حجت الاسلام ناصر خلج: گریه ی بر اباعبدالله (ع) سلوک عملی است+گزارش تصویری

کد خبر: 61945
آیا می شود کسی ارادت به اباعبدالله علیه السلام و حضرت سجاد علیه السلام داشته باشد ولی کاری به دعا نداشته باشد؟ امام سجاد علیه السلام تمام حرف های خود را در دعا می زدند، در دعای ابوحمزه ثمالی می فرمایند: خدایا، به صغیر و کبیر ما رحم کن. تمام این ها برمی گردد به مصیبت هایی که ایشان در کربلا کشیدند.

وارث:  مراسم دهه سوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام ناصر خلج و مداحی حاج محمد نوروزی و حاج حامد خمسه در حسینیه سجادیه نازی آباد برگزار شد.


در ادامه ی خبر متن سخنرانی حجت الاسلام ناصر خلج را می خوانید:


حجت الاسلام ناصر خلج:

 

کارهای مهمی که در کربلا صورت گرفت

کاروان تبلیغی اباعبدالله علیه السلام از جمله حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت سجاد علیه السلام باعث شدند کربلا و عاشورا زنده بماند. امام سجاد علیه السلام می فرمایند: من ندیدم در طول سفر حتی یک شب نماز شب عمه ی ما زینب سلام الله علیها ترک شود. می فرمایند: من فقط نیمه های شب شام غریبان دیدم ، حضرت زینب سلام الله علیها نماز خود را نشسته می خواندند ولی در بقیه ایام ایستاده بودند.

آیا می شود کسی ارادت به اباعبدالله علیه السلام و حضرت سجاد علیه السلام داشته باشد ولی کاری به دعا نداشته باشد؟ امام سجاد علیه السلام تمام حرف های خود را در دعا می زدند، در دعای ابوحمزه ثمالی می فرمایند: خدایا، به صغیر و کبیر ما رحم کن. تمام این ها برمی گردد به مصیبت هایی که ایشان در کربلا کشیدند.

 تربیت شده ی اهل بیت/فضّه؛ بانویی که هر سوالی را با آیات قرآن پاسخ می داد

یکی از خانم هایی که در طول سفر همراه امام سجاد علیه السلام برگشتند و پیغام عاشورا و پیغام اباعبدالله علیه السلام را دانه دانه و با شرح کامل در کنار حضرت سجاد علیه السلام رساندند، یک خانم پیری بودند که تمام تکلّم ایشان با قرآن بود. 

ابوالقاسم قشیری می گوید: در حال رفتن بودم که دیدم پیرزنی در گوشه ای نشسته است از او حالش را پرسیدم و اینکه چرا تنهاست بی آب و غذا و آذوقه، پیرزن نگاهی به من کرد و آیه ای از قرآن برایم خواند که اول سلام کن بعد سوال بپرس. باز هم سوال را تکرار کردم و ایشان با آیه قرآن جوابم را داد؛

وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزيزٍ ذِي انْتِقامٍ 1 ؛ و هر کس را خدا هدایت کند هیچکس نمى تواند او را گمراه سازد.

با این آیه به جوان فهماند که مهم نیست من در این بیابان تک و تنها چه می کنم، مهم این است که خداوند قلب مرا هدایت کرده است ولو در این بیابان تنها باشم. این آقا ترسید چرا که از سومین سوالش معلوم می شود، پرسید: تو جنی یا انسان؟ پیرزن باز هم آیه ی قرآن خواند:  يا بني آدم خذوا زينتكم عند کل مسجد 2 ؛ ای فرزندان آدم زینت و آراستگی خود را در نزد هرمسجدی اتخاذ کنید. یعنی به او فهماند من جن نیستم و انسانم. 

از پیرزن پرسید: مبدأ سفر تو کجا بوده است؟ پیرزن گفت: ...  يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ 3 ؛ آنان (جهنمیان) را از جايى دور ندا مى‏ دهند.

با این آیه به او فهماند از راه دوری آمده ام. به او گفت: کجا می خواهی بروی؟ پیرزن گفت:  ۗ وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ 4 ؛ براى خدا بر عهده‌ى مردم است كه قصد حج آن خانه را نمايند. جوان متوجه شد که پیرزن می خواهد به خانه ی خدا برود. پرسید چند روز در این بیابان گرفتار شدی؟ پیرزن گفت:  وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ5 ؛ ما زمین و آسمان و هر چه در آن است در شش روز خلق کردیم. با این آیه به او فهماند شش روز سرگردان است. (این پیرزن یکی از یاران اباعبدالله علیه السلام در کربلا بود).

از او پرسید غذا می خوری؟ پیرزن گفت: وما جعلناهم جسدا لا ياكلون الطعام6 ؛ و ما قرار ندادیم انبیاء را جسد و بد ني كه طعام ا كل نكند. با این آیه به جوان فهماند من هم انسان هستم و گرسنه می شوم.

می گوید: او را غذا دادم و به او گفتم: من شیعه ی امام علی علیه السلام هستم، اهل فتوت و مروت و دلم نمی آید تو را اینجا رها کنم. جوان سوار مرکب شد و پیرزن هم آرام آرام به دنبال او رفت و جوان گفت تند تر راه بیا تا من هم از سفرم باز نمانم. پیرزن آیه ای خواند که جوان خجالت کشید.

لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها ۚ 7 ؛ خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند. 

و اینجا بود که جوان فهمید این پیرزن تربیت شده ی اهل بیت است و انسان عادی نیست. از مرکب پایین آمد و گفت شما سوار شو و پیرزن آیه ای دیگر خواند، لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا 8 ؛ اگر در زمین و آسمان خدایانى جز اللّه مى‌بود، هر دو تباه مى‌شدند. (این آیه یکی از سخت ترین آیات از نظر فلسفی است) جوان از پیرزن عذر خواهی کرد و گفت: ببخشید منظوری نداشتم و با عزت و احترام پیرزن را سوار مرکب کرد و پیرزن باز هم آیه خواند، سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا9 ؛ پاك است كسى كه اين را براى ما رام كرد.

با هم همسفر بودند تا بعد از جند روز به قافله ای رسیدند که گویی برای پیرزن آشنا بود، از او سوال کردم این ها را می شناسی؟ 

پیرزن 4 آیه برایم خواند؛

 1- يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ 10 ؛ اى داوود ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم.

2- يا يَحيىٰ خُذِ الكِتابَ بِقُوَّةٍ 11 ؛ ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر و مردم را هدایت کن.

3- يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّهُ12 ؛ یا موسی خدای تو من هستم.

4- وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ 13 ؛ تمام پیامبران قبل از محمد مرده‌اند.

فهمیدم چهار نفر هستند به اسماء داوود – یحیی – موسی – محمد

از پیرزن پرسیدم این ها چه کسی هستند و گفت: الْمَالُ‌  الْبَنُونَ‌ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا14 ؛ مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست.

 فهمیدم این ها پسرانش هستند و خوشحال به یکدیگر نگاه می کردند. پیرزن به فرزندانش گفت مقدار پول زیادی به این جوان بدهید چرا که او چند روز مرا حمایت کرده است و جوان گفت: من پول نمی خواهم اکنون متوجه شدم که این زن از اولیا الله است و تربیت شده ی اهل بیت فقط نام او را به من بگویید، یکی از پسران گفت: نام مادرمان فضّه است همان کسی که خدمتگزار فاطمه زهرا سلام الله علیها بود و از زمان شهادت ایشان تاکنون بیست سال تمام فقط با آیه ی قرآن صحبت می کند. عاشوراییان اینگونه بودند.

از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: شما چقدر عبادت می کنید؟ کافی نیست؟ امام سجاد علیه السلام فرمودند: اگر عبادات جدّم امیرالمومنین علی علیه السلام را می دیدید چه می گفتید؟ اگر عبادات او را می دیدید دیگر به من نمی گفتید زین العابدین.

گریه ی بر اباعبدالله علیه السلام سلوک عملی است.

گریه بر سید الشهدا علیه السلام بر هر دردی دوا است، خدمتکار حضرت سجاد علیه السلام می گوید: آب بردم برای حضرت وضو بگیرند ایشان تا آب را دیدند آنقدر گریه کردند و اشک هایشان وارد آب شد و دیگر آن آب مضاف بود و نمی شد با آن وضو بگیرند. به ایشان گفتم: آقا خسته نشدید از این همه گریه ایشان گفتند: یعقوب نبی علیه السلام چند پسر داشت که فقط یک پسرش از او دور افتاد و به علم نبوت می دانست پسرش زنده است و آنقدر گریه کرد تا چشمانش سفید شد. هجده نفر از اهل بیتم را زنده زنده سر بریدند در جلوی چشمانم، من چرا گریه نکنم؟

حضرت به حکمت خداوند بیماری شدید گرفتند و إلا اگر توان داشتند باید به امام حسین علیه السلام لبیک می گفتند و اگر ایشان هم شهید می شدند دیگر امامت باقی نمی ماند.

مصیبت های امام سجاد علیه السلام بسیار بود به طوریکه وقتی ایشان را اسیر کردند غل و زنجیر جامع زدند و دستانشان را بر سرشان زنجیر کردند و همه ی اهل کاروان را به هم بسته بودند به طوریکه هر کودکی زمین می خورد همه به زمین می خوردند. حضرت را بردند در محله ی یهودی نشین و به یهودیان گفتند: این ها فرزندان اباعبدالله علیه السلام هستند که از ایشان کینه دارید. راوی می گوید: خاکستر تنور های خود را بر سر این کاروان می ریختند.

 حجت الاسلام ناصر خلج:

پی نوشت:

1-      سوره زمر آیه  37

2-      سوره اعراف آیه 31

3-      سوره فصلت آیه44

4-     سوره آل عمران آیه 97

5-      سوره ق آیه 38

6-     سوره انبیاء آیه 8

7-     سوره بقره آیه 286

8-     سوره الأنبیاء۲۲

9-      سوره زخرف آیه 13

10-   سوره ص آیه 26

11-   سوره مریم آیه 12

12-   سوره قصص آیه 30

13-   سوره آل عمرا آیه 144

14-   سوره کهف آیه 46