حجت الاسلام دانشمند: انسان باید قیمت خودش را بداند
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام مهدی دانشمند را می خوانید:
اهمیت صداقت
گشادترین کلاه در دنیا کلاهی است که بر سر خودت می گذاری، بزرگ ترین دروغ هم دروغی است که به خودت می گویی، اگر با هر کس روراست نیستی با خودت روراست باشد. خیلی بد است که انسان بخواهد خودش را گول بزند. کسانی در دنیا بُرده اند که دنیا را چسبیده اند و کسانی آخرت را بُرده اند که آخرت را چسبیده باشند. زرنگی خاصی می خواهد که هم دنیا را داشته باشی و هم آخرت را. فکر نمی کنم آمد عاقل بخواهد هم قید دنیا و هم قید آخرت را بزند.
اگر کسی بخواهد هم دنیا و هم آخرت را داشته باشد شرطش این است که زلال و صاف بودن باشد، اینکه انسان خودش بفهمد چه کاره است.
معنای "شیعه"
همه ی عقلای عالم می دانند که دنیا یک قیمت دارد، آخرت هم قیمت خودش را دارد، انسان هم قیمت خودش را دارد. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: خدا رحمت کند کسی را که قیمت خودش را می داند. خدا کار عبث نمی کند اگر ما به درد اهل بیت علیهم السلام نمی خوردیم خدا ما را از زیادی گِل آنها خلق نمی کرد. شخصی از امام صادق علیه السلام فرمود: چرا به ما می گویند شیعه؟ حضرت فرمود: خودت چه فکر می کنی؟ شخص پاسخ داد: شیعه یعنی کسی که اهل بیت علیهم السلام را مشایعت می کند و جا پای شما می گذارد. حضرت فرمود: شیعه را به این خاطر شیعه نامیدند چون از شعاع نور ما آفریده شد.
مگر می شود کسی از زیادی گِل اهل بیت علیهم السلام خلق شده باشد و نماز نخواند یا چشم چرانی کند؟ خیر. این کجی ها مربوط به ذات، ریشه، طینت و فطرت نیست بلکه تربیت نشده است. اگر کسی درست تربیت شده باشد می تواند سلمان شود، سلمان شعور سلمانی پیدا کرد و قیمت خودش را فهمید.
مقام منّا اهل البیت
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سلمان منّا اهل البیت1؛ علی جان قسم به خدایی که ما را خلق کرد هرچه ما می بینیم سلمان هم می بینید و هر چه ما می شنویم سلمان هم می شنود. پیغمبر صلی الله علیه و آله به 4 نفر فرمود: منّا اهل البیت؛ 3 نفر از آنها توانستند این مقام را نگه دارند و یک نفرشان نتوانست، به ابوذر، سلمان و مقداد و زبیر فرمود اما زبیر نتوانست این مقام را حفظ کند، شما الان هیئتی هستید و مقام بزرگی است اما هیئتی ماندن مهم تر است. شهید کافی می فرمود: تاحر شدن کاری ندارد اما تاجر ماندن سخت است؛ پای علی علیه السلام ایستادن مشکل است یکی از کسانی که 2 انگشتش را در راه علی علیه السلام داده است شمر است جانباز رکاب علی علیه السلام است. چه کسی فکر می کرد بیاید روی سینه پسر علی علیه السلام بنشیند.
عمربن خطاب از مسیری می گذشت که به سلمان رسید و به او گفت: سلمان ما هر وقت به تو رسیدیم همیشه خوش اخلاق و خنده رو هستی چرا ما تو را اخمو ندیده ایم؟ سلمان پاسخ داد: برای چه خنده رو نباشد کسی که مولایی مثل اباالحسن علیه السلام دارد؛ آنهایی باید غمگین باشند که مولایی مثل علی علیه السلام و حسن و حسین علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها ندارند.
این سینه ی توحیدی را خدا به شما داده است. شما فکر می کنید هر کسی اجازه دارد اسم ناموس خدا را به زبان بیاورد؟ 7 میلیارد انسان در کره ی زمین وجود دارد چندنفرشان می گویند: "یازهرا"؛ زهرا سلام الله علیها ناموس خداست.
امام هشتم علیه السلام فرمود: ما حجت مردم هستیم و حجت و اسوه ی ما معصومین مادرمان فاطمه سلام الله علیهاست. مردم عالم وقتی می خواهند اتصال به خدا پیدا کنند باید دست به دامان ما شوند و ما وقتی می خواهیم متصل به توحید شویم باید بگوییم: مادر، فاطمه؛ زهرا ما را به خدا وصل می کند.
روزی بهلول سكه طلائي در دست داشت و با آن بازي مي نمود. شخصی جلو آمد و گفت:اگر اين سكه را به من بدهي در عوض ده سكه را كه به همين رنگ است به تو مي دهم!! بهلول چون سكه هاي او را ديد دانست كه سكه هاي او از مس است و ارزشي ندارد به آن مرد گفت به يك شرط قبول مي نمايم! سپس گفت: اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر كني. شخص قبول نمود و مانند خر عرعر نمود! بهلول به او گفت: تو با اين خريت فهميدي سكه اي كه در دست من است از طلاست چگونه من نفهمم كه سكه هاي تو از مس است؟!!! اگر کسی یک جو عقل داشته باشد می فهمد علی علیه السلام بی همتاست، کوثر زهرا سلام الله علیها بی همتاست.
گذر از دوراهی دنیا و آخرت
ما چرا این قدر بدبخت هستیم که وقتی به دوراهی می رسیم آنکه اول می فروشیم اهل بیت علیهم السلام هستند؟ عمرسعد هم به دوراهی دنیا و آخرت رسید و با خود گفت: آخرت که هنوز نیامده و چه کسی رفته و برگشته؛ به خاطر حکومت ری زیر همه چیز زد. امام حسین علیه السلام فرمود: «من شفیعت می شوم و باغات بهشت را به تو می دهم، به من اعتماد کن، دنیا چون عروسی است که هزاران شوهر پیدا کرد اما هنوز باکره است تو هم به دنیا نمی رسی و از گندم ری نمی خوری»؛ اما جالب است حُر هم به دوراهی رسید اما راه آخرت را انتخاب کرد.
ما هم هر روز صبح که بیدار می شویم و تا شب که به بستر برگردیم آن به آن بر سر دوراهی هستیم که عمر سعد و حُر در آن قرار داشتند. این علیه السلام و لعنت الله علیه ها را خودمان تعیین می کنیم که چگونه خواهیم شد. کجا تعیین می کنیم؟ بر سر همان دوراهی ها؛ پس چرا جاده خاکی را انتخاب می کنیم؟ با اینکه امام حسین علیه السلام را هم دوست داریم؟ چون درست خودمان را تربیت نکرده ایم.
پی نوشت:
1- مجمعالبیان،/427/2