حجت الاسلام علی آبادی:تشکر از پدر و مادر،شکرگزاری از خداوند است

کد خبر: 65875
وجود پدر و مادر میشوند تجلی و ملاک برای ولایت لذا شما می بینید در قران خداوند 4 بار فرموده است: وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً و جالب این است که قبل از هر چهار بار این جمله فرموده است خدای این عالم من هستم و به من شرک نورزید یعنی بعد از بیان توحید، بلافاصله نام پدرمادر را می آورد. منظور از این احسان احترامی است که با تمام وجود باشد.

وارث: جلسه هفتگی هیئت انصارالعباس (ع) با سخنرانی حجت الاسلام علی آبادی و شعر خوانی حاج محمد قاسمی و مداحی حاج سیدمحمد جوادی، کربلایی محمد نداف پور و کربلایی مهدی باقری برگزار شد.

در ادامه ی خبر متن سخنرانی حجت الاسلام علی آبادی را می خوانید:

حجت الاسلام علی آبادی:

اهل بیت(ع) اساس دین هستند
امام باقر علیه السلام فرمودند: بنى الاسلام على خمسة اشياء، على الصلوة و الزكاة و الحج و الصوم و الولايه1
اسـلام روى پنج پايه نهاده شده : نماز و زكات و روزه و حج و ولايت (در روز غدير خم يا در عالم ميثاق ) فرياد زده شد، براى هيچ چيز ديگر فرياد زده نشد.
اساس دین ولایت اهل بیت علیه السلام است، امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: اهل بیت اساس دین و ستون های اعتقاد و یقین هستند.
ما می بینیم که بعضی از دستورات دین را خداوند تأکید بیشتری کرده است.  
آیت الله بهجت می فرمودند: در دین گاهی تصور می کنیم راهی که ما را به خدا می رساند مواردی است که اهل بیت علیه السلام به ما نگفتند. در صورتیکه راه رسیدن به خدا همان چیزیست که پیامبر صلی الله علیه و آله بر روی منبر می گفتند و هر جا که بیشتر تأکید کردند نشان می دهد ان فعل بیشتر ما را به اهل بیت علیه السلام و خدا و اساس دین می رساند. پس در دستورات دین خداوند به هر چیزی که بیشتر تأکید کرده است نشان دهنده ی این است که ان فعل ما را زودتر و نزدیک تر به اهل بیت علیه السلام می رساند. 
گاهی این تأکیدات آنقدر زیاد می شود که می شود تجلی ولایت و میشود آینه ی ولایت نما به همین خاطر ان معامله ای را که خداوند با اهل بیت می کند با آن کارها هم ان معامله را انجام میدهد یعنی اگر ولایت اهل بیت یک خط قرمز عبور نکردنیست این تجلیات هم آنطور میشود. مثلأ در جوارح ما قلب تجلی ولایت است. لذا در حدیثی از امام صادق علیه السلام داریم القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله2
افعال و رفتار ما بر نماز استوار است، در زیارتنامه می خوانیم : السلام علیک یا عمود الدین که عمود دین حضرت علی علیه السلام است. آقا امیرالمومنین علیه السلام در وصیت نامه ی خود به امام حسن و امام حسین علیه السلام می فرمایند: الله الله فى الصلاه فانه خير العمل وانها عمود دينكم: از خدا بترسيد، از خدا بترسيد درباره نماز، زيرا كه نماز ستون دين شماست. 

تشکر از پدرمادر شکر گزاری از خداوند است
امام صادق (علیه السلام) فرمود: من وَجَدَ بَردَ حُبِّنا عَلی قَلبِهِ، فَلیَکثُرِ الدُّعاءَ لاُمِّهِ3
 هر کس که نسیم دل فروز محبت ما (اهل بیت) را در قلبش دریابد، پس بر دامن پاک مادرش دعا کند. 
وجود پدر و مادر میشوند تجلی و ملاک برای ولایت لذا شما می بینید در قران خداوند 4 بار فرموده است: وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً و جالب این است که قبل از هر چهار بار این جمله فرموده است خدای این عالم من هستم و به من شرک نورزید یعنی بعد از بیان توحید، بلافاصله نام پدرمادر را می آورد. منظور از این احسان احترامی است که با تمام وجود باشد.

 امام رضا علیه السلام می فرمایند: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَ بِثَلاثَةٍ مَقرُونٍ بِها ثَلاثَةٌ أُخری:اَمَرَ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ فَمَن صَلیّ وَ لَم یُزَکِّ لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ، وَ اَمَرَ بِالشُّکرِ لَهُ وَ لِلوالِدَینِ فَمَن لَم یَشکُر والِدَیهِ لَم یَشکُرِ اللّهَ، وَ اَمَرَ بِاتِّقاءِ اللّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ، فَمَن لَم یَصِل رَحِمَهُ لَم یَتَّقِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ.»4
خداوند به سه چیز امر کرده که آنها را با سه چیز دیگر مقرون نموده است: به نماز و زکات امر کرده پس اگر کسی نماز بخواند و زکات ندهد، نمازش پذیرفته نمی شود. و به سپاس خود و سپاس والدین امر فرموده پس اگر کسی پدر و مادرش را سپاس نگوید، خدا را سپاس نگفته است. و به تقوی و صله رحم امر کرده پس اگر کسی صله رحم نکند، از خدا نترسیده است.
به همین خاطر اگر ما از پدر و مادر خود شکرگزاری و تشکر نکنیم، خدا را هم شکر نکرده ایم. 

امام زينُ العابدين عليه السلام : جاءَ رَجلٌ إلى النبيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا رسولَ اللّه ِما مِن عَمَلٍ قَبيحٍ إلّا قَد عَمِلتُهُ ، فهَل لِي مِن تَوبَةٍ ؟ فقالَ لهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : فهَل مِن والِدَيكَ أحَدٌ حَيٌّ ؟ قالَ : أبي ، قالَ : فاذهَبْ فَبَرَّهُ . قالَ : فلَمّا ولّى ، قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لَو كانَت اُمُّهُ!5
مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و به ايشان عرض كرد: هيچ كار زشتى نيست كه نكرده باشم. آيا راه توبه و بازگشت برايم وجود دارد؟ حضرت فرمود : آيا از پدر و مادرت كسى زنده هست؟ عرض كردم: پدرم. فرمود: برو و به او نيكى كن. وقتى آن مرد رفت، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كاش مادرش زنده مى بود!
اگر انسان می خواهد توبه کند و با خود حساب و کتابی کند به خانه ی اهل بیت علیه السلام بیاید. حر هم نزد اباعبدالله علیه السلام امد و گفت: آیا من می توانم توبه کنم یا نه؟ 
امام صادق علیه السلام می فرمایند:6 هرکس به پدر و مادر خود به دیده غضب آلود بنگرد در صورتی که آن دو به او ستمی نیز کرده باشند خداوند نماز و عبادات و اعمال خیرش را نپذیرد.  
  
نگاه محبت امیز به والدین و ثواب حق 
از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است: ما من ولد بارّ ینظر الی والدیه نظر رحمه الاّ کان له بکلّ نظره حجّه مبروره؛ فقالوا: یا رسول الله! و ان نظر فی کلّ یوم مأه» قال: نعم، الله أکبر و أطیب7
هر فرزندی که از روی رحمت و نیکی به پدر و مادر نگاه کند، به هر نگاهش [ثواب] یک حجّ قبول شده، داده می شود. عرضه داشتند: «ای رسول خدا! اگر در هر روز صد بار نگاه می کند». فرمود: آری! خداوند بزرگ است.

اجر بوسیدن دست و پای پدر و مادر
مردی به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید و پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه ی در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: پای مادر و پیشانی پدرت را ببوس، یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانه ی در بهشت می رسی.
او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: قبر آن ها را ببوس.

عدم اذیت و آزار والدین و تحصیل رضایت ایشان
سعید بن یّسار می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم كه مى فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم به هنگام مرگ جوانى بر بالین وى حاضر شد، به او فرمود: بگو: لا اله الا اللَّه، پس چندین بار زبانش گرفت. حضرت به زنى كه بر بالین او نشسته بود فرمود: این جوان مادر دارد؟
عرض كرد: آرى، منم مادرش.
فرمود: تو بر او خشمگین و ناراضى هستى؟
عرض كرد:
آرى، شش سال است كه با او سخن نگفته ام.
حضرت به او فرمود:
از وى راضى شو، عرض كرد: خداوند از او راضى باشد به رضایت شما اى رسول خدا.
پس رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم به آن جوان فرمود:
بگو: لا اله الّا اللَّه و او گفت.
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به او فرمود:
چه مى بینى؟
گفت: مردى سیاه چهره، زشت رو، با لباس چرك و بدبو، كه در این لحظه نزدیكم آمده و گلویم را گرفته مى فشارد. پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به او فرمود:
بگو: یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْكَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ- وَ اعْفُ عَنِّی الْكَثِیرَ إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیم.
پس جوان این كلمات را گفت، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به او فرمود:
نگاه كن چه مى بینى؟
گفت: مردى را مى بینم سپید چهره، زیبا رو، خوشبو، و خوش لباس كه نزدیكم آمده، و آن مرد سیاه را مى بینم كه از من رو گرداند و دور شد. حضرت فرمود: دعا را تكرار كن. او تكرار كرد،
فرمود: چه مى بینى؟ گفت: دیگر آن مرد سیاه را نمى بینم، و این مرد سپید را مى بینم كه نزدیكم آمده است. سپس بر همین حالت جان سپرد.

داستان محبت به مادر و ارتباط با اباعبدالله(ع)
شیخ معروفی نقل می کند که یک روز در کربلا بودکه خواب دید برای زیارت به حرم می رود و مقابل ضریح که رسید آقا اباعبدالله علیه السلام را دید و در میان ان همه جمعیت حضرت به جوانی که به ایشان سلام داد توجه کرد و لبخندی زد و من متوجه نشدم چه شد تا اینکه از خواب بیدار شدم و به زیارت رفتم و دقیقأ خواب را تعبیر شده دیدم و همان هایی را در کوچه دیدم که در خواب دیده بودم. به ضریح حضرت که رسیدم و سلام دادم نگاه کردم و همان جوان را مقابل ضریح دیدم و فهمیدم هرچه هست گره کارم به دست او باز می شود به دنبال جوان رفتم و خواب را تعریف کردم و حکمت آن را از او پرسیدم. جوان گفت: ما شب های جمعه که می شود از این فاصله ی دور به زیارت حضرت می اییم یک هفته پدر پیرم را می اورم و هفته ی دیگر مادرم را. این هفته خواستم مادرم را که اصرار کرده بود بیاورم او را کول کردم تا کربلا آوردم و آقا را دیدم که به من لبخند زدند و از آن روز به بعد هروقت امدم لبخند حضرت را دیدم. این محبت به مادر چقدر می تواند سیم ما را به اباعبدالله علیه السلام وصل کند. حالا اگر ما این محبت را به مادر حضرت هم بورزیم و برای او اشک بریزیم چه می شود؟ 

حجت الاسلام علی آبادی:

پی نوشت:
1- فروع كافى، ج 4 ص 62
2- بحار الانوار جلد 67 ص 25
3- بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 9
4- عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 258
5- بحار الأنوار : 74/82/88
6- اصول کافی جلد 4 صفحه 50
7- بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۶۵٫