ادله وجوب تأخیر نماز از اول وقت برای صاحبان عذر
«... یجب تأخیرالصلاة عن اول وقتها لذویالاعذار مع رجاء زوالها أو احتماله فی آخرالوقت، ما عدا التیمم کما مر هنا و فی بابه، و کذا یجبالتأخیر لتحصیلالمقدمات الغیرالحاصلة کالطهارة والستر و غیرهما...» ....
«... یجب تأخیرالصلاة عن اول وقتها لذویالاعذار مع رجاء زوالها أو احتماله فی آخرالوقت، ما عدا التیمم کما مر هنا و فی بابه، و کذا یجبالتأخیر لتحصیلالمقدمات الغیرالحاصلة کالطهارة والستر و غیرهما...» (عروةالوثقی/1 /527)
صاحب العروة قدسسره در مسأله پانزده، مطالبی فرموده است که بعضی از آن مطالب، سنگین است و احتیاج به تحقیق دارد.
میفرماید: واجب است صاحبالاعذار که محتمل است عذرشان تا آخر وقت مرتفع بشود صلاة را به آخر وقت تأخیر بیندازند. الا آن شخصی که عذر از طهارت مائیه دارد، که تأخیر بر او واجب نیست، حتی اگر بعداً عذرش برطرف شد، صلاتی را که [با تیمم] اتیان کرده مجزی است. سابقاً هم به این فتوا دادیم. در باب تیمم با وجود اینکه احتمال میدهد در آخر وقت آب پیدا میشود و عذر مرتفع میشود، میتواند صلاة را در اول وقت بخواند و بعد که عذر منتفی شد، صلاة صحیح است.
وظیفه مکلف در خطاباتِ ادله مأمورٌبه اضطراری
قاعده این است که ظاهر خطابات ادله مأموربه اضطراری میگوید، کسی که از مأموربه اختیاری معذور است، او وظیفهاش این است که صلاة اضطراری را اتیان کند. میدانید که در صلاة اختیاری طبیعی الصلاة بینالحدین مطلوب است. یعنی مابین زوال شمس و غروب شمس، صرف وجود طبیعی، صلاة ظهر و عصر مطلوب و متعلّق تکلیف است. بدانجهت کسی که مابینالحدین بتواند صرفالوجود را اتیان کند، او مکلف است که آن صرفالوجود را اتیان کند. ولو در اول هم متمکن نباشد و در بینالحدین به صرفالوجود متمکن شود. ظاهر ادله اضطراری این است کسی که به آن صرفالوجود متمکن نشد، او صلاة مأموربه عذری، یعنی اضطراری را اتیان میکند. علی هذاالاساس گفتیم: اگر دلیل خاصی قائم نشود، مثلاً انسان در اول وقت، معذور است و نمیتواند ایستاده نماز بخواند، این شخص در اول وقت نمیتواند نمازش را نشسته بخواند، حتی اگر این شخص یقین داشته که پایش درست شدنی نیست، یعنی اگر در اول وقت نماز را نشسته خواند، در آخر وقت متمکن شد، باید صلاتش را اعاده کند. چون ظاهر خطاب مأموربه اضطراری وقتی است که از صرفالوجود اختیاری متمکن نباشد. این قاعده اولیه است. اگر یک جا دلیلی بر خلاف این قائم شد، ملتزم میشویم. میگوییم: اینجا دلیل به اجزاء داریم، کأنّ صاحبالعروه قدسسره این تیمم را که استثنا فرموده است، معنایش این است که میخواهد بفرماید: تیمم از این قاعده استثناء شده است. کأنّ در تیمم دلیل خاصی است که نماز مجزی است.
ما حرفی با صاحب عروه قدسسره داریم، میگوییم: عقل نمیگوید: تأخیر بینداز، استصحاب میگوید: لاتنقضالیقین بالشک» الآن که متمکن از صلاة معالقیام نیست، این عدم تمکن میماند، میماند تا غروب. استصحاب میگوید: تو متمکن از صلاة اختیاری نمیشوی، وقتی که اینجور شد الان بلند میشوم میخوانم. منتها این حکم ظاهری است، بعد اگر کشف خلاف شد، تمکن پیدا کردم، مأموربه ظاهری مجزی از مأموربه واقعی نیست، باید صلاة را اعاده کرد. در جایی که احتمال بقای عذر میدهم میخوانم، ولکن این خواندن حکم ظاهری است، بعد اگر کشف خلاف شد معلوم شد که این استصحاب، مطابق با واقع نبود، مأموربه ظاهری است. چون چنین صلاتی مبتنی بر حکم ظاهری است. صغرایش به حکم ظاهری ثابت شده است که متمکن نیستم. نتیجه هم تابع اخس مقدمتین است. نتیجه این است که صلاة عذری که بر من واجب است را اتیان کنم، حکم ظاهری است. بعد که کشف خلاف شد مجزی نمیشود.
جمع عرفی بین روایات در استثناء تیمم
در تیمم، سه طایفه از روایات وارد شده است. یک طایفه از روایات این است اگر اول وقت فاقدالماء بود، صلاتش را با تیمم خواند، بعد آب پیدا شد، صلاتش اعاده ندارد. (وسایلالشیعه/3/366/ح1) یک روایاتی هم دارد: کسی که در اول وقت صلاة را با تیمم اتیان کرد، بعد آب پیدا کرد، «توضأ و اعاد» وضو میگیرد یا غسل میکند و اعاده صلاة میکند. (وسایلالشیعه/3/368/ح8) این دو تا روایت است. بعضیها مثل صاحب العروه قدسسره این دو طایفه را جمع عرفی کرده، فرموده است: به اینکه اعاده مستحب است، آنجایی که انسان با تیمم نماز را میخواند، روایات مطلق است، احتمال وجدان آب بدهید و با تیمم نماز بخوانید، اعاده نمیخواهد. آن روایتی که میگوید: اعاده کن، آنرا حمل بر استحباب کرده است. نتیجه چه میشود؟ این میشود که در تیمم، تأخیر به آخر وقت واجب نیست، حتی بعد اگر واجد الماء هم شد اعاده نمیخواهد. جماعتی مثل صاحب عروه اینطور جمع کردهاند. (موسوعة الامامالخویی/10/ 326)
جماعتی هم به آن نحوی که ما حساب کردیم جمع کردهاند. اما گفتیم این دو روایت یکی که میگوید: اعاده نکن، دیگری میگوید: اعاده بکن، اگر فقط همین دوتا بودند، نتیجهاش حمل بر استحباب بود، ولکن در بین، طایفه ثالثه است. در آن طایفه ثالثه امام علیهالسلام تعلیل کرده و امر به تأخیر تیمم کرده است و علت تأخیر را بیان فرموده است.
یکی از اینها صحیحه محمدبن مسلم (وسایلالشیعه/3/384/ح1) است: «محمدبن یعقوب عن محمدبن یحیی، عن محمدبن الحسین» ابیالخطاب «عن صفوان، عن العلاء»بن رزین «عن محمدبن مسلم عن ابیعبدالله علیهالسلام، قال: سمعته یقول: اذا لم تجد ماءً و اردتالتیمم فأخّرالتیمم الی آخرالوقت» چرا؟ «فاذا فاتک الماء لم تفتک الارض». اگر آخر وقت هم آب پیدا نکردی، ولی زمین که فوت نمیشود، تیمم میتوانی بکنی.
میشود گفت: این روایت، مختص است به آنجایی است که انسان احتمال میدهد که متمکن از آب شود، و الا این تعلیل اینجا نمیآید. اگر متمکن نشدی از آب، زمین فوت نمیشود، این در صورت احتمال است. «فأخر» هم ظاهرش حکم تکلیفی نیست، ارشادی است که در این صورت طهارت مائیه شرط است. «فأخرالتیمم» به جهت اینکه تیمم فایده ندارد، وضو شرط است در صورتی که اگر آب پیدا بشود. لذا گفتیم: در این صورت آن روایاتی که مطلق «اعد» دارد، حمل میکنیم به آنجایی که احتمال ظفر به آب میداد و آب هم پیدا شد، در آن صورت، صلاتش باطل است باید اعاده کند. اما در آن مواردی که احتمال ظفر و رجاء به آب نداشت، آب پیدا شد یا نشد، اعاده نمیخواهد. و آن روایتی که میگوید: «لاتعد» شاهد جمع میشود، برای آن کسی که احتمال نمیدهد که آب پیدا بشود او اعاده نمیخواهد، چون این تعلیل آنجا را نمیگیرد. در هر جایی که این تعلیل راه دارد، ارشاد به این است که این شرط است. بدانجهت گفتیم: این روایت شاهدالجمع است، نوبت به حمل به استحباب نمیرسد.
صاحب عروه فرمود: اتیان کردن مأموربه عذری در اول وقت ـ جایز نیست، باید در سایر اعذار تأخیر بیندازد مگر در تیمم، که صاحب عروه در تیمم فرمود: میتواند مأموربه اضطراری، صلاة معالتیمم را اتیان کند، ولو فیما بعد هم احتمال میدهد که آب پیدا شود میتواند اتیان کند. لکن بعض فحول (طابثراه) فرموده است: مطلب علیالعکس است. (موسوعة الامام الخویی/10/330 و ج11/317) یعنی در صورتی که در باب تیمم احتمال بدهد که در آخر وقت آب پیدا میکند و متمکن میشود باید صلاة را تأخیر بیندازد، و اما اگر احتمال نمیدهد، میتواند صلاة را با تیمم بخواند. اما در اعذار دیگری میتواند صلاة عذری را در اول وقت اتیان کند. غایةالامر در مورد آب اگر به استصحاب بقای عذری، اتیان کرد، در آخر وقت عذری مرتفع شد، باید اعاده کند. ولکن در باب تیمم، اگر بقای عذری را احتمال بدهد و آب پیدا نکند و متمکن نشود، و احتمال هم میدهیم که متمکن شود، نمیتواند تیمم کند. ما گفتیم: میتواند بکند، منتها اگر کشف خلاف شد، صلاة را با وضو اعاده کند.
این فرمایش ایشان مبتنی است بر آنچه وارد شده است «لیس ینبغی لأحد ان یتیمم الا فی آخرالوقت» (وسایلالشیعه /3/382/ح3) ایشان این لیس را به حکم تکلیفی حمل فرموده است. فرموده: معنایش این است که واجب است بر این شخص صلاتش به آخر وقت بماند «فإذا فاتکالماء لم تفتکالارض» (وسایلالشیعه/3/384/ح1) زمین از او فوت نمیشود. یعنی کسی که احتمال میدهد در آخر وقت آب پیدا میکند، باید تیمم را آخر وقت بیندازد، تیمم مشروع نیست. اما اگر احتمال نداد، مأیوس شد، یا علم وجدانی داشت که پیدا نمیشود، میتواند با تیمم اتیان کند. کأنّ در مانحن فیه استصحاب بقای عذر و عدم وجدانالماء که در سایر اعذار جاری میشد و حکم ظاهری درست میکرد، این در باب تیمم نیست. در باب تیمم شارع امر به تأخیر کرده است.
لکن ما نمیتوانیم این حرف را قبول کنیم، به آن معنایی که عرض کردم، ظاهر اینکه تیمم را تأخیر بیندازد، تعلیل میکند «ان فاتهالماء لم تفتهالارض» این ارشاد به شرطیت طهارت مائیه است، که در حق این شخص، اگر آب پیدا کرد و متمکن از وضو شد ولو در آخر وقت، طهارت مائیه شرط است، این حکم تکلیفی نیست، مثل اینکه واجب است انسان میت را تجهیز و دفن کند، یا واجب است دینش را ادا کند و یا شرعاً صلاتش را به آخر وقت بیندازد،یکی از تکالیف نفسیه است، اینجور نیست؛ زیرا تعلیل میفرماید: «ان فاتهالماء لم تفتهالارض» این تعلیل، تعلیل حکم ارشادی است. یعنی اگر این شخص آب داشته باشد، ولو در آخر وقت، وظیفهاش صلاة مع الطهارةالمائیه است، وقتی که معنایش اینجور شد، این مثل سایر اعذار میشود. اگر احتمال داد وجودالماء و تمکن را، و صلاة را با تیمم به استصحاب عذر، یا لاحتمال بقاءالعذر، اتیان میکرد ـ حتی اگر کسی گفت: استصحاب هم در امور استقبالیه حجت نیست، ـ به احتمال اینکه تا آخر وقت آب پیدا نشود و پیدا هم نشد، صلاتش صحیح است. این تعلیل حکم ارشادی است و طهارت قید است. همانطوری که شارع میفرماید: «إذا قمتم إلىالصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم» (مائده/6) ارشادی است بر اینکه وضو شرط صلاة است، این هم ارشادی بر این است که این شخص که احتمال میدهد اگر متمکن از غسل یا وضو بشود، آن طهارت مائیه، شرطش میباشد. زیرا حکم، یا تکلیفی میشود یا ارشادی، میگوییم این تعلق حکم تکلیفی نیست که واجب است انسان تکلیفاً تیمم را به آخر بیندازد.
وجوب تأخیر نماز در صورت فقد شرایط
صاحب العروه میفرماید: یکی از آن موارد در جایی است که انسان در اول وقت آن شرایطی که در صلاة معتبر و لازم است، آنها را فاقد باشد، باید آنها را تحصیل کند. مثل اینکه باید برود آب از چاه بیاورد و وضو بگیرد، در سفر است، ثوبهایش نجس است باید اینها را بشوید تا پاک شوند و صلاة را اتیان کند، برود حمام برگردد و غسل کند، هوا هم سرد است معلوم است که در این موارد خواندن صلاة در اول وقت جایز نیست. نه اینکه حرام است، یعنی مجزی نیست. چون شارع صلاة را با قیود خواسته است، مع طهارةالثوب والبدن خواسته است، مع طهارةالحدثیة خواسته است، مع طهارةالمائیه خواسته است از کسی که متمکن است. این هم متمکن است و لکن تحصیلش زمان میخواهد. اینها را باید تحصیل کرد، باید صلاة را تأخیر بیندازد. این «باید» حکم شرعی نیست. این «باید» حکم عقل است. عقل میگوید: تو متمکن به مأموربه هستی و امر به تو متوجه است، آنرا باید امتثال کنی. عقل میگوید، نه اینکه تأخیر وجوب شرعی دارد. بنابراین اینطور نیست که اگر تیمم را مقدم کرد، مثلاً معصیت کرده است، یا مشروع نبوده است و باطل میشود کما اینکه بعض فحول گفتهاند. (موسوعة الامامالخویی/10/330 و ج11/317) بلکه این حکم عقل است، بله اگر کسی در اصول در مقدمه واجب گفت: مقدمه واجب، وجوب شرعی غیری دارد بناءً بر این، اتیان این مقدمات واجب میشود نه اینکه تأخیر صلاة واجب شرعی میشود. اتیان به مقدمات قبلاز صلاة واجب شرعی میشود. چون وجوب غیری دارند و مقدمه واجب هستند.
تحقیق و تنظیم: حجةالاسلام داود دهقانی دولتآبادی
منبع: هفته نامه افق حوزه
/1102101305