فراهم آمدن فرصتی برابر برای پیروان ادیان مختلف در دانشگاه مذاهب

کد خبر: 69097
رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی گفت: تنها مرکز علمی و دانشگاهی که نماد تقریب است نه به لحاظ تئوری بلکه به لحاظ عملی، می‌تواند نشان دهد تقریب برای ما یک راهبرد و استراتژی است دانشگاه مذاهب است.
وارث:دانشگاه مذاهب اسلامی به منظور همبستگی و تقریب بیشتر پیروان مذاهب اسلامی، و نظر به نیاز مبرم به پژوهش‌های جدیدتر بر اساس مقارنه بین مذاهب و غنی‌تر ساختن بررسی‌ها و مطالعات آنها با اهدافی همچون؛ تربیت مدرس و استاد و نیز پژوهشگران ورزیده در فقه و مبانی حقوق (فقه مقارن)، اصول، علوم قرآن، علوم حدیث، کلام و عرفان برای مدارس، دانشگاهها و مراکز دینی و فرهنگی از طریق دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا، همچنین تربیت خطیب و مبلغ دینی برای داخل و خارج از کشور در سطح مذاهب مختلف اسلامی از سال 1371 فعالیت خود را آغاز کرد.
با تغییر مدیریت دانشگاه مذاهب اسلامی در دی ماه سال گذشته،حجت‌الاسلام محمدحسین مختاری ریاست جدید دانشگاه مذاهب اسلامی گفت‌وگویی انجام داده‌ است که بخش نخست آن در ادامه می‌آید:
دانشگاه‌های بسیاری در سطح کشور وجود دارد، به نظر جنابعالی وجه امتیاز دانشگاه مذاهب اسلامی نسبت به سایر دانشگاه‌ها چیست که به عنوان یکی از مطالبات نظام و مقام معظم رهبری مطرح می‌شود؟ این دانشگاه چه ویژگی‌هایی دارد؟

تأسیس دانشگاه مذاهب اسلامی از اهمیت خاصی برخودار است چون خود مقام معظم رهبری عنایت خاصی به این دانشگاه داشته و دارند لذا باید تلاش‌ها و فعالیت‌هایِ آکادمیکِ مسئولان این دانشگاه به یک سمت و سویی باشد که آن انتظارات را به صورت معقول، منطقی و مستدل برآورده کند.
پیداست دانشگاه مذاهب از دو سو می‌شود به آن نگاه کرد یعنی از دو عنصر محوری و کلیدی برخوردار است که همین باعث شد آن مشخصه ذو جناحین دانشگاه، دانشگاه را به گونه‌ای در سطح ملی و فراملی مطرح کند یا قابل طرح باشد، از یک سو وقتی نگاه می‌کنیم این دانشگاه یک دانشگاهِ دینی است، به تعبیری حوزوی است هم به لحاظ آموزشی، پژوهشی و هم به لحاظ محتوایی و تعلیمی، اینها یک جنبه، جنبه حوزوی دارد، به لحاظ مخاطبان و جذب دانشجویان باز این قشر بیشتر مورد توجه است اما از یک جنبه دیگر کاملاً آکادمیک و علمی است، دانشگاهی محض است در نوع خودش ضمن اینکه حوزوی است در عین حال دانشگاهی هم است، اما دانشگاه‌های دیگر صرفاً آکادمیک هستند و صرفاً با نگاه محصور و محدودی خلاصه می‌شود، بیشتر در علوم انسانی، علوم اجتماعی و امثال اینها اما در دانشگاه مذاهب است قرار است به تعالیم و آموزه‌های دینی و وحیانی بپردازد، روی این حساب دانشگاه مذاهب اسلامی هم به لحاظ دانشجویان، هم به لحاظ اساتید و هم محتوا هر دو جنبه مورد توجه است.
بخشی دیگر باید به آن اضافه کنیم حالا که دینی شد دینی به معنای اعم، یعنی اسلام به معنای اعم، بین‌المذاهبی، دیگر در دانشگاه مذاهب اسلام تدریس می‌شود نه این مذهب یا آن مذهب، در دانشگاه مذاهب تعالیم و آموزه‌های کتاب و سنت ارائه می‌شود نه تعالیم و آموزه‌های متمرکز به این مذهب و آن گرایش و این گرایش، یعنی به یک معنا می‌‌توانیم بگوییم اسلام به معناالامر که مشتمل بر تمام مذاهب اسلامی می‌شود در دانشگاه مذاهب، سیاست‌های کلی بر این است که مورد توجه قرار بگیرد.

بنابراین می‌توانیم بگوییم تنها مرکز علمی و دانشگاهی که نماد تقریب است نه به لحاظ تئوری بلکه به لحاظ عملی، می‌تواند نشان دهد تقریب برای ما یک راهبرد و استراتژی است دانشگاه مذاهب است، همچنین به لحاظ تاکتیکی نیز می‌توانیم از همین روزنه دانشگاه مذاهب نگاه کنیم، چون در کلاس درس شما می‌بینید بخشی از دانشجویان سنی هستند، بخشی شیعه هستند، بخشی حنفی هستند، بخشی امامیه هستند، یعنی عملاً اینها کنار هم نشستند حالا استادش یا شیعه است یا سنی است، اینطور نیست که دانشجو بخواهد انتخاب واحد بکند ببیند استاد کدام مذهب را دارد یا وارد کلاسی شود که همه یک مذهب را دارند نه اینطور نیست.
لذا عملاً دانشگاه مذاهب نمایانگرِ تقریب به آن معنا و مفهومی است که نظام از آن انتظار دارد و لذا ما هیچ محدودیتی نداریم، هیچ‌گونه قواعد و ضوابطی را تنظیم نکردیم که یک گروه خاص وارد این دانشگاه بشوند بلکه از همان ابتدا فلسفه تأسیس این دانشگاه این است که هم از حوزه‌ها دانشجو بگیرد حالا چه حوزه‌های اهل سنت، چه حوزه‌های شیعه، هم از دانشگاهیان دانشجو بگیرند تفاوتی ندارد از هر دانشگاهی باشد باز هم خیلی آزاد و گسترده در جذب دانشجو هستیم.
به نظر من در مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، دانشگاهِ مذاهب می‌تواند یک الگوی بارزی باشد برای نشان دادن اهداف و رسالت‌های مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به خاطر همین بسیاری از علمای اهل سنت از خارج کشور دیداری از ایران دارند یا دعوت مجمع جهانی تقریب که نه مجمع جهانی اهل‌بیت حتی سازمان ارتباطات و همه نهادها به یک نوعی گوشه‌چشمی به دانشگاه مذاهب دارند که یک بازدیدی از این دانشگاه داشته باشند؛ از این جهت دانشگاه مذاهب درصدد است در راستای تحقق آرمان‌های امام و مقام معظم رهبری و تحقق معنویات امام و مقام معظم رهبری در جهت تحکیم و تعمیقِ آن تفکر وحدت‌آفرین و به یک نوع نشان دادن همزیستی مسالمت‌آمیز بین‌المذاهب، این بخش داخل آن است و بخش بین‌الملل یک داستان جداگانه‌ای دارد که باز این محدودیتی ندارد که ما از دانشجوی داخل بخواهیم دانشجو بپذیرد.
شما به درستی اشاره کردید دانشگاه مذاهب سعی دارد کلیت اسلام را ملاک قرار داده و به آن بپردازد، اما سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است طبیعتاً فِرق اسلامی با تفاوت‌هایی که در برداشت‌های مختلف‌‌ خود از متن اسلام دارند، چگونه در دانشگاه شما این موارد با هم جمع می‌شود و تضارب آراء به وجود نمی‌آید؟ 
مطالعات ما اصولاً مطالعات مقارن است، مطالعات ما مطالعاتِ تطبیقی است هیچ قضاوتی انجام نمی‌شود، یعنی مثلاً راجع به یک آیه قرآن، می‌گوییم ببینید، فخر رازی چه می‌گوید، در مقابلش طبرسی چه می‌گوید، علامه طباطبایی چه می‌گوید، همه این نقطه‌نظرات بیان می‌شود و لزومی هم بر پذیرش یک نظر خاص نداریم.
پس به نتیجه واحد نمی‌رسید؟
اتفاقاً به نتیجه واحد می‌رسیم؛ یعنی خود شخص دانشجو باید بداند علامه طباطبایی ذیل فلان آیه شریفه چه تفسیری داشته است، ضمن اینکه باید بداند فخر رازی چه گفته است یا مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع‌البیان فلان نظر را داشته، ممکن است در نهایت یک نتیجه‌گیری انجام شده باشد اما بعضی جاها نتیجه‌گیری نمی‌شود و قضاوت درباره یک مسأله در مطالعات مقارن به مخاطب واگذار می‌شود؛ در فقه هم همینطور است، اصول هم همینطور است. بنده بارها گفته‌ام نکات مشترک میان شیعه و سنی در فقه و اصول بالای 95 درصد است، این 95 درصد کم نیست، آن 5 درصد را هم می‌توانیم به یک گونه‌ای بیان کنیم یا نقطه‌نظرات یکدیگر را بیان کنیم قضاوت را بگذاریم برای مخاطب، اشکال و مانعی ندارد.

در پژوهشگاه مطالعات تقریبی، آن موسوعه عظیمِ حدیث مشترک تحت عنوان «السنة النبویه فی مصادر المذاهب اسلامیه» که حدود 60-70 جلد است، 12 سال همکاران ما در پژوهشگاه مطالعات تقریبی زحمت کشیدند، بعد بزرگان نظام توصیه کردند این موسوعه در لبنان چاپ شود هم به شکل نفیس و هم برای ارسال و توزیع بین مدارس اهل سنت و شیعه در جهان، در 20 جلد با کاغذهایی که گرم آنها پایین است چاپ شود، هر جلدش هزار صفحه، تمام احادیث نبوی است در موضوعات مختلف، در بحث نبوت، در بحث توحید، احادیثی که پیامبر نقل کرده، احادیثی که اهل تسنن و شیعه نقل کرده‌اند، مضامین مشترک میان آنها، همه را جمع کردیم مثلا می‌گوییم عن الطریق الامامیه، شیعه اینطور نقل کرده است، همان حدیث با الفاظ دیگری و با مضمون واحد، عن الطریق اهل السنت، آنها اینطور نقل کردند، فقط مدارک و مصادرش را ذکر کردیم هیچ قضاوتی نکردیم نگفتیم این راست است یا آن غلط است و آن را تکذیب کنیم، اصلاً آمدیم گفتیم اینها احادیث پیغمبر است و وقتی ما می‌خواهیم رونمایی کنیم در حوزه علمیه، آیت‌الله العظمی صافی دستی به این کتاب‌ها می‌کشد از باب تبرک چون می‌گوید این حتماً کلام پیغمبر که همه مذاهب دارند نقل می‌کنند، نمی‌شود که دروغ باشد منتها مضمونشان یکی، ولی الفاظ متفاوت است.
می‌خواهم بگویم ما در دانشگاه مذاهب نوع مطالعاتِ ما، مطالعات مقارن است، استاد می‌آید نظرات علما و اهل سنت را از مذاهب مختلف نقل می‌کند، بزرگان و علما را و در قدیم که اصلاً اختلاف‌نظر نداشتند، شما الان اگر ببینید در گذشته برخورد مذاهب با هم چگونه بود، مثنوی مولانا یا به دیوان حافظ نگاه کنید، به اشعار شعرای قدیم نگاه کنید اصلاً نمی‌فهمید که فلان شاعر، سنی بوده یا تشیع، برای اینکه این اختلاف مذاهب ساخته و پرداخته دست دشمنان اسلام بوده و بعدها ایجاد شده است، آن گروهک‌هایی که به شکل تکفیری و به آن مبانی و برداشت‌های افراطی و تفسیرهای افراطی بروز و ظهور پیدا کردند. پس بنابراین منابع اسلام همین‌ است.

شما وقتی می‌بینید مثلاً شیخ طوسی در کتاب خلاف نظرات شیعه را فقط بیان نمی‌کند، مسالهٌ مسالهٌ می‌آید نظرات کل مذاهب را بیان می‌کند، کاری هم ندارد کدام بحق می‌گوید، تازه هم اگر بخواهد رد یا تایید کند یک کلاس درس است، در کلاس درس برخلاف فضای عمومی است، عامه مردم حضور دارند، آنجا دیگر مدیحه‌سرایی است که یک مداحی بیاید مدحی و شعری بگوید، کلاس درس است اگر ان‌قلتی باشد و تضارب آرا باشد این تضارب آرا مانعی ندارد، اگر در کلاس درس و محیط علمی دانشگاه نباشد کجا باشد؟

ممکن است این شائبه پیش آید که شما در نهایت به دنبال این باشید که دانشجوی سنی را شیعه کنید؟ 
اشتباه نکنید ما در دانشگاه مذاهب دنبال این نیستیم که با بیان اینگونه استدلال‌ها و تفاسیر دنبال این باشیم که فلان آقا شیعه شود، یا فلان آقا این مذهب را بپذیرد یا نپذیرد، اصلاً کاری نداریم، ما می‌خواهیم یک گفتمان مشترکی داشته باشیم حداقل یکدیگر را درک کنیم و به یک درک مشترک برسیم اینکه می‌گویند مذهب شیعه یک مذهبی است که یک امر جدا تافته‌ای است، کاملاً منفک است، بگوییم شما حرف‌های ما را می‌زنید، ما داریم حرفهای شما را می‌زنیم، برای رسیدن به یک درک مشترک، این خیلی مهم است، نسل جوان هنوز اطلاعاتش به آن اندازه‌ای نیست که بخواهد این مسأله را درک کند وقتی می‌آید در دانشگاه مذاهب می‌گوید عجب اینها مدام دارند از پیغمبر نقل می‌کنند، از یک مبنا و یک سرچشمه صحبت می‌کنند پس این همه اختلافات که دشمن روی آن مانور می‌دهد چیست و از کجا پیدا شده است؟ بعد برای او روشن می‌شود آن 4- 5 درصد اختلاف خیلی اختلاف اصولی نیست، اختلافاتی است که به نظر خیلی سطحی و قشری است.
بنابراین یعنی در مباحث کلامی فرقه‌ها یا مباحث تاریخی فرقه‌های مختلف وارد نمی‌شوید؟
وارد می‌شویم، بحث‌ها را مطرح می‌کنیم و استاد یک متکلم است، یک فیلسوف است بیاید مبانی کلامی را بیان بکند، آنجا در کلام آنها حرف دارند، ما هم حرف داریم، خیلی از جاها نکات مشترک داریم، ما در توحید ادله‌ای می‌آورند ما هم ادله‌ای می‌آوریم، در نبوت عامه و خاصه آنها ادله دارند ما هم ادله داریم، حالا در بحث امامت، امامت را به عنوان مرجعیت علمی قبول دارند ما روی مرجعیت علمی تاکید می‌کنیم، در آن تکه تاریخی را کاری نداریم یا اگر هم     کار داریم، داریم نقطه‌نظر شیعه را می‌گوییم، دلیل نیست که او حتماً بپذیرد ولو این یک بحث و گفت‌وگویی بشود حداقل او متوجه خواهد شد مبنای کلمات و حرفهای ما کجاست و در محیط دانشگاه جای تضارب آراء است.
ـ آقای دکتر یک سؤال! در سفری که به کردستان رفته بودیم، برای رعایت وحدت میان شیعه و سنی ما مجبور شدیم به روش آنها نماز بخوانیم، با توجه به این مسأله چگونه می‌توان وحدت را رعایت کرد و یک طرف ماجرا مجبور نشود از اعتقادات خود برای نزدیک شدن به اهل تسنن چشم‌پوشی کند؟
سیره ائمه ما چگونه بود؟ ما که از حضرت زهرا و امام صادق یا حضرت علی بالاتر نیستیم، حضرت علی(ع) نظرش بر این بود که بایستی ما با حاکمان آنها هم کنار بیاییم چون دشمن، آن کسی که با اسلام ضدیت دارد، در آن زمان قدرت روم و ایران، بنا بر این بود که اگر ما از هم متفرق شویم آن وقت از این خلاء یک روزنه‌ای ایجاد می‌شود و دشمن سوءاستفاده می‌کند و اسلام ضربه می‌بیند.

بله ما در اصول با هم موافق هستیم، ما وقتی به زیارت خانه کعبه می‌رویم همه گرد خانه خدا جمع می‌شویم، یک شدت و ضعفی در این اندیشه‌ها وجود دارد در شیعه هم است، آنها هم همین اشکال را به ما می‌گیرند می‌گویند مداحی که جلوی جمع این حرفها را می‌گوید و بعد رسانه ملی شما هم منعکس می‌کند این چه وحدتی است؟ آیا همه شیعه اینگونه هستند؟ در حوزه علمیه هم همینطور هستند؟ در بین سنی‌ها هم همینطور است، من هر کشوری که رفتم بالاخره آنجا زندگی کردم وقتی با اهل سنت صحبت می‌کردم یا الان مسئولیت دارم و استقبال می‌کنند، خودشان هم اقرار می‌کنند می‌گویند «ما شما را که می‌بینیم خوشحال می‌شوم می‌گوییم او تعصب ندارد، آمده روی یک میز با هم بنشینیم با هم صحبتی کنیم، ما که کافر نیستیم نیامدند ما را شیعه کنند»، همین قدر بپذیریم آنها ما را به رسمیت نمی‌شناسند، اینکه من می‌گویم قاطبه آنها که افراطی هستند، قاطبه که می‌گویم تعدادی، یعنی بخش اعظم اینطور نیستند، اگر اینطور است ما باید ارتباط‌مان را بیشتر کنیم که هر چه فاصله ایجاد شود دشمن از این فاصله سوءاستفاده و نفوذ می‌کند.
در دانشگاهی در غرب، دانشجوی مسیحی می‌گفت من به خدا اعتقاد ندارم، یا فرد دیگری می‌گفت به خدا اعتقاد دارم، راحت می‌گفت و من خیالم جمع بود که یا فرد به خدا اعتقاد دارد یا برعکس، اعتقادی ندارد، به آن دانشجو گفتم تو مسیحی هستی؟ چیزی نمی‌گفت، می‌گفت فرقی ندارد من مسیحی هستم، در حالی که مذهب مسیحیت اینها پروتستان و کاتولیک و غیره دارند چطور کنار آمدند؟ در صورتی که اختلافات‌شان به مراتب بیشتر از ما در مذاهب اسلامی است، البته یک زمانی دعوا داشتند ولی با هم کنار آمدند و به جان ما افتادند، قتل و غارتی که در مسیحیان بوده در اسلام نبوده، اینها با هم کنار آمدند، ما باید بگوییم ما مسلمان هستیم، وقتی می‌گوییم ما مسلمان هستیم تمام شد، اگر قرار است قرآن را آتش بزنند، که قلب همه ما مسلمان به درد می‌آید دیگر نمی‌گوییم این مذهب و آن مذهب، اگر به پیامبر آشکارا، علناً و وقیحانه اهانت می‌شود، یعنی پیامبر همه مسلمان‌ها، اگر به اهل بیت توهین شود، اهل‌بیت مورد اعتقاد و ایمان همه مسلمانان است.

یک وقت جنبه سیاسی پیدا می‌کند، حکام سعودی و بحرین و غیره، فرق نداشت، شیعه هم بودند همین بودند واِلا ما که داریم از فلسطین و سوریه و یمن حمایت می‌کنیم و از همه نقاط عالم داریم حمایت می‌کنیم واقعاً مگر می‌شناسیم مذهب اینها چیست؟ نه، مسلمان هستند، یک آقایی می‌گفت به مقام معظم رهبری گفتیم بعضی از حکومت‌ها، کشورهایی که اسلامی هستند حکومت سکولار بهتر است تا اینکه جایی مانند ترکیه حکومت اسلامی است ولی، آقا فرمودند حکومت اسلامی باشد باز به نفع ماست تا سکولار باشد، چون خلاصه اسلام حاکم است، من می‌خواهم بگویم اسلام به معنای اعم و روی این حساب به نظر من اگر ما وحدت و انسجام و تقریب را درک کنیم، قرآن درباره تقریب بین ادیان صحبت کرده، بین مذاهب که در خودش است واِلا پیغمبر شمشیرش خلی بُرنده بود و قدرتش هم داشت، برای او کاری نداشت، یک قشری گوشه مدینه یهود باشند و زندگی کنند، به اینها مجال بدهد، حق و حقوق آنها را حفظ بکند، یعنی اسلام این است، اسلام یک همزیستی مسالمت‌آمیز دارد.
در معاونت دانشگاه آیا شیعه و سنی هر دو حضور دارند یا فقط شیعیان عهده‌دار مسئولیت هستند؟
در معاونت‌های دانشگاه مذاهب، هم سنی داریم هم شیعه، چند نفر از مدیران و مدیران کل ما سنی هستند، چند نفر از مشاوران ما سنی هستند، حتی دانشجویان خود دانشگاه و فارغ‌التحصیلان و جمعِ بین همه اینهاست؛ ولی من می‌خواهم بگویم که نوعِ نشست‌هایی که در دانشگاه است براساس آن قاعده تقریب که مبادا اهانتی شود یعنی آنچه که شما در حسینیه‌ها و مساجد می‌بینید دیگر آنجا دیده نمی‌شود و حتی الامکان هم بعضی از نماز جماعت‌ها مشترک انجام می‌شود، مثلاً یک شیعه جلو می‌ایستد و چند نفر اهل سنت هم پشت سرشان نماز می‌خوانند یا برعکس، مخصوصاً بعد از اینکه من آمدم تلاش کردم بحث نماز جماعت بیشتر به صورت مشترک انجام گیرد.
ـ مراسم مداحی ندارید؟
خیر، اگر هم داریم در حد مدیحه‌سرایی پیغمبر است، دهه عاشورا هم به همین ترتیب.