حجت الاسلام عبدالملکی: اطاعت پذیری محض از حضرت عباس(ع) شخصیتی ویژه ساخت

کد خبر: 67371
در تاریخ فقط یک جا دارد که حضرت عباس به امام حسین علیه السلام فرمود: برادر برادرت را دریاب؛ این هم حکمتی دارد و اینطور نیست که در لحظه ی آخر از روی احساسات اینطور بگوید. اهل معرفت می گویند وقتی حضرت عباس از روی اسب به زمین می افتد چون دستی ندارد تا حائلش کند حضرت زهرا سلام الله علیها به او می فرماید: پسرم؛ این پسرم را در روایات هم داریم.

وارث: جلسه هفتگی با سخنرانی حجت الاسلام عبدالملکی و مداحی حاج محمد بزرگی، حاج احد قدمی، کربلایی علیرضا مرزبانیان، مهدی تاج آبادی دیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در هیئت محسن الزهرا(ع) برگزار شد.

در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام دکتر امیر عبدالملکی را می خوانید:

حجت الاسلام عبدالملکی

شاخصه های شخصیتی حضرت عباس(ع)

کدام شاخصه در وجود ابوالفضل عباس علیه السلام وجود دارد که از او اینطور شخصیتی ساخته که وجود مبارک امام زمان خودش که معصوم است وقتی می خواهد با او حرف می زند با این عبارت صحبت می کند: إرکب! بنفسی أنت! فدایت شوم. چون معصوم نمی تواند فدای غیرمعصوم شود مگر کسی باشد که در حد و اندازه ی خودش باشد. چه شاخصه ای دارد که امام زمانش به او می گوید: فدایت شوم؟ متاسفانه وقتی به جوانان می گوییم درباره حضرت عباس صحبت کن اولین شاخصه ای که به ذهنش می آید یک انسان زورمند و قوی و چشم و ابرو مشکی است؛ حال اگر بگوییم پیرامون علم و اجتهادش سخنی بگو چیزی نمی داند چون آن شاخصه هایی که برای ما مهم است و برداشت و استنباط کردیم به مردم انتقال دادیم. باید زیارت نامه ی ایشان که معصوم بیان فرموده را بررسی کنیم. به این عبارات که در زیارت نامه حضرت عباس وجود دارد دقت کنید:

اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ؛

"عبد صالح" بودن و "مطیع بودن در مقابل خدا و ر سول خدا و ائمه علیهم السلام" بیان شده؛ آن چیزی که از حضرت عباس شخصیتی ویژه ساخته است اطاعت پذیری محض محض اوست.

شاخصه های ازدواج ما با پیامبر صلی الله علیه و آله وائمه علیهم السلام تفاوت دارد. پیغمبر صلی الله علیه و آله در آن زمان وقتی با قومی می خواستند صلح کنند از آنها دختر می گرفتند یا به آنها دختر می دادند تا پیوندی برقرار شود و دست از جنگ بردارند. خانم ام البنین یک سال از حضرت زینب سلام الله علیها کوچک بودند حساب آنها حساب زن و شوهری نیست بلکه حساب رفاقت است چون ازدواج آنها برای خدا بوده است.

امیرالمومنین علیه السلام برادری به نام عقیل داشتند که علم نسب داشت یعنی می دانست هر طایفه ای چه خاصیتی دارد، ژنتیک آنها، سوادشان و پدر و مادرشان کیستند و چگونه اند. حضرت ام البنین با چند نسل عقب تر به عبدمناف یعنی جدّ پیغمبر صلی الله علیه و آله بر می گردد. زهیر در شب عاشورا به ابوالفضل عباس گفت: روزی که پدرت می خواست به خواستگاری مادرت برود به برادرش عقیل گفت: از طایفه ای برای من دختر بگیر که فرزند تنومند و رشیدی به دنیا بیاورد برای یاری امام حسین علیه السلام، برای چنین روزی تو را ذخیره کرد.

پاسخ به شبهه؛ نسبت فامیلی شمر و حضرت عباس(ع)

مثلا در تاریخ می گویند شمر دایی حضرت عباس است چون روز تاسوعا به پشت خیمه ها آمده بود و نعره می زد: بچه های خواهر ما کجا هستند؟ این تضعیف روحیه بود. واقعا بچه های خواهرش بودند؟ خیر حضرت ام البنین برای طایفه بنی کلاب است و شمر هم از قضا از همان طایفه است. مثلا من در مجتمعی زندگی می کنم و مرجع تقلیدی هم در همان مجتمع زندگی می کند آیا می توانم بگویم با او فامیل هستم؟ شمر هم مثلا آمد بگوید چون از یک طایفه هستیم مادرت مثل خواهر ماست و به همین دلیل برای او امان نامه آورد.

درخشش حضرت عباس(ع) در جنگ صفین

حضرت عباس علیه السلام از روزی که به دنیا آمد با آموزش های رزمی و آموزش های مرتبط با جنگ آشنا بود و نشانش هم در جنگ صفین است. شخصی از صفینی ها بود به نام ابوشعثاء که به میدان آمد و شروع به بی ادبی نسبت به امیرالمومنین علیه السلام کرد حضرت را به مبارزه طلبید. حضرت عباس به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: آقا اجازه می دهید من به جنگ او بروم؟ اجازه می دهید به بی ادبی او جواب بدهم؟

حضرت فرمود: مالک برای من به مثابه ی من برای رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم. مالک به قدری شجاع است که اگر مالک در تاریکی شب اول ماه (چون شب اول ماه تاریک تر از شبهای دیگر است) پایش را اشتباها روی پستان سگ ماده یا شیر ماده بگذارد و از صدای نعره ی آن شیر تمام بیابان به لرزه درآید، آب در دل مالک تکان نمی خورد. مالک به حضرت عباس می فرماید: این قدر اصرار نکنید پدر صلاح نمی داند، اما همین مالک شجاع نقل می کند: از برق نگاه عباس بن علی، صدای به هم خوردن استخوان ها و لرزش بدنم را اطرافیان شنیدند. بعد هم امیرالمومنین علیه السلام و حضرت عباس وارد خیمه می شوند و حضرت عباس زره و کلاه خود و نقاب پدر را می پوشند یعنی در 16 سالگی قد و قامتش هم اندازه ی پدر بوده. حضرت عباس سوار بر اسب پدر می شود و با سر ابوشعثا بر می گردد.

حضرت عباس 35یا 38 سال عمر شریفش بوده و در این مدت در آمادگی جسمی و رزمی به سر می برده تا برای چنین روزی مثل عاشورا در کربلا آماده باشد. روز موعود که رسید حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرمود: شمشیر، سپر و کمانت را بده و با نیزه برو و از مشرعه برای بچه ها آب بیاور؛ حضرت عباس نپرسید: "چرا"؛ این اطاعت پذیری بود که از او شخصیت خاص و ممتاز ساخت یعنی چشم بدون چون و چرا.

اطاعت پذیری محض؛ ویژگی یاران اهل بیت(ع)

بنی امیه در حال منحل شدن بود و بنی العباس می خواست حکومت را در دست بگیرد. شخصی از خراسان نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: آقا قیام کنید همه منتظر قیام شما هستند و شما را همراهی می کنند. حضرت از او پرسید: چند نفر یار دارید؟ 10 هزار تا دارید؟ آن شخص گفت: بله بیشتر هم داریم. هر قدر آقا فرمود او تایید کرد و گفت بیشتر هم داریم. تنور را برای پختن نان آماده کرده بودند حضرت به او فرمود: برو در تنور بنشین. آن شخص قبول نکرد در همان لحظه یکی از یاران حضرت وارد اتاق شد حضرت به او فرمود: وارد تنور شو؛ او بدون چون و چرا وارد تنور شد و درب تنور را بستند. آقا شروع به صحبت با مرد خراسانی کرد و شخص خراسانی نگران بود بعد از چند لحظه درب تنور را باز کردند دیدند آتش به او سرد شده و او همانطور نشسته است. حضرت فرمود: چنین یاری چند نفر در خراسان داری؟ مرد گفت: همین یک نفر را هم نداریم.

این حرف عین واقعیت است که عباس بن علی هر چه دارد به تصدق سر ام البنین است وگرنه امیرالمومنین علیه السلام فرزند دیگری به نام محمد حنفیه داشتند که وقتی امام حسین علیه السلام می خواست به کربلا برود جلوی او را گرفت و گفت نرو؛ اگر می روی زن و بچه ات را کجا می بری؟

امیرالمومنین علیه السلام در جنگ جمل به محمد حنفیه فرمود: برو پای شتر عایشه فتنه گر را بزن؛ او مدام می رفت و برمیگشت و انجام نمی داد. حضرت به او فرمود: این رگ مادری ات است که این قدر ترسو هستی؛ حضرت به امام حسن علیه السلام فرمود: تو برو. امام حسن علیه السلام در یک حمله برق آسا به لشکر می روند و لشکر همانطور ماندند که حمله از کجا شروع شده بود؟ صدای تعره شتر بلند شد و دیدند پاهای شتر روی هواست. تا به خودشان آمدند تا ببینید چه کسی بود رد خونها را تا لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام دنبال کردند و دیدند امام حسن علیه السلام بود که چنین حمله ای به آنها کرد.

آموزش ادب

این روایت برای کتاب "کبریت احمر" است: عباس بن علی تازه زبان به تکلم باز کرده بود و ام البنین چند کلمه به ایشان یاد داده بود. امیرالمومنین علیه السلام وارد منزل شد و خواستند نشان دهند که چه یاد گرفته. حضرت فرمود: چه چیزی بلد شده بگو ببینم. خانم اشاره به امیرالمومنین علیه السلام کرد و پرسید: او کیست؟ حضرت عباس با زبان کودکانه فرمود: ابی ابی؛ پدرم است. خانم اشاره به خودش کرد و حضرت عباس فرمود: امی امی؛ تو مادرم هستی. ام البنین اشاره به امام حسین علیه السلام کرد و پرسید: او کیست؟ حضرت عباس باید می گفت: اخی؛ او برادرم است اما دستانش را روی سرش گذاشت و فرمود: سیدی ومولای؛ وجود نازنین ام البنین به او یاد داده بود که مبادا به آنها بگویی خواهر و برادر؛ باید بگویی سیدتی و مولایی، سیدی و مولای.

حکمت بیان واژه "برادر" از حضرت عباس(ع)

در تاریخ فقط یک جا دارد که حضرت عباس به امام حسین علیه السلام فرمود: برادر برادرت را دریاب؛ این هم حکمتی دارد و اینطور نیست که در لحظه ی آخر از روی احساسات اینطور بگوید. اهل معرفت می گویند وقتی حضرت عباس از روی اسب به زمین می افتد چون دستی ندارد تا حائلش کند حضرت زهرا سلام الله علیها به او می فرماید: پسرم؛ این پسرم را در روایات هم داریم.

در روایات ما اینطور نیست که مقام شفاعت عام را هر کسی داشته باشد، یکی حضرت معصومه سلام الله علیهاست و دیگری حضرت زهرا سلام الله علیها. اینطور نیست که کسی که شهید شده باشد بتواند همه را شفاعت کند، یا مجتهد و مرجع بلکه حساب و کتاب دارد.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقام شفاعت عام دارد خدا از او می پرسد: برای این مقام شفاعت چه چیزی اورده ای؟ حضرت از زیر چادرشان دو دست قلم شده در می آورند و می فرمایند: کَفانا لِاَجلِ هذا المَقامِ اَلیَدانِ المَقطُوعَتانِ مِن اِبنِی العَبّاسُ1؛ پسرم عباس! صحبت محبت و عشق و اینها نیست چون حضرت زهرا سلام الله علیها اینطور فرمود.

پس حضرت عباس علیه السلام ادب را از مادرش ام البنین آموخت.

چند روایت درباره مادر حضرت عباس(ع)

بعضی مداحان می گویند: ام البنین به امیرالمومنین علیه السلام گفت: دیگر به من فاطمه نگو این بچه ها یاد مادرشان می افتند! در حالی که درست نیست یکی از عبارات زیارت حضرت ام البنین این است: سلام بر خانمی که در خانه امیرالمومنین علیه السلام به او لقب "زهرا" دادند؛ زهرا لقب خاصه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. سلام بر خانمی که در حزن و مصیبت امام حسین علیه السلام این قدر گریه کرد که جشمانش را از دست داد. سلام بر بانویی که خدا اختیارش کرده برای امام حسن و حسین علیهماالسلام.

این قدر در خانه علی علیه السلام "مادر" بود  به او مادر می گفتند. وقتی امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلا خارج شد تاریخ می نویسد هر روز ام البنین به دروازه شهر می آمد و می ایستاد تا پاهایش ورم می کرد به او می گفتند بنشین، اما می گفت مبادا بنشینم و حسین بن علی علیه السلام بیاید و او را نبینم.

وقتی ام البنین می خواست وارد خانه علی بن ابی طالب علیه السلام شود به حضرت گفت: وارد خانه نمی شوم تا بچه های حضرت فاطمه سلام الله علیها به درب خانه بیایند. می خواست جایگاه خودش را نشان دهد و بگوید که برای خادمی به این خانه آمده تا حضرت زینب سلام الله علیها آمدند خودش را روی پاهای حضرت انداخت و شروع به بوسیدن نمود. به بچه هایش آموخته بود که به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها برادر و خواهر نگوید بلکه بگوید: سیدی و مولای.

حجت الاسلام عبدالملکی

پی نوشت:


1- سوگنامه آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم، ص۲۳۱.