تلفیق موسیقی و مداحی نباید محتوای پیام مداح را دچار چالش کند
مشروح این گفتوگو در ذیل آمده است.
مداحی در تشیع از چه زمانی شروع شد و چقدر ائمه آن را پایهگذاری و تأیید کردهاند؟
بستر اسلام، بستری است که در ادبیات رشد کرده و فضای شعر و شعرخوانی در اعراب آن موقع رایج بوده است. در آن زمان قرآن هم به همین جهت در فضای گفتار و ادبیاتی نازل شده و از جهت ادبی در رقابت با ادیبان است، لذا در آن زمان، عدهای از کسانی که طرفدار پیغمبر بودهاند از همان اول برای پیغمبر شعر سرودهاند و شعر گفتن بیشتر در فرهنگ عربی- اسلامی ترویج میشود.
حتّی آدمهای معمولی را هم میبینید که حداقل چند خط شعر گفتهاند. یعنی قریحهی شعر گفتن خیلی باب بوده است. بدین گونه مدحهای زیادی از همان ابتدای اسلام در شأن پیغمبر داریم. برای مثال خود حضرت ابوطالب، شعر برای حضرت پیغمبر (ص) خوانده است که یکی از دلایل توحید ایشان حساب میشود؛ یعنی دائم همه جا شعر در فرهنگ عربی هست که در واقع وارد اسلام هم شده است. خب طبیعتا، هر رخدادی اتفاق میافتاد، به زبان شعر تبدیلش میکردند، مثل اتفاق کربلا و عاشورا.
من نمیتوانم دقیقاً عرض کنم اوّلین مرثیه کدام است. وقتی آن فرهنگ عربی را میبینیم، که هر پدیدهای به زبان شعر درمیآمد، طرفداران و مخالفانش تأیید میکردند، نفی میکردند، مدح میکردند، رثا میکردند، هجو میکردند. لذا، خب در پدیدهی عاشورا هم این کار را کردهاند.
از اوّلین نمونههایی که میتوان به آن اشاره کرد فرمایش امام سجاد (ع) است که وقتی به مدینه برمیگردند به بشیر میگویند تو پدرت شعر میگفت، آیا تو هم میتوانی شعر بگویی؟ میگوید: آقا من خوب شعر میگویم و حضرت از بشیر میخواهد که شعر بسراید. که از اوّلین مرثیههایی است که بعد از این قصه، ظاهراً سروده شده است. « یا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها...».
بعد از این، دیگر اهل بیت (ع) این شعر را تحسین و شاعر را تشویق کردند. نمونههای بعد از این فراوان است. بنابراین این نوع مداحی به عنوان یک زبان و یک وسیله در بستر آماده آن زمان که شعر را میپسندید در فرهنگ آن موقع و حتی بین ائمه جای گرفت.
مداحیهایی که در زمان ائمه، برای امام حسین (ع) بوده، چگونه بوده است؟ این مداحیها چه ویژگیای داشته است و ائمه چه چارچوبهایی را برای این مداحی مشخص کردهاند؟
وقتی ما مرثیه در مجالس اهل بیت را مطالعه میکنیم در همهی اینها ظاهرا خود امام مشوق بودهاند. مثال خیلی معروف آن داستان دعبل است که حضرت آن بیانیهی خیلی معروف را که «تو ناصر ما هستی تا وقتی برای ما شعر میگویی، و با زبانت یاور ما هستی» را گفتهاند و یا به دیگرانی که مانند ابوبصیر و بقیه گزارش کردهاند، در روایات فراوان است.
در روایات بکاء بر سیدالشهدا (ع)، در لسان اهل بیت (ع) به نصرت و یاری صدیقهی طاهره، و کمک به آنها تعبیر شده و این خیلی پررنگ است.
به طور کلی نکتههای بسیاری میشود از فضای آن مجالس دریافت:
یکی محوریت بکاء است؛ اکثر گزارشهای مجالس که در حضور اهل بیت و امامان مختلف نقل شده است، بکاء شدید اهل بیت و خاندان ایشان را بههمراه دارد. دومی اشک محوری است؛ سومی شعر است، یعنی در اکثر این مجالس، شعر خوانده میشد و مرثیه در قالب شعر گفته میشد. حالا نمیخواهم بگویم این میتواند به عنوان یک سنت باشد. ولی ساختار است، بیان مطلب است. این اشعار جدای از نحوه شهادت و بیان تاریخی شهادت است.
پس میتوان گفت این مرثیهخوانی ها با مقتل فرق داشت؟
بله درست است اینها مقتل نبود. تعابیری که شعرا در محضر اهل بیت (ع) به کار میبردند جدای از مقتل است. ولی به این معنی نیست که تعابیر دیگر مورد تأیید نباشد.
مثلا تعبیر «نجوم سمـاوات بـــارض فلاه» و یا تعبیر « أفاطم قومی یا ابنـه الخیر واندبی» در شعر معروف «نجوم سماوات»؛ ببینید چطور بدنهای عریان به ستارههای آسمان که بر روی دشت هستند، تعبیر میشود. که در اینجا در واقع این تعابیر گریهی امام را درمیآوردند. من میتوانم بگویم یک ادب و ادبیاتی در آن اشعار نهفته است. یعنی به طور کلی به جریان نگاه میکند. و در اکثر آنها ما شاهد بزرگداشت اهل بیت (ع) هستیم. که خب، امروز هم رسم مداحان این گونه است که میگویند اشک بعد از معرفت که خودش یک سبک است. اوّل اشعار معرفتی، آشنایی و آمادهسازی مخاطب و بعد مصیبت.
یک نکتهی خیلی مهم دیگر به عنوان پارامترهای اشعار، بحث حضور است. در فضای این اشعار، شاعر در محضر امام هم بوده، و در شعرش خود امام، صدیقهی طاهره یا پیغمبر (ص) را مخاطب میگیرند و با آنها حرف میزنند. یعنی در باور شیعی این هست که اینها حاضر و ناظرند. خیلی اوقات پیغمبر (ص)، حضرت امیر (ع) و مجموعهی اهل بیت (ع) را در جمع حاضر میگیرند.
یک ویژگی خیلی مهم دیگر این مجالس، گزارشی است که میگوید وقتی کسی شعر میخواند، حضرت به او میگویند؛ همان طوری که در کنار قبر جدّم میروید و روضه میخوانید، گریه میکنید، برای من بخوان. این خیلی عجیب است. به جهت اینکه نشان میدهد در زمان امام صادق (ع)، افراد به قبر امام حسین (ع) میروند. با همهی مخالفتهایی که بوده، جمع میشوند و روضهخوانی میکنند. این روضهخوانی به گوش امام میرسد و امام دوست دارد و آن را تأیید میکند. و بعد دوست دارد پیش خودش هم همانگونه گرم خوانده شود.
لذا من فضایی که از اشعار اهل بیت (ع) و مجالس ایشان میبینم، این است؛ شعر محوری، حضور، بکاء، گریه محوری، شاید بشود گفت عدم اشاره به جزئیات مقتل، ادب در تعابیر و گرم خواندن، اینها چیزهایی هستند که حس میشود؛ ولی محوریت اصلی اشک، است.
جایگاه مداحی در تبلیغ دین چگونه بود و چه محتوایی را به مخاطب انتقال میداد؟
من تحلیلم این است که این به جهت فرهنگ عربی است که موقعیت خاصی را به شعر میداده است. لذا افراد که خواستهاند گاهی مخالفت یا موافقت کنند از شعر استفاده میکردند و شعر به همین نحو مدح و رثا، جلوهی بیشتری گرفت. این فرهنگ در دنیای امروز هم وجود دارد. یعنی شعر و بعد هم موزیک، یا بهنحوی مجموعهی شعر و بعد هم لحن در کنارش به عنوان یک وسیله اعتراضی، امروز هم وجود دارد.
اینکه مداحی تا چه حد به عنوان وسیلهی تبلیغ استفاده میشد؛ یک تحلیلهایی وجود دارد که به نظر من خیلی مؤیدات کافی برایش وجود ندارد. آن هم این است که میگویند اهل بیت (ع) شیعه را تحریک و تبلیغ میکردند که مداحی کنند، روضه بخوانند برای ابراز انزجار و تنفر از آل امیّه و در مرحله بعد بنیعبّاس. در حالی که این، خیلی نمود ندارد و چندان درست نیست چرا که آن موقع شیعه اصلاً اجازهی عزاداری عمومی نداشت.
ما گزارشهای جدّی چندانی از عزاداری شیعیان نداریم. تا زمان آل بویه که اوّلین نمونههایش یافت میشود؛ و بعد از آن باز دوباره در محاق میرود. لذا این تحلیل از عزا به نظر من، به عنوان یک وسیلهی تبلیغی شیعه، نگاه حزبی داشتن به آن، یک مقداری خارج از واقعیاتی که آن موقع رخ داده است. ما بیشتر شاهد یک نوع نگاه درون دینی هستیم. این نگاه درون دینی، تصفیهی فرد و ارتباطش با امام حسین (ع) است. من معتقد به تحلیل الهیاتی و معارفی از ترویج مداحی توسط اهل بیت (ع) و تشویق مداحی هستم تا یک نظام اجتماعی؛ که شما مثلاً مرثیه را تبدیل کنید به وسیلهی مثلاً اعلان انزجار یا تبیین مانیفست شیعه. خیلی این حقیقت ندارد و در گزارش اهل بیت (ع) هم این وجود ندارد. در نگاه اهل بیت (ع) امام زمان خونخواه امام حسین (ع) خوانده شده است. و اینکه شما به وسیلهی این مرثیه بخواهید خونخواهی کنید، ما از این نوع نگاهها گزارشی در تاریخ اسلام نداریم. در گزارشهای موجود شما نمیبینید که ائمه بگویند که عزای امام حسین (ع) را برای اتحاد حزبی شیعه ـ حزب، منظورم کاملاً سیاسی است ـ قرار دهید. ولی به هر حال؛ در یک کلام، حرکت شیعی در واقع، بیشتر ناظر به جنبهی معارفی است.
آیا میشود گفت یکی از اهداف این عزاداری و مداحیها آن است که امام حسین سمبلی برای شیعه قرار داده شود؟
بله این درست است. عملاً این مناسک شیعی، به عنوان یک سمبل شیعی درآمده است. و شاید بتوان گفت که به طور غیر مستقیم این کار انجام شده است. یعنی اهمیتی که ائمّه به عاشورا، دههی محرم و بکاء بر امام حسین (ع) و ذکر ایشان دادهاند، موید این حرف است.
همچنین روایاتی که در باب زیارت امام حسین و اربعین و ... آمده، میتواند نشانههایی برای این سمبل سازی باشد. وقتی امام میآید میگوید حب امام حسین (ع) در واقع یک معرفت درونی و بنیادین است؛ نشانهی ایمان است؛ زیارت اربعینش نشانهی ایمان است، خب جریان امام حسین (ع) و بکاء بر ایشان و زیارت ایشان در لسان اهل بیت (ع) برجسته شده است. خب طبیعتا شیعه هم به این چسبیده است و برایش تبدیل به یک شعار یا سمبل شده است. حتی نمیتوانیم بگوییم غیر مستقیم، حتی شاید بتوان گفت مستقیم این سمبل سازی صورت گرفته است.
امروزه با توجه به وسایل ارتباط جمعی، مثلاً تلویزیون و ماهواره، شبکههای اجتماعی موبایل و...، چقدر این مجالس و مداحیها میتواند آن جایگاه معرفتی خود را حفظ کند؟ تا چه حد باید این اصالت عزاداری بهصورت سنتی را ادامه داد و تا کجا میتوانیم تغییر دهیم و به سمت مدرنیته حرکت کنیم؟ آیا الحان جدیدی که در مداحی رایج میشوند خوب است؟
ببینید، من خیلی کوتاه به یک مقدمهی خیلی مهمی اشاره میکنم و آن هم این جملهی معروف متخصصین رسانه است که میگویند: «رسانه، خود یک رسانه است». این خیلی مسألهی مهمی است. به نظرم ریشهی نگاه به فضای جدید، این جمله است. کسی با وسیله که مشکلی ندارد. به هر حال وسایل همواره نو شدهاند. منتها مهم این است که وسیله خودش زبان دارد و اگر این زبان وسیله با محتوای پیام شما در تضاد باشد، به مشکل برمیخورید. پس نتیجه میگیریم از زبانی که بعضی از رسانههای جدید دارند؛ حتی بدون اینکه محتوایی درون آنها بگذاریم، با اصالتی که شما اشاره کردید ناهمخوان است. و البته بعضیهایش نیست. این که ما چطور از آنها استفاده میکنیم و چه چیزهایی را استفاده میکنیم نهایتاً به این برمیگردد که چه نگاه و بینشی به هر کدام از این وسایل داریم، به عنوان مثال خود منبر و مجلس، وسیله و رسانهاند؛ که از آنها استفاده میشود.
اساسا هر هنری، هر نوع زبانی، یک رسانه است. اگر بخواهم جواب شما را روشن بدهم من به شخصه نگاه صفر و یکی ندارم. تجربهی من نشان میدهد ما رسانههای جدید داشتهایم، که به اصالت ما کمک کردهاند و ما رسانههای جدیدی داشتهایم که در واقع اصالت ما را تحت تأثیر منفی قرار دادهاند. لذا منظورم این نیست که بخواهم دستورالعمل صادر بکنم. این دیگر روندی است که جامعه، با توجه به بینشی که اصالت دارد و بینشی که نسبت به کارکرد رسانه ایجاد شده است تصمیم میگیرد اینها را به هم متصل کند یا نه.
ما خیلی اوقات شاهد هستیم که یک کسی یک شعری را در یک لحنی که آواز است میخواند، در صورتی که این لحن با آن شعر اصلا سازگار نیست. بیان شعر یکی از مهمترین این رسانههاست. ما در مداحی هم شاهد هستیم که گاهی اوقات افراد یک کارهایی میکنند که به هیچ عنوان با پیام نمیخواند.
به هر حال اگر بخواهم این بحث را جمعبندی کنم؛ من به طور کلی نمیتوانم بگویم که مخالف رسانههای جدید هستم بلکه معتقدم مورد با مورد، انسان باید ببیند که این رسانهی جدید کمک کار پیامش هست یا نه.
در زمان حاضر، مداحیها چه پارامترهایی را باید داشته باشند و از چه چیزهایی باید اجتناب کنند که هم با دیدگاه دینی و اهل بیت سازگار باشند و هم تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند؟ همچنین استفاده از ملودی و سبکهای موسیقیایی جدید٬ استفاده از لوازم موسیقی مانند طبل و سنج و انتشار مداحیهای استودیویی تا کجا قابل قبول و جایز است؟
این از آن مسائلی است که دست کسی نیست که برای آن دستورالعمل صادر کند. واقعیت این است که ما وقتی میبینیم که مداح ما چه از بعد معرفتی و چه از بعد شناخت رسانه و شناخت پیام، دچار ضعف است، نهایتاً کاری که از او خارج میشود و ارائه میکند، کار ضعیفی است و خیلی جای انتقاد دارد، اگرچه خیلیها طرفدارش میشوند و ما دچار سقوط فرهنگی در زمینهی مداحی میشویم. منظور من این است که به روشنی اگر کسی بخواهد خدمتی به مداحی کند، باید مداحهای جوان را که مشتاق هستند اولا هر چه بیشتر با فضای اصیل ارتباط با امام حسین (ع) آشنا کند ثانیا با رسانه به معنای عام آن و زبان وسایل و رسانههایی که به کار میگیرد، او را آشنا کند.
کسی که امام حسین (ع) را بشناسد نمیتواند با ایشان بیادبانه حرف بزند. و کسی که بفهمد این آهنگ و الحان نامناسب است از آن استفاده نمیکند. مشکل این است که برخی مداحان ما آن قدری که به لحن و جذابیت و به هر حال شور، توجه میکنند، به مفاهیم عمیق توجه نمیکنند. شما اگر الان یک جستوجویی در مورد کلاسهای مداحی بکنید میبینید که محوریت لحن پررنگتر است و نوعاً طرف انگار دارد آموزش میبیند که یک محتوایی را فقط با لحن خوب بخواند. از عمق تهی میشود. عمق، حضور سیدالشهدا (ع) است. یعنی کسی که با حقیقت امام حسین (ع)، حزن محافل و ذات ایشان، مأنوس شود و ایشان را لمس کند، جایگاه ایشان را واقعاً درک کند و خود را در حضور امام ببیند، آن مفاهیم را همراه با یک لحن زیبا و مناسب میخواند.
جایگاه و رسانه، این دو مفاهیم مهماند که مداحان باید بدان آگاهی بیشتری پیدا کنند. لذا به نظر من، آن چیزی که لازم است تعلیم شود و روی آن کار انجام گیرد؛ یک زبان رسانه است و دو جایگاه امام حسین (ع).
به عنوان سؤال آخر؛ چیزی که شاهد آن هستیم این است که هم در قرائت قرآن، و هم در مداحیها و روضهخوانیها، برای خواندن از الحان و دستگاههایی استفاده میکنند که مختص دستگاههای موسیقی است. و از طرفی با تغییرات موسیقی، مداحیهای ما نیز تغییر می کنند. مداحیها ریتمهای تند پیدا کرده و یا از روی یک موسیقی معروف کپی میشوند. این چقدر خوب و چقدر بد است؟ و چه تأثیری روی مخاطب دارد؟
این سؤال، سؤال فنی و خوبی است. ببینید، هر نوای خوشی، موسیقیایی است. اصلاً تعریف موسیقی، نوای خوش است. لذا هر صدای خوش، هارمونی است و هر هارمونی از یک موسیقی تبعیت میکند. پس مداحی و قرائت، از جهت پرده و در واقع قرار گرفتن صدا، در جای مناسب خودش، هارمونی است و موسیقیایی است. سبکهای موسیقی زیادی امروزه وجود دارد. از سبکهای شرقی تا سبکهای غربی، کهن و مدرن.
باز همان بحث رسانه است. چه اندازه، لحنهای ما، لزوماً باید از این سبکها پیروی کند؟ با نگاه به سبکهای قدیمی کشور خودمان یا بسیاری از کشورهای عربی، بسیاری از آنها دارای ریتم و ضربآهنگ آرامی است. خیلی معنی محورتر است. خیلی آرامتر و مدت زمانش طولانیتر است. ولی خب؛ الان موسیقیهای امروزه تندتر شدهاند. الان اشعار خیلی تغییر کرده است.
به همین میزان موسیقیهای مدرن از معنا محوری فاصله گرفتهاند. به هر حال مداحی استفاده از هارمونیها است، امّا مداح میتواند از آن فرمت استفاده نکند. یا اگر در بخش لحن و چهارچوب، در واقع نیم نگاهی به موسیقیهای مقامی داشت، حواسش به جریان آن باشد. یعنی حواسش باشد که هدف مجلس عزا، و ذکر مصیبت امام حسین (ع)، با هدفی که در فضای موسیقی خاص وجود دارد، متفاوت است. و اگر این دو فضا با هم در نقطهی لحن، اشتراک دارند، ما نباید گردهی بار مداحی را سوار بر جریان موسیقی کنیم.
متاسفانه مشکلی که پیش آمده است این است که افراد به خاطر همان عدم تعمّق در ریشهها و بنیانهای عزاهای سیدالشهدا (ع) و نگاههای معرفتی که وجود دارد؛ حواسشان از اینکه این لحن یک وسیله است، و نقش ثانوی دارد، منحرف میشود. اشک برای امام حسین (ع) مهم است. شما برای امام حسین (ع) نمینشینید پیاز خرد کنید که اشکتان بیاید. شما متوجه امام حسین (ع) میشوید؛ صدای شما به ناله بلند میشود؛ و البته کسی که دارای ذوقی است وقتی صدایش بلند میشود؛ لحن دارد. آدمیزاد، وقتی ناله کرد و محزون شد، میگرید. اصل اینجا، توجه به آن حقیقت نورانیِ و فخیمِ معرفتیِ خاص است. بعد، در دنبالهی آن ما ناله داریم. یعنی در تأثیر نگاه به نور خوشید، اشک درمیآید و آه انسان به آسمان میرود. البته برای کسی که هنجرهی مهیّایی دارد این آه، همراه با هارمونی خواهد بود. چون طبیعت بشر این است که در مراسم مرثیهی اهل خودش، ناله کند، شعر بگوید و گریه کند؛ اهل بیت (ع) همین روال را تشویق کردهاند. امّا اینکه شما بیایید از این جریانی که من الان توضیح دادم، غافل بشوید که از کجا شروع میشود و لحن کجا میپیوندد، میرود در فضای لحن محوری که اصل و فرعش، ادای درست خارج کردن صداست. یعنی میبینیم که برخی مداحیهای امروزه با تلفیق با موسیقی مدرن سطحیتر شده است؛ مضامینش به تدریج بی معناتر شده است. خب؛ طبیعتا این هامنجر به دور شدن از هدف اصلی خواهد شد.
/1102101305