شب شاعر با طعم اشک/ شاعر نوحههای معروف گریه حاضران را درآورد
وارث: نزدیک به بیست «شب شاعر» برای تهیه گزارش رفتهام، یعنی دو سوم. خب از اسمش پیدا است که آنجا شبی است که به جای توجه به شعر - بر خلاف شب شعرها - به شاعر و خالق شعر توجه میشود. دیروز هم یکی دیگر از «شب شاعر»هایی بود که بیش از سه سال است آغاز شده و حرکت فرخنده و مبارکی است.اما دیروز با تمام شب شاعرهایی که در طول این چند سال رفتهام متفاوت بود. از بدو ورود متوجه این موضوع شدم. جمعیتی که پیش از شروع برنامه نشسته بودند و آغاز به موقع آن خبر از برنامهای منسجم میداد که بناست در آن از ولیالله کلامی زنجانی تجلیل شود.هیچ ذهنیتی نسبت به ولیالله کلامی زنجانی نداشتم این ویژگی شعرا است که معمولا شعرشان را خواندهایم ولی تصویری از آنها در ذهن نداریم. بر خلاف سایر هنرمندان که شاید چیزی از آنها جز تصویرشان در ذهن نداریم. مجری برنامه برای آغاز کلام گفت: «یل یاتار ... طوفان یاتار ... یاتماز حسینین پرچمی ...» کیست که در این چند سال این نوحه آذری را نشنیده باشد.ولیالله کلامی زنجانی شاعر آذری زبانی است که در چند سال اخیر در برنامههای حسینیه اعظم زنجان که در روزهای تاسوعا و عاشورا از تلویزیون پخش شده اشعار آذری او را شنیدهایم و به خاطر سوزی که در این اشعار هست با آنها گریستهایم. البته او اشعار فارسی هم دارد.پس از مجری نوبت به سخنرانان برنامه رسید. حاج مرتضی طاهری از مداحان اهل بیت(ع) فردی بود که برای حاضریان سخنرانی کرد و حضور در این برنامه را بر خود واجب شمرده بود. او پس از بیان چند جمله با صدای خود حال و هوای مجلس را عوض کرد و شوری در مجلس به پا کرد که حضور باید و این کلمات نمیتواند منتقل کننده حال و هوای جلسه باشد.پس از سخنرانیها تشریفاتی که مرسوم است و مدیران برای خالی نبودن جایشان در این مجالس ایراد میکنند نوبت سخنرانی امام جمعه موقت تهران حجتالاسلام کاظم صدیقی رسید. او که بین اهل بکاء مشهور است و بین سخنرانی حال خوشی پیدا میکند و اشک قطره قطره بر محاسن سفیدش میچکد و این حال به شنوندگان نیز منتقل میشود.او در سخنانش از جایگاه صدیقه طاهره(س) و خانواده ایشان گفت و به حاضران تاکید کرد که اگر میخواهید در عالم به جایگاهی برسید باید بر سفره این خانواده بنشینید. او به ولیالله کلامی زنجانی نیز اشاره کرد و گفت: «شما هنرمند نظر کرده هستید» و در بخش دیگر با اشاره به کلامی، علی انسانی و غلامرضا عینیفرد گفت: «دلگرمی من شما هستید.» و او نیز برای حاضران اشارتی به مصیبت امام حسین(ع) و یاران عاشوراییشان کرد و مجلس را حسینی کرد.«مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد» این عبارتی است که دیروز به معنی واقع کلمه به آن رسیدم. وقتی از علی انسانی شاعر و مداح اهلبیت(ع) دعوت شد او به خاطر پا درد درخواست کرد که روی صندلی بنشیند و چند کلامی بگوید و شعر بخواند که پس از خواندن یک یا دو بیت وقتی شور و حال مجلس و استقبال مخاطبان را دید روی پا ایستاد و دقایقی برای حاضران شعرخوانی کرد و این حال آنقدر بود که وقتی انسانی روی صندلی نشست نیز همچنان مشغول شعرخوانی و گریاندن حاضران بود.گریههای پیرمردهای مجلس بسیار جلب توجه کننده بود. پیرمردها و ریش سفیدهایی که هرکدام برای خودشان جایگاهی دارند ولی وقتی صحبت از مصیبت حسین(ع) باشد دیگر سر از پا نمیشناسند و از عمق جان گریه میکنند و مانند عزیز از دست دادهها اشک میریزند و مثل اسپند روی آتش بالا و پایین میپرند. این تصاویر را که دیدم یاد این موضوع افتادم که در جاذبه و مغناطیس عشق حسین(ع) بزرگ و کوچک جذب میشوند.پس از علی انسانی از حاج غلامرضا عینیفرد دعوت شد تا سخن بگوید. او وقتی پشت میکروفون قرار گرفت که همچنان صدای گریه و ناله از جمعیت به گوش میرسید. او هم فرصت را غنیمت شمرد و ادامه داد و جملهای گفت که کلامی را نیز تکان داد. او با اشاره به روز شهادت حضرت رقیه(س) که چند روز قبل بود گفت: « کلامی اولین شعرش را در مورد حضرت رقیه(س) سروده بود و من خاطرم هست که داییاش آن را به من نشان داد. خانم حضرت رقیه(س) هم هنوز هفتم خودش نگذشته از نوکرش تجلیل کرده است.او هم چند بیتی را به آذری خواند که فارس زبانان نیز به خاطر شور و سوز صدای عینیفرد می گریستند. دیگر انگار جایی که نشسته بودیم نخلستان سازمان هنری رسانهای اوج نبود بلکه حسینیهای بود به وسعت اخلاص افراد شرکتکننده، شور و حالی بر پا بود که زبان و کلمات در بیان آن قاصر و الکن هستند.نوبت به ولیالله کلامی زنجانی رسید. او آمد و بدون هرگونه کلامی شعری را خواند که مضمون آن اشاره به «جون» غلامسیاه اباعبدالله الحسین(ع) اشاره داشت. او در میان خواندن اشعارش گفت: «این اشعار 76 بیت است که ماجرایی دارد. پسر یکی از شهدا از همدان زنگ زد تا در مجلسشان شرکت کنم. به من گفت در مورد «جون» بخوانید، من هم در مورد غلام امام حسین(ع) شعر آذری داشتم و فارسی نداشتم و در مسیر همدان شروع به نوشتن شعر کردم که مجموع آن 76 بیت شد و زمانی که ابجد 76 رو حساب کردم دیدم میشود «سیاه» - اشاره به غلامسیاه سیدالشهدا(ع)- و به نظرم رسید این شعر مورد توجه آقا بوده است.» شعر خوانی کلامی نیز دوباره شور و حال عجیبی در برنامه ایجاد کرد که من برای اولین مرتبه بعد از گذشت 20 برنامه که در آن حاضر بودم دلم نمیخواست تمام شود.او شعری خواند تا نشان دهد تمام این تعریفها و تمجیدها زمانی ارزش دارد که امام حسین(ع) به او نظر کند.«عزت آن نیست که نامی باشی، ولیالله کلامی باشیعزت آن است که در باب حسین(ع)، لایق نام غلامی باشی»در پایان برنامه وقتی از سالن بیرون میآمدم دیدم این برنامه «شب شاعر» نبود بلکه بهتر است بگوییم «شب اشک» بود، شبی که به بهانه بزرگداشت یک شاعر باز هم نامی از ارباب بیکفن برده شد.