نشانه شناسی ایثار و فداکاریِ شهدای آتش نشان
با این تفاسیر باید به فرهنگ ایثار و جانفشانی اشاره کرد و گفت ايثار و فداكارى از جمله مسائل اخلاقى است که در ارتباط با مردم تعریف می شود[2]، زیرا در تاريخ ملت ها روزهايى پيش می آيد كه بدون ايثار و فداكارى و دادن قربانيان بسيار خطرات بر طرف نمى شود[3]، لذا برخی افراد در مقاطعی خاص که نيازمند به فداكارى است، ايثار و فداكارى از خود نشان داده اند[4] که در این میان اولياء الله قويترين چهره هاى اخلاق به شمار می روند كه ايثار و فداكارى را در حد اعلى دارا بوده اند.[5]
بدون شك ایثار و فداکاری يك كار انسانى و پر ارج محسوب مى شود و نشان مى دهد كه فاعل آن داراى عالىترين عواطف مردمى و انسانى است كه شعاعش چنان وجود او را روشن ساخته كه از منافع خويش مىگذرد و تن به محروميت مى دهد تا انسانهاى ديگر راحت باشند.[6]
وجود این فضیلت اخلاقی نشان دهندۀ ايمانى است كه فراتر از مسائل مادى است و با چيزى نمى توان آن را مبادله كرد، همه جا با انسان است و لحظه اى از او جدا نمى شود، و همه چيز در برابر آن كوچك و كمرنگ است.[7]
چیستی مفهوم ایثار
«ايثار» عبارت از اين است كه انسان دوست دارد ديگران در نعمت باشند، هرچند خودش در محروميت به سر ببرد و حتى حاضر است آنچه را دارد در اختيار ديگران بگذارد و از منافع خود چشم بپوشد. اين حالت والا را «ايثار» مى گويند كه يكى از مهمترين صفات برجسته انسانى است.[8]،[9]لذا «ايثار» به معناى برترى بخشيدن كسى است، خواه بر خويشتن باشد يا بر ديگرى.[10]
حقیقت مفهوم ایثار و فداکاری
«ايثار» صفت بسيار ممتازى است كه جز اولياء الله و مؤمنان خالص و مخلص از عهده آن بر نمى آيند، زيرا ايثارگر ديگران را بر خود ترجيح مى دهد. پيامبر اكرم و صحابه خاص آن حضرت و همچنين اهلبيت عليهم السلام نمونه هاى كاملى هستند كه خداوند در قرآن آنان را به اين صفت ممتاز ستوده است.[11] ،[12]
آری ايثار آن است كه ديگران را با بزرگوارى بر خود مقدم بشماريم؛[13] اینگونه است که جایگاه ايثار و فداکاری به مراتب بالاتر از انفاق است به نحوی كه همگان سعادت آن را ندارند، و از صفات ويژه مؤمنان واقعى است.[14]
لذا روح انسانى به آنجا می رسد كه ايثار و گذشت را سرلوحه زندگى قرار داده،[15] وافرادى براى حمايت از محرومان يکجامعه، اقدام به «ايثار» می كنند، يعنى از حقوق مسلم خود به نفع آنان صرف نظر نمايند و تن به محروميت می نهند.[16]
بی تردید اگر ما طرفدار يك مكتب معنوى باشيم كه ايثار و فداكارى و گذشت را وسيله ترقى و[17] تكامل معنوى انسان بدانیم در آن موقع انسان براى ديگران كار كند و حتی در مواقع بحرانی براى نجات جان دیگر هم نوعان و حیات و زندگی آنها می ميرد.[18]
پیوند پشتوانۀ عقلی و وجدانی؛ زمینه ساز تحقق ایثار و فداکاری
فلاسفه اى كه معتقد به حاكميت عقل بر همه چيز و لزوم پيروى از آن در همه چيز هستند، پشتوانه مسائل اخلاقى را درك عقل از خوب و بد اشياء مىدانند؛ مثلا، مى گويند عقل به خوبى درك مى كند كه ایثار و شجاعت فضيلت است، و بزدلى و جبن رذيلت.[19]
برخی ديگر، پشتوانه را ادراك وجدان مىدانند، مىگويند وجدان همان عقل عملى است که مهمترين سرمايه انسان مىباشد؛ بنابراين، همين كه وجدان ما مىگويد ايثار، فداكارى، سخاوت و شجاعت خوب است، همين كافى است كه ما را براى رسيدن به اين نيكيها بسيج كند، و همين كه مى گويد: بخل، خودخواهى، و خودپرستى بد است، كافى است ما را از آن باز دارد.[20]
به اين ترتيب، پشتوانه عقلى و وجدانى به هم مى رسند، و دو تعبير مختلف از يك واقعيت محسوب می شوند. بىشك وجود اين پشتوانه، يك واقعيت است و مى تواند در حد خود انگيزه مطلوبى براى نيل به تربيت نفوس و فضائل اخلاقى بوده باشد.[21]
ضرورت گسترش فرهنگ ایثار و فداکاری در جامعه اسلامی
جهان آفرينش صحنه ايثار است و بذل و بخشش، زمين آنچه را در اختيار دارد به گياهان و حيوانات ايثارگرانه تقديم مى كند، و درختان و گياهان تمام مواهب خويش را در اختيار انسان ها و جانداران ديگر مى گذارند، قرص خورشيد روز به روز لاغرتر مى شود و نور افشانى مي كند، ابرها مىبارند و نسيم ها مى وزند و امواج حيات را در همه جا مى گسترانند، اين نظام آفرينش است.[22]ولى تو اى انسان چگونه مى خواهى گل سرسبد اين جهان باشى!.[23]
حيات انسانى شكوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملكات برجسته در روح انسان هم چون ايثار و فداكارى است.[24] زیرا ايثار و جانفشانی و گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا به ما مىآموزد، که با پیمودن مدارج تقوا در مسیر انسان کامل قرار گیریم و روز به روز به خدا نزديكتر شويم.[25]
گفتنی است در طول زندگى انسان ها مواقع حساسى پيش مى آيد كه حل مشكلات به كمك اصل عدالت به تنهايى امكان پذير نيست، بلكه نياز به ايثار و گذشت و فداكارى دارد، كه با استفاده از اصل «احسان» بايد تحقق يابد.[26] فى المثل آتش سوزی، طوفان یا سيل و زلزله، بخشى از كشورى را ويران نموده، اگر مردم در چنين شرائطى بخواهند در انتظار آن بنشينند تا با ساير قوانين عادى، مشكل حل شود، امكان پذير نيست، اينجاست كه بايد همه كسانى كه داراى امكانات بيشتر از نظر نيروى فكرى و جسمانى و مالى هستند، دست به فداكارى بزنند، و تا آنجا كه در قدرت دارند، ايثار كنند، و گرنه وقایع یا حوادث دردناك ، جمع كثيرى را به كلى فلج خواهد کرد.[27]
البته در جوامع غربی عاطفه انسانى، ايثار، گذشت، فداكارى و مانند اينها مفهومى ندارد و آن چه در مسير منافع مادى افراد و ملتها نيست محكوم به فنا است.[28] لیکن تأسف آور است برخی در داخل نیز به هنگام بروزمشكلات خود را كنار مى كشند و چنين مى پندارند كه ايثار و فداكارى بر عهده توده هاى مردم است؛[29]حال آنکه غفلت از جان محرومان و ترك انصاف وجود و بخشش و ايثار، مورد نكوهش عقل و خرد است.[30]
هم چنین باید گفت برای بقاء يك جامعه، گاه، خدمات بلاعوض لازم دارد، كه نياز به ايثار و «رحمت» دارد؛[31] روشنتر بگوئيم: در زندگى هر قوم و جمعيتى روزهائى است كه تنها ايثار و فداكارى مى تواند حل مشكل كند، و كمك هاى متقابل مادى در چنين حالتى بى اثر است، بى اثر!.[32]
نشانه شناسی ایثار و فداکاری آتش نشانان قهرمان
1.مرگ اندیشی؛ معادباوری؛ شوق به لقای الهی
بی تردید گذشت، ايثار و فداكارى همه بازتاب اعتقاد به زندگى جاويدان در سراى ديگر است،[33] اگر در تاريخ اسلام و حماسه هاى جاويدان و شرح ايثارگري هاى كسانى كه با تمام وجودشان در راه پيشبرد آئين پاك اسلام جانفشانى[34]كردند دقت كنيم مى بينيم كه اسلام در تعليمات خود اين درس بزرگ را به آنها آموخته بود كه شهادت در راه خدا و در طريق حق و عدالت به معنى فناء و نابودى و مرگ نيست، بلكه سعادت است و زندگى جاويدان و افتخار ابدى؛[35] لذا افرادی كه چنين درسى را در اين مكتب بزرگ آموخته اند پروانه وار مى سوزند و قربانى مى شوند و افتخار مى كنند.[36]
بنابراین انسان ها مى توانند به اين مقام برسند كه ماسواى خدا را فداى پروردگار و خالق كنند و محبوب حقيقى را بر ديگران مقدم دارند،[37] و به قول امام صادق(عليه السلام): «دليل الحب ايثار المحبوب على ماسواه[38]؛ و نشانِ دوستی، مقدّم داشتن محبوب بر جز اوست.» که در سر سلسله اين افراد، انبياء و ائمه (عليه السلام) جلوه و درخشندگى خاصى دارند.[39]
اینچنین است که مقام «محسنين» از مجاهدين فراتر است چرا كه آنها علاوه بر جهاد و تلاش در راه نجات خود، داراى مقام ايثار و احسانند و براى ديگران نيز تلاش مى كند.[40] زیرا تنها بهايى كه براى ايثار جان طلب می کنند، همان خشنودى خدا است.[41]
به همين دليل شهيدان راه «الله» كه بايد برترين پاداشها را در برابر آن ايثار بزرگشان دريافت دارند به گواهى قرآن پاداش قرب الهى را مى يابند، و تعبير«عند ربهم»[42] شاهد گوياى اين واقعيت است.[43]
2. جان فشانی در قله های ایثار وایمان
بدون شك كسانى كه در ايمان بر ديگران مقدم مى شوند هم شجاعت و آگاهى بيشترى دارند، و هم ايثار و فداكارى فزونتر.[44]
لذا ايمان به علم و قدرت لايزالى كه از درون و بيرون انسان بطور يكسان آگاه است و بر آن نظارت مىكند، مى تواند ريشه نهال هاى اخلاقى هم چون «گذشت» و «فداكارى» و «ايثار» را در درون جان انسان پرورش دهد.[45]
ورود همه به منطقه امن «ايمان و خداپرستى و حقطلبى» موجب می شود تا گذشت و ايثار براى خدا و در راه او درخشندگى خاصى داشته و از بارزترين صفات انسانى قلمداد شود،[46]به نحوی که هر كجا ايمان وجود دارد ايثار و عشق و فداكارى و گذشت نیز تجلی خواهد یافت[47]
گفتنی است ايمان اسمى و سطحى كافى نيست،بلکه ايمان عميق و خالص لازم است كه بتواند سرچشمه ايثار و فداكارى گردد،[48] زیرا اين نيروى ايمان است که وقتى در قلب انسان پيدا مىشود بزرگترين قدرتها در نظرش كوچك، و در برابر سخت ترين مصائب مقاوم، و نسبت به ايثار جان سخاوتمند مى گردد.[49]
3. به یاد جوانان با غیرت آتش نشان
غيرت به صورت صحيح و معتدل و مثبت يك نيروى دفاعى عظيم است كه به كمك آن مى توان بر بحران ها و پيروز شد، چرا كه اين نيروى باطنى هنگامى كه جان و مال و ناموس و دين و ايمان در معرض تهديد قرار مى گيرد بسيج مى شود، و تمام نيروهاى ذخيره وجود انسان را به حركت در مى آورد، و گاه يك انسان غيور در تحت تأثير عامل غيرت، نيرويى به اندازه ده انسان پيدا مى كند و تا حد ايثار و فداكارى، ايستادگى و پايمردى نشان مى دهد.[50]
آيا فداكارى و از خود گذشتگى امكانپذير است؟
مى گويند تمام فعاليت هاى انسان به منظور به دست آوردن يك رشته منافع مادى و روحى و يا دفع ضرر از ناحيه جسم و روان صورت مى گيرد با توجه به اين اصل چگونه مىشود كه برخى از كارها يك نوع ايثار و فداكارى و جانبازى و از خود گذشتگى شمرده مى شود؟[51]
اين پرسش را مى توان از دو راه پاسخ داد:
1- مقصود از «ايثار» و «فداكارى» اين است كه انسان كارى را بدون «چشم داشت» و انتظار عوض از فرد يا جامعه انجام دهد. به عنوان نمونه مردى که از كمك به نابینایان خوشحال و شادمان مىگردد، اگرچه اين كار، او را از ضربات شكننده وجدان آزاد مىسازد و به زندگى او نشاط و شادى مى بخشد، اما چون او در اين كار محرك مادى و سود دنيوى ندارد و حس مقابله و معاوضه او را بر اين كار وادار نساخته است، از اين نظر، چنين كارى از نظر عقل و شرع، عملى شايسته و ایثار و فداكارى شمرده مى شود.[52]
2- عشق به چيزى و يا به كسى گاهى به جايى مىرسد كه انسان غير آن چيز و يا آن كس را فراموش مى كند و خويشتن و منافع خویش را به دست فراموشى مى سپارد در اينجاست كه غير از محبوب و يا مقصد، چيزى را نمى بيند و جز هدف مقدسش، چيزى را نمى شناسد .[53]
کلام نورانی امام هادی(علیه السلام) خطاب به مصیبت دیدگان
امام هادی علیه السلام در حدیثی می فرماید: «الْمُصِيبَةُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَةٌ وَ لِلْجَازِعِ اثْنَتَانِ ؛[54] کسی که در مقابل مصیبت صبر کند او فقط یک مصیبت دارد ولی کسی که جزع و بی تابی می کند مصیبت او تبدیل به دو مصیبت می شود»[55].
دنیا چه بخواهیم و چه نخواهیم با مصائبی آمیخته است و همواره چنین بوده است. مسائل ناخوشایندی که پیش می آید گاهی جنبه ی مالی دارد مثلا فرد ورشکست می شود و یا اموال و املاکی که مدت ها برایش زحمت کشید در آتش می سوزد.[56]
گاه مصیبت جانی است مثلا عزیزانی از دست می روند و یا بیمار و مجروح می شوند، اعضایی را از دست می دهند و این اتفاقات گاه برای خود انسان می افتد.[57]
حال در مقابل مصائب، انسان دو گونه می تواند عکس العمل نشان دهد:
اول این است که تا آنجا که می تواند صبر کند و در این حال فقط همان یک مصیبت را تحمل کند.[58]
دوم اینکه جزع و بی تابی کند که در این حال گرفتار دو مصیبت می شود. زیرا جزع موجب می شود که اجر مصیبت از بین برود که خود، مصیبت دومی است. یا اینکه بر اثر بی تابی گرفتار بیماری هایی همچون افسردگی، ضعف اعصاب، کج خلقی، بی حوصلگی و مانند آن می شود که اینها خود مصیبت دیگری است. اینکه در حدیث آمده است که در صورت جزع دو مصیبت گریبانگیر انسان می شود یعنی حد اقل مصیبتی که به سراغ انسان می آید دو مصیبت است. گاه انسان بر اثر بی تابی به بیش از دو مصیبت مبتلا می شود.[59]
خداوند در قرآن می فرماید: الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ [60] یعنی کسی که در مصیبت صبر می کند صلوات و رحمت خداوند بر او نازل می شود که اجر بسیار والایی است.[61]
سخن آخر
در خاتمه به همۀ مصیبت دیدگان واقعۀ پلاسکو تسلیت میگوییم و دعا میکنیم خدا مشکلاتشان را حل کند.[62]
مسئولان هم علاوه بر ابراز همدردی، باید فکر جبران خسارات را تا آنجا که ممکن است داشته باشند؛ هم چنین اگر ساختمانهای مشابه در تهران هم داریم باید فکری شود تا از بروز حادثه مشابه در این ساختمانها جلوگیری شود[63]. ساختمانهایی که فرسوده است باید محکمکاری شود تا از چنین حوادثی که در نوع خود کم سابقه یا بیسابقه است، جلوگیری شود.[64]
خداوندا! توفيق ايثار و فداکاری در طريق آئين پاكت به ما مرحمت كن. آمین یا رب العالمین.[65]
پی نوشت ها:
[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1395/11/02.
[2] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص104.
[3] تفسير نمونه ؛ ج21 ؛ ص405.
[4] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص122.
[5] اخلاق در قرآن، ج1، ص: 87.
[6] تقيه ؛ ص31.
[7] اخلاق در قرآن، ج1، ص: 87.
[8] ر.ک: تفسير نمونه، ذيل آيات 7- 10 سوره يوسف.
[9] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص290.
[10] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج3 ؛ ص344.
[11] سورۀ حشر؛ آيه 9/سورۀ انسان؛ آیۀ8.
[12] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص454.
[13] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج13 ؛ ص710.
[14] آيات ولايت در قرآن ؛ ص232.
[15] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص332.
[16] تقيه ؛ ص31.
[17] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص52
[18] خطوط اقتصاد اسلامى، ص: 53
[19] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص81.
[20] همان.
[21] همان.
[22] تفسير نمونه ؛ ج12 ؛ ص442.
[23] همان.
[24] همان.
[25] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج3 ؛ ص217.
[26] تفسير نمونه ؛ ج11 ؛ ص367.
[27] همان.
[28] پيدايش مذاهب ؛ ص180.
[29] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج10، ص: 403.
[30] همان ؛ ج7 ؛ ص454.
[31] لغات در تفسير نمونه ؛ ص563.
[32] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص124.
[33] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج4 ؛ ص117.
[34] تفسير نمونه ؛ ج1 ؛ ص522.
[35] همان؛ ص 523.
[36] همان.
[37] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص231.
[38] مصباح الشریعة، ص ۱۲؛ بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۲۲، ح ۲۲.
[39] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص231.
[40] تفسير نمونه ؛ ج6 ؛ ص352.
[41] همان؛ ج2، ص: 80.
[42] سورۀ آل عمران؛ آیۀ169.
[43] تفسير نمونه ؛ ج15 ؛ ص223.
[44] تفسير نمونه ؛ ج23 ؛ ص325.
[45] اسلام در يك نگاه ؛ ص14.
[46] همان ؛ ص102.
[47] تفسير نمونه ؛ ج19 ؛ ص129.
[48] همان ؛ ج24 ؛ ص88.
[49] همان ؛ ج15 ؛ ص232.
[50] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص439.
[51] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص621.
[52] همان؛ص622.
[53] همان.
[54] بحار الانوار، ج 75، ص 369.
[55] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه، مسجد اعظم قم؛1391/08/10.
[56] همان.
[57] همان.
[58] همان.
[59] همان.
[60] سورۀ بقره؛ آیات 156 و 157.
[61] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه، مسجد اعظم قم؛1391/08/10.
[62] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1395/11/02.
[63] همان.
[64] همان.
[65] تفسير نمونه ؛ ج27 ؛ ص256.