حجت الاسلام شجاعی: خدا همه بنده هايش را دوست دارد حتي اگر کافر باشد+گزارش تصویری

کد خبر: 64984
خدا همه بنده هايش را دوست دارد حتي اگر کافر باشد. آيا در کره خاکي همه مسلمان هستند؟ در بعضي کشورها ، مثل: هند کارهایشان از بت پرستي گذشته و حيوان را می پرستند ولی باز هم خدا روزي انها را قطع نمي کند! خدا اميد دارد روزي برگردند. خداوند و فرستاده هایش بر خلاف بندگان هستند که به جاي بخشش یکدیگر آبروي هم را مي برند.
وارث: عزاداری وفات حضرت معصومه(س) به سخنرانی حجت الاسلام شجاعی و مداحی حاج امیر تاجری، کربلایی حسين فروغي و کربلایی امير طلاجوراندر هیئت محبان حضرت علی اصغر(ع) برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام شجاعی را می خوانید:

حجت الاسلام شجاعی: خدا همه بنده هايش را دوست دارد حتي اگر کافر باشد+گزارش تصویری

جایگاه عقل 
انسان هر صبح که از خواب بيدار مي شود صاحب نعمت هاي بسياري است. مثلا نعمت حيات، پدر و مادر و عقل. عقل وجه تمايز انسان و حيوان است. مرحوم ملا هادي سبزواري مي فرمايند: موجودي که حيات دارد، نطق هم مي کند و داراي عقل است. همه موجودات داراي قوه تکلم هستند، بطوريکه پيامبران با حيوانات سخن مي گفتند. مثل حضرت سليمان، حضرت نوح، حضرت موسي و پيامبر اکرم صل الله عليه وآله. اگر حيواني موجودي را بکشد و از آن تناول کند داراي عقل نيست و از روي غريزه است. انسان داراي عقل است البته نباید آن را بکر نگه ندارد تا زمانيکه با مرگ روبرو شود. خداوند در کنار اين نعمت يک نعمت دارد که تنها به خواص خود مي دهد یعنی کساني بسيار دوستشان دارد. خداوند همه بندگان خود را دوست دارد و بخاطر اين علاقه پيامبران و امامان را براي هدايت آنها فرستاده است. خداوند حتي بنده اي که ذره اي ارادت نسبت به او ندارد را دوست دارد.

داستان حضرت موسی علیه السلام و کفر فردی از بنی اسرائیل

حضرت موسي لقب کليم الله دارند چون مي توانستند با خداوند تکلم کنند (مستقيم و بدون واسطه جبرئيل). روزي حضرت موسي به سمت کوه طور مي رفتند که يکي از قوم بني اسرائيل به ايشان گفت: اي موسي کجا مي روي؟ حضرت موسي فرمود: به عبادت با خداي خود مي روم. مرد گفت: اي موسي من براي خداي تو پيغامي دارم آيا آن را به خدايت مي رساني؟ حضرت فرمود: در صورتي که پيامت صلاحيت داشته باشد خواهم رساند. مرد گفت: از طرف من به خدايت بگو، نعمت و روزي تو را نمي خواهم و آنقدر از تو تنفر دارم که عار دارم بگويم تو خداي من هستي. حضرت موسي متحير شد که چگونمه می شود که کسی خدا متنفر باشد.  حضرت موسي غار رفته وبه عبادت پرداختند. هنگام خروج از غار خداوند فرمودند: اي موسي چرا پيغام بنده ما را نرساندي ؟ بنده ما تو را امين خود دانسته بود. چرا خيانت در امانت کردی؟ موسي گفت: خدايا تو سميع و عليم هستي و خود شنيدي بنده ات چه گفت. من ترسيدم اگر صحبت او را بازگو کنم بخاطر اين کفران نعمت بر او غضب کني و عذابش دهي. حال اگر جواب و پيامي براي او داري بگو تا برايش ببرم . خداوند فرمود: به او بگو، ما نعمت و روزي خود را از تو سلب نمي کنيم و مغفرتمان را دريغ نمي کنيم وخداي بخيلي نيستيم. (هرآنکس که دندان دهد نان دهد). غصه روزيت را نخور.  درست است که تو ما را دوست نداري و عار داري بگويي من خداي تو هستم ولي من تورا دوست دارم .

خدا همه بنده هايش را دوست دارد حتي اگر کافر باشد.
آيا در کره خاکي همه مسلمان هستند؟ آيا همه ی بندگان حضرت علي عليه السلام ، حضرت فاطمه سلام الله عليها و امام حسين عليه السلام وديگر امامان را قبول دارند؟ خير . در بعضي کشورها ، مثل: هند کارهایشان از بت پرستي  گذشته و حيوان را می پرستند ولی باز هم خدا روزي انها را قطع نمي کند! خدا اميد دارد روزي برگردند. خداوند  و فرستاده هایش بر خلاف بندگان هستند که به جاي بخشش یکدیگر آبروي هم را مي برند.

رد شفاعت امام حسین علیه السلام توسط شمر و یارانش

امام حسين عليه السلام در گودي قتله گاه مي خواست دست شمر را بگيرد نه اينکه مچ او را. فرمود: شمر تا به حال بسياری  از اصحاب من را کشته ای ، علي اصغر ، علي اکبر، عون، جعفر و ... .کاري کن که تو را شفاعت کنم. شمر گفت :چکار کنم؟ حضرت فرمود: از گودی  قتلگاه بيرون برو. مادرم زهرا شفاعتت مي کند. شمر گفت: حاضرم در قعر جهنم بسوزم وعذاب بکشم ولی به اسم قاتل حسين بن علي ،شمر بن ذواجوشن باشم. اگر يک دانه گندم از يزيد به من برسد از تو و مادرت زهرا و پدرت علي و شفاعتت برايم محبوبتر است. امام حسين عليه السلام ظهر عاشورا فرمودند: ايا مرا نمي شناسيد؟ من حسين بن علي هستم وجدّم پيامبر اکرم صلی الله عليه وآله و حضرت زهرا سلام الله عليها است. آيا مالي از شما برده ام و حقي را ضايع کرده ام يا کسي از شما را کشته ام که کمر به قتل من بسته ايد؟ گفتند: حسين فقط يک علت دارد که مي خواهيم تو را بکشيم. سيدالشهدا پرسيد: علت چيست ؟ گفتند: ظنّ ابيک . از پدرت علي بدمان مي ايد. چون از او بدمان مي آيد مقابل تو ايستاده ایم. 
 
روایتی ازحضرت نوح و جبرئیل من باب عشق خدا به بندگانش

خداوند، پیامبران وامامانش اهل دستگيري بودند. حضرت نوح عليه السلام بعد از عذاب عظيم مشغول سفالگري شدند. روزي جبرئيل  به شکل انسان نزد نوح نبي رفته و عرض کرد: اي موسي قيمت اين کوزه چند است؟ حضرت فرمود: شما که هستيد ؟ جبرئيل فرمود: مهم نيست من که هستم. تو فروشنده هستي و من خريدار . اين کوزه چند است؟ حضرت نوح فرمود: سه سکه. جبرئيل عرض کرد : سه سکه را بگير و کوزه را بده. حضرت نوح کوزه را به جبرئيل که در آن کالبد نمي شناخت داد. جبرئيل کوزه را نگاه کرد و شکست. جبرئيل کوزه ديگري  را نشان داد و گفت اين چند است: حضرت فرمود ده سکه. جبرئيل ده سکه داد وآن را هم شکست. باز کوزه بزرگي را نشان داد و گفت: اين چند است؟ موسی علیه السلام گفت : سي سکه. آن را هم جلوي  چشمان نوح نبي بر زمين کوبيد وشکست. حضرت نوح فرمود: مگر شما مشکل داريد؟ درست است که کوزه ها براي شما است ولي اگر مي خواهيد آنها را بشکنيد جلوي من نشکنيد برويد در جايي ديگر اين کار را انجام دهید. جبرئيل گفت: چطور ؟ حضرت فرمود: من با زحمت اينها را درست کرده ام و کلي وقت زيادي صرف ساخت انها کرده ام. جبرئيل به شکل فرشته شد و فرمود: اي نوح خداوند به تو سلامتي بدهد که تو در قبال اين اجسام بي جان که ما بهايش را به تو داده بوديم ناراحت شدي. چطور توانستي آن همه بندگان ما را  نفرين کني؟ حضرت فرمود: ولي آن ها که بنده خدا نبودند. آنها بت پرست و مشرک بودند. من صدسال منتظر ماندم تا اصلاح شوند.

حب اهل بیت در دل داشتن لیاقت می خواهد

ذات اقدس الهي همه بنده گانش را دوست دارند. ممکن است ما دوست هايي زيادي داشته باشيم ولي در بين انها چند نفري باشند که  با آنها احساس راحتي و نزديکي داشته باشيم و دردشان درد ما باشد. خداوند در نزد خود مقربين و نزديکاني دارد که ويژگي هايي دارند.
حضرت فاطمه سلام الله مي فرمايند: مقربين خداوند دو ويژگي دارند: اولي حب الحسين علیه السلام و ثانيا حب الزياره هرکسي در دل، عشق به حسين عليه السلام و عشق زيارت ايشان را داشته باشد به درگاه خداوند جزوء خواص است. محبت اهل بيت مساله کم ارزشي نيست و نبايد ساده از کنارش گذشت وما تنها به واسطه شيعه بودن پدرو مادر مان شيعه نشديم. هرکسي لایق این نیست که عشق اهل بيت در قلبش جاي گيرد امام صادق عليه السلام مي فرمايند: رحم اللَّه شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا بماء ولايتنا يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحنا1.امام صادق عليه السلام فرمود: خدا رحمت كند شيعيان ما را كه از زيادى گل ما بوجود آمده و با آب ولايت (و محبّت) ما خمير شده ‏اند، در غم ما غمگين و در شادى ما شادمانند. بايد قدر بدانيم. خيلي از افراد مي دانند اهل بيت حق هستند ولي در دلشان عشقي به آنها ندارند.

مباحثه علامه امینی ومفتی اعظم مکه

علامه اميني در کتاب شريف الغدير با احاديث اهل سنت حقانيت حضرت علي عليه السلام را ثابت مي کند که اگر کسي ، اين کتاب را در عربستان داشته باشد خودش و خانواده اش را مي سوزانند. علامه اميني مي گويد:روزی براي جمع آوري اين کتاب در ماه مبارک رمضان به مکه رفتم و قصد داشتم يک هفته در مکه و يک هفته در مدينه بمانم چون بيشتر به من اجازه نمي دادند. در مکه به کتابخانه بزرگي مراجعه کردم (ايشان مسافر بودند و نمازشان هم شکسته بود  و روزه هم نداشتند). کتابهايي راکه  مي خواستند مطالعه کنند برداشتند و تا مي خواستند مطالعه کنند اذان گفت و کتابخانه براي اقامه نماز تعطيل شد. کتاب ها را قسمتي گذاشتند تا فردا براي مطالعه بردارند. نگاه علامه اميني به مفتي اعظم عربستان که امام جماعت مسجدالحرام بودند افتاد و مفت یاعظم نیز علامه را ديدند و اسم ايشان را پرسيدند و متوجه شدند از علماي شيعه هستند و گفتند: شما ايراني هستيد؟ علامه عرض کردند : بله . گفتند: ايراني ها وقتي به اينجا مي آيند به طواف کعبه مي روند و اعمال به جا مي آورند، شما آمده ايد کتاب مي خوانيد؟ علامه عرض کردند: من آمده ام از احاديث شما استفاده کنم.

مفتی اعظم گفت: کجا اسکان داريد؟ علامه آدرس را گفتند. مفتي اعظم گفتند:مادر همين کتابخانه اتاقي داريم که علما وقتي به اينجا مي آيند آنجا مطالعه مي کنند. شما هم اينجا باشيد و وقتی مايل بوديد بياييد و از کتابها استفاده کنيد وهروقت مايل بوديد به طواف کعبه برويد و ما را هم دعا کنيد. علامه خيلي خوشحال شدند. فرداي آن روز علامه اميني مشغول مطالعه بودند که مفتي اعظم با طبخي از غذا نزد ايشان امدند. علامه که احساس گرسنگی مي کردند اول خوشحال شدند ولي بعد فکر کردند من روزه نيستم و ايشان روزه اند. چطور غذا تناول کنم. وقتي مفتي اعظم به نزد ايشان رسيدند دو ظرف غذا در طبخ بود و به علامه گفتند: بسم الله وشروع کنيد. علامه پرسيدند :آيا شما بيماري وکسالتي داريد که نتوانسته ايد روزه بگيريد؟ گفتند : خیر. علامه پرسيدند: شما که مسافر نيستيد و ساکن مکه هستيد چه عذر شرعي داريد روزه نگرفته ايد؟ مفتي گفت: آقاي اميني من با خواندن همه اين کتاب هايي که شما بخاطر خواندن انها از ايران به اينجا امده ايد به يک نتيجه رسيدم. علامه اميني پرسيدند: چه نتيجه اي؟ مفتي گفت: اينکه من متوجه شدم هر کس علي ابن ابي طالب شما را قبول نداشته باشد، حج ، نماز، روزه و اعمال ديگرش قبول نيست و ارزشي ندارد. علامه عرض کردند: شما شيعه هستيد و تقيه مي کنيد ؟مفتي گفت : خير، من سني هستم. علامه گفت: شما که مي دانيد محبت علي عليه السلام شرط قبولي اعمال است چرا شيعه نشديد؟ مفتي گفت: اقاي اميني مي خواهم شيعه باشم ولي هر کاري انجام مي دهم مهر علي در دلم جاي نمي گيرد.

عشق علی علیه السلام در هر قلبی جای نمی گیرد

من وَجَدَ بَردَ حُبِّنا عَلي قَلبِهِ، فَليَکثُرِ الدُّعاءَ لاُمِّهِ وانها لم تخن اباه هر کس خنکي محبت ما را در دلش احساس مي کند بسيار مادرش را دعا کند چرا که او را حلال زاده بدنيا اورده است. عشق علي عليه السلام در دل هر کسي جاي نمي گيرد و اين محبت بزرگترين سرمايه براي هر کسي است. سرمايه اي که نه تنها در دنيا بلکه در آخرت هم با انسان است. زمان مرگ که همه اطرافيان انسان راتنها مي گذارند ، امام علي عليه السلام  زمان مرگ مي آيند و مي گويند همه تنهايت گذاشتند ولي ما آنانکه در دنیا برایمام گریه می کردند را تنها نمی گذارد.


ئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئئ



پی نوشت:
1. الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى - ص467 
2.بشاره المصطفي لشيعه المرتضي، ص 9