حجت الاسلام ادیب یزدی: عبادت نباید پوششی برای فرار از مسئولیت های اجتماعی و انسانی شود
وارث: جلسه هفتگی با سخنرانی حجت الاسلام ادیب یزدی و مداحی کربلایی محمدرضامیرزاخانی، کربلایی محمدرضا مشمول در هیئت حضرت ام المصائب سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام ادیب یزدی را می خوانید:
نباید از مسئولیت های اجتماعی فرار کرد
یک روز سائلی وارد مسجد شد و از مردم درخواست کمک کرد اما مردم روی خود را بر می گرداندند و نمی خواستند چهره یک مظلوم فقیر را ببینند. امیرالمومنین علیه السلام تا صدای فقیر را شنیدند به انگشتر دستشان اشاره کردند. فقیر متوجه شد و انگشتر را از دست مبارکشان درآورد. چقدر این عمل فضیلت دارد! چطور می شود که آقا امیرالمومنین علیه السلام هنگام نماز از خود بی خود می شوند و از عالم ناسوت بیرون می رفتند، هیچ اثری از مُلک در وجود مبارکش باقی نمی ماند.
چطور می شود صدای ناله فقیری حضرت را از ملکوت پایین بکشد و حضرت بخواهد در حال عبادت مشکل او را حل کند؟ معلوم می شود هرگز نباید عبادت و نماز پوششی باشد برای فرار از مسئولیت های اجتماعی و انسانی.
سلوک من الحق الی الخلق؛ آخرین مرحله سلوک
خدا آیت الله شهید مطهری عزیز را رحمت کند به کتاب "جاذبه و دافعه علی علیه السلام" مراجعه کنید و ببینید چطور قضیه حضرت علی علیه السلام را تحلیل می کنند. می فرمایند: سلوک 4 مرحله دارد و آخرین مرحله سلوک، سلوک من الحق الی الخلق است، انسان در نهایت اوج سلوک به جایی می رسد که باید به مردم خدمت کند و دست افتادگان را بگیرد. لذا مولی متقیان امیرالمومنین علیه السلام با آن جایگاه و مقامشان به خرابه ها می رفتند و در کنار آنها می نشستند و به آنها خدمت می کردند.
امام حسن و امام حسین علیهما السلام وقتی از قبرستان باز می گشتند بعد از شهادت امام علی علیه السلام، صدای ناله ی پیرمردی نابینا را از خرابه شنیدند که با یک محبوبی درد و دل می کرد و می گفت: مگر چه کار کرده ام که به من سر نمی زنی؟ امام حسن علیه السلام از او پرسید: درباره چه کسی حرف می زنی؟ پیرمرد گفت: نمی دانم، یک بزرگی است که قوت قلبم است و بزرگی مثل ایشان ندیدم، به اینجا می آید و خرابه را جارو می کند، به من رسیدگی می کرد، برایم غذا تهیه می کند و در دهانم می گذارد.
حضرت از او پرسید: او که بود نشانش چه بود؟ پیرمرد پاسخ داد: نابینا هستم و او را ندیدم اما به محض اینکه وارد می شد در و دیوار به او سلام می کردند. امام حسن علیه السلام به او فرمود: او علی علیه السلام بود و او را شهید کردند. پیرمرد اصرار کرد او را به سر قبر ایشان بیاورند و در آنجا آنچنان گریه کرد و سر به سنگ کوبید که از دنیا رفت و اولین کسی بود که به حضرت ملحق شد.
یک بار به یکی از آسایشگاه های رسیدگی به معلولین رفتم یک خانمی بود آنچنان با عشق به بچه های معلول خدمت می کرد و غذا در دهانشان می گذاشت و آن چنان منقلب شدم که به او گفتم تمام زیارت هایی که رفته ام را می دهم اما فقط ثواب این یک ربع خدمتت را به من بده.
هر وقت دیدید کاری به میلتان نیست بدانید رضای خدا در آن است. خدمت به فقرا و مریض ها را فراموش نکنیم، نماز و عبادت را پیاده کنیم تا آن ماهیت و هدف عبادت در وجود انسان نهادینه شود.
ثبات ایمان در امیرالمومنین(ع)
خداوند متعال در قرآن به شدت از امیرمومنان علیه السلام تجلیل می کند و حضرت را به عنوان ارزنده ترین عنصر ثباتیه معرفی می کند: يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ 1؛ امیرالمومنین علیه السلام در سرتاسر عمرشان ذره ای تزلزل در دینشان پیدا نکردند. حضرت به جایی رسید که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره ایشان فرمود: اگر ایمان امیرمومنان علی علیه السلام را در یک کفه ترازو و ایمان جن و انس را در کفه ی دیگر قرار دهد، اصلا قابل مقایسه نیست و ایمان حضرت بسیار بسیار بالاتر است.
چه می شود که ایمان به این شدت درون انسان نهادینه می شود؟ حضرت مصادیق ایمانیه را درونشان پیاده می کند، با اشاره انگشت علی بن ابی طالب خورشید بر می گردد. گفته شده است ماجرای رد الشمس در مسجدالشمس رخ داده است. حال چنین شخصیتی که خورشید به امر او برمی گردد برود به یک پیرمرد اعمی کوفی خدمت کند، خیلی حرف و نکته در آن است.
تا یک شب قبل از ضربت خوردن حضرت روی دوششان برای فقرا غذا می بردند حتی اجازه نمی دادند اطرافیان کمکشان کنند و می فرمود: بگذارید سنگینی بار امتم را خودم بر دوش بگیرم. خیال نکنیم به جایگاهی رسیده ایم همه را فراموش کنیم.
پی نوشت:
1- سوره مبارکه ابراهيم آیه ۲۷.