حجت الاسلام کرمی: روز عرفه چه تفاوتی با روزهای دیگر دارد؟

کد خبر: 59768
اتفاق مهمی که در روز عرفه می افتد، پذیرفته شدن توبه بشر است
وارث: مراسم عزاداری ایام مسلمیه با سخنرانی حجت الاسلام مصطفی کرمی و مداحی کربلایی جواد مقدم و کربلایی مهدی آینه در هیئت بین الحرمین برگزار شد.
در ادامۀ خبر متن سخنان حجت الاسلام کرمی را میخوانید:

حجت الاسلام کرمی:

ارزش روز عرفه و بخشش خداوند در این روز  
روزی امام زین العابدین علیه السلام فردی را دیدند که دستش را رو به مردم دراز کرده بود، حضرت به ایشان فرمودند: امروز روز عرفه است، تو دستت را رو به مردم دراز کرده ای؟ روز عرفه روز مهمی است. امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که ماه رمضان بگذرد، ولی خداوند از او نگذرد، امید به آمرزش و رحمت او نیست تا روزی که در روز عرفه به صحرای عرفات برود.
این روز چه فرقی با روز های دیگر ماه و سال دارد؟ لذا از نظر زمان، همانند روز های دیگر ماه و سال بوده است. اگر مشهد حرمت دارد، اگر عرفات حرمت دارد، اگر یک جایی دعا به اجابت نزدیک است، به این علت است که این مکان به استناد ظرف بودنش و رویداد آن اتفاق مهم و مقدس است و ظرف حادثه یا یک پدیده ای بوده است. زمان و مکان ظرف هستند، مکه، بین الحرمین و تمام مکان های مقدس، این برکتی که در آنها وجود دارد یک امر خارجی است. حال چه اتفاقی در روز عرفه می افتد که ما آن را از بقیه روز ها ممتاز می کنیم؟ اتفاق مهمی که در روز عرفه می افتد، پذیرفته شدن توبه بشر است

 ارزش و زیبایی بهشت و جنت 
 ما در این دنیا به دنیا آمده ایم و تا زمانی که در این دنیا هستیم، ارزش و زیبایی بهشت و جنت را متوجه نخواهیم شد. انسان اگر روزی هزار صفحه قرآن بخواند، باز هم نمی تواند زیبایی بهشت را درک کند، باید به آنجا برود تا زیبایی های آن را درک کند. خداوند به آدم و حوا کلید خانه ای در بهشت را عطا فرمودند. آنجا تکمیل از تمام لذت ها و زیبایی ها و تمام امکانات بود، خداوند به آنها فرمود: شما هر لذت و هر امری را که می خواهید می توانید در اینجا انجام بدهید، ولی به این درخت نزدیک نشوید، در غیر این صورت از ظلم کنندگان به خودتان خواهید بود. ابلیس نزدیک شد و گفت: چند وقت است که من شما را زیر نظر دارم. در این خانه به راحتی لذت می برید اما به این درخت که می رسید احساس ترس دارید، دلیل آن چیست؟ انسان در وجودش حسی به نام کمال جویی دارد و شیطان از همین حس استفاده کرد و گفت: ای آدم! قبول داری که من شش هزار سال در ملکوت بوده ام و سابقه من از تو بیشتر است و من تمام این محیط را به خوبی می شناسم؟ می خواهی به تو بگویم چرا خداوند فرموده است که به این درخت نزدیک نشوی و از میوه های آن نخوری؟ آدم پرسید چرا؟ شیطان گفت: این درخت دو خاصیت مهم دارد:
1-  اگر کسی یک دانه از میوه های این درخت را بخورد برای همیشه در بهشت خواهد ماند و خداوند او را نمی تواند از اینجا بیرون کند.
2- با خوردن میوه این درخت، شما به 2 ملک کامل تبدیل خواهید شد. پس آن را بخورید!
شیطان آن هارا وسوسه کرد و آدم و حوا از میوه ی آن درخت خوردند و اولین اتفاقی که برای آن ها افتاد حجاب و پوششان از بین رفت و مجبور شدند از برگ درخت های بهشتی خودشان را استتار کنند.
خداوند فرمودند: یا بنی آدم! آیا ما به شما امر نکردیم از دستورات شیطان سر پیچی کنید؟ خداوند عذر آدم و حوا را خواست و فرمود آیا ما به شما نگفته بودیم که سمت این درخت نروید و از میوه ی آن نخورید؟ حال که شما از دستورات ما سرپیچی کرده اید دیگر جایی در بهشت نخواهید داشت و باید به دنیا بروید.
منزل و جایگاه اصلی ما بهشت بوده است و همه زیبایی ها و خوبی های گذرایی که در این دنیا وجود دارد، کار شیطان برای گمراه کردن انسان  است. خداوند آدم و حوا را به زمین فرستادند و حال ما که همه مان در اینجا چشم باز کرده ایم فقط محدود به همین زندان هستیم. در دنیا ما اگر به بهترین رستوران ها هم برویم شاید 10 کارمند داشته باشد تا از ما پذیرایی کند ولی در بهشت هزاران حوری بهشتی و ملک از ما پذیرایی میکنند، حال که آدم به زمین آمد فهمید اینجا سرما دارد، گرما دارد، اگر سر پناهی می خواهد خودش باید آن را بسازد.
وقتی حوا و آدم به زمین آمدند هر کدامشان یک طرف کره زمین بودند و مصیبت فراق و جدایی هم برای آنها پیش آمد. 500 سال گریه می کردند ولی نمی توانستند همدیگر را پیدا کنند. وقتی بعد از سالیان طولانی این زن و شوهر همدیگر را پیدا کردند، شروع به گریه کردند. آن ها در بهشت، در رفاه بودند و حال در اسارت این دنیا قرار گرفته اند.

مرحوم سید علی قاضی طباطبایی1 میفرمودند: محال است زیر طاق آسمان خدا به بنده ای توجه کند از غیر کانال حضرت حسین علیه السلام. انسان باید به امام حسین علیه السلام توسل کند.
خداوند به جبرئیل فرمود: برو به آدم این حرف ها را بزن که بیاید به من بگوید تا من نسبت به او ترحم کنم و دلم برای او بسوزد و او را ببخشم. جبرئیل نزد آدم آمد و گفت رحمت خداوند شامل حالت شده است. خداوند می خواهد تو را ببخشد تو بیا نزد او برویم و این سخنان را بگو. 
در آن زمان حکومت نظامی بوده است گفته بودن اگر کسی را در کوچه بگیریم گردن خواهیم زد، مسلم را گرفتند، به دار الامارة بردند دست او را بستند و نزد ابن زیاد بردند. گفت: مسلم آیا با خود فکر کردی تو و پسر عمویت می توانید حکومت را از ما بگیرید؟ گفت ای مسلم آخر عمرت است وصیت کن. مسلم بن عقیل فرمود: می خواهم وصیت خصوصی کنم. مسلم بن عقیل وصیتش را این چنین گفت:
1-من در این شهر هفتصد درهم قرض دارم، شمشیر و زره مرا بفروش و قرض مرا ادا کن.
2- زمانی که مرا کشتند بدن مرا از ابن زیاد بگیر و دفن کن.
3- به حضرت امام حسین علیه السلام بنویس که به سوی کوفه نیاید، چون من نوشتم مردم با آن حضرت هستند و گمان می کنیم امام به همین علت به این سمت می آیند و بنویس اگر می آیی رباب سلام الله علیها و علی اصغر علیه السلام را نیاور.
مسلم را به بالای دارالامارة بردند، روبه مامور اجرای حکم کرد و گفت: مرا به طرف مدینه آویزانم کنید. پرسید دلیل آن چیست؟ مسلم فرمود: می خواهم به آقا امام حسین علیه السلام، سلام بدهم. قبل از اینکه او را به قتل برسانند صدا زد "السلام علیک یا اباعبدالله"
یک جایی امام حسین علیه السلام جواب این سلام مسلم بن عقیل را داد که مشخص شد او برای امام خیلی ارزش دارد، در روز عاشورا وقتی دستور دادند به خیمه های امام حسین علیه السلام حمله کنند و غارت کنند امام فرمودند: شما مسلمان نیستید عرب که هستید در رسم شما هم تا مردی را نکشند جلوی چشمش به سمت ناموس و اهل خانواده او نمی روند. وقتی امام حسین علیه السلام جان داشتند و دیدند که به سمت خواهر و اهل خیمه اش حمله کرده اند، امام در عصر عاشورا به اولین کسی که سلام فرستادند مسلم بود. امام صدا زدند: یا مسلم بن عقیل، یا زهیر بلند شوید اینها دارند به زینب علیه السلام حمله می کنند، آن بدن های سر از تن جدا شده، شروع به تکان  خوردن کردنند ولی نمی توانستند بلند شوند نمی توانستند بجنگند.

حجت الاسلام کرمی:

پینوشت:
1- عارف، عالم و استاد اخلاق حوزه علمیه در نجف.