حجت الاسلام علوی تهرانی: چه کسانی دچار تبدل سیئات می شوند؟
خدای متعال در قرآن کریم یکی از راه های پاک کردن گناهان را تبدل می داند. آیه 70 سوره مبارکه فرقان می فرماید: «فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» یک طایفه ای هستند که توفیق توبه از بعضی از گناهانشان را پیدا نمی کنند ولی یک ویژگی در آنها وجود دارد که موجب می شود خداوند گناهانشان را پاک کند. این ویژگی برای تائبین وجود ندارد. کسی که توبه می کند از گناه پاک می شود ولی برایش حسنه نوشته نمی شود. اما کسانی که دچار تبدل سیئات می شوند از نظر حضرت حق اولاً گناهانشان پاک می شود و ثانیاً به جایش حسنه نوشته می شود. حال این ها چه کسانی هستند؟
امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: کسانی که 4 ویژگی در آنها وجود داشته باشد ولو اینکه غرق در گناه باشند خداوند گناهانشان را پاک می کند و حسنه به جایش می نویسد. راجع به صدق سخن گفتیم. بخش دوم حرف ما راجع به حُسن خلق بود. ما در بحث های اخلاقی واژه اخلاق را که به کار می بریم موارد متعددی را شامل می شود. مکارم اخلاق، محاسن اخلاق، حسن خلق و اخلاق عمومی. اخلاق عمومی جامع تمام صفات فضیلتی و رذیلتی است.
مکارم اخلاق راجع به 13 خصوصیت اخلاقی صحبت می کند و شامل همه فضیلتی است. محاسن اخلاق راجع به 9 ویژگی است که در روایات خاص بیان شده است. کسی که بخواهد اهل این معنا شود که گناهانش پاک و به جای آن حسنه نوشته شود باید دارای حُسن خلق باشد.
برای اینکه حسن خلق جا بیفتد ضدش بهتر است. برای شناخت و معرفت پیدا کردن یکی از راه هایش این است که از طریق ضد آن ورود پیدا کنید. حُسن خلق، ضدش سوء خُلق است. که همه ما به آن گرفتار هستیم.
از نظر تعالیم دینی سوء خلق یک امر مذموم است. مهم ترین روایات در باب مذمت سوء خلق: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: دو ویژگی در هیچ یک از اهل ایمان نیست. بخیل نیستند و دچار عارضه سوء خلق یعنی بد اخلاقی نیستند. در روایت دیگری حضرت فرمودند: سعادت انسان در اخلاق خوب است و شقاوت و بدبختی او سوء خلق است. ابن ملجم حافظ قرآن بود و نماز اول وقت می خواند اما عاقبت به خیر نشد چون دچار عارضه سوء خلق بود. سوء الخلق بدتر از بی نمازی است.
انسان ها یا زمامشان دست خدا است یا زمام و افسارشان دست غیر از خدا طاغوت است. طاغوت شیطان است. زمام چه کسی دست شیطان است؟ وجود نازنین رسول گرامی اسلام فرمودند: بد اخلاقی ریسمانی از عذاب خدا است. کسی که دچار عذاب الهی باشد زمامش دست شیطان است. شیطان انسان را به سوی بدی ها هدایت می کند. شیطان کارش هدایت به شر است. کسی هم که موجود شریری شود جایگاهش جهنم است. کسی که دچار عارضه سوء الخلق باشد ولی و رئیسش شیطان است. گناهی است که هرگز بخشیده نمی شود.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: برای هر گناهی توبه ای وجود دارد مگر گناه سوء خلق. انسانی که دچار سوء خلق است از یک گناهی که توبه می کند وارد گناه دیگری می شود. ادمیزاد تا دچار سوء خلق است همواره بستر گناه برای او فراهم است. زمام را باید از دست شیطان گرفت و الا توبه کردن فایده ای ندارد. رسول گرامی اسلام فرمودند: اخلاق بد، عمل را از بین می برد. مانند از بین بردن سرکه، عسل را.
سوء خلق در دو چیز خلاصه می شود. یکی اش بد زبانی است. یکی از مصادیق بد زبانی، فحاشی است. از دادن نسبت های بی روا به اطرافیان هیچ ابایی ندارند. یکی دیگر از مصداق بد زبانی این است که با زبانش دیگران را آزار می دهد. گاهی آزار رساندن به دیگران با نگاه است. مومن با صورت خوش وارد بهشت می شود.
کسی نباید برای خدا ناز کند. ابلیس ناز کرد و عباداتش همه از بین رفت. حضرت ایوب فقط یک اشتباه کرد و آن هم این بود که برای خدا ناز کرد. شیطان به خدا گفت: این اگر تو را شکر می کند برای این است که به او نعمت داده ای. من همه را از او می گیرم. همه چیز را از او گرفت. از شکرگذاری جناب ایوب چیزی کم نشد. او را بیمار کرد که مردم او را در شهر تحمل نکردند و او را از شهر بیرون کردند. وقتی سوار سریر کردند تا او را از شهر بیرون کنند همان مردم که تابع او بودند گفتند چه گناهی کرده است که به این روز رسیده است. او را از شهر بیرون کردند و خدا به او عنایت کرد و حالش خوب شد و برگشت. از ایوب پرسیدند همه چیز را از دست دادی کدام برایت سخت تر بود. دوازده فرزندش را از دست داد. گفت: فقط زخم زبان مردم مرا عذاب داد. منشأ صبر و صبوری گفت فقط زخم زبان مردم پدر مرا در آورد. طعنه زدن مردم.
آزار زبانی خیلی مهم است. ایوب همه چیز را از یادش رفت ولی زخم زبان مردم را فراموش نکرد. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: اثر زخم زبان از اثر شمشیر بیشتر است. فحش، زخم زبان، تحقیر از خصوصیات بد زبانی و آثار سوء الخلق است و کسی که دارای سوء الخلق باشد زمامش در دست شیطان است. اگر این سه خصوصیت را دارا هستی بدان که زمامت در دست شیطان است.
شخصیت جناب حمزه سیدالشهدا(ع)
حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام عموی پیامبر صلی الله علیه و آله است که شخصیت خیلی بزرگی است. در سال دوم بعثت با ایمان کامل اسلام آورد. ایمان کامل در انسان های غیر معصوم فقط برای سه چهار نفر اتفاق افتاد که یکی از آنها حضرت حمزه علیه السلام است. ایمان کامل داشتن برای حضرت خدیجه سلام الله علیها، جناب سلمان، جناب ابوذر و جناب مقداد و جناب حمزه اتفاق افتاد. این ها اسلامشان به ایمان کامل بود. یعنی در همان سالی که ایمان آوردند به ولایت امیرالمومنین علیه السلام هم اعتقاد داشتند. با اینکه جناب حمزه 34 سال از امیرالمومنین علیه السلام بزرگ تر است. ولی به ولایت ایشان اعتقاد داشت. جناب حمزه از شخصیت هایی است که دو بار با امیرالمومنین علیه السلام بیعت کرد.
وقتی به شهادت رسید هر کسی که از جنگ باز می گشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سوال می کردند از عمویم چه خبر دارید. افراد در بین کشته شدگان می گشتند تا ببینند ایشان شهید شده است یا نه، ولی هیچ کسی جرات بازگشتن و توضیح دادن را نداشت. برای آخرین بار پیامبر به حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند تا به دنبال عمویشان برود ولی حضرت که جناب حمزه را با آن وضعیت دیدند جرات نکردند که بازگردند و دل پیامبر را بشکنند. پیامبر خودشان آمدند و چشمشان به بدن مصلح ایشان خورد. خیلی عصبانی شدند و فرمودند: هفتاد نفر از کفار را به ازای عمویم می کشم. جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت: به ازای یک نفر باید یک نفر کشته شود. یکی از اکرام های پیامبر این بود که برای عمویشان 14 بار نماز خواندند. ایشان را جدا دفن کردند.
/1102101304