حجت الاسلام پناهیان: محبت به خدا و ائمه(ع) ریشه در فطرت انسان دارد + گزارش تصویری

کد خبر: 55281
من و شما محبتمان را به خدا قدیمی ببینیم. وقتی به این محبت برسیم در واقع نیاز خودمان را پاسخ می دهیم و هر چه جلوتر برویم بدهکارتر می شویم، یک اثر اجتماعی اش این است که وقتی گناهکار ببینیم با او با مهربانی و ترحم برخورد می کنیم نه با تکبر و غرور.

وارث: مراسم شب دوازدهم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مداحی حاج سید مهدی حسینی در مسجد امام صادق (ع) برگزار شد.


در ادامه ی خبر متن سخنان حجت الاسلام پناهیان را می خوانید:

حجت الاسلام پناهیان:


محبت خوب، ازلی و ابدی

یکی از ویژگی های محبت خوب این است که ابدی و ازلی است. نمی شود انسان بگوید من می خواهم چند روزی را عاشقانه زندگی کنم و بعد از آن عشقم نابود شود. نابود شدن یک محبت گاهی نابود شدن خود انسان است. فطرتاً هم وقتی انسان به خود رجوع می کند می بیند نیاز به محبت ابدی دارد.

مختصات دیگر این محبت این است که باید شدید باشد. محبت برای انسان وقتی زیباست که همانطور که ابدی باید باشد، ازلی هم باید باشد، محبت به خدا که مصداق محبت خوبی است، یک محبت قدیمی در انسان است، بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند. در واقع ما از خدا جدا شده ایم و می خواهیم به خدا برگردیم. این سرگشتگی و بی قراری ما به این دلیل است که از علاقه ی خودمان جدا شده ایم. قدمی نه به معنایی که در علم کلام وجود دارد.

2 نگاه در اینجا وجود دارد. یک اینکه بگوئیم این علاقه در وجود ما قدیمی است و با رسیدن به آن چیز جدیدی بدست نمی آوریم و دوم اینکه بگوئیم هر کس می خواهد برود به خدا علاقه مند بشود و تازه می رود با آگاهی، شناخت و سلیقه اش آن را انتخاب می کند.

اساسا وقتی انسان را مورد مطالعه قرار می دهند، می بینند برای انسان بدیهی است که یک علاقه ای که داشته و به دنبالش می گردد شیرین تر است از چیزی است که بخواهد با آن آشنا شود.

یک محبت خوب محبتی است که انسان از قدیم در دلش داشته باشد و روز به روز زیادتر، جدیدتر، قابل وصال بی پایان تر باشد. این ترقی از انسان نجات بخش، آرامش بخش است. ما را خداوند متعال ابتدائاً با محبت خودش آفریده و با علاقه مند شدن شروع به کشف محبت قبلی خواهیم کرد.

فایده ی محبت به خدا، به سادگی نمی توان اظهار بی دینی نمود

فایده ی این نگاه این است که کسی نمی تواند به سادگی بگوید من سلیقه ام نیست که این دین را داشته باشم، معلوم می شود که او یک ضرری به خودش رسانده. به خاطر همین در قرآن کافران این قدر مورد مذمت قرار گرفته اند.

یکی دیگر از فواید این نگاه این است که ما این علاقه را در خودمان ایجاد نمی کنیم بلکه علاقه ی قدیمی را در خودمان کشف می کنیم، در آن صورت وقتی مومنین با خدا ارتباط برقرار می کنند دیگر عجب و غرور پیدا نمی کنند. شما اگر بدانید این محبت و علاقه پاسخی به نیاز شخصی شما بوده است هر چه دین دارتر و نزدیک تر بشوی از خدا ممنون تر می شوی، به خدا بدهکارتر می شوی. کسانی که خدا به آنها ثروت یا نعمت بیشتری داده است به خدا مدیون تر و بدهکارتر هستند. کسی که خدا نعمت محبت را به آنها داده است از همه بدهکارتر می شوند و خیلی بیشتر درب خانه ی خدا می رود و از او بیشتر تشکر می کند.

اگر کسی که به خدا علاقه مندتر می شود، هنر نکرده است و پاسخی به نیاز خودش داده است. خدا دوستان خودش را تحویل می گیرد اما ما نباید عجب پیدا کنیم.

اگر به خدا علاقه مند نشدیم حتما خودمان را خراب کرده ایم، اگر علاقه من نشدیم و دین دار هم نشدیم یعنی باز هم خودمان را خراب کرده ایم.

بالاترین شخصیت عالم امکان حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله این همه عبادت می کردند، یا حضرت امیرالمومنین علیه السلام وقنی مردم از شدت عبادات ایشان تعجب می کردند می فرمود: من به اندازه رسول خدا صلی الله علیه و آله عبادت کردم؟ امام سجاد علیه السلام پاهایشان ورم کرده بود با اینحا می فرمود: من از جدم کمتر عبادت کرده ام.

یا وقتی مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفتند خدا که این همه به شما لطف کرده، حضرت می فرمود: من هر قدر عبادت کنم تا تشکر کنم نمی توانم. واقعا خودشان را بدهکار می دیدند.

من و شما محبتمان را به خدا قدیمی ببینیم. وقتی به این محبت برسیم در واقع نیاز خودمان را پاسخ می دهیم و هر چه جلوتر برویم بدهکارتر می شویم، یک اثر اجتماعی اش این است که وقتی گناهکار ببینیم با او با مهربانی و ترحم برخورد می کنیم نه با تکبر و غرور، می گوئیم خدایا راه را برای او هم باز کن، به او هم رحم کن. انسان دوست دارد همه را هم ببرد. وقتی دست کسی را بگیرند و با پارتی بازی به جلو ببرند واقعا دلش برای بقیه می سوزد. شهدا و اولیای خدا به همین دلیل شفاعت می کنند می گویند خدایا هر چه بوده لطف تو بوده است.

اگر همه چیز را لطف خدا ببینیم نه زحمت خودش، نسبت به دیگران خیلی مهربان می شود لازم باشد با کفار می جنگد اما دلش برای آنها می سوزد.

کو این فرهنگ در جامعه ی ما که دستورات واجب الهی را محبت بیشتر خدا به خودمان ببینیم. می گویند خدا چه نیازی به نماز ما دارد؟ بنده ی خدا، او دارد به تو لطف می کند و اگر واجب کرده اصراری برای سعادت توست. دیدید بعد از نماز تعقیبات به جا می آورند، برای اینکه بدهی شان را با خدا صاف کنند. در روایات آمده است که اگر تعقیبات نماز را نخوانی ممکن است نمازت قبول نشود.

محبت خوب، نیاز به کشف شدن دارد

محبت خوب، محبتی است که از قبل داشته باشیم و فقط آن را کشف کنیم. آدم به خودشکوفایی می رسد. شکوفته شدن استعدادها کلمه ای است که در دنیا همه آنرا دوست دارند. انسان ها در جوانی و نوجوانی به فکر کشف استعدادهای خودشان هستند و اگر کسی نتواند استعدادش را کشف کند خیلی از نظر روحی لطمه می خورد.

دین و معنوی شکوفایی استعدادها می شود. یک محبت خوب، محبت جدید نیست و قدیم است که مصداقش هم محبت خدا می شود. پس وقتی دینداری می کنیم به هرچه دلمان می خواهد رسیده ایم.

الان مردم جهان را با "دلم می خواهد" فریب می دهند و می گویند: برو راحت باش و هرچه دلت می خواهد. آن بدبخت هم به دنبال دل بخواهش می رود اما آنهایی که مربوط به شکم و دامن است. اصلا خدا انسان را ساخته است که به دنبال چیزهایی که دلت می خواهد بروی، اما دلت خیلی چیزها می خواهد تو می توانی به یک دل بخواهی عمیق در وجود خودت پی ببری که دل خواه های دیگر برایت رنگ ببازد.

چرا توانستند بشر را گمراه کنند؟ با یک حرف خوب! یک حرف عرفانی و الهی! "هر چه دلت بخواهد". خدا هم همین را گفته بود اما خدا گفته بود همه ی دلت را ببین! تو دلت غذا خوردن می خواهد اما عاشق شدن هم می خواهد. تو به یک عشق ایدی و ازلی بیشتر آتش می گیری تا چیزهای دیگر! در دل ما خواسته های متعددی هست. انسان وقتی عقل، وجدان و خودآگاهی داشته باشد می فهمد عشق بازی با خدا را بیشتر می خواهد، دین هم می گوید پس برو دنبال همان.

دین می گوید: تو خودت باش! همان جایی که هستی بهترین جاست. ان الانسان فی احسن تقویم1؛ تو را در بهترین حالت آفریدیم.

چرا عرفا این قدر دنبال فطرت می روند؟ چون تمام کائنات به خدمت انسان می آید. دین خیلی به انسان احترام گذاشته. اینگونه که بشود دعای امیرالمومنین علیه السلام معنا پیدا می کند: ظلمت نفسی2؛ من خودم را زدم, علیه خودم اقدام کردم و به دنبال چیزهایی که دوست داشتم نرفتم.

پایه ی عرفان خودشناسی است. در علوم عرفانی اکثر مباحث خودشناسی است یعنی دائما از خود به خدا رسیدن است. حتی علاقه به اولیای خدا هم فطری است، فرموده اند: شیعتنا منا، خلقوا من طینتنا3؛ شیعیان ما از گل ما آفریده شده اند.

اگر محبت قدیمی باشد مال خودمان می بینیم و می گوئیم به انچه خواستیم رسیدیم. به خودتان رجوع کنید دوست دارید این عشق چگونه باشد؟ به نفع شما یا ضرر شما؟ اگر بگوئید: "به نفعم تمام شود" می گوئیم نمی شود معنای عشق از خودگذشتگی است. اگر بگوئیم به ضرر ما تمام شود. یک طرف دلت ناراضی است و می گوید چرا؟ مگر بد کاری کردم که عاشق شدم؟ آیا ممکن است هم از منافعت بگذری و همیشه به نفعت باشد و از عاشقی تو چیزی کم نشود؟ اگر چنین شود خیلی عالی است.

انسان باید به خودش مراجعه کند ببیند چه عشقی می خواهد؟ دنبال یک محبت شدید بگردیم، تقاضایمان از خدا و خودمان بیشتر شود که به اینجا برسیم. زندگی بدون محبت سخت است.

مختصات محبت به خدا، شدید، دائمی و روبه رشد

آیا می شود انسان هم محبوب باشد و هم عاشق؟ بله می شود و امکانش هست. یک محبت، خوب محبتی است که قابل وصال باشد، وصالش دائمی باشد، قطع نشود. روز به روز این محبت شدیدتر شود. اینکه گفته اند خودشناسی پرسودترین شناسی هاست، با فایده ترین معرفت است. اینکه آدم ببیند چه می خواهد. بعد می توانیم بگوئیم ما خدا را می خواهیم. اگر با معرفت به نفس و با شناخت جزئیات بیشتر به سمت خدا برویم می بینیم خدا همه ی این جوابها را داده است. باید دردمند بشویم و بعد خدا جواب همه ی دردهای ما باشد. با بی دردی نمی شود رفت خدا را دریافت کرد.

محبت ائمه علیهم السلام در فطرت هر انسانی وجود دارد

یکی از محبت هایی که در وجود انسان هست و غالبا انسانها از آن غافل هستند محبت به مولاست. انسان در این دنیا بی پناه است. ائمه ی هدی علیهم السلام نقش تکیه گاه، برنده ی انسان به سوی خدا، شفاعت کننده برای انسان دارند. در قلب انسان جایگاه خاصی دارند. بنده ای که بدون امام رشد کرده باشد همه می گویند یک خلائی دارد. آن تعلق مرموز و پر از رمز و راز به امام یک امر فطری است. هر کسی سرگشته ی امام خودش است و در وجود انسان قرار داده شده است و از قبل در انسان نهاده شده است.

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: کسی که مرا بیشتر از خودش دوست نداشته باشد، ایمان ندارد. سینه ی هر کسی را بشکافی می بینی! چیز جدید نیست انسان دوست دارد فدای امامش شود. سلمان فارسی، ابوذر دنبال چه کسی بودند تا پیامبر صلی الله علیه و آله دیدند عاشقش شدند.

یک گزارش از تاریخ اسلام را مرور کنید می بینید که که مهمترین علامت افرادی که به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آوردند این بود که به یکباره محبت شدیدی از پیامبر صلی الله علیه و آله در قلبشان احساس کرده بودند.

حال چرا ما به ذکر مصیبت و روضه می پردازیم؟ چون امام ما را کتک زدند و مظلوم واقع شده است. مثل اینکه مادر یا پدر شخصی را کتک زده باشند و با مظلومیت از دنیا رفته باشند این بچه آن را دیرتر فراموش می کند یا اصلا فراموش نمی کند.

علاقه ی ما به ائمه علیهم السلام بیشتر از پدر و مادر است، بعد این شخصیت مظلوم واقع شده است معلوم است نمی تواند فراموش کند. حال یک پدیده ای بالاتر از فرزند و پدر و مادر در حیات بشر وجود دارد، اگر کسی این محبت را درک کند تا بگویند حسین فاطمه را در کربلا محاصره کردند سری آتش می گیرد و غلیان محبت در دلش شروع می شود خیلی طبیعی است یک مکانیسم عادی در فطرت بشر است، اینها سلیقه ای، انتخاب و یا فرهنگ ما نیست.

برخی ها فکر میکنند عزاداری فرهنگ ماست، این طور نیست، آیا فرهنگ ماست که مادر در غم از دست دادن فرزندش گریه کند؟ این فرهنگ همه ی جهانیان و برای همه ی بشریت است. کسانی که برای امام مظلومشان گریه نمی کنند، یعنی فطرتشان شکوفا نشده، استعدادشان شکوفا نشده.

خواهش میکنم در فطرت خودتان مطالعه کنید وقتی می روید کنار ضریح اباعبدالله علیه السلام مثل بچه ای که به آغوش پدرش رفته باشد گریه می کنید. دین و معنویت اینجاست. محبت امام حسین علیه السلام را به دست نمی آوریم بلکه در خودمان آن را کشف می کنیم. خیلی شرمنده می شویم و همیشه می خواهیم کاری برای ایشان بکنیم. نگذاریم روز قیامت این محبت را پیدا کنیم و بفهمیم چقدر از این محبت دور افتاده ایم.

حجت الاسلام پناهیان:

پی نوشت:

1- سوره تین آیه 4.

2- مفاتیح الجنان، دعای کمیل

3- محمد باقر مجلسى, بحارالانوار, ج 53, ص 302.