بررسی پیشینه شعر فاطمی در اشعار فارسی با حضور استاد امیری اسفندقه+گزارش تصویری

کد خبر: 64383
ناصرخسرو شاعری است که تعارف ندارد. او شاعر دربار سلاطین بوده و اهل شراب و ... بوده. شبی خواب حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله را می بیند که به او می فرماید: خجالت نمی کشی؟ حرکت کن. و حضرت قبله و کعبه را به او نشان می دهد. ناصرخسرو از خواب بیدار می شود و با خود می گوید باید از خواب 40 ساله هم بیدار شوی.

وارث: سلسله جلسات شعر فاطمی با حضور استاد مرتضی امیری اسفندقه و جمعی از شاعران اهل بیت(ع) در مجمع شاعرین اهل بیت(ع) برگزار شد.

در ادامه گزیده ای از سخنان استاد مرتضی امیری اسفندقه را می خوانید:

استاد مرتضی امیری اسفندقه


بررسی پیشینه شعر فارسی درباره حضرت زهرا(س)

برای بررسی پیشینه شعر فارسی در باب حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها که به تلمیح سخنی به میان آمده، باید به قرون ماضیه یعنی قرن سوم و چهارم بر گردیم. دقیقی طوسی1 نخستین شاعری است که در مدح ایشان شعر سروده است و نام او به عنوان کسی که خیز برداشته تا خدای نامه ای و شاهنامه ای بسراید او بوده است:

چنان چون من بر او گریم، نگرید     ابَر شُبَّیر، زهرا روز محشر

این اشعار جزو نخستین ابیات است که نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها آمده است اما این شعر در مدح ایشان نیست بلکه شاعر از خودش می گوید و خواندن این اشعار زیاد خرسند کننده نیست چون این شخص به بهانه ای واقعه عظیم و عزیز تاریخی را بهانه کرده تا گریه خودش را در شعر نشان دهد به تلمیح به واقعه عاشورا اشارتی هم شده است اما آیا این شعر مدح و وصف حضرت زهرا سلام الله علیهاست.

این شعر به هیچ عنوان شایسته ی این نیست که به عنوان پیشینیه شعر فارسی در مدح بیان کنیم بلکه این مقام بلند را بهانه ای کرده تا حال خودش را بیان کند. این بیت اهل بیتی نیست، اما اگر بشود یک روضه ای از آن بیان کرد چنین است که در روز محشر با یک روضه مواجه خواهیم بود و این پیام در آن مستتر است. آیا در آن ایام سخن گفتن در آن مقوله و مقام آسان بوده؟

درودش بر علی هرچ آن نکوتر      وَ بر جفت وی آن پاکیزه‌دختر

این شعر از از حکیم میسری2 است و قبل تر از شعر دقیقی سروده شده است و نسبت به بیت قبلی کمی اهل بیتی تر است چون درود و سلام بر این خانواده فرستاده است. اما ترکیب "پاکیزه دختر" ترکیب مودبانه ی منزهی برای حضرت بی بی سلام الله علیها نیست. اما لفظ دختر و پسر در قرن سوم حتما متفاوت بوده با الان، اما ترکیب منزهی نیست با اینکه کمال اراداتش را با درود فرستادن بیان کرده است. این ترکیب می توانست از عصمت بیشتری برخوردار باشد.

در هر دو بیت که یکی از آنها برای قرن سوم و قرن چهارم است، شخصیت بی بی سلام الله علیها همچنان مخفی است همچون مزار مبارکشان. در بیت اول شاعر خواسته خودش را بیان کند و در بیت دوم هم که خواسته سخن بگوید ما نمی پسندیم چون اگر یک نفر بگوید حضرت سیدالشهدا علیه السلام پاکیزه است، در این تردیدی نیست چون پاکی و پاکیزگی وامدار این خانواده است. "حسین پاک" ترکیب درستی برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام می تواند باشد و می تواند هم نباشد چون حضرت پاک هست و نیاز به اثبات ندارد.

اگرچه می توان ترکیب "پاکیزه ‌دختر" را نادیده گرفت، اما دوستان در باب شعر آیین بخصوص اشعار فاطمی نباید تسامح داشته باشد، زهرای اطهر، مطهره، طاهره و ... بهتر بود، آن موقع این ترکیب جواب می داده است اما الان ما موافق نیستیم و لحن قابل قبولی نیست بویژه در باب ام الائمه سلام الله علیها.

اشعار  غضایری رازی

مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود        که روز حشر بدین پنج تن رهانم تن

 بهینِ خلق و برادرْش و دختر و دو پسر       محمّد و علی و فاطمه، حسین و حسن

این اشعار از غضایری رازی3 است، این ابیات انگار ارادتش نسبت به دو بیت قبلی بیشتر است. چون نام پنج تن آل عبا علیهم السلام در نخستین قرنهای بالندگی شعر آورده شده است و اشارت به باب شفاعت شده است که او اهل شفاعت است. باز اینجا واژه "دختر" نسبت به بیت قبلی منزه تر و منظم تر است چون می گوید دختر حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله.

بهینِ خلق و برادرْش و دختر و دو پسر، در این شعر از دختری صحبت می کند پدر را مادر صدا می زند: ام ابیها؛ پس باز هم کم دارد و معرفت این بیت پایین است با اینکه از شفاعت صحبت می کند. نسبت به حضرت بی بی سلام الله علیها باید لفظ مودب داشت، شاعر خیلی شجاعت داشته که در قرون اولیه نام پنج تن علیهم السلام را آورده است، آیا شاعران وحشتی داشته اند که نام حضرت بی بی سلام الله علیها را ببیاورند؟ معرفت کاملی نداشتند؟ مخفی بودن این مقوله و مقام باعث شده روی طبع شاعران سایه بیاندازد؟ روی این موضوع فکر کنید و پاسخ بیاورید.

اشعار سنایی غزنوی

از قرن سوم تا قرن پنجم را بررسی کردیم مثلا در این بیت "ابَر شُبَّیر، زهرا روز محشر" حضرت را با نام "زهرا" خطاب کرده نه با لفظ "حضرت زهرا" تا می رسیم به این بیت:

سراسر جمله عالم پر زنانند     زنی چون فاطمه خیر النسا کو

ببینید شعر چقدر اهل بیتی بود و ورود به ابیاتی داریم که در برخورد با فقط اسم مبارک حضرت بی بی سلام الله علیها چقدر کرنش دارند آن هم شاعران قلدر چون سنایی غزنوی4. تمام زندگی دقیقی طوسی و حکیم میسری و غضائری رازی را جمع کنید و روی هم بگذارید یک بیت از ابیات دوره روشنایی حکیم سنایی غزنوی نمی شود واقعا آدم قلدری بوده است:

مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی     ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

ببینید در چه دوره ای بوده توبه نامه ها و اعترافات او، چنین آدمی وقتی به نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها می رسد می گوید: "زنی چون فاطمه" راضی نشده به جمله اش و در ادامه می گوید: "خیر النسا کو".

خواستم بدانید شاعران در همان دوره با لفظ چطور برخورد می کرده اند و از آنجا تا اینجا لفظ ناگهان تغییر کرده است. حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها را در این شعر بر کل زنان عالم برتری داده است، در واقع می گوید هیچ زنی در هیچ کجای دنیا مثل حضرت زهرا سلام الله علیها نیست و در مصرع بعد واژه "زن" را مناسب ندیده و باز هم به نظرش کامل نبوده و واژه "خیرالنساء" را آورده است و خیلی مودب وقتی به این نام مبارک رسیده است دست و پایش را جمع کرده است.

در بخش دیگری شاعران انگار داستان شنیده اند که همچنان که فدک را از حضرت زهرا سلام الله علیها دریغ داشته اند، خلافت را از مرتضی علی علیه السلام غصب کرده اند. اما واقعا یک داستان است؟ یا حقیقت ازلی و ابدی جاری در تمام زمانها و زمینه هاست؟

آن دو شاعر قبلی چون تقریبا در یک فضا بوده اند و دو کوه موج و دو شاعر بزرگ آیینی هستند و ناصر خسرو قبادیانی به طریق اولی شاعر آیینی است:

من شیعه حیدرم ببخشای      این یک گنه بزرگوارم

           تو پیرو مرد با دوالی     من شیعه تیغ ذوالفقارم

در آن دوران به شدت درگیر می شود چون خلافت را حق مسلم امیرالمومنین علیه السلام می داند و با بقیه هم سر سازش ندارد چون می گوید:

      لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را      بستد به قهر تا شد رنجور و زار و غمگین

لفظ "بُت" را آورده و در این بخش از شعر فارسی در قرن پنجم می بینیم با نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها رو به رو هستیم، حتی آدم هم نمی گوید بلکه می گوید: "بُت" ضمن پاسداشت وحدت نقل قول می کنیم. این بیت روضه و مرثیه است، بیت منزه و ارجمند و اهل بیتی است.

البته نکاتی هم وجود دارد، کلمات " رنجور و زار و غمگین " در آن موقع معنای خودش را داشته و ممکن است کسی سوال کند یعنی واقعا فدک اینقدر ارزش داشته که حضرت بی بی سلام الله علیها رنجور و زار و غمگین شوند؟ اما می دانیم مساله یک قطعه زمین نبوده.

        گرد در من همی نیارد     گشتن نه رفیقم و نه یارم
 
نشناخت مرا رفیق پارین     زیرا که چنین ندید پارم

ناصرخسرو این شعر را در زندان سروده است و معلوم می شود جایی بوده که کسی او را نمی شناخته و علت تبعید بودنش را هم بیان می کند: من شیعه حیدرم ببخشای، این یک گنه بزرگوارم؛ از حیث زبان شناسی و نقد ادبی ترکیب " گناه بزرگوار" از نخستین پارادوکس های ارزشمند است. ناصرخسرو شاعر اهل بیتی، شجاع، نترس، چریک، قلدر و قلندر است.
اختصاص به شیعه و سنی ندارد و یک مقوله تاریخی است و افراد با انصاف هم باید این را بپذیرند که تاریخ شعر فارسی است. نصار خسرو در آن شعر اعلام برائت می کند اما برای ناصر خسرو حرف های وحدت و ... مطرح نبوده، بعد ها شاعرانی مثل مولوی و ... وحدت جهان اسلام را مدنظر داشته اند. ناصرخسرو قبادیانی در شدیدترین حالاتش به حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها پناه می برد:

آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع    پیش شهدا دست من و دامن زهرا

انقلاب درونی ناصرخسرو

ناصرخسرو شاعری است که تعارف ندارد. او شاعر دربار سلاطین بوده و اهل شراب و ... بوده. شبی خواب حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله را می بیند که به او می فرماید: خجالت نمی کشی؟ حرکت کن. و حضرت قبله و کعبه را به او نشان می دهد. ناصرخسرو از خواب بیدار می شود و با خود می گوید باید از خواب 40 ساله هم بیدار شوی. او خلیفه فاطمی المستنصر بالله را می بیند که مومنی هستند در نوع خودشان بی نظیر و لقب "حجت خراسان" را به او می نهند.

جـــز فـطامش نداد فاطمــــه را داد     حق شیر این جهان همـه را

در این بیت فرموده یک ذره ناخالصی در پرورش حضرت فاطمه سلام الله علیها قبل و بعد از تولد وجود ندارد.

اما در این بیت، شاعر باید بداند خودش را با چه کسی مقایسه می کند:

ز روزگار به دردم، ز دوستان محروم   چو مرتضی ز خلافت، چو فاطمه ز فدک

اول اینکه ائمه علیهم السلام جزو گروهی هستند که از هر ناپاکی و رجسی به دور هستند و اراده خدا چنین است، برای همین نمی تواند این بیت اهل بیتی باشد چون در آن رجسی هست. او خودش را شبیه اهل بیت علیهم السلام کرده است و اصلا درست نیست از نام آن بزرگواران بخواهد برای خود درست کند، این بیت سست است و مثل خانه عنکبوت سست است.

بی شعوری شاعران آغاز دوره شعر فارسی در حوزه معرفت بوده اند، در شعر آیینی بی شعور بوده اند و معرفت نداشته اند. مثل فرخی سیستانی که چنین اشعاری زیاد دارد و البته یک توبه نامه هم دارد. دکتر غلامحسین یوسفی و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی آورده اند که: ما نمی دانیم چرا به او (فرخی سیستانی) حکیم گفته می شود؟ کسی که با مولی علی علیه السلام اینطور برخورد کرده حکیم است؟ این شاعر حکیم نیست و هر چه دلش خواسته از ائمه علیهم السلام به نفع پادشاه خرج کرده و ابایی هم نداشته است.

جـــز فـطامش نداد فاطمــــه را داد   حق شیر این جهان همـه را

همین که شاعر نام حضرت را قافیه قرار داده است و تکرار کرده است خواسته تا قیافه اندیشه را با آن به رخ بکشد و خواسته این نام در ذهن تکرار شود

استاد مرتضی امیری اسفندقه

پی نوشت:


1- ابو منصور محمد بن احمد توسی که بیشتر به کوتاهی با نام دقیقی شناخته می‌شود (زاده‌شده پس از ۳۲۰ – درگذشت در مابین سال‌های ۳۶۷ تا ۳۶۹ هجری قمری) شاعر بزرگ پارسی‌زبان بود.


2- حکیم میسری متولّد 321 ق.


3- اَبوزَید محمد غضائری رازی -درگذشتهٔ ۴۲۶ قمری- شاعر ایرانی، از شاعران بزرگ عراق و از مداحان امرای آخر دیلمی در ری و نیز سلطان محمود غزنوی بوده‌است.


4- ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی -۴۷۳-۵۴۵ قمری-، از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان پارسی است، که در سدهٔ ششم هجری می‌زیسته است.


5- ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو -۳۹۴۴۸۱ ه‍. ق- از شاعران بزرگ فارسی‌زبان، فیلسوف، حکیم و جهانگرد ایرانی و از مبلغان مذهب اسماعیلی بود.