حجت الاسلام میرباقری: پیغمبر(ص) در تمام عرصه های زندگی با خدا هماهنگ بود

کد خبر: 63404
خداوند در قرآن می فرماید: پیغمبر شما یک خصلت دارد و این است که تمام عرضه های زندگی اش با ما هماهنگ است یعنی از روی میل خودش چیزی نمی گوید. آیت الله جوادی آملی می فرماید: علت اینکه خداوند وحی و هوی را در کنار هم قرار داده یعنی زندگی شما از دو حال خارج نیست یا خدا در آن وجود دارد یا هواپرستی در آن وجود دارد، یا خدامحور است یا هوا محور.
وارث: مراسم عزاداری شب 28 صفر با سخنرانی حجت الاسلام میرباقری و مداحی حاج ناصر آیینی در بیت الزهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام میرباقری را می خوانید:
 

آرزوی دور و دراز آخرت را از انسان می گیرد

آرزویی مذموم است که به چیزهایی واهی دل ببندد که ماندنی نیست و به درد انسان نخواهد خورد. انسانی که تمام آرزوهایش متعلق به دنیا شد با رفتن از دنیا آرزوهایش مفیدش نخواهد بود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: می ترسم چنان به دنای وابسته شوید که هیچ کاری برای برزخ و آخرتتان نکنید. ایراد آرزوهای دنیا این است، انسان توان محدودی دارد، کسی که صبح تا شبش در پی برآورده کردن حوائج دنیایی شد توانی برای کار کردن برای آخرت ندارد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اِنّ اَخْوَفَ ما اخافُ علیکم اتّباعُ الهوی و طولُ الأمل1 ؛ بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: ترس من این است که شما در زندگی به جای خداپرستی، هواپرست شوید یعنی پیرو هوی و هوس شوید. "هوی" در لغت عرب به معنای میل است .

اینکه انسان به دنبال امیال خود باشد یک خطر است. خواسته ها و امیالی که در تمام ابعاد زندگی محور شود مذموم است نه هر خواسته ای. گاهی انسان نماز می خواند و روزه هم می گیرد اما تمام محور زندگی اش خواسته خودش است نه خواست خدا.

خداوند در قرآن می فرماید: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا 2؛ آیا دیده ای کسی که هوی و هوس را معبود و خدای خود ساخته است، ای پیغمبر تو هم نمی توانی او را هدایتش کنی.

یک موقع کسی پای منبر یک طلبه می آید و با یک روایت هدایت می شود اما کسی پای منبر استاد اخلاق هستی که سیدالشهدا علیه السلام است، می آید اما باز هم هدایت نمی شود چون محورش هوای نفس بود و ملک ری بود به گونه ای عقل عمر سعد را گرفته بود که حتی سخن امام زمان خود را نمی شنید.

مثال هواپرستی در داستان ابوجهل و ولید بن مغیره است که در حین طواف خانه خدا، ابوجهل به ولید گفت: که من محمد (صلی الله علیه و آله) را راستگو میدانم، ولید گفت: که اگر او را راستگو میدانی چرا به او ایمان نمی آوری؟ جواب داد: می ترسم دختران قریش پشت سر من بگویند که به برادر زاده ابولهب پیوسته و به خاطر حرف دختران قریش خود را از سعادت دنیا و آخرت محروم می کند.

پیغمبر(ص) در تمام عرصه های زندگی با خدا هماهنگ بود
 
خداوند در قرآن می فرماید: وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ3 ؛ پیغمبر شما یک خصلت دارد و این است که تمام عرضه های زندگی اش با ما هماهنگ است یعنی از روی میل خودش چیزی نمی گوید. آیت الله جوادی آملی می فرماید: علت اینکه خداوند وحی و هوی را در کنار هم قرار داده یعنی زندگی شما از دو حال خارج نیست یا خدا در آن وجود دارد یا هواپرستی در آن وجود دارد، یا خدامحور است یا هوا محور.

خاکستر داغ و شکمبه روی سر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می ریختند. در روز فتح مکه سَعد بن عُبادة به ابوسفیان گفت امروز روز انتقام است اما پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اشتباه گفت امروز روز رحمت است. اما جایی که رضا و غضب خدا مطرح است حضرت به اندازه ی سر سوزنی کنار نمی آید.

یک زنی در قریش دزدی کرده بود خبرش به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و حضرت فرمود: باید حد بر او جاری شود و دستش قطع شود. مردم قبیله نزد حضرت آمدند و گفتند طایفه ی ما مهم است و برای خودمان کسی هستیم و آبرویمان می رود و خیلی اصرار کردند تا حضرت آنها را ببخشد چون در زمان جاهلیت کسی که اهمیتی داشت به راحتی او را می بخشیدند.

حضرت فرمود: مردم می دانید چرا امت های قبل به هلاکت رسیدند؟ چون اگر کسی در بینشان جرمی مرتکب می شد و پارتی داشت از جرم او می گذشتند ولی کسی که پارتی نداشت دچار مجازات می شد و من هرگز بین شما چنین نمی کنم چون رضایت خدا مهم است.

به حق شهادت دهید ولو به ضررتان باشد

خداوند در قرآن فرموده: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هیچ وقت منفعت خودش را نمی دید و آنچه خدا خواسته را می دید. حضرت برای قومش از این می ترسید که منفعت طلب بشوند (و حق را نادیده بگیرند.).

قرآن می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلي‏ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ إِنْ يَکُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلي‏ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوي‏ أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً4 ؛

ای کسانی که ایمان آورده اید برپا دارنده عدالت باشید ودر راه خدا و به رضایت او شهادت دهید، هر چند که به ضرر خودتان یا پدرومادرتان و خویشاوندانتان باشد. ثروت توانگر و دلسوزی در حق فقیر وادارتان نسازد به اینکه بر خلاف حق شهادت دهید، چون خدا از شما به آنها مهربانتر است ، لذا از هوا و هوس پیروی مکنید که بیم آن هست که از راه حق منحرف شوید و بدانید اگر شهادت را تحریف کنید و یا اصلا شهادت ندهید،پس همانا خدا همواره به آنچه می کنید آگاه است.

برای خدا شهادت و گواهی بدهید. آنچه درست است و به آن ایمان دارید ولو به ضرر شما باشد،اگر بر اساس هوی و هوس رفتار کنید از مسیر الهی خارج می شوید. پس درس دیگر پیغمبر صلی الله علیه و آله این است که به خاطر منافع کم نگذارید و آنچه حق است بیان کنید.

پیغمبر(ص) فقط از خدا می ترسید

سومین درس تسلیم بودن پیغمبر صلی الله علیه و آله نسبت به حق است. جضرت در تمام عرصه های زندگی کاری نداشت که مردم چه می گویند. حضرت فقط از خدا می ترسید و لاغیر به خاطر همین هم محبوب مردم شده بود. مردم عربستان خیلی قسی القلب بودند حضرت با آنها چه کرده بود که ای قدر عاشق حضرت بودند؟ حضرت برای خدا قدم بر می داشت و فقط برای رضای او کار می کرد. کسی که برای خدا قدم بردارد خدا هم برای او قدم بر می دارد.

درس چهارم پیغمبر صلی الله علیه و آله این بود که حضرت اگر پیروز می شد مست نمی شد و اگر شکست می خورد مست نمی شد، حضرت در زندگی حالت تعادل داشت. اگر غضبناک می شد از تعادل خارج نمی شد و اگر هم راضی بود مست نمی شد. انسان ها گاهی اینگونه هستند وضعشان که خوب شود مست می شوند و اگر بیمار شوند به هم می ریزند.

ابن مسعودیه در وصف امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: علی بن ابی طالب علیه السلام شجاع نبود بلکه حقیقت شجاعت بود. خود حضرت می فرماید: اگر همه عرب پشت به پشت هم دهند و در مقابلم بایستند من پشت به آنها نخواهم کرد.

زندگی گاهی ادبار دارد و گاهی اقبال، زندگی گاهی خوب است و گاهی بد است. منطق پیغمبر صلی الله علیه و آله اینگونه است که اقبال و ادبار برایش تفاوتی نمی کند.

 
پی نوشت:

1- کنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553.

2- سوره فرقان آیه 43.

3- سوره نجم آیه 3و4.
 
4- سوره نساء آیه 135.