3بدعتی که معاویه در سنت نبوی وارد کرد
وارث: روایات متعددی از رسول خدا (ص) راجع به معاویه در کتب برزگان اهل سنت نقل شده است:
اولین مورد روایتی است که محمد بن جریر طبری (نگارنده تفسیر و تاریخ طبری) در کتاب تاریخ خود از علی بن اقمر نقل می کند که گوید: از عبدالله بن عمر شنیدم که می گفت: رسول خدا (ص) از دره ای خارج شدند و ابوسفیان را سوار بر مرکب همراه معاویه و برادرش دید که یکی افسار حیوان را در دست داشت و دیگری آن را از پشت می راند، تا آنها را دیدند، فرمودند: خدایا آن که افسار به دست دارد و آنکه مرکب را از پشت می راند و کسی که سوار بر حیوان است را لعنت کن. از او پرسیدم: تو خودت از رسول الله (ص) شنیدی؟ گفت: آری، وگرنه گوش هایم کر باد، آن گونه که چشمانم کور است.
دومین مورد، روایت دیگری است از احمد بن حنبل (پیشوای حنبلیان) در کتاب "مسند" خود و برخی دیگر از بزرگان اهل سنت، که از ابن عباس نقل کرده اند: در سفری همراه رسول خدا (ص) بودیم، که صدای آواز دو مرد را شنیدیم، یکی در جواب دیگری می گفت: هماره استخوان های یار شفیق آشکار می شود و جنگ، مانع کفن و دفن او می شود. پیامبر (ص) فرمودند: ببینید، این ها چه کسانی هستند که آواز می خوانند؟ گفتند: معاویه و عمرو عاص. حضرت (ص) دست ها را بالا بردند و فرمودند: خدایا آنها را کاملا واراونه گردان و به حالات گذشته برگردان، و به زور در آتش دوزخ درافکن.
علامه امینی پیرامون این روایت می گوید: چون بر دوستداران معاویه این حدیث گران آمده است و نتواستند به سند این حدیث اشکال وارد کنند از این رو برخی از ناقلین این حدیث به جای نام معاویه و عمروعاص، از واژه فلان و فلان استفاده کردند.
اما روایات فراوانی از امیرالمومنین (ع) راجع به معاویه وجود دارد که ذکر کردن آنها خود مجال مفصلی می طلبد. در این نوشتار تنها به دو نمونه از نامه های امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه و به نقل از ابن ابی الحدید معتزلی، در کتاب "شرح نهج البلاغه" او می پردازیم:
در یکی از نامه هایی که ایشان برای معاویه نوشت، آمده است: با این سن زیاد و نزدیکی مرگت، از گمراهی و ضلالت دست بردار. حال تو مانند لباس کهنه ای است که هر گاه یک طرف آن را اصلاح کنی طرف دیگر پاره می شود، گروه زیادی از مردم را به هلاکت نشاندی...
همچنین، در نامه امیرالمومنین (ع) به زیاد بن ابیه آمده است: معاویه همانند شیطان رانده شده است از پیش رو و از پشت سر و از راست و چپ، به سوی انسان می آید، از او بترس و بر حذر باش و دوری کن، والسلام.
انحرافات و بدعت های معاویه
انحرافات و بدعت های معاویه به قدری زیاد است و فراوان است که تنها ذکر یکی از آنها برای در هم شکستن منزلت این مرد و سقوط جایگاه او به پایین ترین حد رذالت کافی است چه رسد به بیان تمام آنها زیرا این سخنان نه تنها از بزرگان صحابه – که اهل سنت همه آنها را عادل می دانند – صادر شده است، بلکه بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز آنها را در کتب خود نقل کرده و مطرح نموده اند. اینک نمونه هایی از آنها را بر می شماریم:
1. شراب خواری؛ احمد بن حنبل (امام حنبلیان) در کتاب (مسند) خود از عبدالله بن بریده نقل می کند: با پدرم نزد معاویه رفتیم، پس از خوردن غذا، شراب آوردند. معاویه نوشید و به پدرم تعارف کرد. پدرم گفت: از زمانی که پیامبر (ص) نوشیدن شراب را حرام اعلام کرد، هنوز ننوشیده ام. معاویه (در حال مستی) گفت: من در جوانی از زیباترین جوانان قریش و باسعادت ترین آنها بودم از هیچ چیزی به اندازه خوردن شیر و صحبت با انسان خوش سخن بیشتر لذت نمی بردم.
2. رباخواری: حافظ، ابو عبدالرحمن احمد بن شعیب نسائی (نگارنده سنن نسائی، از کتب اصلی و صحیح اهل سنت) و دیگران از عطاء بن یسار نقل کرده اند: معاویه یک ظرف پر از طلا یا درهم را در برابر بیشتر از وزنش فروخت. ابو درداء به او گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که از چنین کاری نهی نمود. باید طلا در برابر هم وزنش فروخته شو. معاویه گفت: من در آن اشکالی نمی بینم. ابو درداء گفت: چه کسی می تواند کار معاویه را برای من توجیه کند؟ من نظر رسول خدا (ص) را برای او می گویم و او نظر خودش را به من می گوید! در منطقه ای که تو در آن باشی نخواهم ماند. سپس به مدینه نزد عمر بن خطاب رفت و داستان را برایش نقل کرد. عمر به معاویه نوشت: طلا را فقط در برابر مس و وزن در برابر وزن، بفروش.
3. بدعت موروثی کردن خلافت؛ یکی از اصلی ترین بدعت های معاویه آن است که بر خلاف رضایت بزرگان دین و به رغم نارضایتی مهاجرین و انصار و با وجود انکار باقی مانده صحابه، با زور شمشیر و تهدید، برای پسرش یزید بیعت گرفت. علامه امینی در این باره می گوید: چون معاویه از همان آغاز که قصد داشت بیعت یزید را مطرح کند، می دانست مادامی که امام حسن (ع) در قید حیات باشد صالحان امت هرگز زیر بار این بیعت ننگین نخواهد رفت، لذا زمینه سازی کرد تا راهی را برای کشتن آن امام همام (ع) بیابد و آن عهد و پیمانی را که با او بسته بود را پایمال کند.
*برگرفته از کتاب خط روشن، تلخیض الغدیر علامه امینی
/د115