
از پیرمرد روزهدار در ظهر رمضان خداحافظی کردم و رفتم اما هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بودم که چشمم به جوانی افتاد که با ظاهری غیرمتعارف با سیگاری بر لب از ماشینی گران قیمت پیاده شد. خندهای ته دلم جا گرفت و با خودم فکر کردم چی شده که اون پیرمرد تمام داراییش از دنیا میشه یک فرغون با ۱۵ کیلو میوه، ولی سر به سجده خدا گذاشته و توی گرمای تابستان با کهولت سن روزه داری میکنه ولی دیگری با نیروی جوونی و با انبوهی از مال دنیا راه دیگهای رو انتخاب کرده.
قضاوت درمورد آدمها رو به عهده خدا گذاشتم، اما امروز خیلیها هستند که توان روزهداری را به واسطه انواع مریضی و استفاده از داروهای مختلف ندارند، اما به عشق روزه داری، حداقل سعی میکنند در رفتار و کردار مواظبت بیشتری از خود داشته باشند تا اگر از قافله روزه داری ظاهری جا ماندند لااقل جزو روزه داران باطنی باشند.
گروه دیگری هم هستند که از اذان صبح تا اذان مغرب چیزی نمیخورند اما از گفتار و کردار خود مواظب نمیکنند و گویا فراموش کردند که روزهداری به نخوردن و نیاشامیدن محدود نمیشود.
در این میان هستند گروه دیگری که روزه نمیگیرند و معتقدند نخوردن و نیاشامیدن دلیل روزه بودن نیست و انسانیت در این امور خلاصه نمیشود، اما ادعای آنان نیز فقط در سخن باقی میماند و در عمل چیزی از مراقبت از گفتار و رفتار دیده نمیشود. گویا انسانیت و دل پاک بازیچهای برای دل بهانه جوی آنان شده است.
ای کاش همه از پیرمرد میوه فروش بیاموزیم که روزه زکات سلامتی است و به بستن لب از خوراکیها محدود نمیشه، بلکه اگر دل را در طول سال پاک کرده باشیم، خود در اقیانوس رحمت خداوند غوطه ور ودر برابر گشنگی و تشنگی توانی عاشقانه کسب میکند.
/1102101305