بیا دفترهای مشقمان را چشمبسته خط بزن. قبول کن. آدممان کن!
لحن آیه آنقدر صریح و بی چون و چراست که حرص آدم درمیآید. «کتب علیکم الصیام...»؛ روزه برای شما نوشته شد!
نه جای اعتراضی هست نه چون و چرایی.
نه کسی هست که بپرسم؛ کی نوشته؟ چرا نوشته؟ چرا نظر من را نخواسته وقتِ نوشتن؟چرا باید قبول کنم؟ چرا باید زیر بار بروم توی این گرمای چهل و چند درجه?
16 ساعت غذا نخورم، آب نخورم؟!
میآیم که شاخ و شانه بکشم، که اعتراض کنم، کولیبازی در بیاورم، که در بروم از زیر بار این تکلیف اجباری ...
پشتبندش میگوید؛ «لعلّکم تتّقون».
انگار گفته باشد؛ بلکه آدم بشوید؛ ادب بشوید.
سرکشتر میشوم.
آخر آیه اما دوباره توی گوشهایم زنگ میزند؛ «لعلّکم تتقون».
کسی هنوز در منِ سرکش هست که تا میآیم خط و نشان بکشم، آب سردی بریزد رویم و دستم را بگیرد. کسی هست که دلش آدمشدن میخواهد. که مثل بچهمثبتها زود رام میشود و قبول میکند این تکلیف را.
کسی که بندگی دلش میخواهد؛ که حرفگوشکن است هنوز.
حرف گوش کردم. تو هم بیا و آقایی کن و آن ایهام و ابهام و شاید و امای «لعلکم» را بردار.
بیا دفترهای مشقمان را چشمبسته خط بزن. قبول کن. آدممان کن.
یا ایّها الّذین آمنوا کتبَ علیکمُ الصّیامُ کما کتِبَ علی الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون (بقره/ 183)
"مریم روستا"