بنام خدا
ماه ذیقعده در فرهنگ شیعیان جهان تعلق دارد به وجود نازنین حضرت شمس الشموس امام الرئوف علی ابن موسی الرضا المرتضی و اهل بیت پاک و مقدس آن وجود نازنین . امامی که با تشریف فرمایی خود و خواهر والا مقام شان به ایران زمین ، نقشی بسیار بزرگ در اعتلای تشیع ایرانیان و نیز شناساندن اسلام ناب محمدی و علوی به این مردم داشتند.
هجرتی که به ظاهر برخواسته از جور حکام بنی العباس و اصرار جابرانه مامون عباسی (لع) بود منشاء خیرات و برکاتی بس شگرف در تحقق اسلام راستین در میان ایرانیان که تشنگان حقیقی معارف الهیه و دوستان خاندان و اهل بیت پیامبر رحمت بودند گردید .
بی شک سفر امام رضا(ع) به ايران و استقرار ايشان در مركز خلافت بنی العباس يعني مرو (خراسان) در جايگاه ولايتعهدي داراي آثار و پيامدهاي درخشاني بود. پر واضح است كه سياست امام در اين سفر تنها به افشاي سياستهاي خائنانه مأمون محدود نميشد، بلكه در اين هجرت اهداف عالي ديگري نيز مورد توجه امام رضا(ع) قرار گرفت كه از جمله آنها تلاش براي برقراري پيوند با ايرانيان متمايل به تشيع و تبديل خراسان بزرگ به كانون تشيع و تلاش براي تحكيم مباني عقيدتي و كلامي شيعه با استفاده از فرصت وليعهدي بوده است.
برای تبیین بهتر این تحولات ابتدا به نقل تاریخی اوضاع و احوال آن زمان میپردازیم تا با درک شرایط موجود آن زمان ارزش تاثیر حضور امام در روند روشنگری آن امام همام را بدانیم. مأمون که در زمان پدرش از طرف وى والى خراسان بود، بعد از قتل امین مرکز خلافت را از بغداد به مرو منتقل کرد. پس از استقرار حکومت، دو چیز او را واداشت که از امام على بن موسى الرضا(ع) دعوتى مصرانه به عمل آورد تا حضرت را به زور و اکراه هم که شده به مقر حاکمیت خود بکشاند: اول خالى بودن دستگاه حکومتى از وجود یک رکن مهم علمى و معنوى و دوم جلوگیرى از نفوذ چشمگیر مردم آگاه، به ویژه طرفداران اهل البیت(ع). مأمون گمان میکرد با آمدن على بن موسى الرضا(ع) به ایران، ضمن پر شدن خلأ علمى و معنوى، با عَلَم کردن ولیعهدىِ آن حضرت، در ظاهر به خواستههاى طرفداران آل على و پیروان امام هشتم جامه عمل پوشانده میشود و آرامشى در قلمرو حکومت ایجاد و راه بهره بردارىهاى سیاسى هم هموار میگردد، یا دست کم با این اقدام، سرپوشى روى کارهایى که شده و یا در شرف انجام است، گذاشته میشود. از آن سو مردم ایران به آل على و امامان شیعه، علاقه و محبتى خاص داشتند و زمینه مساعدى از نظر معنوى در دلهاى مردم ایران درباره علویان وجود داشت. در آن زمان چشم امید شیعیان به سوى امام على بن موسى الرضا(ع) بود، امامى که آوازه دانش و پاکى او به همه اقطار اسلامى رسیده بود، امّا امکان بهره بردارى از افکار بلند و اهداف الهى او فراهم نبود.
امام موسی بن جعفر سالهاى طولانى را در زندان هارون گذرانده بود و خودش نیز مدتها تحت نظر دستگاههاى حاکم بود. مأمون می خواست ضمن استفاده از موقعیت علمى و اجتماعى حضرت رضا(ع)، کارهاى او را تحت نظارت کامل خود قرار دهد. از طرف دیگر، با این کار، میتوانست محبوبیت قابل ملاحظهاى در میان مردم بسیارى که امام رضا را دوست داشتند به دست آورد. در نهایت قرار شد که امام رضا(ع) را براى حضور در مرکز خلافت اسلامى که از حدود کشورهاى عربى به ایران منتقل شده بود، حاضر سازند. امام رضا(ع) براى اینکه به مأمون و کارگزاران او بفهماند که از مقاصد نهانى و نقشه هاى طرح شده آگاهى دارد، ابتدا دعوت را نپذیرفت، ولى اصرار و تأکیدهاى فراوانى انجام گرفت تا سرانجام، منجر به حرکت امام از مدینه به طرف مَروْ، مرکز خلافت اسلامى آن روز شد. امام طى مسافرتى به مکه، از طریق عراق، عازم خراسان شد. از مکه تا بصره، قافله با تشریفاتى خاص به راه افتاد. امام رضا(ع) هیچ کس از افراد خانواده را همراه نیاورد، حتى یگانه فرزند عزیز خود محمد را هم در مدینه گذاشت و خود به تنهایى راهى سفر به ایران شد. امام در طول راه حجاز تا بصره، در هر شهرى به مناسبتى، با مردم مذاکراتى داشت. از بصره تا خرمشهر و از خرمشهر به اهواز و سپس از راه اراک، رى و نیشابور، مسافرت ادامه یافت. سرانجام، 10 شوال 201 هجرى قمرى قافله به مرو رسید.
با ورود امام رضا(ع) به ایران جغرافیای تشیع تغییر کرد و ایران به قطب معارف شیعی تبدیل شد. امام با حضور خود معارف را گسترش داد و درهای همه علوم به ایران باز شد و موقعیت این سرزمین به عنوان مرجع و منبع علوم به تثبیت رسید. تا پیش از امام رضا(ع) در مکتب تشیع فرقه ها و دیدگاههای مختلف انحرافی وجود داشت و این در حالی است که با حضور امام هشتم (ع) نگرش فرهنگی جامعه ایران دچار تحول جدی میشود. بدین معنا که وقتی امام جواد(ع) فرزند امام رضا(ع) به مقام امامت منصوب میشود، هیچ اختلافی در جامعه شیعی آن دوره اتفاق نمیافتد که این نشان از بلوغ فرهنگی است که توسط امام ایجاد شده بود.
دوران طلایی تمدن اسلامی
این تغییر جغرافیا و توسعه فرهنگی در ایران، نمادهای تازه ای را در فضای جامعه آن دوره ایجاد کرد. به گونه ای که بر اساس تاریخ شیعه، مردمی که بر سر امامت امام موسی بن جعفر. امام صادق و دیگران دچار آن اختلافات بنیادی فرهنگی بودند، نسبت به امامت امام جواد(ع) آن هم در سنین کودکی هیچ اختلافی ندارند. بنابراین این تحول و بلوغ فرهنگی حاصل حضور امام رضا(ع) در مکتب ایران است. به همین دلیل عصر امامت امام رضا(ع) را میتوان به عنوان دوران طلایی تمدن اسلامی خواند؛ زیرا امام رضا(ع) تمامی انحرافات و کج رویهای ایجاد شده را از فضای جامعه محو کرد، این انحرافات به مبانی عمیق دینی و علمی تبدیل شدند و مردم به بلوغ کامل اجتماعی و فرهنگی رسیدند. این فرهنگ عمیق مبنای تغییر و تحول تمدنی شد که بعدها مبنای تمامی تمدنهای دیگر قرار گرفت، ضمن اینکه معارف ناب دینی به عنوان پشتوانه تمدن اسلامی قرار گرفت.
امام رضا (ع) از لحظه حرکت از مدینه تا مرو از روش های گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد. «رجاء بن ابی الضحاک» که مأمور آوردن امام به مرو بود، می گوید: امام در هیچ شهری از شهرها فرود نمی آمد، مگر اینکه مردم به سراغ او می آمدند و مسایل دینی و اعتقادی خویش را از او می پرسیدند. امام در طول مسیر، احادیث را از طریق پدرانش به حضرت علی و پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین ) می رساند که این بهترین روش برای معرفی مکتب تشیّع و خنثی کننده توطئه هایی بود که شیعه را خارج از دین می شمرد.
حدیث سلسلة الذهب
امام رضا(ع) در حرکت از مدینه به خراسان به شهر نیشابور رسیدند و مردم زیادى به استقبال ایشان شتافتند و از وی درخواست کردند تا آنها را با حدیثى از پدران خود خشنود سازد. امام رضا (ع) فرمود: پدرم از پدرش و او نیز از پدرش... تا على (ع) و او ازپیامبر اکرم و رسول خدا(ص) نیز از خداوند متعال نقل فرمود که: کلمه لااله الاالله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابی؛ لااله الاالله دژ استوار من است، پس هر کس در این حصار وارد شود از عذابم محفوظ است. امام چند قدمى حرکت کردند و سپس برگشته و فرمودند: بشرطها و انا من شروطها، به شرط هاى آن و من از جمله شرط هاى آن هستم. مقصود امام (ع) از شرطها، اعتراف به این واقعیت است که حضرت رضا(ع) مانند پدرانشان از سوى خدا امام و حجت است و اطاعتش بر همه واجب است. امام ابتدا و بلافاصله نفرمود قال رسول الله(ص) بلکه فرمود سمعت من ابی و ... یعنی از پدرم شنیدم و او از پدرش و ... یک یک پدران را گفت تا رسید به امام حسین (ع) که او نیز از پدرش امیرالمؤمنین(ع) و او نیز از پیامبر(ص) شنید و پیامبر از جبرئیل شنید که خداوند فرمود: "کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی" یعنی توحید و اقرار به وحدانیت خدا حصار من است که هر کس به درون این حصار وارد شود از همه عذابها در امان است. امام رضا(ع) این حدیث را از زبان پدرش و به ترتیب تا پیامبر و بعد به خداوند نسبت می دهد که این نشان می دهد حدیث سلسلة الذهب حدیث قدسی است. این حدیث از این جهت که سندش دقیق و از زبان بزرگان و ائمه است به "حدیث سلسلة الذهب" معروف شده که نکات بسیار مهمی در آن مستتر است.
وقتی امام این حدیث قدسی را فرمودند همینکه کاروان حرکت کرد امام دستور به توقف دادند و قافله ایستاد و مجددا پرده کجاوه کنار رفت و حضرت در اینجا سخنی دارند که مربوط به خود ایشان است و فرمود: "بشروطها و انا من شروطها". امام رضا(ع) در ادامه این حدیث می فرمایند که تنها اعتقاد به خدا کافی نیست و مسائل دیگری نیز وجود دارد که رعایت مجموعه اینها از سوی فرد او را دیندار می کند. در این حدیث نشان داده می شود که ارتباط بشر در گرفتن پیام از ذات احدیت اصل است یعنی اولا توحید و خداباوری یک اصل اعتقادی است که باید به باور برسد و ثانیا پذیرش رهبری بشری از میان انسانها به نام پیامبر در این حدیث مستتر است. بر اساس این حدیث، ایمنی شخص موحد از عذاب الهی شروطی دارد که حضرت رضا(ع) تنها یک شرط آن را در این حدیث بیان فرمودند و" انا من شروطها" یعنی توحیدی که در کنار آن اعتقاد به رهبری انسانهای پاک و لایق و مورد عنایت خدا باشد شرط اساسی در امان ماندن از خشم الهی در دنیا و آخرت است. امام با بیان این حدیث در جمع مردم نیشابور که اکثرا سنی مذهب بودند و از جمله مهمترین شهرهای ایران و پایگاه فرهنگی اهل سنت بود، مسئله ولایت امیرالمؤمنین بعد از خاتمیت رسالت پیامبر و نیز امامت و رهبری ائمه معصومین را دوباره مطرح می کنند و با صدای بلند تأکید می فرمایند که ای کسانی کاهل نماز و قرآن و ... هستید، بدانید اگر از ولایت خاندان پیامبر و امامت ما دور باشید اعمال عبادی شما بی ارزش خواهد بود و نجات بخش نیست.
رد شیعیان 7 امامی با حدیث سلسلة الذهب
در واقع حدیث سلسلة الذهب نشانه رد شیعیان 7 یا 5 و 3 امامی از سوی امام رضا(ع) است. برخی شیعیان پس از امام صادق (ع) معتقد بودند که فرزند ایشان اسماعیل- که در زمان خود امام صادق(ع) از دنیا رفت- ادامه سلسله امامت است و یا بعد از امام کاظم(ع) گروه واقفیه معتقد بودند که امام کاظم نمرده و روزی بر می گردد و او مهدی موعود است که امام رضا(ع) با بیان حدیث سلسلة الذهب بر انحراف آنها از شیعه واقعی تأکید فرمود. امام رضا(ع) با بیان جمله "بشروطها و انا من شروطها " به تمام احزاب و فرقی که پرچم مخالفت امام کاظم و امام صادق و شخص امام رضا (علیهم السلام) و حتی قبل از آنها را بر افراشته بودند، انحراف آنها را گوشزد می کند.
ایران، مرکز شیعیان
با آمدن امام رضا عليه السلام به ايران و مهاجرت علويان و سادات و علما ، مرکز تجمع و تبليغات شيعيان اثنی عشری از کوفه و نجف به قم و خراسان سرايت کرد و بدين ترتيب مراکز شيعه از فشار متمادی و لابه لای قرنهای ممتد خفقانی نجات يافت و سرانجام توانست پيروزمندانه در سراسر ايران انتشار يابد. حضور امام در اجتماع ايران و مشاهده سيره حضرت و نيز فعاليتهای اجتماعی ايشان نيز روز به روز بر گسترده شدن پايگاه های مردمی اهل بيت(ع) افزود تا جايي که خراسان در اين ايام به کانون تشيع و مرکز عمده تشيع مبدل گرديد و گروه های پراکنده شيعه دورهم جمع شدند. مشعل تشيع در قم بر افراشته شد و اين سرزمين دوره مهمی را به خود ديد که در آن بزرگان و برجستگانی از علما و روات موثق به سر مي بردند ...تشيع حرکت و انتشار و رواج خود را آغاز کرد ... حکومتها و فرمانروايي هايي از شيعيان ايران پديد آمد که دست تشيع را گرفته و بازو در بازوی او قرار داد و ايران اساس تشيع را بنيان کرد و ارکان آن را بر سر پا ساخت. در حقيقت دوران امام رضا عليه السلام را می بايست دوران اوج گيری گرايش مردم به اهل بيت(ع) به ويژه در ايران و نيز دوران گسترش پايگاههای مردمی اين خاندان به شمار آورد تا جايي که بی ترديد حضور حضرت زمينه ساز گسترش تشيع در ايران و به ويژه خراسان گرديد .
با حضور امام رضا عليه السلام در ايران و به ويژه پس از ولايتعهدی حضرت در سر هر کوی و برزن علنا حب و ولای اهل بيت(ع) اظهار شده و سادات و علويان که سالها طعم تلخ حکومت بنی اميه و بني عباس را چشيده بودند احساس آرامش نموده و مورد تجليل و تکريم قرار گرفتند. آزادی شيعيان را می توان از اظهار سياست گرانه مامون در گرايش به شيعه و اعتراف به مقام و منزلت اهل بيت درک نمود. بخشيدن زيدبن موسی بن جعفر _ برادر امام رضا _ توسط مامون که در بصره خروج کرده و خانه های بنی عباس را آتش زده بود به احترام امام رضا عليه السلام يکی از نمونه های بارز تجليل و تکريم سادات به شمار می رود. مهاجرت سادات و علويان به ايران نيز نمونه ی ديگری است که در قسمت بعدی به آن اشاره خواهيم نمود.
مهاجرت سادات به ایران
زمانی که امام رضا عليه السلام به ايران آمدند گروهای فراوانی از سادات و علويان راهی ايران شدند . نقل شده که امام رضا عليه السلام پس از ولايت عهدی نامه ای برای بستگان خود نوشت وآنان را به ايران دعوت کرد اين نامه باعث شد که 12673 نفر از بستگان آن حضرت در چندين کاروان مدينه را به قصد خراسان ترک کنند . مير ظهيرالدين مرعشی درباره ی ورود سادات به ايران می نويسد: سادات از آوازه ولايت و عهدنامه مامون که بر حضرت امام پناهی داده بود روی به اين طرف _طبرستان نهادند و او را 21 برادر بود . اين مجموع برادران و سادات حسينی و حسنی به ولايت ری و عراق _اراک _ رسيدند. مهاجرت سادات به ايران و خراسان چنان افزايش يافت که خلفای عباسی مجبور شدند برای آنان نقيب و نماينده در نظر بگيرند و به عنوان يک قشر شريف و برتر و محبوب مطرح شدند. بی ترديد حضور سادات و علويان و ارتباط آنان با ايرانيان می توانست عامل موثری در رساندن عقايد حقه شيعه به مردمان اين ديار و نيز به توسعه و روند تکاملی شيعه منجر شود . حضور سادات و علويان در ايران علاوه بر امنيت و آرامشی که حضور امام و ولايت عهدی ايشان به با ر آورده بود می توانست به دليل تبليغ و دعوت ايرانيان به تشيع باشد همان گونه که آقای اشتهاردی در کتاب روابط ايران با اسلام و تشيع می نويسد: "به امام زادگان خبر رسيد که حضرت رضا عهده دار ولايت عهدی شده و طبعا فرهنگ تشيع در جامعه مطرح می شد و ايران هسته مرکزی خوبی برای جذب اين نيروها و تشکل آنها و گرد آمدن شيعيان برای مقاومت در برابر خلفای جور خواهد بود. حضور علما ء و شخصيتهای بزرگ و تاثير گذار نيز يکی ديگر از پيامدهای حضور امام رضا عليه السلام در ايران است که برای نمونه می توان به ورود دعبل خزاعی به خراسان و بيان فضايل اهل بيت در اجتماع ايرانيان اشاره داشت. حضور فيزيکی امام و ارتباط ايرانيان با حضرت تاثير بسزايی در جامعه ايران گذارد تا جايی که از بعضی از اخبار می توان پی برد که در شهری مثل مرو اين امام بود که بر جانها حکومت داشت و مامون تنها بر جسم ها و کالبدها حکومت می نمود .
ماجرای خواندن نماز عید توسط امام
پناهندگی مامون به امام رضا عليه السلام در ماجرای کشتن فضل ابن سهل به خوبی نمايانگر اين واقعيت می باشد. ياسر می گويد امام به جمعيت خشمگينی که آتش آورده بودند تا در خانه ی مامون را بسوزانند اشاره ای کرد که پراکنده شوند به خدا مردم به طوری پراکنده شدند که روی هم می ريختند و به هيچ کس اشاره نکرد جز اينکه دويد و رفت. ماجرای نماز عيد و حضور حضرت در احتماع مردم نيز اوج محبوبيت امام را می رساند نقل شده که مردم برای ديدن امام رضا عليه السلام بر سر راهها و بالای بام ها نشسته بودند و زنان و کودکان نيز همگی بيرون ريخته و چشم به راه آن حضرت بودند سربازان که آن حضرت را به آن حال و هيبت ديدند همگی خود را از مرکب ها به زمين انداخته و خوشحال ترين آنان در آن وقت کسی بود که چاقويي همراه داشت که بدان وسيله بند نعلين خود را بريده و پا برهنه شود پس حضرت در دم تکبير گفت و مردم با او تکبير گفتند و چنان صدايي از تکبير مردم بلند شد که گويا آسمان و در و ديوار با او تکبير کفتند مردم که حضرت رضا را به آن حال ديدند و صدای تکبيرش را شنيدند چنان صداها را به گريه بلند کردند که شهر مرو به لرزه در آمد خبر به مامون رسيد. فضل بن سهل گفت : ای امير المومنين! اگر علي بن موسی الرضا به اين وضع به مصلی برود مردم شيفته او خواهند شد و همه ما بر خون خود انديشناک خواهیم شد و مامون حضرت را باز گردانيد. نشان دادن جنازه سالم امام رضا عليه السلام پس از شهادت به جعفر بن محمد و گروهی از خانواده و دودمان ابی طالب به خوبی از وحشت مامون از شورش هواداران حضرت حکایت می نمايد.
افزایش گرایش به امام رضا(ع)
حضور امام رضا عليه السلام در اجتماع ايرانيان از همان لحظات ورود ، فضائل حضرت را بر همگان آشکار ساخته ، زمينه شناخت بيش از پيش حضرت را فراهم نمود. تا جايي که گروه های زيادی از مردم به سزاوار بودن امام به خلافت اعتراف نمودند. خود مامون در جايی با اشاره به شکست خود می گويد حال آنکه او را ولی عهد خود کرديم و مرتکب خطايی شدِم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاک کرديم، اکنون جايز نيست در امر او سستی به خرج دهيم و احتياج داريم که اندک اندک فرودش آريم تا در نظر ملت جلوه دهيم که او لياقت اين امر را ندارد. اگر چه يکی از اهداف مامون از ولايت عهدی دنيا پرست نشان دادن امام و زدودن رنگ مردمی بودن امام بود اما خيلی زود دريافت که تدبيرش به هيچ وجه کار ساز نبوده و اينک روز به روز گرايش به امام رضا عليه السلام رو به فزونی گذارده بود . شايد مامون برای لحظاتی به روزهايي می انديشيد که خود زمينه پيشرفت منزلت ِاجتماعی امام دامن زده و مقدمات حضور امام و فعاليتها ی اجتماعی امام را در بين مردم فراهم می ساخت. آری ممانعت از حضور مردم در کلاس درس حضرت و گمارن جاسوس بر حضرت و... هيچ کدام به حال او سودی نبخشيد و تنها راه رهايي از اين وضعيت شهادت امام بود.
عصر امام رضا(ع)، عصر شکوفایی علوم اسلامی
وجود وکلا و نمايندگان ائمه در مناطق مختلف جهان اسلام به مسلمانان فرصت می داد که هيچ گاه از ارتباط با امام ولو به صورت غير مستقيم محروم نباشند. در اين ميان ايران به عنوان يکی از مراکز سنتی و قديمی شيعه محل فعاليت وکلا و نمايندگان ائمه (ع) بوده است. در زمان امام رضا عليه السلام با انتقال آن حضرت به مرو عملا مرکز رهبری وکلا و نماينگان ائمه در ايران پيشرفت چشمگيری داشته است. در حقيقت پس از انتقال حضرت به مرو به طور طبيعی ارتباط مردم ايران با رهبری سازمان وکالت بيش تر شده و فرصت ارتباط مستقيم زيادی با حضرت فراهم می شد. عصر امام رضا عليه السلام را می با يست عصر شکوفايي مجدد علوم اسلامی و ورود افکار بيگانه در جامعه اسلامی و شکل گيری مکاتب فکری گوناگون برشمرد . در اين عصر با توجه به اصطکاک فرهنگی جهان اسلام و غرب که در پی ترجمه متون خارجی ایجاد شده بود و نيز تبليغات فرق و مذاهب مختلف شرايط ويژه ای از لحاظ علمی و فرهنگی به وجود آمده بود . در اين شرايط وظيفه خطير امام بيش از پيش احساس شد و امام عليه السلام در اين شرايط بر آن شد تا همان روش و سيره صادقين را در پيش گيرد. در اين ميان حضور امام رضا عليه السلام در ايران را می بايست سر آغاز تحول علمی و فرهنگی در ميان مسلمانان –به ويژه ايرانيان – دانست .
تارِيخ گواهی می دهد که از همان ابتدای ورود امام به ايران چه در مرو و چه در طول مسير همواره ايرانيان با شور و اشتياق بر دور حضرت حلقه زده و از علم سرشار و ديدگاههای علمی و فرهتنگی ارزشمند امام شيعه بهره برده اند . برای نمونه رجاءبن ضاحک در باره رفتار امام در بين راه می گويد: آنگاه امام بر می خواست و به مردم می پرداخت و آنان را حديث می کرد و موعظه و پند می داد تا نزديک زوال ظهر ... و آن حضرت در هيچ شهری قدم نمی گذاشت جز اينکه اهالی آن سامان به ديدنش آمده از وی مسايل و مشکلات دينی خود را می پرسيدند و بسيار برای آنان از پدرش از آباء گرامي اش از رسول خدا حديث می کرد...
در شهر مرو نيز امام با نشر و تبليغ واقعيتهای اسلام اصيل ، به تبيين علوم و فرهنگ اسلامی در برابر مکاتب و فرهنگ های منحرف اسلامی و غير اسلامی پرداخت و تشکيل کلاس های درسی در منزل و مسجد مرو و نيز ارسال نامه های گوناگون در تبيين مبانی اصيل شيعه نمونه ای بارز از فعاليتهای علمی و فرهنگی امام می باشد تشکيل اين جلسات از يک سو نشانه عظمت علمی امام و تلاش وافر ايشان در انتقال دانش و معارف علمي و دينی به شيعيان و از دوم سو گسترش حوزه های علمی و کانون های شيعی را در بر داشت و از سوی ديگر نشان دهنده ازدياد مشتاقان و علاقه مندان و شيعيان به آن حضرت بود. ترويج احاديث اهل بيت(ع) در ميان ايرانيان ، تربِيت شاگردان ، و پاسخ به سوالات و شبهات می توانست از پيامدهای مسلم تشکيل این جلسات باشد. فضای علمی به گونه ای بود که نه تنها امام بلکه محدثين و علماء شيعه نيز فرصت يافتند تا معارفی را که تا آن روز جز در خلوت نمی شد به زبان آورد در جلسات درسی بزرگ و مجامع عمومی به زبان راندند. در اين ميان آن چه بيش از پيش به نشر علوم اهل بيت(ع) توسط حضرت دامن می زد جلساتی بود که مامون در راستای تخريب چهره علمی حضرت تشکيل می داد او که می ديد شخصيت علمی و فرهنگی حضرت روز به روز فضا را به نفع اهل بيت پيش می برد و خود او نيز با مطرح ساختن ولايت عهدی امام فرصت معرفی فرهنگ تشيع و امام شيعه را فراهم ساخته بود مقدمه تشکيل جلساتی را فراهم ساخت که بار ديگر شکست تلخی را برای او در مسير مبارزه رقم زد.
اباصلت درباره انگيزه مامون از تشکيل این جلسات می گويد : مامون علمای علم کلام و دانشمندان عقايد مختلف را از کشورها برای بحث با آن حضرت و مجاب کردن او که موجب سر شکستگی او در ميان علما باشد و بدين سبب نقص و کمبودش در برابر مردم عامی آشکار شود و از قدرش بکاهد آنان را به بحث با حضرت مجاب کرد . سخن مامون به سليمان مروزی به خوبی از نيات شوم مامون از تشکيل اين جلسات حکايت می نمايد آنجا که به گفت: من فقط به اين دليل که قدرت تو را در بحث و مناظره می دانستم به دنبالت فرستادم و تنها خواسته من اين است که او را فقط در يک مورد مجاب کنی و ادله او را رد نمايي . بی شک تشکيل اين جلسات می تواند به خوبی از جايگاه علمی امام در بين مردم حکايت کند چرا که يقينا اين عظمت والای علمی امام بود که مامون را به در پيش گرفتن تدبيری ا ين چنين سوق می داد.
البته بايد اشاره نمود که اين سياست خلفا در برابر اهل بيت پيامبر(ص) چيز جديدی نبود چرا که برای مثال منصور خليفه عباسی می کوشيد تا شخصيت فقهی امام را با مطرح کردن برخی از فقهای اهل سنت مثل مالک بن انس کم رنگ جلوه داده و يا اينکه ابو حنيفه را واداشت تا رو در روی امام ايستاده و با طرح سوالات جايگاه امام را خدشه دار سازد اما امام رضا عليه السلام آن چنان پيروزمندانه از اين جلسات خارج می گشت که به گفته اباصلت پس از شکست در مناظره همگان اعتراف می کردند که امام از مامون به خلافت اسلامی سزاوارتر است که برای مثال می توان به گرايش عمران صابی به تشيع پس از مناظره با حضرت اشاره نمود. جايگاه علمی امام تا آنجايي پيش رفت که می توان حيثيت علمی امام را مهمترين عامل در توسعه مذهب شيعه به حساب آورد . آری حضور امام رضا عليه السلام تشيع را از نظر پشتوانه علمی و فرهنگی و تصحيح مبانی عقيدتی به نحوی بی سابقه تقويت کرد به طوری که بعد از شهادت آن حضرت خط فکری و سيره عملی وی در ترويج تشيع و رفع حملات گوناگون از آن با فداکاری و سعی دست پروردگان وی ادامه يافت و خراسان همچنان به عنوان محل امن برای شيعيان و سرزمينی شيعه پرور در فضای تشيع به حيات خويش ادامه داد و مامون اگر چه می خواست باحضور امام در مرو ايشان را تحت نظر بگيرد اما نمی دانست که نهضت علمی و فرهنگی امام در ايران شايد پيامدهای سخت تری به همراه داشته باشد چنانکه امام رضا(ع) جریان پشیمانی و رسوایی مأمون را قبل از برگزاری مناظرات با علمای ادیان، به «نوفلی» چنین فرمود: "ای نوفلیّ! میخواهی بدانی چه زمانی مأمون پشیمان می شود؟ گفتم: بله. فرمود: زمانی که ببیند با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عِبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه ای از علما به زبان خودشان بحث می کنم، و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همگی پیروز شدم و همه آنان سخنان مرا پذیرفتند، مأمون پشیمان خواهد شد."
با توجه به جوّ عقلگرایی که در زمان مأمون اوج گرفته بود و درگیری معتزله و اشاعره و انشعابات این دو و سر برآوردن فرقه های گوناگون در آن دوره که منشأ آن رواج و توسعه کاربرد عقل در مسائل کلامی و دینی بود، حضور امام رضا(ع) برای تبیین و تحکیم مواضع شیعه و رفع شبهات از آن و رهنمون شیعیان بسیار ضروری و مفید مینمود. علی بن موسی الرضا(ع) افزون بر شرکت در مناظرات عمومی و مجالس علمی که مأمون آنها را تدارک می دید، در منزل خود و مسجد مرو نیز حوزه علمی تشکیل داد و پذیرای شیعیان و پیروان خویش شد، شیعیانی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک و از طبقات گوناگون برای زیارت آن حضرت و گرفتن راهنمایی و کسب معارف علمی و دینی و حل شبهات و مسائل گوناگون می آمدند تعداد ایشان هر روز بیشتر میشد، تا جایی که مأمون احساس خطر کرد و به «محمدبن عمرو طوسی» دستور داد مانع ورود و اجتماع آنها در خانه حضرت شود. امام(ع) از هر فرصتی در جهت اعتلای اسلام و گسترش فرهنگ ناب شیعی استفاده نموده و در صدد بود به شیوه خالصانه امر به معروف و نهی از منکر نماید و جلوی انحرافات را مسدود کند. از جمله روزی مأمون از امام رضا(ع) خواست که نماز عید را اقامه کند، اما امام ابتدا نپذیرفتن تا اینکه مأمون اصرار کرد، حضرت فرمود: "... من آنگونه که رسول خدا(ص) و امیرالمۆمنین(ع) (برای نماز عید) بیرون میرفتند، بیرون خواهم رفت. مأمون پذیرفت، آن حضرت با پای برهنه به راه افتاد، پس از اندکی راه را رفت و آنگاه سر به سوی آسمان بلند کرد و تکبیر گفت همراهان و موالیان او نیز تکبیر گفتند، گویی آسمان و در و دیوار نیز با او تکبیر می گفتند، مردم که حضرت رضا(ع) را با آن حال دیدند، صدای تکبیرش را که شنیدند، چنان صداها را به گریه بلند کردند که شهر مرو به لرزه در آمد. خبر به مأمون رسید، «فضل بن سهل» به مأمون گفت: اگر علی بن موسی الرضا(ع) بدین حال به مصلی برود، مردم شیفته او خواهند شد و همه ما بر خون خود بیمناک هستیم. مأمون نیز دستور بازگشت حضرت را داد و امام(ع) نیز بازگشت. از این جریان روشن می گردد که امام(ع) در برنامه های عبادی خویش نیز بر آن بود تا سنت رسول الله(ص) و امیرالمۆمنین را که در تبیین جایگاه شیعه و معارف اسلامی نقش برجسته ای دارد، محقق کند.
از منظری دیگر عملکرد حضرت در ايران به خوبی نمايانگر اهتمام جدی حضرت به مسايل فکری و عقيدتی مردم می باشد. امام در صدد بود تا محبت مردم را نسبت به علويان جهت دار کرده و تشيع ناشی از دوستی اهل بيت(ع) را تبدیل به يک تشيع اعتقادی اصيل کند . چرا که تشيع نواحی زيادی از خراسان ناشی از تشيع سياسی و يا محبتی بوده و نه تشيع گسترده اعتقادی، و همچنين تشيع اهل خراسان به سبب حضور زيديان و مبلغان عباسی بيشتر رنگ زيدی و کيسانی داشت . امام در نظر داشت تا علاقه پر شور مردم را به موضعگيری در صراط تشيع اعتقادی تبديل نموده و به مردم و علمای ديگر مکاتب اسلامی بفهماند که تنها علاقه و شعار کافی نبوده و تنها از طريق اهل بيت است که می توان به اسلام ناب و اصيل دست يافت. قابل توجه اينکه چنان که در عيون اخبار الرضا می نگريم غالبا آن حضرت روايات خود را با حفظ سلسله سند از امامان قبل خود تا علی عليه السلام و پيامبر نقل می کرد و با اين روش تشيع اعتقادی را تائيد می نمود و از تشيع سياسی ( مانند زيديه ، اسماعيليه ، فطحيه ، ...) هيچگاه حمايت نمی نمود. فضايل و کرامات متعددی که چه در طول مسير و چه در خراسان از جانب امام رضا عليه السلام پديدار گشت اعتقاد مردم به حضرت را بيش از پيش فزونی داد تا جايي که مثلا پس از باريدن باران به دعای حضرت يکی از اطرافيان مامون وی را نسبت به انتقال خلافت از خاندان عباس به خاندان علی عليه السلام هشدار داد . آوازه پيشگويي امام در اهواز نيز چنان پيچيد که ماموران ديدند که در سايه اين پيشگويي برای امام معروفيت حاصل می شود لذا کوشيدند تا در اسرع وقت از اهواز کوچ کنند.
مرحوم مظفر درباره آشنايي ايرانيان با اهل بيت(ع) و تشيع در ايران می نويسد : ... نهضت ايرانيها با رهبری يحيي بن زيد نه فقط برای آن بود که او صرفا حسينی علوی است بلکه از آنجا ريشه می گرفت که وی يک فرد هاشمی است که با خاندان اموی روياروی شده است ، فقط عده قليلی از بينش کافی برخوردار بودند و با يحيي بن زيد به منظور حمايت از اهل بيت و با شناخت کافی نسبت به آنان همراهی می کردند زيرا توده مردم ايران در چنان روزگاری اهل بيت را درست نمی شناختند تشيع با مفهوم خاص خود جز پس از آمدن امام رضا به ايران ظهور نکرد مامون از حضور شيعيان نزد امام و تجمع آنان با ان حضرت ممانعت به عمل نمی آورد بنابراين امکان دسترسی به آن امام و تجمع مردم با او و مناظره علما با وی در فنون مختلف و به دستور مامون، و محکوم و فلج شدن مناظره کنندگان و ظهور کرامات و مشاهده فضايل آن حضرت نظرهای اهل بصيرت را به شايستگی فزونتر و صلاحیت بيشتر آن حضرت برای احراز مقام خلافت جلب می نمود و اذهان آنان را متوجه اين حقيقت ساخت که آن حضرت و آبا ء و اجداد او سرچشمه علم نبوی و گنجوران وحی و امامان به حق می باشند.
علی بن موسی الرضا (ع) با تبيين مکتب شيعه و طرح اصول فکری اهل بيت در سطح های بالای جامعه و در مجامع رسمی و شهرهای مختلف، بسياری از مسايل کلامی و اعتقادی شيعه به خصوص در محور امامت صريح و به دور از تقيه مطرح ساخت. حجم اخبار رسيده از حضرت در باب تبيين مسایل اعتقادی به خوبی از اهتمام حضرت به اين مساله پرده بر می دارد و به اين صورت حضرت در طی سه سال اقامت خود در ايران انقلاب فکری و عقيدتی به راه انداخت که ضمن تبيين مبانی اصيل شيعه در سطحی وسيع موجب گسترش آن در سر تاسر ايران شد . حضور امام در ايران فضای باز سياسی را به ويژه برای ايرانيان فراهم آورد تا بزرگان و علماء شيعه نيز همگام با امام عليه السلام بتوانند به نشر عقايد شيعه بپردازند. گرايش روز افزون مردم به تشيع يکی از تاثيرات عملکرد سياسی حضرت به شمار می رود تا جايي که خراسان به پايگاه تفکر شيعه و مرکز تجمع شيعيان مبدل شد گروههايي از مردم نيز با روشن گری های حضرت در يافتند که امام از مامون به خلافت شايسته تر است . اهميت نفوذ تشيع و گسترش آن در خراسان به گونه ای بود که زمينه قيام محمد بن قاسم علوی در طالقان فراهم شد . هر چند اين قيام در سال 219 و چند سال بعد از شهادت امام رضا(ع) رخ داد اما از آن روی که باعث گسترش تشيع در بخشي از خطه ايران کرديد در خور توجه است و یقينا اين حضور امام بود که مقدمه اين گونه قيام ها را فراهم می ساخت. دکتر شيبی درباره عمق نفوذ امام در جامعه آن روز می نويسد : رضا را چنان نيروی شخصيت و بلند پايگاهی داشت که مرجئه و زيديان و اهل حديث گرد او را گرفته و بعد از درگذشت وی به مذاهب خود باز گشتند ... وی می نوِيسد رضا پس از ولادت عهدی فقط امام شيعيان به تنهايي نبود و ما پيشتر گفتيم که مردم حتی اهل سنت و زيديان و ديگر طوايف شيعه مخالف ، همگی بر امامت و پيروی و گرد آمدن به دور او متفق شده بودند.
اعتراف مامون به شکست در سياستی که پيش گرفته بود جالب توجه است آنجا که در جواب يکی از اطرافيانش او را نسبت به بيرون بردن خلافت از خاندان عباس به خاندان علی هشدار داد می گويد: (ما خواستيم با قبول ولايت عهدی اعتراف به خلافت ما کرده باشد و ملک و پادشاهی را از آن ما داند و کسانی که گول او را خورده و مفتون او شده اند بدانند و اعتقاد پيدا کنند که آن درست نبوده و در حق او به شک افتاده و سست شوند ... حال آن که او را ولي عهد خود کرديم و مرتکب خطايي شديم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاک کرديم اکنون جايز نيست در امر او سستی به خرج دهيم و احتياج داريم که اندک اندک فرودش آريم تا در نظر ملت جلوه دهيم که او لياقت اين امر را ندارد) بی ترديد همين روشنگری ها و بر ملا ساختن چهره کريه و غير قانونی مامون بود که وی را خيلی سريع به انديشه شهادت حضرت کشاند . مرحوم مظفر در زمينه علت شهادت حضرت می نويسد : مامون ترسيد که کار گسترش پيدا کند و اکثر مردم شيعه و پيرو امام گردند و حکومتش در معرض خطر قرار گيرد، لذا چاره ای جز اين نديد که حضرت را مسموم سازد. علامه طباطبايي نيز در اين زمينه می نويسد : ولی چيزی نگذشت که مامون از پيشرفت سريع شيعه و بيشتر شدن ارادت ايشان نسبت به ساحت امام و اقبال عجيب عامه مردم و حتی سپاهيان و اوليای امور دولتی به اشتباه خود پی برد و در صدد چاره جويي بر آمده آن حضرت را مسموم و شهيد ساخت
.
ازدیگر آثارحضور این امام همام در ایران قیام محمد بن قاسم میباشد. اهمیت نفوذ تشیع و گستردگی آن پس از ورود امام رضا(علیه السلام) در خراسان به گونهای بود که زمینه قیام محمد بن قاسم علوی در طالقان فراهم شد. هر چند این قیام در سال 219 هـجری و چند سال بعد از شهادت امام رضا(علیه السلام) رخ داد، از آن روی که باعث گسترش تشیع در بخشی از خطه ایران گردید، در خور توجه است. محمد بن قاسم در زمان معتصم در طالقان خروج کرد و پس از جنگهایی که میان او و عبدالله بن طاهر روی داد، سرانجام عبدالله او را دستگیر کرد و به نزد معتصم فرستاد. وی پیش از آن مدتی در جوزجان تلاش کرد و طولی نکشید که چهل هزار نفر از مردم آنجا با وی بیعت کردند که این خود بیانگر وسعت گرایشهای شیعی در خراسان است.
در کل ، حضور امام رضا(ع) در ايران موجب رشد و گسترش تشيع گرديد. مناظرات علمي ايشان از يكسو و تشكيل كلاسهاي درس در منزل خود و همچنين مسجد مرو از سوي دوم، و احاديث و سخنان ارزنده ايشان در زمينههاي مختلف علوم و معارف اسلامي، از سوي ديگر موجب رشد و گسترش تشيع گرديد. ايرانيان، به ويژه خراسانيان، در اظهار مهر و محبت به ائمه اطهار(ع) و به خصوص به امام رضا(ع) كوشش فراوان كردند و پس از شهادت امام رضا(ع) دوستان و شيعيان آن حضرت متوجه زيارت آن حضرت شدند و تدريجاً فضاهاي زيارتي و عبادي در مشهدالرضا پديدار گرديد و اصناف و اقشار مختلف مردم به ويژه علماي شيعه در آن سكني گزيدند و با توجه به شخصيت همه جانبه و والاي امام رضا(ع) بانيان خير علاقمند به سنت حسنه خيررساني بوده و قسمتي از مايملك و دارايي خود را وقف آستان مقدس رضوي مينمودند و حتي در كنار بارگاه ملكوتي امام(ع) دارالشفاء براي معالجه بيماران احداث گرديد. در قرن دوم هجري به دليل فشارهاي امويان و عباسيان، سادات به ايران مهاجرت كردند و در هنگام ورود امام رضا(ع) به ايران نيز عده اي از آنها به اين سرزمين آمدند كه بعدها تحت تعقيب عباسيان قرار گرفتند و عده زيادي از آنها در شهرهاي مختلف به شهادت رسيدند و مزارهاي هر يك به كانوني براي فرهنگ تشيع تبديل گرديد و موجبات گسترش شعائر و معارف شيعه را فراهم كرد.
به امید آنکه ایرانیان نیز با تفکر در آثار این هجرت عظیم و نیز زیارت تربت پاک امام رئوف قدمی هرچند کوتاه در اعتلای اهداف پاک و نورانی آن امام همام بردارند.