ضرورت کسب روزی حلال و عواقب فلاکت‌بار لقمه حرام در زندگی

کد خبر: 61493
لقمه حرام آن چنان فرد را به قهقرا می‌کشاند که فرد حاضر می شود در برابر ولی خدا قد علم کند. در فاجعه کربلا گروهی که مدعی بودند از امت پیامبر آخرالزمانند، امام حسین(ع)، نواده همان پیامبر(ص) را به طرز فجیعی به شهادت رساندند.

وارث: انسان در طول زندگی خود نیازهای مادی متعددی دارد و تأمین این نیازها غالباً توسط خود فرد امکان‌پذیر نیست. لذا ناچار است از دیگران بخواهد که این نیازها را برایش تأمین کنند. همین امر روابطی را در میان انسان‌ها به وجود می‌آورد که از آن به روابط اقتصادی تعبیر می‌شود. این روابط اقتصادی در چارچوب یک نظام اقتصادی تعریف می‌شود و همین نظام‌هاست که اصول و قواعد کلی حاکم بر روابط اقتصادی و دیگر مفاهیم مرتبط با اقتصاد را تعریف می‌کنند. این نظام‌های اقتصادی خودشان زیرمجموعه یک نظام فراتری قرار دارد که آن نظام جامع، برگرفته از ایدئولوژی و جهان‌بینی آن فرد و جامعه است. بنابراین تفاوت جهان‌بینی‌ها منجر به تفاوت در نظام‌های اقتصادی می‌شود و خروجی یک نظام اقتصادی متخذ از یک ایدئولوژی با خروجی یک نظام اقتصادی برخاسته از یک جهان‌‌بینی دیگر متغایر خواهد بود. به عنوان مثال در قرن بیستم دیدگاهی رواج یافت که معتقد بود رشد اقتصادى پایه و اساس كلیه تحولات اجتماعى است و هریک از اشكال تولید، به وجود آورنده نوعى خاص از مقررات و قوانین و حتى اعتقادات مذهبى است. اقتصاد، زیربنا، و سایر جنبه‏هاى زندگى، روبناى اجتماع بشرى است. به عبارت دیگر، منافع مادى انحصاراً هادى و محرک فعالیت انسانى است بدون آنكه احساسات، امیدها و آرمان‌ها در این امر، اندك تأثیر و دخالتى داشته باشد؛ چرا كه اینها جلوه آن منافعند. (تاریخ مختصر عقاید اقتصادى، ص 273)

تحلیل این نوع دیدگاه کاملاً نشان می‌دهد که این دیدگاه برخاسته از یک جهان‌بینی خاص به انسان است؛ انسان در این جهان‌بینی وجودی تک‌حیثیتی و یک‌ساحتی است. بر اساس این دیدگاه انسان همین وجود مادی است و هیچ بعد فرامادی و روحانی ندارد و هرچه تصور می‌شود که فرامادی است در واقع مادی هستند و ریشه‌ای مادی دارند. طبیعتاً خروجی این نظام اقتصادی چیزی متفاوت با نظامی خواهد بود که معتقد است تن آدمی شریف است به جان آدمیت. یعنی نظامی که روح را اصیل می‌داند و جسم را مرکبی برای روح، دیدگاهی متفاوت نیز در باب اقتصاد دارد. بر این اساس، وقتی ما می‌خواهیم از نظام اقتصادی اسلامی سخن بگوییم باید به این واقعیت توجه داشته باشیم که نمی‌تواند خروجی نظام اقتصادی مبتنی بر دین با خروجی نظام اقتصادی غیر پایبند به دین یکسان باشد. اگر هدف در نظام اقتصادی سرمایه‌داری رفاه است و جامعه توسعه‌یافته جامعه‌ای است که میزان رفاه بیشتر باشد این را نمی‌توان در نظام اقتصادی اسلامی نیز هدف دانست.

نظام پیشنهادی اسلام برای اقتصاد، نظامی است که با دیگر ساحت‌های حیات فرد و با هدف کلی اسلام و دین در تعارض نیست. به عبارت دیگر اگر اسلام در نظام اخلاقی خود بر رعایت اصول اخلاقی خاصی تأکید می‌ورزد و یا در نظام عبادی خود، افراد را برای رسیدن به غایاتی به عبادت تشویق می‌نماید، وقتی وارد عرصه اقتصاد می‌شود آموزه‌ها و تعالیم اخلاقی خود و دستورات عبادی و عرفانی خود را نمی‌توانسته نادیده بگیرد و نظامی تک‌بعدی در اقتصاد ارائه کند و فقط به جنبه‌های دنیوی فرد عنایت داشته باشد و او را به تلاش برای رسیدن به رفاه محض تشویق کند؛ چون اگر فقط همین رفاه بیشتر هدف باشد دیگر جایی برای سایر تعالیم دین در بخش‌های دیگر نمی‌ماند و باید فاتحه خیلی از آموزه‌های اخلاقی و معنوی و دینی را خواند و یا تا حدی آن را پذیرفت که با این هدف در تعارض نباشد. در حالی که چنین نیست؛ اسلام در نظام اقتصادی خود، نسبت به بعد روحانی و فرادنیوی فرد بی‌اعتنا نیست و به انسان اجازه نداده است که به هرنحو که خود صلاح می‌داند رفتار کند.

اسلام، نظامی اقتصادی را طراحی کرده است که خروجی آن چیزی است که با دیگر جنبه‌های شخصیتی انسان تناسب دارد؛ یعنی خروجی آن به‌ گونه‌‌ای نیست که فرد را به هنجارشکنی‌های اخلاقی و ساختارشکنی نظام اخلاقی تشویق کند و یا او را از غایات متوقع در عبادت دور نماید، بلکه این خروجی ابزاری برای رسیدن به آمال و آرزوهای دین است. این خروجی در فرهنگ دینی، لقمه حلال نام دارد.

اسلام برای آنکه افراد جامعه بتوانند در فرایند فعالیت‌های اقتصادی خود به این خروجی دست یابند از تمام ابزارهای خود بهره گرفته است. به عبارت دیگر دین از مجموع توانمندی‌های خویش استفاده کرده است تا فرد را به سمت کسب لقمه حلال سوق دهد. این ابزارها عبارتند از:

الف. نظام فقهی ـ حقوقی

روابط اقتصادی از چنان ظرافت‌ها و پیچیدگی‌هایی برخوردار است که اگر فردی ناآگاه وارد این عرصه شود بیش از هر کسی به خودش لطمه‌های مادی و معنوی می‌زند. در روایتی آمده است که «هر کس بدون کسب دانش لازم وارد فعالیت اقتصادی شود گرفتار ربا می‌شود». این روایت نشان از این دارد که کسب دانش لازم برای مصون ماندن از خطرات احتمالی در فعالیت اقتصادی لازم و ضروری است. اسلام برای ایمن داشتن افراد از این خطرات، نظام فقهی – حقوقی گسترده‌ای را تعریف کرده است. اگر به کتاب‌های فقیهان مراجعه کنیم با حجم گسترده‌ای از احکام مربوط به معاملات مواجهیم. به عنوان نمونه مرحوم محقق حلی کتاب شرایع خود را که از مهم‌ترین آثار فقهی است به چهار بخش کلی تقسیم کرده است که عبارتند از: عبادات، عقود، ایقاعات، احكام. محقق حلّى در این تقسیم‌بندى، مجموع ابواب فقه را چهل و هشت باب قرار داده است. ده باب را «عبادات»، پانزده باب را «عقود»، یازده باب را «ایقاعات» و دوازده باب را «احكام» خوانده است. یعنی از مجموع 48 باب فقهی، 26 باب (ابواب عقود و ایقاعات) آن با نظام اقتصادی مرتبط است.

احکام مذکور در این ابواب متعدد یا در قالب اصول و قوانین هستند که ناظر به تمام ابواب معاملاتند و یا شکلی جزئی‌تر دارند که به یک یا چند باب مشخص اختصاص دارد. اما به هر حال همین احکام و قوانین، قابلیت این را دارند که به نظام اقتصادی اسلام پویایی دهند و آن را برای پاسخگو بودن در مورد معاملات جدید توانمند سازند. قوانینی مانند «قاعده لا ضرر» و یا «اصل وفای به عقود» و یا «اصاله اللزوم»، برخی از این قوانین هستند که فقه معاملات را پویا می‌سازد.

ب. نظام اخلاقی

مجموع روایاتی که در باب معاملات وارد شده است ما را به این نکته می‌رساند که اسلام در کنار نظام حقوقی ـ فقهی، یک نظام اخلاقی هم ارائه کرده است که می‌تواند جامعه را به خیر عمومی رهنمون کند. اسلام در این نظام اخلاقی، سعی كرده است با ترویج قواعدی، تجارت را از شكل نوعی بازی برد ـ باخت به یك بازی برد ـ برد تبدیل كند. در این بازی، گاه باختن متعارف نیز به دلیل رعایت حال افراد ضعیف، نوعی برد قلمداد می‌شود و بازی باخت ـ برد نیز به منزله بازی برد ـ برد تلقی می‌شود. بر اساس همین منطق است که ما در روایات می‌بینیم که به ساده‌گرفتن در معامله، نگرفتن سود از مشتریان به هنگام تأمین مخارج روزمره، استحباب پذیرش تقاضای فسخ معامله، كراهت قسم خوردن به هنگام معامله و ده‌ها دستور اخلاقی دیگر سفارش شده است و همه اینها نشانگر آن است كه اسلام از نوعی اخلاق متعالی در فضای كسب و كار حمایت می‌كند كه گسترش فضیلت‌های اخلاقی هماهنگ را در زندگی فردی و اجتماعی دنبال می‌كند.

این نوع برخوردهای اخلاقی در سیره معصومان نیز به ‌وضوح قابل مشاهده است. برای نمونه، واكنش امام صادق(ع) به فرصت‌طلبی پیشكارش مصادف، قابل توجه است. نقل شده است كه امام، مبلغ هزار دینار به مصادف داد تا به مصر رود و تجارت كند؛ او پس از خرید كالایی تجاری، همراه گروهی از بازرگانان به طرف مصر حركت كرد. آنها در نزدیكی‌های مصر متوجه شدند كه كالایشان در مصر كمیاب شده است. مصادف و بازرگانان با یكدیگر هم‌پیمان شدند كه كالای خود را به دو برابر قیمت بفروشند. آنان پس از فروش كالایشان سود زیادی به دست آوردند و راهی مدینه شدند. مصادف خدمت امام صادق(ع) رسید و دو كیسه هزار درهمی به حضرت تقدیم كرد و گفت: یك كیسه سرمایه شما و كیسه دوم سود آن است. امام فرمود: این سود زیاد است چگونه آن را به دست آوردی؟ مصادف ماجرا را تعریف كرد. امام فرمود: خداوند منزه است! آیا شما قسم خوردید كه اموال را به دو برابر قیمت به مسلمانان بفروشید! سپس حضرت یكی از دو كیسه را گرفت و فرمود: من سرمایه‌ام را برداشتم، ولی نیازی به آن سود ندارم. ‌ای مصادف! جنگ با شمشیر، از كسب روزی حلال آسان‌تر است.

فراز آخر سخن امام صادق(ع) شاهدی بر این است که رعایت نظام فقهی – حقوقی نمی‌تواند منجر به کسب لقمه حلال شود.

ج. نظام تشویق و تنبیه

اسلام در تعالیمش بر این نکته تأکید دارد که به مخاطبان خود یادآور شود که رعایت اصول و قوانین نظام‌های فقهی ـ حقوقی و اخلاقی موجب سودآوری بیشتر و رعایت نکردن آن، موجب ضرر و زیان است. بر اساس آموزه‌های اسلامی، تبلور اخلاق در حوزه كسب و كار می‌تواند به سودآوری بیشتر منجر شود؛ ولی هدف‌گذاری صورت‌گرفته فراتر از محاسبات سودگرایانه است. در بیان قرآن مجید و روایات معصومان(عم) نتیجه رعایت اخلاق در تجارت، گشایش در روزی و بركت در كسب و كار عنوان شده است. رزق و بركت مفاهیمی هستند كه دارای جنبه‌های مادی، معنوی و اخروی می‌باشند. بر اساس آموزه‌های اسلامی، سودی كه از راه حلال كسب نشده باشد، چه‌بسا از نظر مقدار زیاد باشد، ولی بركت ندارد. گذشته از عواقب اخروی، چنین سود‌گرایی می‌تواند موجب بروز انواع مشكلات روحی و روانی شود و افراد را دچار زندگی فلاكت‌باری كند. برخی از این آثار فلاکت‌بار عبارتند از:

1. کشاندن فرد به سوی پذیرش ولایت طاغوت

بر اساس نگاه قرآن، انسان یا در سایه‌سار ولایت خداوند قرار دارد و یا در اسارت ولایت طاغوت است و از جمله عواملی که فرد را از حریم ولایت خداوند می‌راند، استفاده از لقمه حرام است. بارها در تاریخ چنین حادثه‌ای رخ داده است. نمونه آن شریک بن عبدالله عالم بزرگ قرن دوم هجری است. وی سال‌ها به تدریس و تحقیق مشغول بود اما روزی مهدی عباسی از پادشاهان عباسی از وی خواست یا منصب قضاوت را بپذیرد یا آموزش فرزندان وی را بر عهده بگیرد و یا یک بار بر سر سفره خلیفه حاضر شود. شریک ساده‌دل با این تصور که هم‌سفره شدن با خلیفه بهتر از دو کار دیگر است، بر سر سفره وی نشست. آن لقمه‌ها اثر کردند و چندی بعد شریک، هم منصب قضاوت را پذیرفت و هم به تعلیم فرزندان مهدی مشغول شد و بدین ترتیب شریک با خوردن لقمه حرام، به سمت پذیرش ولایت مهدی عباسی کشیده شد.

در روایات نیز به این واقعیت اشاره شده است. امام صادق(ع) فرمودند: «لَیْس‏‏ بِوَلِیٍ‏ لِی‏ مَنْ‏ أَكَلَ‏ مَالَ‏ مُؤْمِنٍ‏ حَرَاما؛ هر کس مال مؤمنی را به‌ناحق بخورد، از ولایت ما خارج است». (کافی، ج۵، ص ۳۱۴) خروج از ولایت اهل بیت مفهومی جز ورود به ولایت طاغوت ندارد.

2. قطع شدن رابطه میان فرد و پروردگار

انسان به سبب همه نیازها و کمبودهایش، به خداوند احتیاج دارد و حتی اگر در مواقع عادی با خدا کاری نداشته باشد در هنگام اضطرار دست نیاز به سوی خدا دراز می‌کند و از او درخواست یاری می‌کند. خدواند نیز به مقتضای حکمت و رحمتش تمام راه‌های ارتباطی به سوی خود را باز گذاشته و بر اساس وعده قطعی «ادعونی استجب لکم» به تمامی درخواست‌ها ‌پاسخ می‌دهد؛ اما گاهی این دعاها و درخواست‌ها به خدا نمی‌رسد و راه ارتباطی میان بنده و پروردگار قطع شده است. روایات بسیاری قطاع الطریق جاده میان بنده و خدا و راهزن این راه را لقمه حرام معرفی کرده‌اند. در روایتی می‌خوانیم که شخصی نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: «دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه کنم؟» پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «طَهِّرْ مَأْكَلَكَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَكَ الْحَرَامَ؛ لقمه‌ات را پاک کن [تا مبادا به حرامی آلوده باشد] و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی». (وسائل الشیعه، ج7، ص 145)

در حدیثی قدسی نیز می‌خوانیم که خدا فرمود: «فَمِنْكَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آكِلِ الْحَرَامِ؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد». (بحار الانوار، ج90، ص 373)

این واقعیت را حتی حجاج هم می‌دانست. مى‏گویند: حجّاج بن یوسف ثقفى که در پلیدى و خباثت نظیر نداشت به کوفه آمد و آنجا را از طرف عبدالملک مقرّ حکومت خود قرار داد. به او گفتند: در این شهر، افرادى مستجاب الدعوه هستند. گفت: همه آنها را کنار سفره من حاضر کنید، همه را آوردند. به آنان گفت: غذا بخورید، آنها هم از آن سفره خوردند. سپس به آنان گفت: بروید. چون رفتند، به اطرافیانش گفت: با این غذاى حرامى که اینان خوردند، مطمئن باشید که دیگر دعایشان مستجاب نخواهد شد!

3. بی‌ارزش شدن اعمال عبادی

حیات معنوی انسان به عبادت است و همین عبادات است که می‌تواند بهانه‌ای برای رهایی از آتش جهنم و عذاب الاهی باشد، اما مال حرام همین بهانه را نیز از انسان می‌گیرد و برای فرد چیزی را باقی نمی‌گذارد که بتوان به آن دلخوش بود. در روایتی از پیامبر(ص) می‌خوانیم: «الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ؛ عبادت کسی که حرام‌خواری می‌کند مانند ساختمانی است که بر روی شن‌زاری روان بنا شده باشد». (عدة الداعی، ص 153)

حال اگر این روایت را در کنار آیه: «مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ؛ كسى كه بنیاد[امورش‏] را بر لب پرتگاهى سست و فرو ریختنى نهاده! آن بنا با بناكننده‏اش در جهنم سقوط مى‏كند». (توبه/۱۰۹) قرار دهیم به این نتیجه می‌رسیم که فرد حرام‌خوار عبادتش سودی به حال او نخواهد کرد و به زودی خودش به همراه ساختمان عبادتش به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.
علاوه بر این روایت که به طور کلی در مورد تمام عبادات اظهار نظر کرده است، در مورد برخی از عبادات نیز به طور خاص روایاتی وجود دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَنِ اكْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً وَ كَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِكَ أَوْزَاراً وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ؛ کسی که کسبش حرام است خداوند هیچ كار خیرى را از او نمى‏پذیرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد كردن بنده؛ حج باشد یا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش این كارها، گناه براى او ثبت مى‏كند و آنچه پس از مرگش باقى مى‏ماند توشه دوزخ او خواهد بود. (ثواب الاعمال، ص 283)

همچنین امام صادق (ع) فرمود: «اگر کسی با مالی که از راه حرام به دست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می‌گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْكَ وَ لَا سَعْدَیْكَ که این نشان از مردودی عمل اوست. (کافی، ج5، ص 134)

4. زوال برکت

گستردگی نیازهای بشری از یک سو و کمبود امکانات و توانایی‌ها از سوی دیگر شرایطی ناهمگون را برای انسان‌ها ایجاد کرده است و خداوند با علم به این موضوع، اموری را قرار داده است تا با کاستن از این فاصله، نوعی هماهنگی و تعادل را ایجاد کند. یکی از این امور، واقعیتی به نام برکت است. برکت در واقع وسیله‌ای برای جبران کمبودها است و انسان به کمک آن می‌تواند به مطلوب خویش نزدیک‌تر شود و اگر نباشد، زندگی انسان با ناملایمات بسیاری روبرو می‌شود و کمبودها بیشتر خود را نشان داده، آزاردهنده‌تر می‌شوند.
 
از جمله آثاری که لقمه حرام در پی دارد، زوال برکت است. در روایتی می‌خوانیم که امام کاظم (ع) به یکی از یارانشان به نام داود فرمودند: یَا دَاوُدُ إِنَ‏ الْحَرَامَ‏ لَا یَنْمِی‏ وَ إِنْ‏ نَمَى‏ لَمْ‏ یُبَارَكْ‏ لَهُ‏ فِیهِ‏ وَ مَا أَنْفَقَهُ‏ لَمْ‏ یُؤْجَرْ عَلَیْهِ وَ مَا خَلَّفَهُ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ؛  ای داود! مال حرام رشد نمی‌کند و اگر هم رشد کند برای صاحبش برکتی ندارد و اگر از آن چیزی انفاق کند پاداشی نخواهد دید و آنچه پس از خود بر جای گذارد، ره توشه او بسوی دوزخ اسـت. (کافی، ج5، ص 125)

این روایت بدین معناست که اگر فردی بخواهد از هر طریقی درآمد خود را افزایش دهد و با آن مال، کمبودهای خود را برطرف کند نه تنها این اتفاق نمی‌افتد بلکه در نهایت به ضررش تمام خواهد شد و حتی بنا بر تعبیر یک روایت دیگر، فقیر می‌شود. پیامبر فرمودند: «مَنْ كَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» ؛ كسانی كه نان حلال را رها می ‌كنند و به دنبال حرام می‌‌گردند، به خیال اینكه از راه حرام درآمد پیدا كنند، خدا به فقر مبتلایشان می‌كند». (أمالی طوسی، ص 182)

5. گرفتاری برای خانواده

آدمی گاه مرتکب خلافی می‌شود اما اگر بداند که عواقب این اقدام خلاف، گریبان نزدیکانش را می‌گیرد به سمت آن خلاف نمی‌رود. قرآن هم با توجه به این نکته افراد را از خوردن مال یتیم باز می‌دارد. قرآن می‌فرماید:

وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ مردم از مكافات عمل نكوهیده خود بترسند، و با یتیمان نیكرفتار باشند، كه مبادا كودكان ناتوانى از آنها باقى بماند و زیر دست مردم قرار گیرند، از این رو از خدا بترسید، و رفتار و گفتار شما شایسته باشد، و راه عدالت پوئید. (نساء / ۹)

مال حرام هم بنا بر روایات، علاوه بر اینکه فرد را گرفتار می کند آثار دراز مدتی نیز دارد و عواقب دردناکش گریبان نسل او را نیز می‌گیرد. امام صادق (ع) فرمودند: «کسب الحرام یبین فی الذریة؛ آثار کسب حرام در نسل آدمی آشکار می‌شود». (کافی، ج5، ص125) اگر کسی هیچ دغدغه‌ای جز خانواده خود هم نداشته باشد باید برای خانواده‌اش هم که شده است به سمت مال حرام نرود.    
 
لقمه حرام آن چنان فرد را به قهقرا می‌کشاند که فرد حاضر می شود در برابر ولی خدا قد علم کند. در فاجعه کربلا گروهی که مدعی بودند از امت پیامبر آخرالزمانند، امام حسین(ع)، نواده همان پیامبر(ص) را به طرز فجیعی به شهادت رساندند. اما این رویداد ناگوار ریشه در یک امر به نظر ناچیز دارد. امام حسین(ع) در ظهرگاه روز عاشورا مردم را خطاب قرار دادند و به آنان ریشه انحرافشان را گوشزد کردند. از دیدگاه امام حسین (ع) آنچه آن همه مردم را به بیابان کربلا کشاند تا در جلوی وی صف بکشند و خواستار قتلش باشند یک چیز به نظر خیلی ساده بود و آن چیز از نگاه امام حسین(ع) لقمه حرام بود. امام حسین (ع) به آنان فرمود: «شکم‌های شما پر از حرام شده است که اکنون حاضر شدید به جنگ با من بیایید».

کوتاه سخن اینکه اسلام با بهره‌گیری از سه نظام فقهی ـ حقوقی، اخلاقی و نظام تشویق و تنبیه کوشیده است كسب و كار را در راستای هدف تعالی و رشد انسان و در نهایت، رسیدن به مقام جانشینی خداوند قرار ‌دهد. در این رویكرد، كسب و كار ارزشی به فرد می‌بخشد و می‌تواند او را تا رتبه «حبیب الله» ارتقا دهد و روشن است که بر سر سفره حبیب خدا جز لقمه حلال نمی‌توان یافت.