٢٦ ربیع الاول سالروز صلح تاریخی امام مجتبی (ع) با معاویه
متن حاضر قسمتهایی از کتاب معلم درس محبت تالیف استاد محمد علی جاودان (حفظه الله) است که به مناسبت 26 ربیع الاول سالروز صلح تاریخی امام مجتبی علیه السلام با معاویه باز نشر می شود.
وارث: صلح امام مجتبی علیه السلام بنی هاشم و شیعیان را از قتل عام حتمی نجات داد.
معاویه در عصر خلافت و قدرت مطلقهاش سفری به مدینه کرد. در آنجا طبق رسم روزگار همهی نام و نشانداران شهر، از جمله جماعتی از بنیهاشم به دیدن او آمدند، و دربارهی کارها و مشکلات خودشان با او سخن گفتند. او جواب داد: بنیهاشمیان! با آنکه شما عثمان را کشتهاید، به اینکه از خون شما میگذریم، قانع و خشنود نیستید، و نزد من میآیید و این حرفها را میزنید و این تقاضاها را میکنید؟ بهخدای سوگند! خون شما از هر حلالی حلالتر است! بعد هم سخنان سخت دیگری به این مثابه گفت.
پس از اتمام سخن او عبداللهبنعبّاس جواب داد: هرچه گفتی از شرّ درونی تو سرچشمه گرفته و خود سزاوارتر از ما به آن بودی؛ تو خود عثمان را کشتی، و آنگاه بهعنوان انتقام خون عثمان قیام کردهای! معاویه شرمنده شده و جوابی نداشت... (تاریخ یعقوبی: 2/152، ترجمهی دکتر محمد ابراهیم آیتی)
سخنی که حضرتمجتبی علیه السلام در دلیل صلح خود میگویند نیز همین مضمون را داراست. آن حضرت به صلح با معاویه تن در داد، تا بنیهاشم و شیعیان را از یک قتلعام حتمی نجات دهد.
ابنعساکر نقل میکند: مالک بن ضَمُرَه (نگاه کنید به: قاموس الرجال: 8/654، 655) به نزد آن حضرت آمده عرضه داشت: سلام بر تو باد ای کسی که روی مؤمنین را سیاه کردهای! امام فرمود: مالک اینچنین سخن مگو! آن هنگام که من مشاهده میکردم که مردم -همه- این جبهه را رها کرده و جز اندک کسانی از اهل این راه، باقی نمانده است، ترسیدم که جمع شما را از زمین ریشهکن کنند. میخواستم با ماندن شما برای دین (که بهدست بنیامیّه نابود میشود) سوگواریکنندهای بماند.( تاریخ مدینه دمشق، الامام الحسن: 203)
و در نقلی که موّرخ شیعی ابنشهر آشوب میآورد، امام فرمود: من تنها برای حفظ خون مردم (که در اثر جنگ بر زمین ریخته میشود) و به خاطر ترس از جان دوستان مخلص و اهلبیت و خاندانم صلح کردهام. (مناقب آل ابیطالب: 4/39 - بحارالأنوار: 44/56)
در نقل موّرخ دیگر شیعی ابوالحسن اربلی آمده است: آن حضرت در هنگام صلح با معاویه خطبهای طولانی خواند، و در آن جوانب مختلفی از مسائل لازم را توضیح داده و در آخر فرمود: فکر کردم که حفظ خون مردم بهتر از ریختن آن است، و از این کار، جز صلاح و بقای شما نظری نداشتم.
(کشف الغمه: 2/393 -بحارالأنوار: 44/66)