حجت الاسلام حائری زاده: تکبر؛ نقطه آغاز مشکلات انسان

کد خبر: 58853
توپ را که به زمین می زنیم با سرعت بیشتری به آسمان می رود. اگر انسان ها مثل همان توپ خودشان را در برابر سه گروه به زمین بزنند رشد پیدا خواهند کرد. اول در برابر خدا، دوم برای پیامبر و اهل بیتش (ع) و سوم برای پدر و مادر. تا حدی بالا می روندد و رشد پیدا می کنند که خدا می داند.

وارث: مراسم یادبود خادم الزهرا شهید آتش نشان علی قانع با سخنرانی حجت الاسلام حائری زاده و مداحی حاج رضا پوراحمد و حاج امیر عباسی در هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س) برگزار شد.

در ادامه خبر متن سخنرانی  حجت الاسلام حائری زاده را می خوانید:

حجت الاسلام حائری زاده: تکبر؛ سرآغاز مشکلات انسان 

نقطه آغاز مشکلات، تکبر 

مشکل انسان از جایی شروع می شود که گمان کند کسی هست و بضاعتی دارد. هروقت چنین شد تیر خلاص را به خود می زند. امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرمایند: در دنیا در عالم فقیرتر از من چه کسی است. مشکل از جایی شروع می شود که شخص می گوید من خیلی عاقل هستم . بجز استثنائات مثلا یک پزشک باید در جایی که تخصص دارد اعلام کند و بر او واجب است این اعلام. در روایات هم اینگونه است.

در قرآن نمونه هایی از این تکبر وجود دارد اولین کسی که ادعا کرد  و تکبر ورزید ابلیس بود. ابلیس کسی بود که 6 هزار سال معلم ملائک بود و ملائک از او درس اخلاق می گرفتند. تیر خلاص ابلیس به خودش در جایی محقق شد که گفت من از آدم بهتر هستم. خدایا مرا از آتش خلق کردی و او را از گِل. بعد از آن خدا او را از عرش اخراج کرد. ابلیس از خدا پرسید: من 6 هزار سال تو را عبادت کردم تکلیف آن چه می شود؟ خداوند فرمود: تا روز قیامت زنده هستی. مستحب است کسی که ب مسجد می رود اگر دعایی بلد نبود هنگام ورود یا خروج بگوید: از شر شیطان به خدا پناه می برم.

جسد مومیایی شده فرعون؛ نشانه ای برای اهل تفکر

دومین کسی که بر اثر "انا گفتن" و تکبر نابود شد رامسیس و فرعون در زمان حضرت موسی علیه السلام بود. که تکبرش ناشی از قدرت گرفتنش بود. قدرت اگر تحت ولایت امام معصوم علیه السلام قرار بگیرد قدرت رحمانی می شود و اگر تحت ولایت طاغوت قرار بگیرد ولایت شیطانی می شود. فرعون گفت: من ربّ اعلای شما هستم مرا عبادت کنید. هر چه حضرت موسی علیه السلام او را سفارش می کرد و موعظه می کرد نتیجه ای نداشت تا جایی که طغیان کرد و داستان او در سوره مبارکه یونس وجود دارد. فرعون و لشکریانش در تعقیب حضرت موسی علیه السلام بودند تا به رود نیل رسیدند و خواستند از شکافی که در آب ایجاد شده بود عبور کنند اما نتوانستند و غرق شدن بودند. در آنجا فرعون ایمان آورد یعنی در حالی که دستش از همه جا کوتاه است و هیچ کمکی نداشت گفت من تسلیم هستم.

قرآن می فرماید: به ذهن مصریان انداختیم تا جنازه ی او را مومیایی کنند تا برای افرادی که بعد از آنها می آیند تا روز قیامت نشانه ای باشد. انسانهای بعدی بدانند چنین آدمی که تکبر می کرد به چه سرنوشتی دچار شد. قران می فرماید: با اینکه اکثر مردم چنین نشانه هایی را می بینند و سرنوشت افراد متکبر را مشاهده می کنند ولی از آیات ما غافل هستند.

در زمان ما ظاهراً فرعون وجود ندارد اما روحیه ی فرعونی در جامعه وجود دارد. تجمل گرایی و اینکه انسان از همه توقع احترام داشته باشد نمونه ای از روحیه فرعونی است.

سومین کسی که ندای "انا رجل" سر داد و تیر خلاص زد در سوره کهف بیان شده است. در سوره کهف سه داستان بیان شده است. دو برادر وجود داشتند که یکی از آنها مومن اما فقیر و دیگری ثروتمند اما بی خبر و غافل از خدا بود. آنها دو باغ بزرگ از انگور و نخل خرما داشتند و بین آنها زمین کشاورزی وجود داشت. برادر بزرگ هرچه دیگری را نصیحت می کرد که به مال دنیا دل نبند و اولویت را مسائل دنیوی قرار نده اثری نداشت. برادر ثروتمند متکبر شد و گفت من از تو بالاتر هستم ثروت و کارمندانم از تو بیشتر هستند و از تو برتر هستم. تا جایی تکبر داشت که گفت قیامت دروغ است و وجود ندارد.

برادر بزرگتر نصیحتش می کرد که یادت رفته از چه خلق شده ای؟ فراموش کرده ای خدا تو را از خاک آفرید و سپس تو را تبدیل به آدم و انسان کرد؟ برادر ثروتمند به توصیه های برادر مومنش اهمیت نمی داد. تا روزی که صاعقه ای آمد و تمام محصولاتش را از بین برد در آن لحظه به خودش آمد و گفت کاش به خدا مشرک نمی شدم.

منبر کوتاه آیت الله جوادی آملی

روزی آیت الله جوادی آملی در جمع کودکان صحبت می کردند فرمودند: بچه ها دیده اید توپ را که به زمین می زنیم با سرعت بیشتری به آسمان می رود. اگر انسان ها مثل همان توپ خودشان را در برابر سه گروه به زمین بزنند رشد پیدا خواهند کرد. اول در برابر خدا، دوم برای پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل بیت علیهم السلام و سوم برای پدر و مادر زمین بزنند تا حدی بالا می رود و رشد پیدا می کند که فقط خدا می داند.

وقتی امام خمینی در حال ورود به ایران بودند در هواپیما از احساس ایشان پرسیده بودند. ایشان فرمود: هیچ احساسی ندارم. منظور ایشان این نبود که مردم را نادیده بگیرند بلکه می خواستند برسانند که وظیفه شان را انجام داده اند و نباید به کاری که انجام شده مغرور شد و تکبر داشت.


حجت الاسلام حائری زاده: تکبر؛ سرآغاز مشکلات انسان