راز اصرار بر زیارت امام هشتم "سلام الله علیه"

کد خبر: 58160
مسير صحيح تشيع راستین و اسلام ناب محمدی (ص)، همان ولايت و پذيرش امامت همه امامان دوازده ‌گانه علیهم السلام است و حضرت امام رضا (ع)، مردم را به صراط مستقیم هدایت می کند و زیارت امام رضا علیه السلام سرمایه نجات و رستگاری است.
وارث: فرقه واقفیه در اصطلاح خاصّ، شیعیانی بودند که به ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امامان معصوم بعدی تا امام هفتم اقرار و ایمان داشتند ولی بعد از شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در سال 183 ق. لغزیدند و امامت حضرت امام رضا علیه السلام را نپذیرفتند و مدعی شدند که امام کاظم علیه السلام از دنیا نرفته و غایب شده و بازخواهد گشت یعنی: ادعا کردند امام هفتم(ع)، همان مهدی موعود است و پس از ایشان، امام‌ دیگری‌ وجود ندارد!

* معنای لغوی وقف و واقفی در اینجا چیست؟

وقف در اینجا معنای خاصی دارد به معنای توقف و ایستادن و جلوتر نرفتن است یعنی کسانی که در مسأله امامت در هفتمین امام توقف کردند و امام های بعدی (از هشتمین تا دوازدهمین) را نپذیرفتند. وقف در این مبحث، وقف کلامی است و معنای منفی دارد. وقف به معنای فقهی که معنای مثبتی دارد و از امور خیریه و خداپسندانه است؛ مسأله دیگری است.

وقف فقهی، عبارت است از: نگه داشتن و حبس کردن عین مال و جلوگیری از انتقال آن به دیگری، به وسیله یکی از عقود؛ مانند بیع، صلح، هبه و قرار دادن منافع آن در جهتی که واقف آن را مشخص کرده است. سنت حسنه وقف، فضیلت و ثواب فراوانی دارد. امام صادق(ع) می‌ فرمایند: خَیْرُ مَا یُخَلِّفُهُ الرَّجُلُ بَعْدَهُ ثَلَاثَةٌ وَلَدٌ بَارٌّ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ سُنَّةُ خَیْرٍ یُقْتَدَى بِهِ فِیهَا وَ صَدَقَةٌ تَجْرِی مِنْ بَعْدِهِ. (وسایل الشیعه، ج ۱۹، ص۱۷۵.) بهترین چیزی که انسان از خود به یادگار می ‌گذارد، سه چیز است: فرزند نیکوکارى که براى او استغفار کند، روش و سنت خوبى که مردم از او پیروى کنند، صدقه جاریه‌ ای که پس از مرگش جریان داشته باشد. صدقه جاریه همان وقف است که خیر و برکتش باقی است و بعد از وفات واقف نیز سودش به مردم می رسد و مردمان هم دعای خیرشان نصیب واقف می شود.

ارتباط و اشتراک وقف کلامی یعنی واقفی گری با وقف فقهی در این نکته لغوی است که در هر دو مورد حبس و توقفی در میان است: در یکی حبس مال است و در دیگری حبس اعتقاد؛ یعنی اعتقادش را محدود به هفت امام کرده و در جایی که باید حرکت کند و ادامه دهد، توقف کرده است!.

* آیا واقفیه همگی، یکسان و یکپارچه بودند و هیچ اختلافی نداشتند؛ یا در بین آنان اختلاف بود؟

به نظر می رسد از آنجا که عوامل واقفی گری گوناگون بود، اختلاف و تعدد در بین آنان رخنه کرد و سرانجام آنها نیز یکسان نبود. در اینجا از کتابی ارزنده به نام «الواقفية، دراسة تحليلية» استفاده می کنم که از آثار ارزنده استاد رياض محمد حبيب ناصرى (از آثار کنگره جهانی امام رضا (ع) منشورات المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام)  است و در آن، فرقه انحرافى واقفى ‌ها را از نظر روايى، رجالى و تاريخى به صورت مستند و تحليلى بررسى كرده و به نتایج ارزشمندی دست یافته است.

استاد رياض محمد حبيب ناصرى، وقف به معناى واقفى ‌گرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامه ‌ريزى شده همراه با انگيزه ‌هاى قبلى و سازماندهى شده.

خوشبختانه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى با روشنگری ها و هدایت حضرت امام رضا علیه السلام آگاه گشتند و از واقفى ‌گرى برگشتند و توبه كردند؛ و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهل بيت (ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند. (رک: «الواقفية، دراسةٌ تحليليةٌ»، ص 25.)

* چه عواملی سبب پیدایش فرقه واقفیه شد؟

عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفى ‌گرى و یک فرقه، چند مورد بود: يك: دنیاطلبی، دو: شبهات فكرى، سه: علل احساسى و عاطفى. بررسی کامل هر کدام از این عوامل فرصتی فراختر می طلبد و نیازمند توضیحات تفصیلی است.

در مورد عامل اول باید گفت؛ بنا بر برخی روایات، ابوالحسن علی بن ابی حمزه بَطائِنی را امام کاظم(ع) تأیید کرده و وی در شمار نمایندگانِ مالی آن حضرت بوده است. کشّی، بطائنی و چند تن دیگر را نام می ‌برد که به دلیل زندانی بودنِ امام کاظم علیه ‌السلام اموال زیادی از پرداخت ‌های مالی شیعیان نزد ایشان گرد آمده بود. در نتیجه بعد از اطلاع از شهادت آن حضرت، با انگیزه تصرف این دارایی ‌ها منکر وفات آن حضرت شدند و او را آخرین امامی معرفی کردند که غیبت گزیده است و مذهب وقف از اینجا آغاز شد. بنا بر گزارش شیخ طوسی در زمان شهادت امام کاظم علیه السلام مبلغ هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان قندی و مبلغ سی هزار دینار نزد علی بن ابی حمزه و سی هزار دینار در نزد عثمان بن عیسی رواسی بود (الغیبة، ص 43.) و این سه تن همگی نماینده حضرت امام (ع) بودند ولی گرفتار وسوسه شیطان شدند و طمع دنیا و حبّ مال چشمشان را کور کرد و لغزیدند و از هواى نفس پیروی کردند و به انکار امامت هشتمین امام (ع) پرداختند؛ آن ها از تحویل این اموال به حضرت امام رضا سلام الله علیه خودداری ورزیدند!.

* آیا نام دیگری هم برای واقفیه ذکر شده است؟

بله. أئمه اطهار(ع) چون احساس مى‌ كردند كه اين فرقه انحرافی براى اساس تشيع خطرناک و مسأله ساز است و در هدایت جامعه اسلامی إخلال ایجاد می کند زیرا واقفى ‌ها براى رسيدن به مطامع دنيوى مى ‌كوشند كه خيالات پليد خود را در بين مردم تبليغ كنند و مردم را از ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام دور سازند، با اين فرقه منحرف (واقفيه) به ‌صورت صريح و شديد مقابله كردند و همين روش در بين شاگردان أئمه(ع) هم منعكس شد و آنان هم به مبارزه علنى پرداختند. و به جهت خاصّی به آنان "كلابٌ ممطورة" گفته شده و اين لقب بر روى واقفى ‌ها باقی مانده و اكنون نیز با همين لقب شناخته مى ‌شوند و اگر در مورد كسى گفته شود كه «إنّه ممطورٌ». فهميده مى ‌شود كه او واقفى است و بر امامت حضرت امام موسى كاظم(ع) توقف كرده است. (الواقفیة دراسة تحلیلیة، ص 28- 29.)

* روش حضرت امام رضا علیه السلام در مبارزه با واقفیه چگونه بود؟

آن حضرت، بر اساس مسئوليت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفى ‌گرى آگاهانه ايستاد و به مبارزه بسیار شديدى با آنان همت گمارد. از جمله روش هاى امام رضا(ع) در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعايشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد. (رک: الواقفیة دراسة تحلیلیة، ص 151- 171.) به عنوان مثال بنا بر نقل شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) یکی از شیعیان به امام علیه السلام عرض کرد: شخصی در میان ما است و می گوید پدر شما امام کاظم علیه السلام زنده بوده و از دنیا نرفته است! حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: سبحان الله! رسول خدا (ص) از دنیا رفت ولی موسی بن جعفر (ع) نمی میرد! به خدا سوگند او وفات کرد و اموالش در میان وارثان تقسیم شد و کنیزانش ازدواج کردند.

همچنین یاران امام هفتم و هشتم نیز به مجاهده فرهنگی پرداختند و در راه بصیرت افزایی سخت کوشیدند مانند جناب یونس بن عبدالرحمن که بلافاصله بعد از اطلاع از شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام، امامت حضرت امام رضا علیه السلام را تأیید و اعلام کرد و به نقادی فرقه واقفیه پرداخت و انحرافشان را ثابت کرد و در برابر رشوه و تطمیع آنان نیز تسلیم نشد. (رک: عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 103.)

* روایات فراوانی از اهل بیت علیهم وارده شده که در آن توصیه به زیارت امام رضا (ع) شده و حتی مشاهده می شود که در این دوران، خود حضرت امام رضا علیه السلام نیز به همین مهمّ تأکید کرده است. راز این تأکید و سفارش چیست؟ و آیا ارتباطی بین این موضوع و مبارزه با واقفیه وجود دارد؟

بله ارتباطی وجود دارد؛ در توضیح مطلب باید گفت: اگر می خواهید حکمت روایات فراوان و اصرار بر زیارت هشتمین امام علیه السلام را دریابید؛ حدیث متواتر سفینه و ثقلین را بار دیگر بخوانید. احادیث فضیلت زیارت امام هشتم علیه السلام، تفسیر حدیث "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی" است. و حکمت این تفسیر همان است که در حدیث سلسلة الذهب با تعبیر "بشرطها و شروطها و أنا من شروطها" آمده است. جان کلام اين نكته است كه مسير صحيح تشيع راستین و اسلام ناب محمدی (ص)، همان ولايت و پذيرش امامت همه امامان دوازده ‌گانه علیهم السلام است و حضرت امام رضا (ع)، مردم را به صراط مستقیم هدایت می کند و زیارت امام رضا علیه السلام سرمایه نجات و رستگاری است. پس می توان گفت توضیح و نظر نویسنده کتاب " الواقفیة دراسة تحلیلیة " صحیح است که در تحليل پديده كثرت نصوص در مورد ترغيب به زيارت امام رضا (ع) می نویسد: به نظر مى ‌رسد منظور از اين همه روايات، مبارزه با فرقه واقفيه است كه انحرافى در مسير تشيع پديد آوردند. (رک: الواقفیة دراسة تحلیلیة، ص 146- 147.) گفتنی است: شخصی که ولایت و امامت حضرت امام رضا علیه السلام را بپذیرد؛ امامت بقیه امامان (ع) تا امام دوازدهم (عج) را نیز می پذیرد و هدایت می شود یعنی تشیعِ هشت امامی وجود ندارد و معتقدان به امامت هشتمین امام علیه السلام همگی دوازده امامی هستند. خلاصه: ایمان به امامت همه دوازده امام علیهم السلام، سرمایه نجات است و چون بعد از پذیرش امامت حضرت امام رضا علیه السلام دیگر انشعاب و انحرافی نیست و همگان امامت سایر امامان معصوم علیهم السلام را می پذیرند؛ بر زیارت هشتمین امام معصوم علیهم السلام تأکید شده است تا با توسل به آن بزرگوار و پذیرش ولایت و امامت ایشان، گوهر ایمان مردم محفوظ بماند و با محبت به اهل بیت علیهم السلام به سرمنزل مقصود برسند و نجات یابند.

* آیا کتابی در موافقت یا مخالفت با واقفیه در عصر امامت نوشته شده است؟

هشت كتاب برای ردّ و انتقاد از واقفيه نوشته شده و همچنين سه کتاب به يارى واقفيه و دفاع از آن پدید آمده ولی هيچ يك از این كتاب ها (موافق یا مخالف) اكنون موجود نيست و همه به خاطر عواملی از بين رفته است. ولی نويسنده کتاب " الواقفیة؛ دراسة تحلیلیة " يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت شيخ طوسى، برخى از روايات على بن احمد علوى صاحب كتاب «نصرة الواقفة» آمده و شيخ طوسى آن روايات را مورد نقد و بررسى قرار داده است. سپس نويسنده نقد و اشكالى به شيخ طوسى از نظر روشى و رجالى مطرح كرده و در پايان نظر خودش را نيز آورده است. به نظر نويسنده، روايات مذكور از صاحب كتاب «نصرة الواقفة» چون از باب روايات «نصرة المذهب» و رواياتى است كه مدعى يك فرقه به نفع آن فرقه آورده، مورد اتهام و فاقد حجيت و بدون اعتبار است و هیچ كسى آن را نمى‌ پذيرد. (رک: الواقفیة دراسة تحلیلیة، ص 255- 257.)

* آیا کسانی که به فرقه واقفیه پیوستند؛ تا آخر در پندار خودشان باقی ماندند و یا بازگشتند و توبه کردند؟

همان طور که استاد رياض محمد حبيب ناصرى نوشته است؛ بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از پندار وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت امام رضا (ع) شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- برخى از واقفى ‌ها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت امام رضا (ع) رخ داد باعث هدايت برخى شد. شيخ طوسى برخى از اين ‌گونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شيعيان، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدويت و ... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفى ‌گرى برگشتند. (رک: الواقفیة دراسة تحلیلیة، ص 261- 262.)

استاد ناصری تعداد 18 نفر همچون: (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابو خالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسين بن بشار، 6- حسين بن عمر بن يزيد و ...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند. (رک: الواقفیة دراسة تحلیلیة، ص 265- 392.) نويسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسين بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبد الله بن صاعد، 10- محمد بن عبد الله جلاب بصرى و ... (رک: الواقفیة دراسة تحلیلیة، ص 393- 618.) شنیدنی است که نویسنده "الواقفیة دراسة تحلیلیة " در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و یادآور شده است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كرده ‌اند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كرده ‌اند. نويسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همان‌ طور كه در روايت كشى آمده است؛ دو- همان ‌گونه كه در غيبت شيخ طوسى آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفى ‌گرى با بذل مال دعوت كرد همان‌ طور كه در غيبت شيخ طوسى آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم (ع) آشكار شد؛ پنج- او در حالى‌ كه واقفى و زنديق بود مُرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت. (رک: الواقفیة دراسة تحلیلیة، ص 609- 618.) 

* به نظر شما آشنایی با پدیده فرقه واقفیه و واقفی گری، چه نتیجه ای از نظر اخلاقی دارد؟

با این شناخت، اندکی از فعالیت های روشنگر حضرت امام رضا علیه السلام و سختی ها و مشکلات هدایت مردم روشن شد و دانستیم که ریزش ها و رویش ها چگونه واقع می شود و همچنین گنج هدایت بدون رنجِ تبلیغ میسر نمی شود و از سوی دیگر یک درس اخلاقی بزرگ هم می توان آموخت: همه در این دنیا در حال آزمایش هستیم و هیچ استثنایی وجود ندارد حتی وکیلان و نمایندگان امامان معصوم علیهم السلام نیز مورد ابتلاء و امتحان قرار می گیرند و ممکن است بلغزند و گمراه شوند پس هیچ کسی و در هیچ موقعیتی هرگز نباید مغرور شود و همواره باید محاسبه نفس کند و با ذکر و دعا و توسل به اهل بیت علیهم السلام از خدای کریم عاقبت به خیری بطلبد. بکوشیم هرگز رشته محبت و پیوند با اهل بیت علیهم السلام را از دست مدهیم که سرمایه نجات و سعادت است.

"گرت هواست که دوست نگسلد پیوند، نگه دار سررشته تا نگهدارد."

اللهم اجعل عاقبة امرنا خیرا بحقّ محمّد و آله أعلام الهدی علیهم آلاف التحیة و الثناء. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

/1102001307