غربت غدیر و مسئولیت ما
زمین و آسمان بر مدار «ولایت» در گردش هستند و ولایت را مداری جز خورشید همیشه درخشان و تابان و فروزان امیرمؤمنان(علیهالسلام) نیست؛ و چنین است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان که سر بر آستان ملک پاسبان محبت و تولای قرین بتول(سلام الله علیها) و قرینه رسول (صلی الله علیه و آله) سفیر حق در آفریدگان و امیر مطلق بر مومنان نهاده اند، فائز و رستگار نامید.
وارث: عقول مبهوت و نفوس متحیرند که او چه کسی است و چه کرده است که این چنین آوازه فضایل و مناقبش همه عالم وجود را درنوردیده است و عالمیان و آدمیان مات اویند.
و صد البته این قضیه به شیعیان، پیروان و محبان و موالیانش هم محدود نمی شود؛ زیرا اهل سنت و حتی مسیحیان و دیگر فرق و مذاهب و ملل و نحل هم زبان به تعریف و تمجیدش گشوده و بیان به فضل و منقبتش دارند.
به عنوان مثال، بسیار عجیب و جالب و البته تأمل برانگیز است که حتی جرج جرداق هم که یک دانشمند مسیحی لبنانی است و اساساً دین و آیین ما را هم ندارد، بیشتر آثار خود را به مولای ما اختصاص داده است و در پایان کتاب ارزشمند «امام علی صوتُ العدالة الانسانیة» بیانی شگفتآور دارد.
او این چنین مینگارد: «ای روزگار! چه میشد اگر تمام نیروهای خود را بسیج میکردی و در هر عصری و زمانی بزرگمردی چون علی با همان عقل و دهان و قلب، با همان زبان و همان شمشیر به جهان ارمغان میدادی.» و یا در مورد نهج البلاغه میگوید: «جاذبههای کلمات امام علی شوری در من ایجاد کرد که 200 مرتبه نهج البلاغه را مطالعه کردم.»
همچنین ابن ابی الحدید که او هم یکی دیگر از دانشمندان و متفکران سنی مذهب معتزلی و با این حال شارح کتاب گرانسنگ نهج البلاغه نیز هست، میگوید: «علی مانند خورشید تابان بود که با کف دست پوشیده نمیشود و مانند روز روشن است که اگر یک تن آن را ببیند، دیدگان دیگران خواهند دید... علی سرآمد همه فضایل و سرچشمه آنهاست» یا در جای دیگر میگوید:« از روزی که خطبه 221 نهج البلاغه را یافتم، تاکنون که 50 سال است، حدود هزار بار آن را خوانده ام و در هر بار در دلم ترس، لرزش و پند پذیری تازهای به وجود آمد.»
نمیدانم چرا یک مسیحی 200 بار نهج البلاغه امیر الکلام(علیه الصلاة و السلام) را میخواند و یک سنی هزار بار، اما ما که خود را از شیعیان و موالیان امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میشماریم و ادعای ولایت، مودت و محبت او را داریم، چند مرتبه نهج البلاغه و کلمات و سخنان دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق مولایمان اسد الله الغالب علی بن ابیطالب(سلام الله علیه) را خواندهایم؟ و با مفاهیم و معانی والا و بلند آن آشنایی داریم؟ و این معارف وزین و متین را به فرزندانمان منتقل کرده و به آنان آموزش دادهایم؟ ما که از یک خانواده شیعی هستیم و در حکومت شیعه زندگی میکنیم؛ براستی چرا باید با نهج البلاغه و دریای بیکران فرهنگ معارفی آن بیگانه باشیم؟ مگر نه این است که طریق وصول به مسیر درستی و راستی و راه دوری از بیراههها و پرتگاههای ضلال و اضمحلال، فقط و فقط با تمسک به ریسمان مستحکم حبل الله المتین است؟
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
البته و صد البته بودند و هستند کسانی چون میر حامد حسین هندیها ( صاحب کتاب گرانقدر عبقات الأنوار) و علامه امینیها(صاحب کتاب گرانمایه الغدیر) که مولا را خوانده و شناختهاند و با قلم خود بر سر سودای محبت او گامهایی محکم و استوار برداشتهاند، دم از ولایتش زده، گام در طریقتش نهاده و علم حقیقت برافراشتند و نیز با آن همه نستوهی، باز حسرت این داشتند که کاش زبانی دیگر و زمانی بیشتر میداشتند تا همواره ندا میدادند و فریاد میزدند که حق با علی است. اما فی الواقع پس از آنان ما چه کردهایم؟
چرا هنوز هم گرد غربت و مهجوریت بر چهره معصومانه و مظلومانه مولای ما و غدیرش نشسته است و چنانکه شایسته جایگاه بزرگ و مقام بلند اوست، قدر و منزلت نیافته و در عمل بر صدر اولویت کارهای ما قرار نگرفته است؟ گویی ما امت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نبودهایم! یا به فرمان مفترض الطاعه تعظیم و تکریم برادر و وصی و وزیرش وقعی ننهادهایم!
امروزه زردشتیان، منشور و وصیت کورش را (که بیش از دو صفحه نیست) چاپ و تکثیر میکنند و در سطح وسیع پخش میکنند؛ آیا وقت آن نرسیده که ما هم همتی کنیم و جملات با عظمت امیر المؤمنین علی(علیهالسلام) را به جهانیان عرضه بداریم و مردم را با کلام نورانی آن امام همام آشنا کنیم؟
/1102101305
و صد البته این قضیه به شیعیان، پیروان و محبان و موالیانش هم محدود نمی شود؛ زیرا اهل سنت و حتی مسیحیان و دیگر فرق و مذاهب و ملل و نحل هم زبان به تعریف و تمجیدش گشوده و بیان به فضل و منقبتش دارند.
به عنوان مثال، بسیار عجیب و جالب و البته تأمل برانگیز است که حتی جرج جرداق هم که یک دانشمند مسیحی لبنانی است و اساساً دین و آیین ما را هم ندارد، بیشتر آثار خود را به مولای ما اختصاص داده است و در پایان کتاب ارزشمند «امام علی صوتُ العدالة الانسانیة» بیانی شگفتآور دارد.
او این چنین مینگارد: «ای روزگار! چه میشد اگر تمام نیروهای خود را بسیج میکردی و در هر عصری و زمانی بزرگمردی چون علی با همان عقل و دهان و قلب، با همان زبان و همان شمشیر به جهان ارمغان میدادی.» و یا در مورد نهج البلاغه میگوید: «جاذبههای کلمات امام علی شوری در من ایجاد کرد که 200 مرتبه نهج البلاغه را مطالعه کردم.»
همچنین ابن ابی الحدید که او هم یکی دیگر از دانشمندان و متفکران سنی مذهب معتزلی و با این حال شارح کتاب گرانسنگ نهج البلاغه نیز هست، میگوید: «علی مانند خورشید تابان بود که با کف دست پوشیده نمیشود و مانند روز روشن است که اگر یک تن آن را ببیند، دیدگان دیگران خواهند دید... علی سرآمد همه فضایل و سرچشمه آنهاست» یا در جای دیگر میگوید:« از روزی که خطبه 221 نهج البلاغه را یافتم، تاکنون که 50 سال است، حدود هزار بار آن را خوانده ام و در هر بار در دلم ترس، لرزش و پند پذیری تازهای به وجود آمد.»
نمیدانم چرا یک مسیحی 200 بار نهج البلاغه امیر الکلام(علیه الصلاة و السلام) را میخواند و یک سنی هزار بار، اما ما که خود را از شیعیان و موالیان امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میشماریم و ادعای ولایت، مودت و محبت او را داریم، چند مرتبه نهج البلاغه و کلمات و سخنان دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق مولایمان اسد الله الغالب علی بن ابیطالب(سلام الله علیه) را خواندهایم؟ و با مفاهیم و معانی والا و بلند آن آشنایی داریم؟ و این معارف وزین و متین را به فرزندانمان منتقل کرده و به آنان آموزش دادهایم؟ ما که از یک خانواده شیعی هستیم و در حکومت شیعه زندگی میکنیم؛ براستی چرا باید با نهج البلاغه و دریای بیکران فرهنگ معارفی آن بیگانه باشیم؟ مگر نه این است که طریق وصول به مسیر درستی و راستی و راه دوری از بیراههها و پرتگاههای ضلال و اضمحلال، فقط و فقط با تمسک به ریسمان مستحکم حبل الله المتین است؟
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
البته و صد البته بودند و هستند کسانی چون میر حامد حسین هندیها ( صاحب کتاب گرانقدر عبقات الأنوار) و علامه امینیها(صاحب کتاب گرانمایه الغدیر) که مولا را خوانده و شناختهاند و با قلم خود بر سر سودای محبت او گامهایی محکم و استوار برداشتهاند، دم از ولایتش زده، گام در طریقتش نهاده و علم حقیقت برافراشتند و نیز با آن همه نستوهی، باز حسرت این داشتند که کاش زبانی دیگر و زمانی بیشتر میداشتند تا همواره ندا میدادند و فریاد میزدند که حق با علی است. اما فی الواقع پس از آنان ما چه کردهایم؟
چرا هنوز هم گرد غربت و مهجوریت بر چهره معصومانه و مظلومانه مولای ما و غدیرش نشسته است و چنانکه شایسته جایگاه بزرگ و مقام بلند اوست، قدر و منزلت نیافته و در عمل بر صدر اولویت کارهای ما قرار نگرفته است؟ گویی ما امت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نبودهایم! یا به فرمان مفترض الطاعه تعظیم و تکریم برادر و وصی و وزیرش وقعی ننهادهایم!
امروزه زردشتیان، منشور و وصیت کورش را (که بیش از دو صفحه نیست) چاپ و تکثیر میکنند و در سطح وسیع پخش میکنند؛ آیا وقت آن نرسیده که ما هم همتی کنیم و جملات با عظمت امیر المؤمنین علی(علیهالسلام) را به جهانیان عرضه بداریم و مردم را با کلام نورانی آن امام همام آشنا کنیم؟
/1102101305