حجت الاسلام خزاعی: افتخار باید ساده زیستی باشد نه اشرافی گری.
وارث: مراسم دهه دوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام خزاعی و مداحی کربلایی احد قدمی و کربلایی محمدحسین پویانفر در هیئت جوانان قمر بنی هاشم(ع) برگزار شد.
اهل کوفه دو دسته بودند:
دسته اول: گمراهان و کسانی که اشتباه کردند.
دسته دوم: آن هایی که عقب تر بودند، پشت سر امام می آمدند مثل سلیمان صُرد که جا زدند و از اهل بیت عقب نشینی کردند.
انسان باید طوری رفتار کند که هر جا لازم شد آنقدر بصیرت داشته باشد که بتواند عملی را که امام معصوم توقع آن را دارد انجام دهد، نه دیر تر نه زودتر.
چه شد که زُبیر به این درد مبتلا شد؟ چه شد که زبیری که شمشیر کشید برای دفاع از اسلام، آمد و جلوی امام علی علیه السلام ایستاد؟ علت اصلی آن اشرافی گری و ثروت اندوزی بود. روزی برای دفاع از امیرالمومنین علی علیه السلام شمشیر کشید و روز دیگر در مقابل حضرت برای کشتن ایشان شمشیر کشید.
زبیر بیست و چهار، پنج طریق با اهل بیت نسبت داشت و نزدیک و محبوب رسول الله بود. او از اولین کسانی است که ایمان آورد، زبیر آدم کمی نبود اما پول او را بیچاره کرد. بعد از امیر المومنین علیه السلام دید که ایشان که خلیفه نشد، پولی هم از جانب ایشان به او نمی رسید در نهایت تصمیم گرفت در مقابل حضرت بایستد.
همه گفتند: یا زبیر، تو صحابه ی رسول خدایی، تو خیلی مقام بالایی داری و انسان مهمی هستی نگو اشتباه کردی و با مایی. گفت: اگر شما سنت رسول خدا را رعایت کنید بله با شماییم. آن ها هم احتیاج داشتند به حضور این افراد در دستگاه خود. می گفتند: تحت بیعت ما فلانی زبیر سیف الاسلام ما را به عنوان خلیفه قبول کرده است، طلحه به خلیفه قبول کرد، فلانی قبول کرد و... اما فقط حضرت علی علیه السلام مانده است که ایشان قبول نکردند. بر خلاف رأی اجماع است، همه با ما و امام علی تنها هستند با سلمان و چند نفر دیگر.
رابطه برقرار شد و با هم برادر شدند و زبیر سفارش کرد به خلیفه که برای فلان جا فلانی را بفرستیم که خلافت را به دست بگیرد خوب می شود. پرسیدند: زبیر، تو او را تأیید می کنی؟ گفت: بله من تأییدش می کنم.
فلانی فرستاده شد برای حکومت مملکتی که تحت لوای اسلام بود، این آقا که حاکم شد حکومت خود را از صدقه سر زبیر داشت و لذا هر ماه پولی را به زبیر می رساند که حکومتش پابرجا بماند. کارچاق کنی می کردند در دستگاه حکومت و به بعضی افراد بیشتر پول میدادند چرا که به درد حکومتشان می خوردند. می گفتند: فلان باغ را می خواهیم بفروشیم بگویید: فلان حکومت بخرد که چیزی به ما برسد. الکی تعریف می کردند از باغ و زبیر می گفت: باغی سراغ دارم بخرید برای فقرا و بیت المال عجب محصولی دارد، عجب زمینی دارد و... زمین را به دو سه برابر قیمت می فروختند و کمیسیون خود را بر میداشتند.
اشرافی گری پدر زبیر را درآورد و باعث شد او جلوی امام علی علیه السلام تیغ بکشد. افرادی بودند در همین انقلاب که نه مالی داشتند و نه پولی خدا رحمت کند استادمان حاج آقا مجتهدی می گفتند: در مسجد عمامه اش متکاش بود و عبایش پتوش بود. عده ای بعد از انقلاب دیدند سرشان بی کلاه می ماند و کم کم کوخ نشینی تبدیل شد به کاخ نشینی، توجیه هم می آورند که شخصیت مهمی است برای محافظت از او باید این کار را بکنیم. این ها ذخایر انقلاب هستند،جبر زمانه است و منافقین برای ترور زیاد هستند.
در این زمانه محبوبیت یک نفر می شود به لباسی که پوشیده است. افتخار حضرت علی علیه السلام بود که در زمان امامت خود کفش و عبای وصله دار می پوشیدند. افتخار باید ساده زیستی باشد نه اشرافی گری.