فاطمه علیها السلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
وارث: «ما زالَتْ بَعْدَ ابِیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، باکیةَ الْعَینِ، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ؛ (24)
بعد از رحلت پیامبر پیوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانی گریان و قلبی سوزان داشت».
دوران شیرین زندگانی بانوی اسلام فاطمه زهرا علیها السلام با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله به سرعت سپری شد، هر چند به یک معنا در سراسر زندگی او، دوران شیرینی وجود نداشت، چرا که پیوسته فشارها و جنگ ها و توطئه های دشمنان بر ضد اسلام و پیامبر آرامش روح فاطمه علیها السلام را بر هم می زد.
با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله طوفان های تازه ای از حوادث پیچیده و بحرانی وزیدن گرفت.
احقاد و کینه های بدر، خیبر و حنین که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در زیر خاکستر پنهان بود آشکار گشت.
احزاب منافقین به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام انتقام بگیرند،
[48]
و هم از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله.
و فاطمه زهرا علیها السلام در مرکز این دایره بود که تیرهای زهرآگین دشمنان از هر سو به سوی آن پرتاب می شد.
فراق و جدایی دردناک پدر از یکسو.
مظلومیت غم انگیز و جانکاه همسرش امیرمؤمنان علی علیه السلام از سوی دیگر.
توطئه های دشمنان بر ضد اسلام از دیگر سو.
و نگرانی فاطمه از آینده مسلمین و حفظ میراث قرآن، دست به دست هم داده، قلب و روح پاکش را سخت می فشردند.
فاطمه علیها السلام نمی خواهد با بیان غم های خود روح پاک امیرمؤمنان علی علیه السلام را که سخت از آن اوضاع ناگوار و خلاف کاری های امت ضربه دیده، آزرده تر سازد.
به همین دلیل به کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله می رفت و با او درد دل می کرد. و سخنان جانسوزی همچون اخگر آتش که اعماق وجود انسان را می سوزاند، بر زبان می آورد.
«یا ابَتاهُ بَقِیتُ والِهَةً وَ حَیرانَةً فَرِیدَةً، قَدِ انْخَمَدَ صَوْتِی وَ انْقَطَعَ ظَهْرِی وَ تَنَغَّصَ عَیشِی».
پدر جان! بعد از تو، یکه و تنها شدم، حیران و محروم مانده ام، صدایم به خاموشی گرایید، و پشتم شکست، و آب گوارای زندگی در کامم تلخ شد.
و گاه می گفت:
[49]
ماذا عَلی مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ احْمَدٍ
الَّا یشُمَّ مَدَی الزَّمانِ غَوالِیا
صُبَّتْ عَلَی مَصائِبٌ لَو انَّها
صُبَّتْ عَلَی الْأَیامِ صِرْنَ لَیالِیا
کسی که خاک پاک پیامبر صلی الله علیه و آله را ببوید سزاوار است تا پایان عمر هیچ عطری را نبوید.
بعد از تو ای پدر آن قدر مصائب بر من فرو ریخت که اگر بر روزهای روشن می ریخت به صورت شب های تیره و تار در می آمد.
چرا فاطمه علیها السلام این گونه اشک می ریزد؟
چرا این همه بی تابی می کند؟
چرا همچون اسپند بر آتش، قرار ندارد؟
آخر چرا؟ ...
جواب این چراها را باید از زبان خود او بشنویم.
امّ سلمه می گوید: هنگامی که بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله به دیدن بانوی اسلام فاطمه علیها السلام رفتم و جویای حال او شدم، در پاسخ این جمله های پر معنا را بیان کرد:
اصْبَحْتُ بَینَ کمَدٍ وَ کرْبٍ،
فَقْدِ النَّبِی صلی الله علیه و آله وَ ظُلْمِ الْوَصِی،
هُتِک وَاللَّهِ حِجابُهْ ...،
وَ لکنَّها احْقادٌ بَدْرِیةٌ،
وَ تِراتٌ احُدِیةٌ،
[50]
کانَتْ عَلَیها قُلُوبُ النِّفاقِ مُکتَمَنَةً. (25)
از حالم چه می پرسی ای امّ سلمه،
من در میان اندوه و رنج بسیار بسر می برم،
از یکسو پدرم پیامبر صلی الله علیه و آله را از دست داده ام، و از سوی دیگر [با چشم خود می بینم که ] به جانشینش [علی بن ابی طالب ] ستم شده است،
بخدا سوگند که پرده حرمتش را دریدند ...،
ولی من می دانم اینها کینه های بدر،
و انتقام های احُد است،
که در قلوب منافقان پنهان و پوشیده بود.
ولی با این همه دفاع او از حریم قدس علوی و حمایتش از امیرمؤمنان علی علیه السلام در این دوران پر درد و رنج بر کسی پوشیده نیست.
گرچه حیاتش بعد از پدر همان گونه که خود از خدایش تقاضا کرد طولانی نشد و چندین روز بیشتر نگذشت که به جوار قرب خدا و دیدار پدر شتافت، ولی در همین مدت از بذل هر گونه فداکاری و ایثار در حق امیرمؤمنان علی علیه السلام و دفاع از اسلام فروگذاری نکرد.
صَلَّی اللَّهُ عَلَیک یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
24) مناقب، جلد 3، صفحه 362.25) مناقب ابن شهر آشوب، جلد 2، صفحه 225.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه