دعای امام سجاد(ع) در نماز شب
امام سجاد(ع) در سی و دومین دعا از صحیفحه سجادیه به خواندن ادعیه خود در نماز شب اشاره می کند.
وارث: دعای سیودوم صحیفه سجادیه، از این کتاب در ۳۵ فراز تنظیم شده و دعای امام زینالعابدین(ع) بعد از نماز شب است.
در این گزارش می خوانیم که:
* سلطنت خداوند آغاز و انجامی ندارد و بیسپاه و پشتیبان، توانمند است.
* والاترین وصفِ وصفکنندگان، برای پایینترین مرتبه رفعت خداوند، نارساست.
* اوصاف در مقام وصف الهی سرگشتهاند.
* خدا پیش از هر چیزی بوده و همواره خواهد بود.
* بخشش بنده، اگرچه بد کرده، بر خداوند دشوار نیست.
* علم خدا بر هر چیزی احاطه دارد و هیچ رازی از او پنهان نیست.
* شیطان پس از آنکه انسان را دچار گناهان صغیره و کبیره میکند، از انسان بیزاری میجوید و به او پشت میکند.
* خدا انسان را به صورت آبی پَست و بیارزش از میان استخوانهای به هم فشرده پشت پدر و از گذرگاه باریک رحم سرازیر میکند و... سپس به آن صورتی کامل عطا میکند و در پیکرش اعضا و جوارح قرار میدهد.
* شیطان انسان را به سوء ظن و ضعف یقین میکشاند.
* به روزیای که خداوند برای ما مقدر کرده راضی باشیم.
* از خداوند بخواهیم با زیادی رحمتش، ما را از این عذابها برهاند.
وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیلِ لِنَفْسِهِ فِی الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ:
دعای آن حضرت برای خود پس از فراغ از نماز شب در اعتراف به گناه:
اللَّهُمَّ یا ذَا الْمُلْک الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ وَ السُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَیرِ جُنُودٍ وَ لَا أَعْوَانٍ. وَ الْعِزِّ الْبَاقِی عَلَی مَرِّ الدُّهُورِ وَ خَوَالِی الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِی الْأَزمَانِ وَ الْأَیامِ عَزَّ سُلْطَانُک عِزّاً لَا حَدَّ لَهُ بِأَوَّلِیةٍ، وَ لَا مُنْتَهَی لَهُ بِآخِرِیةٍ وَ اسْتَعْلَی مُلْکک عَلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْیاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ (۶) وَ لَا یبْلُغُ أَدْنَی مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِک أَقْصَی نَعْتِ النَّاعِتِینَ.
بار الها ای دارنده ملک ابدی و جاوید، و سلطنت دستنایافتنی بدون سپاه و دستیاران، و عزّت باقی که با گذشت روزگاران و سالهای گذشته، و زمانها و روزهای سپریشده باقی است، فرمانروایی و حکومتت چنان غالب است که اول آن را حدی، و آخر آن را نهایتی نیست، و پادشاهیات چنان بلندپایه است که همه چیز از دسترسی به قلّه آن فرو مانده است، و دورترین توصیف واصفان به پایینترین مرتبه از بلندی و رفعتی که به خود اختصاص دادهای نمیرسد،
ضَلَّتْ فِیک الصِّفَاتُ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَک النُّعُوتُ، وَ حَارَتْ فِی کبْرِیائِک لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ (۸) کذَلِک أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فِی أَوَّلِیتِک، وَ عَلَی ذَلِک أَنْتَ دَائِمٌ لَا تَزُولُ (۹) وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِیفُ عَمَلًا، الْجَسِیمُ أَمَلًا، خَرَجَتْ مِنْ یدِی أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلَّا مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُک، وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّی عِصَمُ الْآمَالِ إِلَّا مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِک (۱۰) قَلَّ عِنْدِی مَا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِک، و کثُرَ عَلَی مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِیتِک وَ لَنْ یضِیقَ عَلَیک عَفْوٌ عَنْ عَبْدِک وَ إِنْ أَسَاءَ، فَاعْفُ عَنِّی.
اوصاف در مقام وصفت سرگشتهاند، و تعریفها در پای حضرتت از هم گیسختهاند، و در عرصه گاه کبریاییات دقیقترین تصورات سرگردانند، تو ای خدای ازلی در ازلیتت اینچنین بودهای، و دائم و جاودان بر این مرحله خواهی بود، و منم آن بنده با عمل اندک، و آرزوی بسیار، که وسائل پیوند با تو از کفم بیرون رفته مگر آنچه رحمتت آن را متصل نموده، و رشتههای امیدم از من گسسته مگر آنچه از عفو تو که به آن چنگ زدهام، طاعتی که به حساب آورم اندک، و معصیتی که به آن اعتراف کنم بسیار است، و عفو و بخشش از بندهات بر تو سخت نیاید اگر چه بد کرده باشد، پس مرا عفو کن.
اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَی خَفَایا الْأَعْمَالِ عِلْمُک، وَ انْکشَفَ کلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْرِک، وَ لَا تَنْطَوِی عَنْک دَقَائِقُ الْأُمُورِ، وَ لَا تَعْزُبُ عَنْک غَیبَاتُ السَّرَائِرِ وَ قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَی عَدُوُّک الَّذِی اسْتَنْظَرَک لِغَوَایتِی فَأَنْظَرْتَهُ، وَ اسْتَمْهَلَک إِلَی یوْمِ الدِّینِ لِإِضْلَالِی فَأَمْهَلْتَهُ. فَأَوْقَعَنِی وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَیک مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ، وَ کبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِیةٍ حَتَّی إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِیتَک، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْیی سَخْطَتَک، فَتَلَ عَنِّی عِذَارَ غَدْرِهِ، وَ تَلَقَّانِی بِکلِمَةِ کفْرِهِ، وَ تَوَلَّی الْبَرَاءَةَ مِنِّی، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً عَنِّی، فَأَصْحَرَنِی لِغَضَبِک فَرِیداً، وَ أَخْرَجَنِی إِلَی فِنَاءِ نَقِمَتِک طَرِیداً. لَا شَفِیعٌ یشْفَعُ لِی إِلَیک، وَ لَا خَفِیرٌ یؤْمِنُنِی عَلَیک، وَ لَا حِصْنٌ یحْجُبُنِی عَنْک، وَ لَا مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَیهِ مِنْک.
بار الها دانش تو بر اعمال نهانی واقف است، و هر پوشیدهای در برابر آگاهیت آشکار، و دقایق امور از نظرت پنهان نیست، و رازهای نهان از تو مخفی نمیماند، و همانا بر من چیره شده است دشمن تو که برای گمراهکردن من از تو فرصت خواسته و تو بنا بر مصالحی فرصتش دادی، و برای منحرف کردن من تا روز قیامت از تو مهلت خواسته و تو مهلتش دادی، پس این دشمن غدّار مرا به زمین زد در حالی که از گناهان کوچک هلاک کننده، و معصیتهای بزرگ تباه کننده به سوی تو گریختم، تا چون دچار معصیت تو شدم، و بر اثر کوشش زشتم مستحق خشم تو گشتم، عنان حیله و تزویر خود را از من بازگردانید، و با کلمه کفر خود با من روبرو شد، و از من بیزاری جست، و به من پشت کرده به راه افتاد، و مرا در معرض خشم تو تنها گذاشت، و در عرصه گاه انتقام تو رها ساخت، نه کسی از من به درگاهت شفاعت کند، و نه پناه دهندهای در برابرت امانم دهد، و نه هیچ دژ استواری مرا از تو مانع نگردد، و نه پناهگاهی هست که از تو به آن پناه برم.
فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِک، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَک، فَلَا یضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُک، وَ لَا یقْصُرَنَّ دُونِی عَفْوُک، وَ لَا أَکنْ أَخْیبَ عِبَادِک التَّائِبِینَ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِک الْآمِلِینَ، وَ اغْفِرْ لِی، إِنَّک خَیرُ الْغَافِرِینَ. اللَّهُمَّ إِنَّک أَمَرْتَنِی فَتَرَکتُ، وَ نَهَیتَنِی فَرَکبْتُ، وَ سَوَّلَ لِی الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ. وَ لَا أَسْتَشْهِدُ عَلَی صِیامِی نَهَاراً، وَ لَا أَسْتَجِیرُ بِتَهَجُّدِی لَیلًا، وَ لَا تُثْنِی عَلَی بِإِحْیائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِک الَّتِی مَنْ ضَیعَهَا هَلَک.
اینک در مقام پناه آورنده به تو، و اقرار کننده به گناه ایستادهام، پس مباد که فضل تو از من تنگی گیرد, و عفو و بخششت از من کوتاه آید، و مباد که من زیانمندترین بندگان توبه کارت، و ناامیدترین کسانی باشم که بر خوان نعمتت نشستهاند، و مرا بیامرز، که تو بهترین آمرزندگانی. الهی مرا فرمان دادی و من فروگذاشتم، و مرا نهی کردی و من مرتکب شدم، و اندیشه سوء گناه را در نظرم آراست پس تقصیر کردم، نه روزی را به روزهگرفتنم گواه میگیرم، و نه به بیداری شبی پناه میگیرم، و نه سنّتی را برپا داشتهام تا از من به خوبی یاد کند، جز واجبات تو که هر کس آنها را ضایع کند هلاک شود کاری نکردهام.
وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَیک بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ کثِیرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِک، وَ تَعَدَّیتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِک إِلَی حُرُمَاتٍ انْتَهَکتُهَا، وَ کبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا، کانَتْ عَافِیتُک لِی مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً. وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْیا لِنَفْسِهِ مِنْک، وَ سَخِطَ عَلَیهَا، وَ رَضِی عَنْک، فَتَلَقَّاک بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَایا وَاقِفاً بَینَ الرَّغْبَةِ إِلَیک وَ الرَّهْبَةِ مِنْک. وَ أَنْتَ أَوْلَی مَنْ رَجَاهُ، وَ أَحَقُّ مَنْ خَشِیهُ وَ اتَّقَاهُ، فَأَعْطِنِی یا رَبِّ مَا رَجَوْتُ، وَ آمِنِّی مَا حَذِرْتُ، وَ عُدْ عَلَی بِعَائِدَةِ رَحْمَتِک، إِنَّک أَکرَمُ الْمَسْئُولِینَ.
و نه نافلهای بجای آوردهام تا به سبب آن دست توسّل به تو زنم در صورتی که بسیاری از شروط واجبات را به غفلت فروگذاشته ام، و از حدود و مقرّرات تو تجاوز کرده پرده حرمتهایی را دریده ام، و گناهان بزرگی مرتکب شده ام، که فقط عافیت تو در برابر رسواییهایم بر من پرده پوشیده است. و این جایگاه کسی است که به خاطر خود از تو شرمگین، و بر خود خشمگین و از تو خشنود است، پس با دلی شکسته، و گردنی فروافکنده، و پشتی از گناهان گرانبار و خمیده با تو روبرو شده، در میان بیم و امیدِ به تو ایستاده، و تو شایستهتر کسی هستی که به او امید ورزد، و سزاوارتر کسی هستی که از او بترسد و پروا کند. الهی پس آنچه را امید دارم به من بخشش، و از آنچه میترسم ایمنم فرما، و رحمتت را شامل حالم کن، که تو کریمترین کسی هستی که از او درخواست شود.
اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِی بِعَفْوِک، وَ تَغَمَّدْتَنِی بِفَضْلِک فِیدار الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَکفَاءِ، فَأَجِرْنِی مِنْ فَضِیحَاتِدار الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِکةِ الْمُقَرَّبِینَ، وَ الرُّسُلِ الْمُکرَّمِینَ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ، مِنْ جَارٍ کنْتُ أُکاتِمُهُ سَیئَاتِی، وَ مِنْ ذِی رَحِمٍ کنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِی سَرِیرَاتِی. لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِی السِّتْرِ عَلَی، وَ وَثِقْتُ بِک رَبِّ فِی الْمَغْفِرَةِ لِی، وَ أَنْتَ أَوْلَی مَنْ وُثِقَ بِهِ، وَ أَعْطَی مَنْ رُغِبَ إِلَیهِ، وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ، فَارْحَمْنِی.
بار الها اکنون که مرا به پرده عفو خود پوشاندی، و در این جهان فانی در معرض دید همدوشان غرق بخشش خود نمودی، پس مرا از رسواییهای جهان باقی در برابر حضار و بینندگان از فرشتگان مقرّب، و پیامبران گرامی، و شهدا و صالحین پناه ده، از همسایهای که زشتیهایم را از او میپوشاندم و از خویشاوندی که در کارهای پنهانی خود از او شرم میداشتم، که - الهی - به پردهپوشی ایشان اعتماد نداشتم، و به تو اطمینان کردمای خدای من، که مرا ببخشی، وتوسزاوارکسی هستی که به او اعتمادشود، وبخشنده ترکسی هستی که به او روی آورده شود، و مهربانتر کسی هستی که مهرش خواسته شود، پس بر من رحمت آر.
اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِی مَاءً مَهِیناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَایقِ الْعِظَامِ، حَرِجِ الْمَسَالِک إِلَی رَحِمٍ ضَیقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ، تُصَرِّفُنِی حَالًا عَنْ حَالٍ حَتَّی انْتَهَیتَ بیإِلَی تَمَامِ الصُّورَةِ، وَ أَثْبَتَّ فِی الْجَوَارِحَ کمَا نَعَتَّ فِی کتَابِک: نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ کسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِی «خَلْقاً آخَر»َ کمَا شِئْتَ. حَتَّی إِذَا احْتَجْتُ إِلَی رِزْقِک، وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِیاثِ فَضْلِک، جَعَلْتَ لِی قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَیتَهُ لِأَمَتِک الَّتِی أَسْکنْتَنِی جَوْفَهَا، وَ أَوْدَعْتَنِی قَرَارَ رَحِمِهَا.
الهی تو مرا به صورت آبی کمارزش از پشتی که استخوانهایش درهم فشرده، و راههایش بس تنگ است، به تنگنای رحم که آن را به پردهها پوشیدهای سرازیر کردی، در حالی که مرا از مرحلهای به مرحله دیگر گرداندی، تا وقتی که به کمال صورت رساندی، و اعضاء را در پیکر من برقرار نمودی، همان گونه که «در کتابت وصف فرمودی: نطفه، سپس علقه، آنگاه مضغه، سپس استخوان بندی، و بعد استخوانها را به گوشت پوشاندی، و آنگاه مرا بدان گونه که خواستی به مرحلهای دیگر از آفرینش درآوردی، تا آنجا که وقتی به روزی تو نیاز پیدا کردم، و از یاری احسانت بینیاز نبودم، برایم روزی فراهم نمودی، از زیادی آن مقدار خوردنی و آشامیدنی کنیزت که مرا در اندرونش جای دادی و در رحم او به ودیعت سپردی،
وَ لَوْ تَکلُنِی یا رَبِّ فِی تِلْک الْحَالاتِ إِلَی حَوْلِی، أَوْ تَضْطَرُّنِی إِلَی قُوَّتِی لَکانَ الْحَوْلُ عَنِّی مُعْتَزِلًا، وَ لَکانَتِ الْقُوَّةُ مِنِّی بَعِیدَةً. فَغَذَوْتَنِی بِفَضْلِک غِذَاءَ الْبَرِّ اللَّطِیفِ، تَفْعَلُ ذَلِک بیتَطَوُّلًا عَلَی إِلَی غَایتِی هَذِهِ، لَا أَعْدَمُ بِرَّک، وَ لَا یبْطِئُ بیحُسْنُ صَنِیعِک، وَ لَا تَتَأَکدُ مَعَ ذَلِک ثِقَتِی فَأَتَفَرَّغَ لِمَا هُوَ أَحْظَی لِی عِنْدَک.
و اگر مرا -ای خدای من- در چنین حالات به تدبیر خویشم وا میگذاشتی، یا ناچارم میکردی که از نیروی خود بهره گیرم، همانا که توان راهیابی به هدف از من کناره میگرفت، و نیرو و قوّت از من دور میشد، پس به فضل و احسانت چون شخصی نیکوکار و دلسوز به من غذا دادی، و آنهمه لطف را از سر تفضل تا بدین پایه که رسیدهام همچنان دربارهام بجا میآوری، از خیرت محروم نمیگردم، و خوبی اِنعامت دربارهام به تأخیر نمیافتد، و با این وجود اعتمادم به تو محکم نمیشود، تا کوشش خود را در کاری که برایم نزد تو سودمندتر است به کار برم،
قَدْ مَلَک الشَّیطَانُ عِنَانِی فِی سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْیقِینِ، فَأَنَا أَشْکو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِی، وَ طَاعَةَ نَفْسِی لَهُ، وَ أَسْتَعْصِمُک مِنْ مَلَکتِهِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیک فِی صَرْفِ کیدِهِ عَنِّی. وَ أَسْأَلُک فِی أَنْ تُسَهِّلَ إِلَی رِزْقِی سَبِیلًا، فَلَک الْحَمْدُ عَلَی ابْتِدَائِک بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ، وَ إِلْهَامِک الشُّکرَ عَلَی الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَهِّلْ عَلَی رِزْقِی، وَ أَنْ تُقَنِّعَنِی بِتَقْدِیرِک لِی، وَ أَنْ تُرْضِینِی بِحِصَّتِی فِیمَا قَسَمْتَ لِی، وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِی وَ عُمُرِی فِی سَبِیلِ طَاعَتِک، إِنَّک خَیرُ الرَّازِقِینَ. اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَی مَنْ عَصَاک، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاک، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَینُهَا أَلِیمٌ، وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ، وَ مِنْ نَارٍ یأْکلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ یصُولُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ.
شیطان مهارم را در بدبینی و ضعف یقین به دست گرفته، از این رو از بدرفتاری او و پیروی نفسم از این موجود خطرناک شکایت دارم، و از چیرگی او بر خودم از تو پناه میجویم، و به تو زاری میکنم تا مکر او را از من بگردانی، و از تو میخواهم که برای به دست آوردن روزی راهی آسان فرارویم قرار دهی. پس حمد تو را بر آنکه نعمتهای بزرگ را آغاز نمودی، و شکر بر احسان و انعام را الهام فرمودی. پس بر محمد و آلش درود فرست، و روزیم را بر من آسان کن، و مرا بهاندازهای که برایم مقرر کردهای قانع ساز، و به سهم خودم در آنچه قسمتم کردهای خشنود کن، و آنچه از جسم و عمرم صرف شده در راه طاعت خود به حساب آر، که تو بهترین روزی دهندگانی. الهی به تو پناه میبرم از آتشی که به سبب آن بر هر که تو را معصیت نموده سخت گرفتهای، و هر که را روی از خشنودیت گردانده وعده عذاب دادهای، و از آتشی که نورش تاریکی، و ملایمش دردناک، و دورش نزدیک است، و از آتشی که بعضی از آن بعض دیگر را میخورد، و بخشی بر بخش دیگر حمله میبرد،
وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِیماً، وَ تَسقِی أَهْلَهَا حَمِیماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَی التَّخْفِیفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَیهَا تَلْقَی سُکانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَیهَا مِنْ أَلِیمِ النَّکالِ وَ شَدِیدِ الْوَبَالِ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا، وَ حَیاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْیابِهَا، وَ شَرَابِهَا الَّذِی یقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُکانِهَا، وَ ینْزِعُ قُلُوبَهُمْ، وَ أَسْتَهْدِیک لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا، وَ أَخَّرَ عَنْهَا.
و از آتشی که استخوان را میپوساند، و ساکنین خود را از آب جوشان سیراب میکند، و از آتشی که بر زاری کنندگان رحم نمیآورد، و به کسی که از او مهر جوید مهر نمیورزد، و دارای آن قدرت نیست که از رنج کسی که نزد او فروتنی میکند و در مقابلش سر تسلیم به زیر میآورد بکاهد، آتشی که با ساکنین خود با دردناکترین عذاب و سختترین وبال برخورد میکند. و به تو پناه میبرم از عقربهای دهان گشوده اش، و مارهای نیش زننده اش، و از آشامیدنیش که امعاء و احشاء ساکنین خود را پاره پاره میکند، و دلهایشان را برمیکند. و راهنمایی تو را به آنچه مرا از آن آتش دور سازد و عقب اندازد خواستارم.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَجِرْنِی مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِک، وَ أَقِلْنِی عَثَرَاتِی بِحُسْنِ إِقَالَتِک، وَ لَا تَخْذُلْنِی یا خَیرَ الْمُجِیرِینَ اللَّهُمَّ إِنَّک تَقِی الْکرِیهَةَ، وَ تُعْطِی الْحَسَنَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِیدُ، وَ أَنْتَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، إِذَا ذُکرَ الْأَبْرَارُ، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، مَا اخْتَلَفَ اللَّیلُ وَ النَّهَارُ، صَلَاةً لَا ینْقَطِعُ مَدَدُهَا، وَ لَا یحْصَی عَدَدُهَا، صَلَاةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ، وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ.
بار خدایا بر محمد و آلش دورد فرست، و مرا به فضل و رحمت خود از آن آتش پناه ده، و به حسن چشم پوشیت از لغزشهایم درگذر، و مراای بهترین پناه دهندگان خوار مساز. الهی تو بندگانت را از ناخوشایند حفظ میکنی، و خوبی را عطا میکنی، و هر چه بخواهی بجا میآوری، و تو بر هر چیز توانایی. الهی بر محمد و آلش درود فرست هر گاه که یاد نیکان شود، و بر محمد و آلش درود فرست تا زمانی که شب و روز در رفت و آمدند، چنان درودی که پایان نپذیرد، و به حساب درنیاید، درودی که فضا را آکنده کند، و زمین و آسمان را پر کند،
صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ حَتَّی یرْضَی، وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا، صَلَاةً لَا حَدَّ لَهَا وَ لَا مُنْتَهَی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدای بر حضرتش درود فرستد تا زمانی که خشنود گردد، و خدای بر او و آلش درود فرستد پس از آن خشنودی، درودی که هیچ مرز و پایانی ندارد،ای مهربانترین مهربانان.
در این گزارش می خوانیم که:
* سلطنت خداوند آغاز و انجامی ندارد و بیسپاه و پشتیبان، توانمند است.
* والاترین وصفِ وصفکنندگان، برای پایینترین مرتبه رفعت خداوند، نارساست.
* اوصاف در مقام وصف الهی سرگشتهاند.
* خدا پیش از هر چیزی بوده و همواره خواهد بود.
* بخشش بنده، اگرچه بد کرده، بر خداوند دشوار نیست.
* علم خدا بر هر چیزی احاطه دارد و هیچ رازی از او پنهان نیست.
* شیطان پس از آنکه انسان را دچار گناهان صغیره و کبیره میکند، از انسان بیزاری میجوید و به او پشت میکند.
* خدا انسان را به صورت آبی پَست و بیارزش از میان استخوانهای به هم فشرده پشت پدر و از گذرگاه باریک رحم سرازیر میکند و... سپس به آن صورتی کامل عطا میکند و در پیکرش اعضا و جوارح قرار میدهد.
* شیطان انسان را به سوء ظن و ضعف یقین میکشاند.
* به روزیای که خداوند برای ما مقدر کرده راضی باشیم.
* از خداوند بخواهیم با زیادی رحمتش، ما را از این عذابها برهاند.
وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیلِ لِنَفْسِهِ فِی الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ:
دعای آن حضرت برای خود پس از فراغ از نماز شب در اعتراف به گناه:
اللَّهُمَّ یا ذَا الْمُلْک الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ وَ السُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَیرِ جُنُودٍ وَ لَا أَعْوَانٍ. وَ الْعِزِّ الْبَاقِی عَلَی مَرِّ الدُّهُورِ وَ خَوَالِی الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِی الْأَزمَانِ وَ الْأَیامِ عَزَّ سُلْطَانُک عِزّاً لَا حَدَّ لَهُ بِأَوَّلِیةٍ، وَ لَا مُنْتَهَی لَهُ بِآخِرِیةٍ وَ اسْتَعْلَی مُلْکک عَلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْیاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ (۶) وَ لَا یبْلُغُ أَدْنَی مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِک أَقْصَی نَعْتِ النَّاعِتِینَ.
بار الها ای دارنده ملک ابدی و جاوید، و سلطنت دستنایافتنی بدون سپاه و دستیاران، و عزّت باقی که با گذشت روزگاران و سالهای گذشته، و زمانها و روزهای سپریشده باقی است، فرمانروایی و حکومتت چنان غالب است که اول آن را حدی، و آخر آن را نهایتی نیست، و پادشاهیات چنان بلندپایه است که همه چیز از دسترسی به قلّه آن فرو مانده است، و دورترین توصیف واصفان به پایینترین مرتبه از بلندی و رفعتی که به خود اختصاص دادهای نمیرسد،
ضَلَّتْ فِیک الصِّفَاتُ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَک النُّعُوتُ، وَ حَارَتْ فِی کبْرِیائِک لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ (۸) کذَلِک أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فِی أَوَّلِیتِک، وَ عَلَی ذَلِک أَنْتَ دَائِمٌ لَا تَزُولُ (۹) وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِیفُ عَمَلًا، الْجَسِیمُ أَمَلًا، خَرَجَتْ مِنْ یدِی أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلَّا مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُک، وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّی عِصَمُ الْآمَالِ إِلَّا مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِک (۱۰) قَلَّ عِنْدِی مَا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِک، و کثُرَ عَلَی مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِیتِک وَ لَنْ یضِیقَ عَلَیک عَفْوٌ عَنْ عَبْدِک وَ إِنْ أَسَاءَ، فَاعْفُ عَنِّی.
اوصاف در مقام وصفت سرگشتهاند، و تعریفها در پای حضرتت از هم گیسختهاند، و در عرصه گاه کبریاییات دقیقترین تصورات سرگردانند، تو ای خدای ازلی در ازلیتت اینچنین بودهای، و دائم و جاودان بر این مرحله خواهی بود، و منم آن بنده با عمل اندک، و آرزوی بسیار، که وسائل پیوند با تو از کفم بیرون رفته مگر آنچه رحمتت آن را متصل نموده، و رشتههای امیدم از من گسسته مگر آنچه از عفو تو که به آن چنگ زدهام، طاعتی که به حساب آورم اندک، و معصیتی که به آن اعتراف کنم بسیار است، و عفو و بخشش از بندهات بر تو سخت نیاید اگر چه بد کرده باشد، پس مرا عفو کن.
اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَی خَفَایا الْأَعْمَالِ عِلْمُک، وَ انْکشَفَ کلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْرِک، وَ لَا تَنْطَوِی عَنْک دَقَائِقُ الْأُمُورِ، وَ لَا تَعْزُبُ عَنْک غَیبَاتُ السَّرَائِرِ وَ قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَی عَدُوُّک الَّذِی اسْتَنْظَرَک لِغَوَایتِی فَأَنْظَرْتَهُ، وَ اسْتَمْهَلَک إِلَی یوْمِ الدِّینِ لِإِضْلَالِی فَأَمْهَلْتَهُ. فَأَوْقَعَنِی وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَیک مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ، وَ کبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِیةٍ حَتَّی إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِیتَک، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْیی سَخْطَتَک، فَتَلَ عَنِّی عِذَارَ غَدْرِهِ، وَ تَلَقَّانِی بِکلِمَةِ کفْرِهِ، وَ تَوَلَّی الْبَرَاءَةَ مِنِّی، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً عَنِّی، فَأَصْحَرَنِی لِغَضَبِک فَرِیداً، وَ أَخْرَجَنِی إِلَی فِنَاءِ نَقِمَتِک طَرِیداً. لَا شَفِیعٌ یشْفَعُ لِی إِلَیک، وَ لَا خَفِیرٌ یؤْمِنُنِی عَلَیک، وَ لَا حِصْنٌ یحْجُبُنِی عَنْک، وَ لَا مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَیهِ مِنْک.
بار الها دانش تو بر اعمال نهانی واقف است، و هر پوشیدهای در برابر آگاهیت آشکار، و دقایق امور از نظرت پنهان نیست، و رازهای نهان از تو مخفی نمیماند، و همانا بر من چیره شده است دشمن تو که برای گمراهکردن من از تو فرصت خواسته و تو بنا بر مصالحی فرصتش دادی، و برای منحرف کردن من تا روز قیامت از تو مهلت خواسته و تو مهلتش دادی، پس این دشمن غدّار مرا به زمین زد در حالی که از گناهان کوچک هلاک کننده، و معصیتهای بزرگ تباه کننده به سوی تو گریختم، تا چون دچار معصیت تو شدم، و بر اثر کوشش زشتم مستحق خشم تو گشتم، عنان حیله و تزویر خود را از من بازگردانید، و با کلمه کفر خود با من روبرو شد، و از من بیزاری جست، و به من پشت کرده به راه افتاد، و مرا در معرض خشم تو تنها گذاشت، و در عرصه گاه انتقام تو رها ساخت، نه کسی از من به درگاهت شفاعت کند، و نه پناه دهندهای در برابرت امانم دهد، و نه هیچ دژ استواری مرا از تو مانع نگردد، و نه پناهگاهی هست که از تو به آن پناه برم.
فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِک، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَک، فَلَا یضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُک، وَ لَا یقْصُرَنَّ دُونِی عَفْوُک، وَ لَا أَکنْ أَخْیبَ عِبَادِک التَّائِبِینَ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِک الْآمِلِینَ، وَ اغْفِرْ لِی، إِنَّک خَیرُ الْغَافِرِینَ. اللَّهُمَّ إِنَّک أَمَرْتَنِی فَتَرَکتُ، وَ نَهَیتَنِی فَرَکبْتُ، وَ سَوَّلَ لِی الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ. وَ لَا أَسْتَشْهِدُ عَلَی صِیامِی نَهَاراً، وَ لَا أَسْتَجِیرُ بِتَهَجُّدِی لَیلًا، وَ لَا تُثْنِی عَلَی بِإِحْیائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِک الَّتِی مَنْ ضَیعَهَا هَلَک.
اینک در مقام پناه آورنده به تو، و اقرار کننده به گناه ایستادهام، پس مباد که فضل تو از من تنگی گیرد, و عفو و بخششت از من کوتاه آید، و مباد که من زیانمندترین بندگان توبه کارت، و ناامیدترین کسانی باشم که بر خوان نعمتت نشستهاند، و مرا بیامرز، که تو بهترین آمرزندگانی. الهی مرا فرمان دادی و من فروگذاشتم، و مرا نهی کردی و من مرتکب شدم، و اندیشه سوء گناه را در نظرم آراست پس تقصیر کردم، نه روزی را به روزهگرفتنم گواه میگیرم، و نه به بیداری شبی پناه میگیرم، و نه سنّتی را برپا داشتهام تا از من به خوبی یاد کند، جز واجبات تو که هر کس آنها را ضایع کند هلاک شود کاری نکردهام.
وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَیک بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ کثِیرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِک، وَ تَعَدَّیتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِک إِلَی حُرُمَاتٍ انْتَهَکتُهَا، وَ کبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا، کانَتْ عَافِیتُک لِی مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً. وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْیا لِنَفْسِهِ مِنْک، وَ سَخِطَ عَلَیهَا، وَ رَضِی عَنْک، فَتَلَقَّاک بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَایا وَاقِفاً بَینَ الرَّغْبَةِ إِلَیک وَ الرَّهْبَةِ مِنْک. وَ أَنْتَ أَوْلَی مَنْ رَجَاهُ، وَ أَحَقُّ مَنْ خَشِیهُ وَ اتَّقَاهُ، فَأَعْطِنِی یا رَبِّ مَا رَجَوْتُ، وَ آمِنِّی مَا حَذِرْتُ، وَ عُدْ عَلَی بِعَائِدَةِ رَحْمَتِک، إِنَّک أَکرَمُ الْمَسْئُولِینَ.
و نه نافلهای بجای آوردهام تا به سبب آن دست توسّل به تو زنم در صورتی که بسیاری از شروط واجبات را به غفلت فروگذاشته ام، و از حدود و مقرّرات تو تجاوز کرده پرده حرمتهایی را دریده ام، و گناهان بزرگی مرتکب شده ام، که فقط عافیت تو در برابر رسواییهایم بر من پرده پوشیده است. و این جایگاه کسی است که به خاطر خود از تو شرمگین، و بر خود خشمگین و از تو خشنود است، پس با دلی شکسته، و گردنی فروافکنده، و پشتی از گناهان گرانبار و خمیده با تو روبرو شده، در میان بیم و امیدِ به تو ایستاده، و تو شایستهتر کسی هستی که به او امید ورزد، و سزاوارتر کسی هستی که از او بترسد و پروا کند. الهی پس آنچه را امید دارم به من بخشش، و از آنچه میترسم ایمنم فرما، و رحمتت را شامل حالم کن، که تو کریمترین کسی هستی که از او درخواست شود.
اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِی بِعَفْوِک، وَ تَغَمَّدْتَنِی بِفَضْلِک فِیدار الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَکفَاءِ، فَأَجِرْنِی مِنْ فَضِیحَاتِدار الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِکةِ الْمُقَرَّبِینَ، وَ الرُّسُلِ الْمُکرَّمِینَ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ، مِنْ جَارٍ کنْتُ أُکاتِمُهُ سَیئَاتِی، وَ مِنْ ذِی رَحِمٍ کنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِی سَرِیرَاتِی. لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِی السِّتْرِ عَلَی، وَ وَثِقْتُ بِک رَبِّ فِی الْمَغْفِرَةِ لِی، وَ أَنْتَ أَوْلَی مَنْ وُثِقَ بِهِ، وَ أَعْطَی مَنْ رُغِبَ إِلَیهِ، وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ، فَارْحَمْنِی.
بار الها اکنون که مرا به پرده عفو خود پوشاندی، و در این جهان فانی در معرض دید همدوشان غرق بخشش خود نمودی، پس مرا از رسواییهای جهان باقی در برابر حضار و بینندگان از فرشتگان مقرّب، و پیامبران گرامی، و شهدا و صالحین پناه ده، از همسایهای که زشتیهایم را از او میپوشاندم و از خویشاوندی که در کارهای پنهانی خود از او شرم میداشتم، که - الهی - به پردهپوشی ایشان اعتماد نداشتم، و به تو اطمینان کردمای خدای من، که مرا ببخشی، وتوسزاوارکسی هستی که به او اعتمادشود، وبخشنده ترکسی هستی که به او روی آورده شود، و مهربانتر کسی هستی که مهرش خواسته شود، پس بر من رحمت آر.
اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِی مَاءً مَهِیناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَایقِ الْعِظَامِ، حَرِجِ الْمَسَالِک إِلَی رَحِمٍ ضَیقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ، تُصَرِّفُنِی حَالًا عَنْ حَالٍ حَتَّی انْتَهَیتَ بیإِلَی تَمَامِ الصُّورَةِ، وَ أَثْبَتَّ فِی الْجَوَارِحَ کمَا نَعَتَّ فِی کتَابِک: نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ کسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِی «خَلْقاً آخَر»َ کمَا شِئْتَ. حَتَّی إِذَا احْتَجْتُ إِلَی رِزْقِک، وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِیاثِ فَضْلِک، جَعَلْتَ لِی قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَیتَهُ لِأَمَتِک الَّتِی أَسْکنْتَنِی جَوْفَهَا، وَ أَوْدَعْتَنِی قَرَارَ رَحِمِهَا.
الهی تو مرا به صورت آبی کمارزش از پشتی که استخوانهایش درهم فشرده، و راههایش بس تنگ است، به تنگنای رحم که آن را به پردهها پوشیدهای سرازیر کردی، در حالی که مرا از مرحلهای به مرحله دیگر گرداندی، تا وقتی که به کمال صورت رساندی، و اعضاء را در پیکر من برقرار نمودی، همان گونه که «در کتابت وصف فرمودی: نطفه، سپس علقه، آنگاه مضغه، سپس استخوان بندی، و بعد استخوانها را به گوشت پوشاندی، و آنگاه مرا بدان گونه که خواستی به مرحلهای دیگر از آفرینش درآوردی، تا آنجا که وقتی به روزی تو نیاز پیدا کردم، و از یاری احسانت بینیاز نبودم، برایم روزی فراهم نمودی، از زیادی آن مقدار خوردنی و آشامیدنی کنیزت که مرا در اندرونش جای دادی و در رحم او به ودیعت سپردی،
وَ لَوْ تَکلُنِی یا رَبِّ فِی تِلْک الْحَالاتِ إِلَی حَوْلِی، أَوْ تَضْطَرُّنِی إِلَی قُوَّتِی لَکانَ الْحَوْلُ عَنِّی مُعْتَزِلًا، وَ لَکانَتِ الْقُوَّةُ مِنِّی بَعِیدَةً. فَغَذَوْتَنِی بِفَضْلِک غِذَاءَ الْبَرِّ اللَّطِیفِ، تَفْعَلُ ذَلِک بیتَطَوُّلًا عَلَی إِلَی غَایتِی هَذِهِ، لَا أَعْدَمُ بِرَّک، وَ لَا یبْطِئُ بیحُسْنُ صَنِیعِک، وَ لَا تَتَأَکدُ مَعَ ذَلِک ثِقَتِی فَأَتَفَرَّغَ لِمَا هُوَ أَحْظَی لِی عِنْدَک.
و اگر مرا -ای خدای من- در چنین حالات به تدبیر خویشم وا میگذاشتی، یا ناچارم میکردی که از نیروی خود بهره گیرم، همانا که توان راهیابی به هدف از من کناره میگرفت، و نیرو و قوّت از من دور میشد، پس به فضل و احسانت چون شخصی نیکوکار و دلسوز به من غذا دادی، و آنهمه لطف را از سر تفضل تا بدین پایه که رسیدهام همچنان دربارهام بجا میآوری، از خیرت محروم نمیگردم، و خوبی اِنعامت دربارهام به تأخیر نمیافتد، و با این وجود اعتمادم به تو محکم نمیشود، تا کوشش خود را در کاری که برایم نزد تو سودمندتر است به کار برم،
قَدْ مَلَک الشَّیطَانُ عِنَانِی فِی سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْیقِینِ، فَأَنَا أَشْکو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِی، وَ طَاعَةَ نَفْسِی لَهُ، وَ أَسْتَعْصِمُک مِنْ مَلَکتِهِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیک فِی صَرْفِ کیدِهِ عَنِّی. وَ أَسْأَلُک فِی أَنْ تُسَهِّلَ إِلَی رِزْقِی سَبِیلًا، فَلَک الْحَمْدُ عَلَی ابْتِدَائِک بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ، وَ إِلْهَامِک الشُّکرَ عَلَی الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَهِّلْ عَلَی رِزْقِی، وَ أَنْ تُقَنِّعَنِی بِتَقْدِیرِک لِی، وَ أَنْ تُرْضِینِی بِحِصَّتِی فِیمَا قَسَمْتَ لِی، وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِی وَ عُمُرِی فِی سَبِیلِ طَاعَتِک، إِنَّک خَیرُ الرَّازِقِینَ. اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَی مَنْ عَصَاک، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاک، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَینُهَا أَلِیمٌ، وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ، وَ مِنْ نَارٍ یأْکلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ یصُولُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ.
شیطان مهارم را در بدبینی و ضعف یقین به دست گرفته، از این رو از بدرفتاری او و پیروی نفسم از این موجود خطرناک شکایت دارم، و از چیرگی او بر خودم از تو پناه میجویم، و به تو زاری میکنم تا مکر او را از من بگردانی، و از تو میخواهم که برای به دست آوردن روزی راهی آسان فرارویم قرار دهی. پس حمد تو را بر آنکه نعمتهای بزرگ را آغاز نمودی، و شکر بر احسان و انعام را الهام فرمودی. پس بر محمد و آلش درود فرست، و روزیم را بر من آسان کن، و مرا بهاندازهای که برایم مقرر کردهای قانع ساز، و به سهم خودم در آنچه قسمتم کردهای خشنود کن، و آنچه از جسم و عمرم صرف شده در راه طاعت خود به حساب آر، که تو بهترین روزی دهندگانی. الهی به تو پناه میبرم از آتشی که به سبب آن بر هر که تو را معصیت نموده سخت گرفتهای، و هر که را روی از خشنودیت گردانده وعده عذاب دادهای، و از آتشی که نورش تاریکی، و ملایمش دردناک، و دورش نزدیک است، و از آتشی که بعضی از آن بعض دیگر را میخورد، و بخشی بر بخش دیگر حمله میبرد،
وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِیماً، وَ تَسقِی أَهْلَهَا حَمِیماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَی التَّخْفِیفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَیهَا تَلْقَی سُکانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَیهَا مِنْ أَلِیمِ النَّکالِ وَ شَدِیدِ الْوَبَالِ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا، وَ حَیاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْیابِهَا، وَ شَرَابِهَا الَّذِی یقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُکانِهَا، وَ ینْزِعُ قُلُوبَهُمْ، وَ أَسْتَهْدِیک لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا، وَ أَخَّرَ عَنْهَا.
و از آتشی که استخوان را میپوساند، و ساکنین خود را از آب جوشان سیراب میکند، و از آتشی که بر زاری کنندگان رحم نمیآورد، و به کسی که از او مهر جوید مهر نمیورزد، و دارای آن قدرت نیست که از رنج کسی که نزد او فروتنی میکند و در مقابلش سر تسلیم به زیر میآورد بکاهد، آتشی که با ساکنین خود با دردناکترین عذاب و سختترین وبال برخورد میکند. و به تو پناه میبرم از عقربهای دهان گشوده اش، و مارهای نیش زننده اش، و از آشامیدنیش که امعاء و احشاء ساکنین خود را پاره پاره میکند، و دلهایشان را برمیکند. و راهنمایی تو را به آنچه مرا از آن آتش دور سازد و عقب اندازد خواستارم.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَجِرْنِی مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِک، وَ أَقِلْنِی عَثَرَاتِی بِحُسْنِ إِقَالَتِک، وَ لَا تَخْذُلْنِی یا خَیرَ الْمُجِیرِینَ اللَّهُمَّ إِنَّک تَقِی الْکرِیهَةَ، وَ تُعْطِی الْحَسَنَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِیدُ، وَ أَنْتَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، إِذَا ذُکرَ الْأَبْرَارُ، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، مَا اخْتَلَفَ اللَّیلُ وَ النَّهَارُ، صَلَاةً لَا ینْقَطِعُ مَدَدُهَا، وَ لَا یحْصَی عَدَدُهَا، صَلَاةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ، وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ.
بار خدایا بر محمد و آلش دورد فرست، و مرا به فضل و رحمت خود از آن آتش پناه ده، و به حسن چشم پوشیت از لغزشهایم درگذر، و مراای بهترین پناه دهندگان خوار مساز. الهی تو بندگانت را از ناخوشایند حفظ میکنی، و خوبی را عطا میکنی، و هر چه بخواهی بجا میآوری، و تو بر هر چیز توانایی. الهی بر محمد و آلش درود فرست هر گاه که یاد نیکان شود، و بر محمد و آلش درود فرست تا زمانی که شب و روز در رفت و آمدند، چنان درودی که پایان نپذیرد، و به حساب درنیاید، درودی که فضا را آکنده کند، و زمین و آسمان را پر کند،
صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ حَتَّی یرْضَی، وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا، صَلَاةً لَا حَدَّ لَهَا وَ لَا مُنْتَهَی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدای بر حضرتش درود فرستد تا زمانی که خشنود گردد، و خدای بر او و آلش درود فرستد پس از آن خشنودی، درودی که هیچ مرز و پایانی ندارد،ای مهربانترین مهربانان.