دو خطر عظیم اهمال از توبه از نگاه شیخ بهایی
علامه استاد حسن زاده آملی کتابی به نام "الأوبه الی التوبه من الحوبه" دارند که محوری ترین بحث این کتاب درباره توبه است. توبه از جمله مهم ترین و جذاب ترین مباحث در حوزه معارف و اخلاق اسلامی است، آنچه در ادامه می آید گزیده هایی از این بحث از کتاب مذکور است.
گناه بنده ات عظیم است اما او سزاوار بخشش تو است
در روضه سی و یکم کتاب ریاض السالکین است که ناصحی گفته است چون اراده توبه کردی، نفس خویش را از تبعات و قلبت را از گناهان پیراسته کن و رویت را عزمی صادق و رجایی واثق به وجه علام الغیوب متوجه گردان و چنین دان که تو بنده ای هستی فراری از مولای کریم و رحیم و حلیم که باید به پیشگاهش بازگردی و از عذابش بدو پناه جویی. او تو را چنین وعده داده که اگر به سویش بازگردی و از گذشته ات، پشیمان شوی، تو را بخشد و هر چه خطا کرده ای نادیده انگارد
پس برخیز و غسلی به احتیاط به انجام رسان و لباست را پاکیزه نما و فرایضی چند به جای آر، و به نافله ای آن را مزین کن. این نماز را سزاوار است که بر زمین به خشوع و خضوع و حیا و سر افکندگی و گریه و اظهار نیاز و فقر باشد؛ در مکانی که کس تو را نبیند و صدایت را نشود جز خدای سبحان. پس چون سلام گفتی، نماز را به تعقیبات دنبال کن در حالی که حیا و امید در وجودت ظاهر گشته است. سپس دعای، ماثور از زین العابدین علیه السلام را قرائت کن که ابتدایش چنین است. ای کسی که پناه گناهکاران است.
پس از آن، روی بر خاک نه و خاک بر سر. رویت را که گرامی ترین اعضای تو است با اشکی روان و قلبی محزون بر خاک مال، در حالی که به صدایی بلند می گویی: گناه بنده ات عظیم است پس او سزاوار بخشش تو است، و این را تکرار کن و گناهانت را که به یاد داری بر شمار و نفس خویش را ملامت گوی و آن را توبیخ و بر آن شیوه کن و از آنچه از آن صادر گشته اظهار پشیمانی نما. بر این حال وقتی بسیار باقی باش و سپس برخیز و دست به سوی آن تواب رحیم بالا بر و چنین گو: پروردگارا! بنده فراری ات به پیشگاهت بازگشته، بنده نافرمانت به صلح با تو روی آورده، بنده گناهکار با عذر و تقصیر به سوی تو آمده و تو گرامی ترین گرامیان و بخشنده ترین بخشندگانی. سپس در حالی که اشکهایت باریدن گرفته، دعای وارد شده از زین العابدین علیه السلام را بخوان که اولش چنین است: خدایا! ای کسی که وصف وصف کنندگان، نتواند وصفش کند!
و بکوش تا قلبت بدو متوجه شود و تماما روی بدو نمایی؛ در حالی که به نفس خویش، سعه جود و رحمتش را به احساس می آوری. سپس سر به سجده بره؛ سجده ای همراه با گریه و زاری و شیون به صدایی که جز خدای تعالی، کس آن را نشنود، پس از آن سرافراشته دار و به وثوق بدان که توبه مقبول افتاده و شاد باش که آرزویت بر آورده گشته است و الله ولی التوفیق.
مردم در توبه چند دسته اند؟
در همان روضه از کتاب ریاض السالکین آمده است که اهل دلی گوید: مردم در توبه چند گروهند: کسی که توبه را به پیش اندازده و از آن دوری گزیند، و فریفته شود به فراوانی آرزو و امل، و غافل ماند از مرگ و اجل، چنین کسی چون مرگ او را دریابد، بر اصرار باشد، پس هالک و نابود است.
دیگر آن که مادام که شهوتی نیاید، تائب است و چون آن را باید، بر مرکب هوا و هوس سوار شده، محاسبه نفس را ضایع کند. پس این نیز مستوجب عقوبت خداوند است. سه دیگر آن که تائب است، لیک نفس، او را به آنچه نمی خواهد، خواند، پس این را نیز نیاز به ادب نفس باشد که هر قدر مجاهدت کند، او را فایده رساند؛ دیگر آن کس که همواره در حساب است و چون دشمن از خویش حساب کشد؛ پس این شخص، مستوجب عصمت از جانب خداوند است...
دو خطر عظیم پیش روی اهمال کنندگان توبه
علامه شیخ بهائی قدس سره می فرماید: کسی که در توبه اهمال ورزد و آن را از وقتی به وقتی دیگر پیش اندازد، میان دو خطر عظیم باشد که اگر به فرض از یکی از آنها جان سالم به در برد، از دیگری نتواند به در برد:
اول آن که اجل بدو مهلت ندهد و از غفلت خویش آگاه نگردد جز هنگامی که مرگش فرار رسد و فرصت تدارک از دست رود و درهای تلافی گذشته بسته شود و وقتی فرا رسد که خدای سبحان بدان اشارت فرموده: و – امروز- میان آنها و آرزوهایشان که به دنیا برگردند یا توبه و ایمانشان را بپذیرند تا از عذاب رهایی یابند به کلی دوری و مباینت افتاد و چنان شود که روزی یا ساعتی مهلت طلبد لیک سوالش اجابت نشود؛ چنانکه حق تعالی فرمود: پیش از آن که مرگ یکی از شما فرا رسد در آن حال- به حسرت- گوید: پروردگارا! اجل مرا اندکی به تاخیر انداز . یکی از مفسرین در تفسیر این کریمه گفته است: چون محتضر را پرده کنار رود، گوید: ای ملک الموت! مرا روزی مهلت ده تا به خدایم عذر آورم و توبه کنم و عملی صالح انجام دهم. لیک، ملک الموت او را گوید: روزها را تباه ساختی؛ پس گوید: یک ساعت مهلتم ده و به تاخیر انداز. ملک الموت گوید: ساعات را بر باد داده ای و حال، ساعتی مهلت خواهی؟ پس در توبه بر او بسته شود و به روح خود، آتش را مزمزه کند و شربت حسرت و ندامت بنوشد بدان سبب که عمر خویش را ضایع ساخته است و چه بسا اصل ایمانش نیز در اثر صدمات این اهوال از دست رود.
نقطه سفیدی که در قلب بزرگ می شود
دوم آن که ظلمت و تیرگی گناهان بر قلبش تراکم یابد تا بر آن، شکل یابد، و زنگار شود به طوری که دیگر محو نشود، چه در اثر هر معصیتی که انسان مرتکب شود، ظلمتی بر قلب پدید می آید؛ چنانکه در آیینه به واسطه دم انسان، ظلمتی پدید می آید. پس چون ظلمت گناهان، بر روی هم انباشته شوند، به صورت زنگار، درآیند؛ چنانکه بخار نفس انسان آیینه را چنین کند. هنگامی که این زنگار بسیار شوند و مدتی طولانی باقی بمانند، در قلب انسان چنان فرو روند که دیگر به هیچ وجه صیقل نپذیرد.
گاه از این، به قلب منکوس و سیاه تعبیر کنند؛ چنانکه از امام باقر علیه السلام را تباه نکند. قلب همچنان بر گناه اصرار ورزد تا گناه بر آن غالب آید و آن را وارونه کند و نیز فرمود: بنده ای نیست جز آن که در قلبش نقطه ای است سفید. چون گناه کند؛ در آن، نقطه ای سیاه پدید آید. چنانچه توبه کند، این نقطه سیاه برود، و چنانچه در گناهان پیش رود، نقطه افزون گردد تا روی سفیدی را بپوشاند و به طوری که دیگر صاحبش به هیچ روی، به خیز باز نگردد، و این مراد خدای عزوجل است که فرماید: چنین نیست؛ بلکه ظلمت بدکاری و ظلمشان بر دلهای آنان غلبه کرده است.